مرحوم مجلسي که در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند کرد؛ نه خودش را صفويه کرد. آن ها را کشاند توي مدرسه و توي علم و توي دانش؛ تا آن اندازه اي که البته توانست.( امام خميني ره)
مقدمه
علامه ملا محمد باقر مجلسي يکي از مشهورترين علماي شيعه عصر صفوي است که با تاليف کتب متعدد و از جمله بحار الانوار که يک دايره المعارف بزرگ شيعي مي باشد، خدمات ارزنده اي به جامعه ارايه نمود. او با توجه به نقش علمي وسياسي که در عهد صفويه ايفا نمود مورد توجه محققين و مورخين قرار گرفت. بسياري از بزرگان او را مورد ستايش قرار داده اند اما برخي نيز از عملکرد او انتقاد نموده اند و او را مورد حملات تند خود قرار داده اند؛ تا جايي که او را عالم درباري خوانده اند.(رک. شريعتي، علي، تشيع علوي و تشيع صفوي؛ ذبيح الله صفا، تاريخ ادبيات در ايران،ج5، بخش اول ادوارد بروان، تاريخ ادبيات ايران)
اين دسته اخير پرسش ها و شبهاتي در ذهن خوانندگان به وجود آورده اند؛ از جمله اينکه علامه مجلسي عالمي درباري بود که با خدمات خود به درباريان و سلاطين در برقراري و استمرار استبداد نقش داشته است. بنابراين قول او با پذيرش مناصب دولتي، ظلم پادشاهان را توجيه و حتي تاييد مي کرد و با مبارزه با صوفيان، اقليت هاي مذهبي و اهل سنت نه تنها اوضاع اجتماعي را متشنج مي ساخت بلکه تسلط بيگانه را نيز فراهم مي نمود.
در اين مقال برآنيم که به اين پرسش ها و شبهات تا حد توان پاسخ دهيم: موضع علامه در قبال حکومت صفوي چه بود و چرا او برخي مناصب را پذيرفت؟ ورود او به دربار به نفع ملت و دين بود يا به زيان آنها؟ علامه چه نوع برخوردي با صوفيان، اهل سنت، فلاسفه و اخباريان داشت و وجود او موجب بقاي صفويان بود يا عامل زوال اين سلسله؟
علامه محمد باقر مجلسي(1037-1110 ه.ق) يکي از سرشناس ترين علماي شيعه در عصر صفوي است. او و پدر بزرگش در قريه مجلس اصفهان مي زيستند و از همين رو به مجلسي ملقب شدند. خدمات علامه مجلسي در زمينه فقه، حديث و سياست بسيار است. بحارالانوار به عنوان بزرگترين دايره المعارف حديث شيعه از جمله آثار فرهنگي اوست.
1. مواضع علامه مجلسي در مورد همکاري با حکومت چه بود و چرا او برخي مناصب دولتي را پذيرفت؟
2. علامه در مورد اهل سنت، اقليت هاي مذهبي، فلاسفه، اخباريان و صوفيان چه موضعي داشت؟
فصل يکم: مواضع علامه مجلسي
1. مهم ترين رسالت عالمان دين صيانت از حريم دين و تبليغ احکام الاهي مي باشد. علماي دين تا حد توان از بي عدالتي ها و احجاف ها جلوگيري نموده اند و از حق مظلوم در برابر ظالم حمايت کرده اند. ايشان در بسياري از مواقع براي رسيدن به اهداف خود مناصب دولتي را پذيرفته اند و با حاکمان عصر خود همکاري نموده اند.
شيخ صدوق، سيد مرتضي و خواجه نصير از جمله اين افراد مي باشند. برخي علماي شيعه معتقدند حکومت فقط مخصوص امام معصوم يا نايب اوست و غير از آن ها هر کس مقام سلطنت را اشغال کند جابر و تبعيت از سلطان، حرام است.( شيخ اسدالله مامقاني، دين و شئوون و طرز حکومت در مذهب شيعه،ص43)
گروه ديگري از علما معتقدند که در صورت ضرورت و مصلحت و براي حفظ جان و مال و جلوگيري از خونريزي مي توان با حاکم همکاري نمود.( جعفريان، رسول، دين و سياست در دوره صفوي،ص22) عصر علامه مجلسي دوران استقرار حاکميت شيعه بر ايران در برابر عثمانيان سني مذهب متعصب است. شکست صفويان در برابر عثمانيان به منزله شکست تلاش و اقدامات علماي شيعه در طول زمان بود؛ چرا که در صورت تسلط بر ايران، عثمانيان تمام ذخاير مادي و معنوي شيعه را به يغما مي بردند و تاراج مي کردند. گرچه علامه حکومت صفويه را حکومتي مطلوب نمي دانست ولي همکاري با آن را نوعي دفع افسد به فاسد قلمداد مي نمود. و در سايه تسلط صفويان شيعي مذهب بر ايران، از شرايط موجود براي پر بار کردن فرهنگ اسلام و نيز حفظ اين فرهنگ از نابودي و زوال، بهترين استفاده را نمود.
او از استراتژهاي مختلفي بهره مي برد: گاهي با تمجيد از پادشاه يا درباريان و گاهي با تحريک عرق ملي و مذهبي آن ها و برخي مواقع از جمله هنگام جلوس شاه سلطان حسين و نيز در مقدمه کتاب زادالعماد از او و پدرش تمجيد کرده است. به نظر مي رسد علت اين تمجيدها اولا جلب توجه پادشاه به گسترش و تبليغ آيين تشيع و جلوگيري از به بيراهه کشاندن مکتب تشيع بود. مثلا شاه سلطان حسين به علت ارتباط با علامه مجلسي، بخشي از املاک خويش را وقف تاليف بحارالانوار و هزينه طلاب علوم ديني کرد.( محمد باقر مجلسي: مهدي موعود، ترجمه جلد 13، بحارالانوار،صص62 و63)
ثانيا، هدف علامه جلو گيري از نفوذ بيگانگان و مبلغان مذهبي مسيحي و انجام عمل امر به معروف و نهي از منکر و جلوگيري از گسترش مفاسد اجتماعي بود. ثالثا، با توجه به اينکه آخرين سلاطين صفوي به علت ساده لوحي و کم تجربگي تحت تاثير اطرافيان و خواجه سرايان قرار داشتند و اين افراد با تمجيد و تقدير ، شاه را وادار به باده خواري و عشرت طلبي مي نمودند. علامه با تمجيد خود توجه شاه را به خود جلب مي نمود و سپس با موافقت او اهداف خود را دنبال مي نمود.
به طور يقين، هدف علامه از برقراري اين گونه روابط با شاه و تمجيد از او، حفظ دين بود، به نحوي که حتي مستشرقين از جمله لکهارت اقدام مجلسي را بنا به انگيزه ديني مي دانند، نه از روي حرص و آز.( لارنس لکهارت، انقراض سلسله صفويه و ايام استيلاي افاغنه در ايران، ص38)
علامه مجلسي بارها با عشرت طلبي شاهان به مخالفت برخاست و آن ها را از عواقب اين مفاسد بر حذر داشت تا جايي که شاه سلطان حسين فرمان به منع باده نوشي، کبوتربازي و... مي دهد.( نوائي، عبدالحسين: شاه تهماسب صفوي،صص512 و513)
مهم ترين علل پذيرش مناصب دولتي توسط علامه به طور خلاصه عبارتند از:
1. انجام فريضه امر به معروف و نهي از منکر، رسيدگي به امور جامعه و جلوگيري از مفاسد و مناهي به ويژه دربار. اصفهاني مي نويسد:
مولانا محمد باقر مجلسي در اواخر شاه سلميان و اويل شاه سلطان حسين بود. شاه کمال متابعت در مطالب ديني از آن جناب داشته و در هر کار همراهي مي نمود. مواعظ او شاه را سودمند آمد، از جمع مناهي توبه نمود.( محمدرضا الاصفهاني، نصف جهان في تعريف اصفهان،صص182 و 183) 2. رواج تعاليم فقه جعفري، پاسخگويي به شبهات و جلوگيري از انحرافات ديني و اعوجاج هاي ناشي از فعاليت هاي مبلغان مذهبي مسيحي، متصوفان متظاهر و مدعيان پاسدار دين.
مهم ترين علل پذيرش مناصب دولتي توسط علامه به طور خلاصه عبارتند از:
1. انجام فريضه امر به معروف و نهي از منکر، رسيدگي به امور جامعه و جلوگيري از مفاسد و مناهي به ويژه دربار. اصفهاني مي نويسد:
مولانا محمد باقر مجلسي در اواخر شاه سلميان و اويل شاه سلطان حسين بود. شاه کمال متابعت در مطالب ديني از آن جناب داشته و در هر کار همراهي مي نمود. مواعظ او شاه را سودمند آمد، از جمع مناهي توبه نمود.( محمدرضا الاصفهاني، نصف جهان في تعريف اصفهان،صص182 و 183) 2. رواج تعاليم فقه جعفري، پاسخگويي به شبهات و جلوگيري از انحرافات ديني و اعوجاج هاي ناشي از فعاليت هاي مبلغان مذهبي مسيحي، متصوفان متظاهر و مدعيان پاسدار دين.
3. پادشاهان صوفي از مذهب تشيع در مقابل تسنن عثمانيان حمايت مي نمودند و براي تبيين فقه شيعه به وجود علما نياز داشتند و آن ها را براي همکاري دعوت مي کردند. علامه مجلسي با استفاده از موقعيت پيش آمده، به جمع آوري ميراث گرانبهاي ائمه اطهار پرداخت تا اين ميراث در يک مجموعه جمع آوري گردد و بر اثر گذشت زمان پراکنده نشود و از بين نرود.
او با اين اقدام نتايج زحمات علماي سلف را به نسل بعد از خود منتقل کرد و شايد اگر از علامه مجلسي چنيناقدامي صورت نمي گرفت بعد از سقوط صفويه و در زمان تسلط افاغنه بر ايران و سپس افشاريان و زنديان به علت عدم ثبات سياسي، آثار و زحمات علما به هدر مي رفت.
4. علامه مجلسي با دخالت در امور کشوري، علاوه بر اينکه از رواج فساد و تباهي و باده گساري ممانعت مي کرد، تا دي توانست از اختلافات مذهبي بکاهد و بدين وسيله سقوط دولت صفوي را به تعويق بيندازد. چنانکه بعد از علامه، اختلافات مذهبي موجب قدرت يابي ميرويس افغاني و تسلط افاغنه شد. علامه فرمان منع جنگ طوائف و دستجات را از شاه گرفت و بدين وسيله از سياست تفرقه بينداز و حکومت کن و جنگ قبائل ممانعت به عمل آورد.( لارنس لکهارت، انقراض سلسله صفويه و ايام استيلاي افاغنه در ايران،ص45)
مواضع علامه مجلسي در قبال اهل سنت، با توجه به عملکرد دولت عثماني در قتل شيعيان و انتشار کتب ضاله و ايجاد شک و ترديد، بسيار عالمانه و منطقي بود. او دفاع از مذهب شيعه را بزرگترين وظيفه خود مي دانست و اين امر را در قالبي علمي و فرهنگي اجرا مي نمود. او بيشتر از طريق تدوين کتب، تدريس علوم ديني، جواب دادن به شبهات و رياست بر امور ديني انجام وظيفه مي نمود. گرچه در کتاب حق اليقين او از مطاعن ابوبکر و عمر سخن به ميان مي آورد( مجلسي، محمد باقر، حق اليقين، ص288.) ولي به رغم فتواي برخي از علماي اهل سنت بر کفر شيعيان و سپس قتل آنها، علامه مجلسي هيچ وقت فتوايي بر ضد سنيان صادر نکرد و سني کشي برخي پادشاهان صفوي و شيعه کشي امراي عثماني جداي از عملکرد عالمان دين بود و ربطي به تفکر اصيل تشيع و تسنن نداشت.( سيد علوي، سيد ابراهيم، مجلسي از ديدگاه مستشرقان و ايران شناسان، کيهان انديشه، مرداد و شهريور 1369، ش21،ص83.)
درباره موضع علامه نسبت به اقليت هاي مذهبي بايد خاطر نشان کرد که در آن زمان حضور جماعتي از گرجيان مسيحي در دربار صفوي که به مناصب سياسي و نظامي رسيده بودند و سکونت ارامنه در اصفهان و به دست گرفتن نبض اقتصاد صفوي توسط ايشان، موجب شد که علما خطر گرايش به مسيحيت را جدي تلقي کنند و عملا خود، شبهات ايجاد شده توسط مسيحيان را پاسخ گويند. گاهي نيز ايشان با ذکر حقانيت دين، از گرايش هاي ظاهري و باطني مردم به اديان ديگر جلو گيري مي کردند و بدين طريق فعاليت هاي مذهبي مبلغان مذهبي را نقش بر آب مي نمودند. در مورد زرتشتيان و يهوديان گرچه به نقل از برخي محققان، علامه اخراج يا گرايش اجباري آنها به اسلام را وجهه همت خود ساخته بود و اين امر موجب زرتشتيان و حمايت آنها از افاغنه شد.( لکهارت، لارنس،انقراض سلسله صفويه و ايام استيلاي افاغنه در ايران،ص84) ولي ايذاء و اذيت هاي آنها به حدي نبوده که مستشرقين بيان مي کنند. حتي علامه در يکي از رساله هاي فقهي خود به نام صواعق اليهود به بيان احکام جزيه گرفتن از اهل کتاب مي پردازد و به مسلمانان تاکيد مي کند به عبث اهانت به ايشان نرسانند.( مجلسي، محمد باقر: رساله صواعق اليهود، صص515-522)
در مورد هنديان با توجه به اعتقادات علامه در رابطه با مظاهر شرک به توصيه وي و به دستور سليمان صفوي بت هنديان در يکي از محله هاي اصفهان شکسته شد. علاوه بر بعد اعتقادي، فايده اين کار از نظر اقتصادي اين بود که تا حدودي از نفوذ خارجيان به ويژه هنديان که با دادن وام هاي با بهره سنگين زمينه هاي استثمار را فراهم مي کردند، جلوگيري کرد و از پيشرفت اقتصادي و تجاري هنديان در ايران ممانعت به عمل آورد.( مهدوي، سيد مصلح الدين، زندگي نامه علامه مجلسي،ص245)
منبع:http://www.kanoonandisheh.com
/س