جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
چکامه هايي براي دومين شهيد محراب
-(0 Body) 
چکامه هايي براي دومين شهيد محراب
Visitor 394
Category: دنياي فن آوري
شهادت دومين شهيد محراب، آيت الله مدني ( رحمت الله عليه ) به دست منافقين

در مصلاي عشق

نويسنده : ابراهيم قبله آرباطان
ديروز، نسيم ملايمي، گونه‏هاي سبز درختان را نوازش مي‏کرد و «آذر شهر»، در گرماي مليح خورشيد، خودش را در آغوش بهار انداخته بود و اين پيچک‏هاي هميشه عاشق بودند که از گونه‏هاي کاه‏گِلي ديوارهاي شهر بالا مي‏رفتند.
صداي اذان که در مأذنه‏هاي شهر پيچيد «اسد اللّه» در ميان طنين صداي اذان و نجواي ملکوتي قرائت قرآن پدر، چشم گشود. و با عطر سجاده مادر و صداقت خالصانه پدر، بزرگ شد و پا به پاي انقلاب نفس کشيد و قد کشيد و مقتداي مردمي بزرگ شد.
و سال‏ها گذشت و تقويم روي سال‏هاي 1360 ورق مي‏خورد تا به شهريورِ خون و شفق مي‏رسد.
جمعه، پيراهن سپيد خود را به تن کرده و شاپرک‏هاي عاشق را دور خود جمع کرده است تا ساعاتي ديگر، فرشته‏اي زميني با بال‏هاي آنها به سمت آسمان‏ها تشييع شود.
خورشيد شهريور ماه، با تمام توان خود گرماي طاقت‏فرساي خود را بر صورت سوخته خيابان‏هاي «تبريز» مي‏پاشد و درختان، برگ‏هاي زرد خود را به دست بادها سپرده‏اند.
«اسد اللّه»، پيراهن سپيد بر تن کرده و براي نماز آخرين خود وضوي حضور ساخته است و به سمت مصلاي بزرگ شهر به راه مي‏افتد؛
براي اجتماعي بزرگ
براي اقامه فريضه‏اي متعالي
براي به رخ کشيدن قدرت اسلام
براي تجديد ديدار و تجمع مردماني از نسل آب و آفتاب
براي اعلان همبستگي و اعلام حضوري ملکوتي
براي اداي نماز جمعه
* * *
تاريخ، هميشه مملو از نانوشته‏ها و ناگفته‏هاي بسياري بوده است.
و مرد به راه افتاد؛
به سمت تقديري سرخ
به سمت محراب خون و شفق
به سمت پروازي سراسر سرخ و رنگين
به سمت جايگاهي که چهارده سال پيش، مقتدايش، امام علي عليه‏السلام در مسجد کوفه به آنجا رهسپار مي‏شد.
و او را «اسد اللّه» نام نهادند که مثل «اسد اللّه» قرار بود در محراب عبادت شربت شهادت سر بکشد.
قرار بود که در جايگاه پاک خدا در دست‏هايش حناي شهادت ماليده شود.
مرد در دلش غوغايي برپا بود و گويي صداي بال ملايک را مي‏شنيد؛ که آمده بودند تا با بدن پاره پاره و با لباس‏هاي خونين به بهشت تشييع کنند.
صداي دلنشينش در عمق جان‏ها مي‏نشست:
«اوصيکم بتقوي اللّه و نظم امرکم...»
و نترسيدند از قهر الهي و محراب را از خون گرم مرد رنگين کردند.
ذکر کلام الهي بر لب‏هايش تکيد و خون بر لب‏ها ترکيده‏اش يخ بست و قطره قطره بر سجاده نمازش پاشيد.
خورشيد همچنان تازيانه‏هاي گرمايش را بر سر مردم «تبريز» مي‏کوبيد و اين بار نجواي حزين مرغان مهاجر و صداي ناله بود که گوش آسمان را کر مي‏کرد.
آيت اللّه اسد اللّه مدني، لاله زيباي اسلام بود که به دستان پاييزي منافقين کوردل پرپر شد و به سمت خاک‏هاي مقدس قم تشييع شد تا در جوار بي بي دو عالم به خواب ابدي برود و لکه ننگي بر چهره سياهپوشان منافق باشد.

تا فصل باران

نويسنده : اکرم سادات هاشمي‏پور
بزرگي و پريدن سزاوار تو بود!
به استقبالت آمده بودند هر چه پرنده رها، هر چه ابر، هر چه درخت.
ترس و واهمه با تو سازگاري نداشت؛ اي مجاهدي که غيرت در شريان‏هايت جريان داشت!
اي جوانمردي که فرقه بهاييت، هرگز از آزادي‏ات در امان نبود!
اي آزادمردي که درس فلسفه و عرفان را در مکتب مولاي خويش خميني آموختي!
اي سرور رهايي و ايمان که تنها چهار سال سايه مادر و 16 سال سايه پدر را بر سر خويش ديده بودي تا پس از آن، دستان هميشه بهاري‏ات، سايبان غريب‏ترين و تنهاترين بوته‏هاي بوستان ايران زمين باشد!
اي جوانمردي که از آغاز رويش تا فصل باران، بهاري بودي و سبز!
اي مجتهدي که اجتهاد، سرانجام آن همه فراز و نشيب زندگي‏ات گشت.
اي پارسايي که ساده‏زيستي و زهد، در رگ‏هاي پاکت و استقامت در روح سبزت جاري است!
دست‏هايت رو به آسمان‏اند؛ دستاني که گرماي فداييان اسلام را دارند.

رهنورد درياي نور

نويسنده : نغمه مستشار نظامي
آسمان، بغض مي‏کند نديدنت را و زمين، داغ‏دار غم آسماني توست. «حي علي الصلاة»؛ «حي علي خير العمل»؛ کدامين نماز، زيباتر از آن نمازي که سلامش با سلام فرشتگان گره بخورد و اشهد آن از شهد شهادت نوشيده باشد؟!
کدامين قيام، برتر از قيامي که دل را به خدا برساند و کدامين رکوع، زيباتر از رکوعي که نهايت خشوع است در مقام عبوديت او؟!
آسمان، بغض مي‏کند نديدنت را و محراب، بر عباي خونينت بوسه مي‏زند. محراب که ميعادگاه عاشقان است؛ ميعادگاه بنده و معبود، ميعادگاه رهرو و مقصود، ميعادگاه عاشق و معشوق و نماز، لحظه وصال است؛ لحظه شيرين ديدار، ديدار يار يگانه، ديدار رب العالمين.
«خوشا آنان که دائم در نمازند».
خوشا آنان که در نماز، تو را مي‏بينند! خوشا آنان که شهد شهادت مي‏نوشند.
خوشا آنان که جولانگاهشان، عرصه پرواز سيمرغ است!
خوشا آنان که اشک‏هاي پنهاني‏شان، سرچشمه کوثر و زمزم است! خون آنان که دست توسل بر شاخه طوبي زده‏اند! خوشا آنان که قنوت، از تو جز تو نمي‏خواهند!
خوشا آنان که تو خواسته‏شان را اجابت مي‏کني!
خوشا نام آنان که نام تو را مي‏خوانند! خوشا رهنوردان درياي نور! خوشا آسماني‏تباران عاشق!
خوشا آنان که شهيد نمازند و زنده در محراب آسمان؛ آنان که چون مولاي‏شان علي عليه‏السلام بهترين لحظه را براي بهترين ديدار برگزيده‏اند؛ آنان که نشانه‏هاي خداوند بر روي زمينند، آنان که مقبول درگاه رب العالمين‏اند و شاهبازان صدره نشينند!
متبرک باد نام آنان! متبرک باد نام شهداي رده عشق و آئين. متبرک باد نام شهيد مدني!
منابع :
اشارات ، شماره 76
اشارات ، شماره 88
سايت حوزه نت

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image