ولادت و ايام کودکى
عارف سالک، عالم ربّانى، حکيم فرزانه، مجتهد عادل، فقيه نامدار، حضرت آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى در خانوادهاى اصيل و مذهبى چشم به جهان گشود. او فرزند ميرزا محمّد بهارى، از ستارگان تابناک آسمان علم و عرفان است. بهارى در سال 1265 ه.ق. در شهر بهار از توابع همدان متولد شد. حاج ميرزا محمّد (1) بهارى که مردى وارسته بود، داراى 3 پسر به نامهاى: صادق، فرّخ و محمّد و يک دختر به نام خانم بود. همسرِ وى، زنى با ايمان بود. حاج ميرزا محمّد کاسب بود و وضعيت مالى نسبتاً خوبى داشت. از قراين و شواهد پيداست که او از راه خريد و فروش و کشاورزى، امرار معاش مىکرد.
آغاز تحصيلات
شيخ محمّد بهارى همراه حاج شيخ محمّد باقر بهارى به مکتب خانه ملاّ عباس على در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و قرائت قرآن و احکام شرعى را فرا گرفت.
او علاقه زيادى به آموختن علم داشت. وى در نوجوانى دروس حوزوى را نزد ملاّ جعفر بهارى فرا گرفت.
ملا جعفر دانشمندى وارسته بود که براى تأمين مخارج زندگى خويش، از وجوهات شرعيه استفاده نمىکرد. او از راه کشاورزى، امرار معاش مىکرد. اين مرد الهى گذشته از اين که از مدارج علمى بالايى برخوردار بود زاهدى با تقوا نيز بود. ضميرِ پاک، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ويژگىهاى اخلاقى وى بود. گويا شکلگيرى پايههاى اوليه علمى - عرفانى شيخ محمّد بهارى و آيةاللَّه حاج شيخ محمّد باقر بهارى در کلاس درس ملاجعفر بوده است.
عزيمت به بروجرد
شيخ محمّد بهارى پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در همدان، براى ادامه تحصيل به بروجرد عزيمت مىکند و در درس آيةاللَّه حاج ميرزا محمود بروجردى، پدر آيةاللَّه العظمى آقا حسين بروجردى شرکت مىکند. او پس از اخذ درجه اجتهاد در32 سالگى، به زادگاه خود برمىگردد. وى مدت کوتاهى در بهار به ارشاد مردم مىپردازد و دوران جوانى، همراه پدر به زيارت اماکن مقدّس در عراق مىرود.
هجرت به نجف اشرف
شيخ محمّد بهارى در سال 1297 ه.ق. براى ادامه تحصيلات وارد حوزه علميه نجف اشرف مىگردد. وى در نجف از ملازمان درس آخوند ملا حسينقلى همدانى و از شاگردان ممتاز او بود. آخوند همدانى دربارهاش فرمود: «حاج شيخ محمّد بهارى، حکيم اصحاب من است.»
بهارى در درس عارف کامل و استاد بىنظير عرفان، آخوند ملاّ حسينقلى شوندى درجزينى همدانى (متوفاى: 1311 ه.ق.) شرکت مىکنند و تا زمان وفات آن مرد بزرگ از محضر پر فيضش بهرهمند مىشود.
حاج شيخ محمّد بهارى در نجف دچار بيمارى مزمن مىشود. پزشکان راه علاج او را تغيير آب و هوا مىدانند. وى به سفارش پزشکان، به ايران بر مىگردد و مدّتى در مشهد ماندگار مىشود. بارديگر تصميم به سفر به نجف مىگيرد، امّا بدتر شدن وضعيت جسمانىاش سبب بازگشت او به بهار مىشود و تا پايان عمر در اين شهر اقامت مىگزيند.
استادان
بهارى دروس مقدماتى را در زادگاهش، زير نظر پدرش، نزد ملاّ عباسعلى بهارى و ملاّ جعفر به پايان رسانيد. آن گاه براى ادامه تحصيلات به همدان رفت و در درس استاد اسماعيل همدانى و ميرزا محمود طباطبايى شرکت کرد. سپس به بروجرد رفت و دروس فقه و اصول را نزد مرحوم حاج ميرزا محمود بروجردى فرا گرفت و از وى اجازه اجتهاد گرفت. بهارى در سال 1297 ه' .ق. به نجف اشرف رفت و از آموختههاى ملاحسينقلى شوندى بهرهمند شد.
بهارى در عرفان و قرآن، از محضر آيةاللَّه العظمى آخوند ملاحسينقلى شوندى همدانى بهرهها برد. شاگردان مکتب تربيتى آخوند را بيش از 300 نفر ذکر کردهاند.
سيد احمد کربلايى، سيد ابوالقاسم اصفهانى، شيخ محمّد بهارى همدانى، دولت آبادى، شيخ باقر آقا موسى، ميرزا جواد آقا ملکى تبريزى، سيد محمّد سعيد حبوبى، شيخ آقا رضا تبريزى، شيخعلى (فرزند آخوند)، شيخ على قمى، شيخ مولى شراره، از شاگردان مشهورِ آن عارفِ وارسته هستند. شيخ محمّد بهارى از برجستهترين شاگردان آخوند ملاحسينقلى همدانى بود. به تعبير شيخ آقا بزرگ تهرانى، هو اجلهم اعظمهم. او شاگرد (2)آخوند بود.
آيةاللَّه سيد محمّد حسين طهرانى او و سيد احمد کربلايى را ممتازترين شاگردان آخوند همدانى دانست و درباره سيد احمد کربلايى فرمود: «از اعاظم فقهاء شيعه اماميه و از اساتيد حکمت و عرفان الهى بوده است.» اما در حکمت و عرفان او همين بس که پس از رحلت مرحوم عارف بىبديل و حکيم و مربى و مدرس و فقيه بىنظير حضرت آيةاللَّه آخوند ملاحسينقلى همدانى - رضواناللَّه تعالىعليه - در نجف اشرف، با عديل و همرديف خود، مرحوم شيخ محمّد بهارى در ميان سيصد تن از شاگردان آن مرحوم، سرآمد و شاخص بود.
پس از مهاجرت بهارى به همدان، سيد احمد کربلايى، يگانه عالِم اخلاق و مربى نفوس در طى طريق الهى و سير در معارج و مدارج کمال نفس انسانى و ايصال به کعبه مقصود و حرم معبود بود. (3)
شيخ محمّد بهارى و حاج سيد احمد کربلايى از تربيت شدگان مکتب عرفان آخوند ملاحسينقلى همدانى و از شاگردان توانمند او بودند. آخوند ملاحسينقلى همدانى عرفان را از آيةاللَّه آقا سيد على شوشترى آموخته بودند و سيد على شوشترى نيز از مرد «جولا».
حاج سيد محمّد حسين طباطبايى قاضى مىنويسد:
من از پدرم پرسيدم: «شما عرفان را از که اخذ کردهايد؟ فرمودند: از مرحوم سيد احمد کربلايى طهرانى. عرض کردم: او از چه کسى؟ فرموند: از آقا سيد على شوشترى. عرض کردم: او از چه کسى؟ فرمودند: از «جولا» عرض کردم: او از چه کسى فرا گرفته؟ ايشان با تغير فرمودند: من چه دانم! تو مىخواهى سلسله درست بکنى.» (4)
اخلاق و کرامات شيخ محمّد بهارى
اسرار الهى در دل تابناک بهارى موج مىزد. آن بزرگوار از حيث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعيى بليغ مىنمود.
بهارى در اخلاق، حسن رفتار، حلم، بردبارى و خوش خُلقى از بين شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شيوه تربيتى استادش را ادامه داد. بسيارى از عالمان و تاجران ايرانى، عرب و هندى شيوه سلوک و خود سازى را از او طلب مىکردند وى نيز با کمال گشادهرويى و مهر و محبّت، شفاهى يا کتبى آنان را هدايت و ارشاد مىنمود و بدين ترتيب مکتب آخوند را استمرار و تداوم مىبخشيد.
ميرزا جواد آقا ملکى تبريزى که از بزرگان اهل معرفت زمان خويش بود، درباره استاد خويش، آخوند همدانى مىنويسد:
در يک برخورد اعجاب آنگيز، مرحوم آخوند يک فرد منحرف را دگرگون مىساخت. گويند: آقايى آمد نزد مرحوم آخوند و ايشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتى که آن مرد آمد به گونهاى متحوّل شده بود که باورمان نمىشد که اين همان آدم چند ساعت پيش باشد. (5)
آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شيفته خود مىساخت. او روزى در نجف اشرف، با جمعى از طلاب در محوطه حياط مدرسه ايستاده بود. رهگذرى جسارتى به طلاب مىنمايد. طلبهها در صدد پاسخ به توهين او بر مىآيند، امّا بهارى مىگويد: او را به من واگذاريد. بهارى به رهگذر مىگويد: آيا نخواهى مُرد؟ آيا وقت آن نرسيده است که از خواب غفلت بيدار شوى؟ آن مرد نگاهى به پشت سرخود مىکند و خطاب به بهارى مىگويد: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسيده است! او در حضور بهارى توبه مىکند و تحوّل و انقلابى درونى در او پيدا مىشود و از زهّاد و عبّاد و از اوتاد زمان خود مىشود.
چهرهاى متبسم در پس اندوه
حجة الاسلام و المسلمين عندليب زاده همدانى درباره شيخ محمّد بهارى فرمود: «او قلبى مطمئن و آکنده از اندوه داشت، اما در پس اين اندوه، چهرهاى بشاش و شادمان داشت و از جدال و مناظره برکنار بود. بيان و کردار، حتى قيافهاى دلنشين و جذاب داشت، به گونهاى که کودکان هم حضور در محضر او را بر بازىهاى کودکانه شيرين خود ترجيح مىدادند!»
گريز از تعريف و تمجيد ديگران
شيخ محمّد بهارى مصداق بازر آيه (رجالٌ لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذکراللَّه) بود او همواره به (6)ياد خدا بود. معنويت، اخلاص، تقوا و زهد از اوصاف بارز ايشان بود.
بهارى از اين که در عرصه شهرت قرار بگيرد، گريزان بود. شايد اين جهت است که تنها دو اثر علمى؛ تذکرة المتقين و منشآت از او باقى مانده است. او از تعريف و تمجيد ديگران و از اين که در معرض مدح قرار گيرد، گريزان بود.
آيةاللَّه العظمى آخوند ملاحسينقلى همدانى به نقل از يکى از شاگردان شيخ محمّد بهارى، فرمود: نزد بهارى درس اخلاق مىخوانديم، يک روز به محل درس بهارى مراجعت کرديم، استاد فرمود: ديگر درسى نيست؟! عرض کرديم: چرا! فرمود: آيا طى اين مدت تغيير حال پيدا نکردهايد؟ اگر نکردهايد، طبيب را عوض کنيم! بهارى با نفس مسيحايى خود، درصدد (7)ايجاد تحول و انقلاب درونى در شاگردانش بود. او که خودش را از قيد و بند دنيوى آزاد ساخته بود، در فکر آزاد سازى ديگران هم بود.
شاگردان
شاگردان شيخ محمّد بهارى در حوزه علميه نجف، ضمن تحصيل علوم دينى، به تدريس نيز مشغول بودند.
عارف فرزانه، شيخ لطيف بهارى (فرزند ملاّ درويش) از شاگردان او بود. شيخ لطيف از عارفان و عالمان ربّانى زمان خود به شمار مىرفت. بهارى در ملاقات با اهالى شهر بهار، از معنويت، زهد و عرفان وى بسيار تعريف کرد.
مرحوم شيخ محمّد بهارى شاگردان بسيارى داشت نامههاى وى که در کتاب تذکرة المتقين گرد آمده است، خود حکايت از اين مدعاست.
از منظر بزرگان
آخوند همدانى درباره بهارى فرمود:
«شيخ محمّد بهارى حکيم اصحاب من است.» (8)
آخوند او را وصى خود قرار داده بود. (9)
علاّمه تهرانى از استاد خود، علاّمه طباطبايى و او از استاد خود، آيةاللَّه سيد على قاضى نقل مىکند که حاج احمد کربلايى فرمود: ما پيوسته در خدمت ملاحسينقلى همدانى بوديم و آخوند همدانى 100% مال ما بود، ولى همين که آقاى بهارى با آخوند روابط آشنايى بست، آخوند دائماً در خدمت او بود و بيشتر با او مراوده داشت و در واقع، آخوند را از ما گرفت. (10)
سيد محسن امين عاملى، نويسنده «اعيان الشيعه» مىنويسد:
«کان من العلماء الرّبانين و السالکين المراقبين تلّمذ فى النجف على الملاحسينقلى الهمدانى... و کان من اخص تلامذته و کان ذا صفات و مقامات رفيعة مشتغلاً بالعلم دائم المراقبة و کان لوجودة آثار شريفه»؛ او (11)عالمى ربّانى، مراقب، داراى صفات والا و مقامات بلندى بود. هميشه و در همه حال مراقبه داشت و وجودش مايه برکت بود.
آيةاللَّه العظمى محمّد حسين نائينى در مورد عظمت روحى و معنوى بهارى فرمود: «شهر آن جاست که حاج شيخ محمّد بهارى آرميده است» يکى از بزرگان در جلسه اخلاقى، فرمود: از مرحوم آيةاللَّه نجفى شنيدم که فرمود: آيةاللَّه العظمى حاج شيخ محمّد حسين نجفى نائينى در جلسه درس، به ايشان فرمود: آيا اهالى همدان به زيارت مرقد منور و مطهر عارف کامل، شيخ محمّد بهارى مشرف مىشوند و از او تبرک مىگيرند و اين فرصت را مغتنم مىشمارند؟
آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى از شخصيتهاى نادر و انسان کامل و وارستهاى بود که همه آشنايان او به پاکى، صداقت و عدالت او اذعان داشتند. امام خمينى؛ در تفسير سوره حمد مىفرمايد: يکي ازآقايان مي گفت که اسم کسي را پيش مرحوم شيخ محمد بهاري ظاهراً بردند (ايشان) گفت: عادل کافري است . گفتيم : عادل است يعني چه ؟ کافراست يعني چه ؟ گفت : عادل است براي اينکه روي موازين شرعي عمل مي کند و هيچ معصيت نمي کند. اما کافر است براي اينکه خدائي که او مي پرستد خدا نيست ! (12)
شيخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذريعه الى تصانيف الشيعه» در معرفى کتاب «تذکرة المتقين» شيخ محمّد بهارى مىنويسد:
«فارسيه فيه جملة من کلمات الأعاظم فى الاخلاق و مکاتيبهم الصادره فى آداب السلوک منها مکاتبته جمال السالکين الشيخ الفقيه الورع الزاهد المولى حسينقلى الدرجزينى الهمدانى... و مکاتبته تلميذ الاجل و وصيه العالم السالک الشيخ محمّد بن ميرزا محمّد البهارى» (13)
تذکرة المتقين کتابى است فارسى در او جملهاى از کلمات اعاظم در اخلاق و نامههايى است که در آداب سير و سلوک نگاشته شده است. از جمله، نامه جمال سالکين، شيخ فقيه و ورع و زاهد، مولى حسينقلى درجزينى همدانى است و نامههاى شاگرد بزرگوار و وصيش، دانشمند و عالم سالک، حاج شيخ محمّد بهارى مىباشد.
شيخ آقا بزرگ تهرانى، معتقد بود که بهارى از بزرگان علم اخلاق و سير و سلوک و عرفان است و در اخلاق و تهذيب نفس و تزکيه روح، سرآمد و از اوتاد به حساب مىآيد.
علاّمه سيد محمّد حسين حسينى طهرانى مىفرمايد: آيةاللَّه مرحوم بهارى - قدساللَّه تربته الشريفه - از اعاظم تلامذه و شاگردان آخوند همدانى بود که ساليان متمادى درک حضور او را کرده بود و به درجات کمال فائز آمد.
اين حقير بارها به زيارت مرقدش به بهار همدان رفتهام و اينگونه شنيدهام و بدان اعتقاد دارم که آن مرحوم از ميهمانان خود پذيرايى مىکند! (14)
حاج شيخ ميرزا جواد انصارى همدانى که اهل معرفت و سير و سلوک بود و در همدان سکونت داشت، هميشه براى زيارت قبر آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى و استمداد از روح بلند او، به بهار مىرفت. او بارها راه 19 کيلو مترى بهار - همدان را پياده طى کرد و به زيارت قبر بهارى رفت. وى درباره عظمت شخصيت عرفانى بهارى گفته است: من بعد از قبر سلمان فارسى، قبرى را به نورانيت محمّد بهارى در بهار همدان نديدهام و خود بارها با پاى پياده از همدان تا بهار طى مىکردم و به زيارت ايشان مىآمدم.
عالم ربّانى، شيخ حسنعلى نخودکىاصفهانى نيز چنين نوشتهاند: «اين حقير فقير کثير التقصير به مرحوم آقا شيخ محمّد بهارى مودّت و ارادتى خاص داشتم، چنانکه چند روزى در نجف اشرف در خدمتشان بودم و ايشان نسبت به حقير مرحمت و لطف ويژهاى عنايت فرمودند و پس از چند روز که حقير عازم اصفهان شدم، تعليقهاى به حقير مرقوم فرمودند که در آن نوشته بود: اگر وصيت کنم تو را، زيره به کرمان بردن است و اگر وصيت از تو بخواهم، فالوده پيش هالو نهادن است و پس از اندکى فوت نمودند! (15)
آثار
آثار علمى آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى منحصر به مکاتباتى است که براى شاگردان خود نگاشته است. تعدادى از اين مکاتبات ارزشمند در کتاب تذکرة المتقين به گرد آمده است. مىنويسد:
«اين بنده از حضرت آيةاللَّه العظمى خامنهاى (مد ظلالعالى) شنيدم که فرمودند: مرحوم شيخ محمّد بهارى افزون بر کتاب تذکرة المتقين، نوشته يا نوشتههاى ديگرى نيز داشته است.» (16)
شيخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند الذريعه الى تصانيف الشيعه، از کتاب «منشآت» بهارى ياد مىکند و مىنويسد: منشآت بهارى الهمدانى النجفى الحاج شيخ محمّد بهارى به طبع تهران (17)
کتاب ديگرى به نام «کتاب القضاء» را نيز به شيخ محمّد بهارى نسبت مىدهند. بهارى از نظر علمى، به درجات عالى و اجتهاد رسيده بود و شاگردان بسيارى نيز تربيت کرده بود. اگر آثار مکتوب و قلمى کمتراز ايشان به يادگار مانده است، نشان از توجه وى به تربيت شاگردان و رجال دينى و اهتمام خاص در سير و سلوک وى است، به گونهاى که کتاب تذکرة المتقين، دستور العمل و نسخه عرفانى و تهذيب نفس براى شاگردان است.
مسلک عرفانى
اهل سير و سلوک و عرفان در سير تکاملى و تهذيب و تزکيه روح که زمينه شهود را فراهم مىکند، شيوهها و روشهاى متفاوتى داشتند که به برخى از روشها اشاره مىشود.
1 - سکوت:
عارفان عدهاى از براى تصفيه و تزکيه نفس، سکوت را اختيار کردهاند کم گويى و گزيده گويى را از راههاى رياضت مشروع و نيل به مطلوب شمردهاند.
کم گوى و گزيده گوى چون دُر
تا زَنْدَک تو جهان شود پُر
2 - گرسنگى:
از ديگر شيوههاى زمينه ساز براى رسيدن به مقام شهود که در مکتب عرفان هم به آن اشاره شده است، گرسنگى است.
درباره حضرت مسيح آمده است: «کان ادامه الجوع»؛ همواره خودش او تحمل گرسنگى بود.
3 - کم خوابى:
کم خوابى از ديگر راههاى پسنديده عارفان است. آيات قرآن نيز به فضيلت آن اشاره کرده است. (18)
4 - تنهايى:
تنهايى اين فرصت را به انسان عارف مىبخشد که فارغ از هر پديده مادى به اعمال درونى و نفسانى خويش بپردازد. اشتغال طولانى همانا نفس را به دنياى مادى فرا مىخواند و اجازه به خود انديشيدن را از انسان مىگيرد.
5 - اخلاص:
از جلمه راههاى سير و سلوک، تزکيه نفس و اخلاص ورزيدن است. اگر اخلاص راه جداگانهاى هم تلقى نشود، حداقل از آداب و شرايط مهم تزکيه نفس و خودسازى است.
6 - خوف و رجاء:
بزرگترين عامل ترقى و تکامل بشر، به ويژه عارفان و سالکان همين بيم و اميد است. از مظاهر ادب در پيشگاه خداوند، بيم از عذاب و اميد به رحمت الهى است. خوف و رجاء هميشه به يک اندازه نزد عارفان مطرح نبوده و برخى بُعد قوىتر و در برخى ديگر بُعد رجاء غلبه داشته است و دسته سومى هم وجود داشتهاند که به هر دو، نگاهى متعادل و عاقلانه داشتهاند.
يک نيمه رخت ولست مِنکم ببعيد
يک نيمه دگر اِنَّ عذابى لشديد
بنابر آثار به جا مانده از بهارى وى خبر دسته دوم مىباشد؛ يعنى او بُعد رجاء را بر بيم او غلبه مىداد. در اين زمينه، علاّمه آيةاللَّه سيد محمّد حسين حسينى طهرانى مىنويسد:
در حقيقت بازگشت ادب به سوى اتخاذ طريق معتدل بين خوف و رجاء است و لازمه عدم رعايت ادب کثرت انبساط است که چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى -رضواناللَّهتعالىعليه - مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ايشان. و همچنين مرحوم حاج شيخ محمّد بهارى -رحمةاللَّهعليه- اين طور بود. در مقابل حاج ميرزا جواد آقا ملکى تبريزى - رضواناللَّهتعالىعليه - مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و اين معنى از گوشه و کنار سخنانشان مشهود و پيداست. هر کسى که اميدوارى و انبساط او بيشتر باشد، او را «خراباتى» و هر که خوف او افزون باشد، او را «مناجاتى» نامند؛ ولى کمال در رعايت اعتدال است. از حائز بودن کمال انبساط در عين حال کمال خوف و اين معنى فقط در گفتار و کردار و قول و فعل ائمه اطهار: موجود است. (19)
بهارى در اين مشرب عرفانى از استاد خود، آخوند همدانى پيروى کرده است.
وفات
آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى در نجف مريض شد و به سفارش پزشکان، به ايران بر مىگردد، عازم مشهد مىشود. او مدتى بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف مىکند که شدّت يافتن بيمارى، او را از اين تصميم منصرف مىسازد و او ناچار به زادگاهش، بهار بر مىگردد و در نهم ماه مبارک رمضان 1325 ه'. ق. روحش به رضوان الهى پَرمىکشد و پيکر پاکش در شهر بهار به خاک سپرده مىشود.
علاّمه شيخ آقا بزرگ تهرانى، تاريخ وفات شيخ محمّد بهارى را نهم ماه مبارک رمضان سال 1325 ه.ق. داند و مىفرمايد: در تاريخ وفات مرحوم بهارى، اين گونه وارد شده است: « آه خزان شد گل و بهار محمّد » (20)
مرقد منور آن مرحوم هم اکنون در ميان بيش از 160 تن از شهيدان سرافراز و گلگون کفن انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى عراق عليه ايران، در باغ بهشت شهداى بهار، زيارتگاه مردم است. يکى از بزرگان نقل کردهاند: اطرافيان بهارى در زمان حياتش، به ايشان پيشنهاد مىکنند بعد از رحلتش، جنازهاش را به نجف منتقل کنند و در آن جا به خاک بسپارند. ايشان با قاطعيت مىگويد: مرا در گورستان شهر بهار دفن کنيد. چون مىخواهم کنار شهيدان باشم.
آرامگاه وى زيارتگاه مردم از شهرهاى مختلف کشور است. گاه اشخاص گرفتار و حاجتمند براى رفع گرفتارى و برآورده شدن حاجات خويش، به آستان مبارک و شفابخش آن ابر مرد زهد و تقوا، روى اميد مىآورند. کرامات فراوانى نيز در اين زمينه از ايشان نقل و مشاهده شده است!
پي نوشت :
(1) تذکرة المتقين، ص 23 و حکيم اصحاب، ص 43.
(2) نقباء البشر، ص 677.
(3) توحيد علمى و عينى در مکاتيب حکمى و عرفانى، ص 17 و 18.
(4) اللهشناسى، ج 1، ص 191.
(5) فلسفه اخلاقى، ص 12 - 19.
(6) سوره نور، آيه 37.
(7) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 5931.
(8) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 3342.
(9) سيماى فرزانگان، ج 3، ص 58.
(10) توحيد علمى و عينى، ص 17.
(11) اعيان الشيعه، ج 9، ص 402.
(12) تفسير سوره حمد، ص 120.
(13) الذريعه، ج 4، ص 46.
(14) توحيد علمى و عينى در مکاتيب حکمى و عرفانى، ص 17، پاورقى و روح مجرد، ص 157.
(15) نشان از بىنشانها، ص 530.
(16) سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 27.
(17) الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 23، ص 25.
(18) سوره ذاريات، آيات 16 - 18 و سوره سجده 10 و 11.
(19) رساله لباللُّباب، ص 117 و 118.
(20) الذريعه، ج 4، ص 46.
منبع: شخصيتهاي نامور ، جلد سوم /س