جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
شيخ محمد بهاري ، فقيه و عارف نامدار
-(1 Body) 
شيخ محمد بهاري ، فقيه و عارف نامدار
Visitor 563
Category: دنياي فن آوري

ولادت و ايام کودکى‏

عارف سالک، عالم ربّانى، حکيم فرزانه، مجتهد عادل، فقيه نامدار، حضرت آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى در خانواده‏اى اصيل و مذهبى چشم به جهان گشود. او فرزند ميرزا محمّد بهارى، از ستارگان تابناک آسمان علم و عرفان است. بهارى در سال 1265 ه‍.ق. در شهر بهار از توابع همدان متولد شد. حاج ميرزا محمّد (1) بهارى که مردى وارسته بود، داراى 3 پسر به نام‏هاى: صادق، فرّخ و محمّد و يک دختر به نام خانم بود. همسرِ وى، زنى با ايمان بود. حاج ميرزا محمّد کاسب بود و وضعيت مالى نسبتاً خوبى داشت. از قراين و شواهد پيداست که او از راه خريد و فروش و کشاورزى، امرار معاش مى‏کرد.

آغاز تحصيلات‏

شيخ محمّد بهارى همراه حاج شيخ محمّد باقر بهارى به مکتب خانه ملاّ عباس على در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و قرائت قرآن و احکام شرعى را فرا گرفت.
او علاقه زيادى به آموختن علم داشت. وى در نوجوانى دروس حوزوى را نزد ملاّ جعفر بهارى فرا گرفت.
ملا جعفر دانشمندى وارسته بود که براى تأمين مخارج زندگى خويش، از وجوهات شرعيه استفاده نمى‏کرد. او از راه کشاورزى، امرار معاش مى‏کرد. اين مرد الهى گذشته از اين که از مدارج علمى بالايى برخوردار بود زاهدى با تقوا نيز بود. ضميرِ پاک، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ويژگى‏هاى اخلاقى وى بود. گويا شکل‏گيرى پايه‏هاى اوليه علمى - عرفانى شيخ محمّد بهارى و آيةاللَّه حاج شيخ محمّد باقر بهارى در کلاس درس ملاجعفر بوده است.

عزيمت به بروجرد

شيخ محمّد بهارى پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در همدان، براى ادامه تحصيل به بروجرد عزيمت مى‏کند و در درس آيةاللَّه حاج ميرزا محمود بروجردى، پدر آيةاللَّه العظمى آقا حسين بروجردى‏ شرکت مى‏کند. او پس از اخذ درجه اجتهاد در32 سالگى، به زادگاه خود برمى‏گردد. وى مدت کوتاهى در بهار به ارشاد مردم مى‏پردازد و دوران جوانى، همراه پدر به زيارت اماکن مقدّس در عراق مى‏رود.

هجرت به نجف اشرف

شيخ محمّد بهارى در سال 1297 ه‍.ق. براى ادامه تحصيلات وارد حوزه علميه نجف اشرف مى‏گردد. وى در نجف از ملازمان درس آخوند ملا حسينقلى همدانى و از شاگردان ممتاز او بود. آخوند همدانى درباره‏اش فرمود: «حاج شيخ محمّد بهارى، حکيم اصحاب من است.»
بهارى در درس عارف کامل و استاد بى‏نظير عرفان، آخوند ملاّ حسينقلى شوندى درجزينى همدانى (متوفاى: 1311 ه‍.ق.) شرکت مى‏کنند و تا زمان وفات آن مرد بزرگ از محضر پر فيضش بهره‏مند مى‏شود.
حاج شيخ محمّد بهارى در نجف دچار بيمارى مزمن مى‏شود. پزشکان راه علاج او را تغيير آب و هوا مى‏دانند. وى به سفارش پزشکان، به ايران بر مى‏گردد و مدّتى در مشهد ماندگار مى‏شود. بارديگر تصميم به سفر به نجف مى‏گيرد، امّا بدتر شدن وضعيت جسمانى‏اش سبب بازگشت او به بهار مى‏شود و تا پايان عمر در اين شهر اقامت مى‏گزيند.

استادان‏

بهارى دروس مقدماتى را در زادگاهش، زير نظر پدرش، نزد ملاّ عباسعلى بهارى و ملاّ جعفر به پايان رسانيد. آن گاه براى ادامه تحصيلات به همدان رفت و در درس استاد اسماعيل همدانى و ميرزا محمود طباطبايى شرکت کرد. سپس به بروجرد رفت و دروس فقه و اصول را نزد مرحوم حاج ميرزا محمود بروجردى فرا گرفت و از وى اجازه اجتهاد گرفت. بهارى در سال 1297 ه' .ق. به نجف اشرف رفت و از آموخته‏هاى ملاحسينقلى شوندى بهره‏مند شد.
بهارى در عرفان و قرآن، از محضر آيةاللَّه العظمى آخوند ملاحسينقلى شوندى همدانى بهره‏ها برد. شاگردان مکتب تربيتى آخوند را بيش از 300 نفر ذکر کرده‏اند.
سيد احمد کربلايى، سيد ابوالقاسم اصفهانى، شيخ محمّد بهارى همدانى، دولت آبادى، شيخ باقر آقا موسى، ميرزا جواد آقا ملکى تبريزى، سيد محمّد سعيد حبوبى، شيخ آقا رضا تبريزى، شيخ‏على (فرزند آخوند)، شيخ على قمى، شيخ مولى شراره، از شاگردان مشهورِ آن عارفِ وارسته هستند. شيخ محمّد بهارى از برجسته‏ترين شاگردان آخوند ملاحسينقلى همدانى بود. به تعبير شيخ آقا بزرگ تهرانى، هو اجلهم اعظمهم. او شاگرد (2)آخوند بود.
آيةاللَّه سيد محمّد حسين طهرانى او و سيد احمد کربلايى را ممتازترين شاگردان آخوند همدانى دانست و درباره سيد احمد کربلايى فرمود: «از اعاظم فقهاء شيعه اماميه و از اساتيد حکمت و عرفان الهى بوده است.» اما در حکمت و عرفان او همين بس که پس از رحلت مرحوم عارف بى‏بديل و حکيم و مربى و مدرس و فقيه بى‏نظير حضرت آيةاللَّه آخوند ملاحسينقلى همدانى - رضوان‏اللَّه تعالى‏عليه - در نجف اشرف، با عديل و همرديف خود، مرحوم شيخ محمّد بهارى در ميان سيصد تن از شاگردان آن مرحوم، سرآمد و شاخص بود.
پس از مهاجرت بهارى به همدان، سيد احمد کربلايى، يگانه عالِم اخلاق و مربى نفوس در طى طريق الهى و سير در معارج و مدارج کمال نفس انسانى و ايصال به کعبه مقصود و حرم معبود بود. (3)
شيخ محمّد بهارى و حاج سيد احمد کربلايى از تربيت شدگان مکتب عرفان آخوند ملاحسينقلى همدانى و از شاگردان توانمند او بودند. آخوند ملاحسينقلى همدانى عرفان را از آيةاللَّه آقا سيد على شوشترى آموخته بودند و سيد على شوشترى نيز از مرد «جولا».
حاج سيد محمّد حسين طباطبايى قاضى مى‏نويسد:
من از پدرم پرسيدم: «شما عرفان را از که اخذ کرده‏ايد؟ فرمودند: از مرحوم سيد احمد کربلايى طهرانى. عرض کردم: او از چه کسى؟ فرموند: از آقا سيد على شوشترى. عرض کردم: او از چه کسى؟ فرمودند: از «جولا» عرض کردم: او از چه کسى فرا گرفته؟ ايشان با تغير فرمودند: من چه دانم! تو مى‏خواهى سلسله درست بکنى.» (4)

اخلاق و کرامات شيخ محمّد بهارى‏

اسرار الهى در دل تابناک بهارى موج مى‏زد. آن بزرگوار از حيث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعيى بليغ مى‏نمود.
بهارى در اخلاق، حسن رفتار، حلم، بردبارى و خوش خُلقى از بين شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شيوه تربيتى استادش را ادامه داد. بسيارى از عالمان و تاجران ايرانى، عرب و هندى شيوه سلوک و خود سازى را از او طلب مى‏کردند وى نيز با کمال گشاده‏رويى و مهر و محبّت، شفاهى يا کتبى آنان را هدايت و ارشاد مى‏نمود و بدين ترتيب مکتب آخوند را استمرار و تداوم مى‏بخشيد.
ميرزا جواد آقا ملکى تبريزى که از بزرگان اهل معرفت زمان خويش بود، درباره استاد خويش، آخوند همدانى مى‏نويسد:
در يک برخورد اعجاب آنگيز، مرحوم آخوند يک فرد منحرف را دگرگون مى‏ساخت. گويند: آقايى آمد نزد مرحوم آخوند و ايشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتى که آن مرد آمد به گونه‏اى متحوّل شده بود که باورمان نمى‏شد که اين همان آدم چند ساعت پيش باشد. (5)
آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شيفته خود مى‏ساخت. او روزى در نجف اشرف، با جمعى از طلاب در محوطه حياط مدرسه ايستاده بود. رهگذرى جسارتى به طلاب مى‏نمايد. طلبه‏ها در صدد پاسخ به توهين او بر مى‏آيند، امّا بهارى مى‏گويد: او را به من واگذاريد. بهارى به رهگذر مى‏گويد: آيا نخواهى مُرد؟ آيا وقت آن نرسيده است که از خواب غفلت بيدار شوى؟ آن مرد نگاهى به پشت سرخود مى‏کند و خطاب به بهارى مى‏گويد: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسيده است! او در حضور بهارى توبه مى‏کند و تحوّل و انقلابى درونى در او پيدا مى‏شود و از زهّاد و عبّاد و از اوتاد زمان خود مى‏شود.

چهره‏اى متبسم در پس اندوه‏

حجة الاسلام و المسلمين عندليب زاده همدانى درباره شيخ محمّد بهارى فرمود: «او قلبى مطمئن و آکنده از اندوه داشت، اما در پس اين اندوه، چهره‏اى بشاش و شادمان داشت و از جدال و مناظره برکنار بود. بيان و کردار، حتى قيافه‏اى دلنشين و جذاب داشت، به گونه‏اى که کودکان هم حضور در محضر او را بر بازى‏هاى کودکانه شيرين خود ترجيح مى‏دادند!»

گريز از تعريف و تمجيد ديگران‏

شيخ محمّد بهارى مصداق بازر آيه (رجالٌ لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذکراللَّه) بود او همواره به‏ (6)ياد خدا بود. معنويت، اخلاص، تقوا و زهد از اوصاف بارز ايشان بود.
بهارى از اين که در عرصه شهرت قرار بگيرد، گريزان بود. شايد اين جهت است که تنها دو اثر علمى؛ تذکرة المتقين و منشآت از او باقى مانده است. او از تعريف و تمجيد ديگران و از اين که در معرض مدح قرار گيرد، گريزان بود.
آيةاللَّه العظمى آخوند ملاحسينقلى همدانى به نقل از يکى از شاگردان شيخ محمّد بهارى، فرمود: نزد بهارى درس اخلاق مى‏خوانديم، يک روز به محل درس بهارى مراجعت کرديم، استاد فرمود: ديگر درسى نيست؟! عرض کرديم: چرا! فرمود: آيا طى اين مدت تغيير حال پيدا نکرده‏ايد؟ اگر نکرده‏ايد، طبيب را عوض کنيم! بهارى با نفس مسيحايى خود، درصدد (7)ايجاد تحول و انقلاب درونى در شاگردانش بود. او که خودش را از قيد و بند دنيوى آزاد ساخته بود، در فکر آزاد سازى ديگران هم بود.

شاگردان‏

شاگردان شيخ محمّد بهارى در حوزه علميه نجف، ضمن تحصيل علوم دينى، به تدريس نيز مشغول بودند.
عارف فرزانه، شيخ لطيف بهارى (فرزند ملاّ درويش) از شاگردان او بود. شيخ لطيف از عارفان و عالمان ربّانى زمان خود به شمار مى‏رفت. بهارى در ملاقات با اهالى شهر بهار، از معنويت، زهد و عرفان وى بسيار تعريف کرد.
مرحوم شيخ محمّد بهارى شاگردان بسيارى داشت نامه‏هاى وى که در کتاب تذکرة المتقين گرد آمده است، خود حکايت از اين مدعاست.

از منظر بزرگان‏

آخوند همدانى درباره بهارى فرمود:
«شيخ محمّد بهارى حکيم اصحاب من است.» (8)
آخوند او را وصى خود قرار داده بود. (9)
علاّمه تهرانى از استاد خود، علاّمه طباطبايى و او از استاد خود، آيةاللَّه سيد على قاضى نقل مى‏کند که حاج احمد کربلايى فرمود: ما پيوسته در خدمت ملاحسينقلى همدانى بوديم و آخوند همدانى 100% مال ما بود، ولى همين که آقاى بهارى با آخوند روابط آشنايى بست، آخوند دائماً در خدمت او بود و بيش‏تر با او مراوده داشت و در واقع، آخوند را از ما گرفت. (10)
سيد محسن امين عاملى، نويسنده «اعيان الشيعه» مى‏نويسد:
«کان من العلماء الرّبانين و السالکين المراقبين تلّمذ فى النجف على الملاحسينقلى الهمدانى... و کان من اخص تلامذته و کان ذا صفات و مقامات رفيعة مشتغلاً بالعلم دائم المراقبة و کان لوجودة آثار شريفه»؛ او (11)عالمى ربّانى، مراقب، داراى صفات والا و مقامات بلندى بود. هميشه و در همه حال مراقبه داشت و وجودش مايه برکت بود.
آيةاللَّه العظمى محمّد حسين نائينى‏ در مورد عظمت روحى و معنوى بهارى فرمود: «شهر آن جاست که حاج شيخ محمّد بهارى آرميده است» يکى از بزرگان در جلسه اخلاقى، فرمود: از مرحوم آيةاللَّه نجفى شنيدم که فرمود: آيةاللَّه العظمى حاج شيخ محمّد حسين نجفى نائينى در جلسه درس، به ايشان فرمود: آيا اهالى همدان به زيارت مرقد منور و مطهر عارف کامل، شيخ محمّد بهارى‏ مشرف مى‏شوند و از او تبرک مى‏گيرند و اين فرصت را مغتنم مى‏شمارند؟
آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى از شخصيت‏هاى نادر و انسان کامل و وارسته‏اى بود که همه آشنايان او به پاکى، صداقت و عدالت او اذعان داشتند. امام خمينى؛ در تفسير سوره حمد مى‏فرمايد: يکي ازآقايان مي گفت که اسم کسي را پيش مرحوم شيخ محمد بهاري ظاهراً بردند (ايشان) گفت: عادل کافري است . گفتيم : عادل است يعني چه ؟ کافراست يعني چه ؟ گفت : عادل است براي اينکه روي موازين شرعي عمل مي کند و هيچ معصيت نمي کند. اما کافر است براي اينکه خدائي که او مي پرستد خدا نيست ! (12)
شيخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذريعه الى تصانيف الشيعه» در معرفى کتاب «تذکرة المتقين» شيخ محمّد بهارى مى‏نويسد:
«فارسيه فيه جملة من کلمات الأعاظم فى الاخلاق و مکاتيبهم الصادره فى آداب السلوک منها مکاتبته جمال السالکين الشيخ الفقيه الورع الزاهد المولى حسينقلى الدرجزينى الهمدانى... و مکاتبته تلميذ الاجل و وصيه العالم السالک الشيخ محمّد بن ميرزا محمّد البهارى» (13)
تذکرة المتقين کتابى است فارسى در او جمله‏اى از کلمات اعاظم در اخلاق و نامه‏هايى است که در آداب سير و سلوک نگاشته شده است. از جمله، نامه جمال سالکين، شيخ فقيه و ورع و زاهد، مولى حسينقلى درجزينى همدانى است و نامه‏هاى شاگرد بزرگوار و وصيش، دانشمند و عالم سالک، حاج شيخ محمّد بهارى مى‏باشد.
شيخ آقا بزرگ تهرانى، معتقد بود که بهارى از بزرگان علم اخلاق و سير و سلوک و عرفان است و در اخلاق و تهذيب نفس و تزکيه روح، سرآمد و از اوتاد به حساب مى‏آيد.
علاّمه سيد محمّد حسين حسينى طهرانى مى‏فرمايد: آيةاللَّه مرحوم بهارى - قدس‏اللَّه تربته الشريفه - از اعاظم تلامذه و شاگردان آخوند همدانى بود که ساليان متمادى درک حضور او را کرده بود و به درجات کمال فائز آمد.
اين حقير بارها به زيارت مرقدش به بهار همدان رفته‏ام و اين‏گونه شنيده‏ام و بدان اعتقاد دارم که آن مرحوم از ميهمانان خود پذيرايى مى‏کند! (14)
حاج شيخ ميرزا جواد انصارى همدانى که اهل معرفت و سير و سلوک بود و در همدان سکونت داشت، هميشه براى زيارت قبر آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى و استمداد از روح بلند او، به بهار مى‏رفت. او بارها راه 19 کيلو مترى بهار - همدان را پياده طى کرد و به زيارت قبر بهارى رفت. وى درباره عظمت شخصيت عرفانى بهارى گفته است: من بعد از قبر سلمان فارسى، قبرى را به نورانيت محمّد بهارى در بهار همدان نديده‏ام و خود بارها با پاى پياده از همدان تا بهار طى مى‏کردم و به زيارت ايشان مى‏آمدم.
عالم ربّانى، شيخ حسنعلى نخودکى‏اصفهانى نيز چنين نوشته‏اند: «اين حقير فقير کثير التقصير به مرحوم آقا شيخ محمّد بهارى‏ مودّت و ارادتى خاص داشتم، چنانکه چند روزى در نجف اشرف در خدمتشان بودم و ايشان نسبت به حقير مرحمت و لطف ويژه‏اى عنايت فرمودند و پس از چند روز که حقير عازم اصفهان شدم، تعليقه‏اى به حقير مرقوم فرمودند که در آن نوشته بود: اگر وصيت کنم تو را، زيره به کرمان بردن است و اگر وصيت از تو بخواهم، فالوده پيش هالو نهادن است و پس از اندکى فوت نمودند! (15)

آثار

آثار علمى آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى منحصر به مکاتباتى است که براى شاگردان خود نگاشته است. تعدادى از اين مکاتبات ارزشمند در کتاب تذکرة المتقين به گرد آمده است. مى‏نويسد:
«اين بنده از حضرت آيةاللَّه العظمى خامنه‏اى (مد ظل‏العالى) شنيدم که فرمودند: مرحوم شيخ محمّد بهارى افزون بر کتاب تذکرة المتقين، نوشته يا نوشته‏هاى ديگرى نيز داشته است.» (16)
شيخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند الذريعه الى تصانيف الشيعه، از کتاب «منشآت» بهارى ياد مى‏کند و مى‏نويسد: منشآت بهارى الهمدانى النجفى الحاج شيخ محمّد بهارى به طبع تهران‏ (17)
کتاب ديگرى به نام «کتاب القضاء» را نيز به شيخ محمّد بهارى نسبت مى‏دهند. بهارى از نظر علمى، به درجات عالى و اجتهاد رسيده بود و شاگردان بسيارى نيز تربيت کرده بود. اگر آثار مکتوب و قلمى کم‏تراز ايشان به يادگار مانده است، نشان از توجه وى به تربيت شاگردان و رجال دينى و اهتمام خاص در سير و سلوک وى است، به گونه‏اى که کتاب تذکرة المتقين، دستور العمل و نسخه عرفانى و تهذيب نفس براى شاگردان است.

مسلک عرفانى‏

اهل سير و سلوک و عرفان در سير تکاملى و تهذيب و تزکيه روح که زمينه شهود را فراهم مى‏کند، شيوه‏ها و روش‏هاى متفاوتى داشتند که به برخى از روش‏ها اشاره مى‏شود.

1 - سکوت:

عارفان عده‏اى از براى تصفيه و تزکيه نفس، سکوت را اختيار کرده‏اند کم گويى و گزيده گويى را از راه‏هاى رياضت مشروع و نيل به مطلوب شمرده‏اند.
کم گوى و گزيده گوى چون دُر
تا زَنْدَک تو جهان شود پُر

2 - گرسنگى:

از ديگر شيوه‏هاى زمينه ساز براى رسيدن به مقام شهود که در مکتب عرفان هم به آن اشاره شده است، گرسنگى است.
درباره حضرت مسيح آمده است: «کان ادامه الجوع»؛ همواره خودش او تحمل گرسنگى بود.

3 - کم خوابى:

کم خوابى از ديگر راه‏هاى پسنديده عارفان است. آيات قرآن نيز به فضيلت آن اشاره کرده است. (18)

4 - تنهايى:

تنهايى اين فرصت را به انسان عارف مى‏بخشد که فارغ از هر پديده مادى به اعمال درونى و نفسانى خويش بپردازد. اشتغال طولانى همانا نفس را به دنياى مادى فرا مى‏خواند و اجازه به خود انديشيدن را از انسان مى‏گيرد.

5 - اخلاص:

از جلمه راه‏هاى سير و سلوک، تزکيه نفس و اخلاص ورزيدن است. اگر اخلاص راه جداگانه‏اى هم تلقى نشود، حداقل از آداب و شرايط مهم تزکيه نفس و خودسازى است.

6 - خوف و رجاء:

بزرگترين عامل ترقى و تکامل بشر، به ويژه عارفان و سالکان همين بيم و اميد است. از مظاهر ادب در پيشگاه خداوند، بيم از عذاب و اميد به رحمت الهى است. خوف و رجاء هميشه به يک اندازه نزد عارفان مطرح نبوده و برخى بُعد قوى‏تر و در برخى ديگر بُعد رجاء غلبه داشته است و دسته سومى هم وجود داشته‏اند که به هر دو، نگاهى متعادل و عاقلانه داشته‏اند.
يک نيمه رخت ولست مِنکم ببعيد
يک نيمه دگر اِنَّ عذابى لشديد
بنابر آثار به جا مانده از بهارى وى خبر دسته دوم مى‏باشد؛ يعنى او بُعد رجاء را بر بيم او غلبه مى‏داد. در اين زمينه، علاّمه آيةاللَّه سيد محمّد حسين حسينى طهرانى مى‏نويسد:
در حقيقت بازگشت ادب به سوى اتخاذ طريق معتدل بين خوف و رجاء است و لازمه عدم رعايت ادب کثرت انبساط است که چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى -رضوان‏اللَّه‏تعالى‏عليه - مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ايشان. و همچنين مرحوم حاج شيخ محمّد بهارى -رحمةاللَّه‏عليه- اين طور بود. در مقابل حاج ميرزا جواد آقا ملکى تبريزى - رضوان‏اللَّه‏تعالى‏عليه - مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و اين معنى از گوشه و کنار سخنانشان مشهود و پيداست. هر کسى که اميدوارى و انبساط او بيشتر باشد، او را «خراباتى» و هر که خوف او افزون باشد، او را «مناجاتى» نامند؛ ولى کمال در رعايت اعتدال است. از حائز بودن کمال انبساط در عين حال کمال خوف و اين معنى فقط در گفتار و کردار و قول و فعل ائمه اطهار: موجود است. (19)
بهارى در اين مشرب عرفانى از استاد خود، آخوند همدانى پيروى کرده است.

وفات‏

آيةاللَّه شيخ محمّد بهارى در نجف مريض شد و به سفارش پزشکان، به ايران بر مى‏گردد، عازم مشهد مى‏شود. او مدتى بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف مى‏کند که شدّت يافتن بيمارى، او را از اين تصميم منصرف مى‏سازد و او ناچار به زادگاهش، بهار بر مى‏گردد و در نهم ماه مبارک رمضان 1325 ه'. ق. روحش به رضوان الهى پَرمى‏کشد و پيکر پاکش در شهر بهار به خاک سپرده مى‏شود.
علاّمه شيخ آقا بزرگ تهرانى، تاريخ وفات شيخ محمّد بهارى را نهم ماه مبارک رمضان سال 1325 ه‍.ق. داند و مى‏فرمايد: در تاريخ وفات مرحوم بهارى، اين گونه وارد شده است: « آه خزان شد گل و بهار محمّد » (20)
مرقد منور آن مرحوم هم اکنون در ميان بيش از 160 تن از شهيدان سرافراز و گلگون کفن انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى عراق عليه ايران، در باغ بهشت شهداى بهار، زيارتگاه مردم است. يکى از بزرگان نقل کرده‏اند: اطرافيان بهارى در زمان حياتش، به ايشان پيشنهاد مى‏کنند بعد از رحلتش، جنازه‏اش را به نجف منتقل کنند و در آن جا به خاک بسپارند. ايشان با قاطعيت مى‏گويد: مرا در گورستان شهر بهار دفن کنيد. چون مى‏خواهم کنار شهيدان باشم.
آرامگاه وى زيارتگاه مردم از شهرهاى مختلف کشور است. گاه اشخاص گرفتار و حاجتمند براى رفع گرفتارى و برآورده شدن حاجات خويش، به آستان مبارک و شفابخش آن ابر مرد زهد و تقوا، روى اميد مى‏آورند. کرامات فراوانى نيز در اين زمينه از ايشان نقل و مشاهده شده است!

پي نوشت :

(1) تذکرة المتقين، ص 23 و حکيم اصحاب، ص 43.
(2) نقباء البشر، ص 677.
(3) توحيد علمى و عينى در مکاتيب حکمى و عرفانى، ص 17 و 18.
(4) الله‏شناسى، ج 1، ص 191.
(5) فلسفه اخلاقى، ص 12 - 19.
(6) سوره نور، آيه 37.
(7) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 5931.
(8) روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 3342.
(9) سيماى فرزانگان، ج 3، ص 58.
(10) توحيد علمى و عينى، ص 17.
(11) اعيان الشيعه، ج 9، ص 402.
(12) تفسير سوره حمد، ص 120.
(13) الذريعه، ج 4، ص 46.
(14) توحيد علمى و عينى در مکاتيب حکمى و عرفانى، ص 17، پاورقى و روح مجرد، ص 157.
(15) نشان از بى‏نشان‏ها، ص 530.
(16) سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 27.
(17) الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 23، ص 25.
(18) سوره ذاريات، آيات 16 - 18 و سوره سجده 10 و 11.
(19) رساله لب‏اللُّباب، ص 117 و 118.
(20) الذريعه، ج 4، ص 46.

منبع: شخصيت‌هاي نامور ، جلد سوم
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image