حيات علامه مجلسي هم زمان با رواج تفکر اخباريگري بود. همچنين ايشان در گرايش به اخبار اهل بيت شهره بودند؛ از اين رو، تصور شده است که علامه مجلسي (رحمه الله) نيز از پيروان و حتي از سردمداران اين تفکر است.
علاوه بر موارد فوق، قرائن و شواهد زير نيز به اين تصور کمک کرده است و آن را تقويت ميکند:
1ـ پدر علامه مجلسي به اخباريان گرايش داشته و علامه مجلسي نيز شاگرد وي بوده است. از اين رو طبيعي است که متأثر از پدرش باشد.
2ـ مهمترين و بزرگترين جامع حديثي شيعه، بحار الأنوار، به دست ايشان و در اين دوران نگاشته شده است.
3ـ نقد تفکر عقلگرايانه و مخالفت با فيلسوفان در آثار علامه مجلسي مشهود است.
4ـ نقل روايات ضعيف و سعي در توجيه آن متون نيز در نوشتههاي ايشان مشاهده ميشود.
5ـ برخي از استادان و پارهاي از شاگردان علامه مجلسي تفکر اخباري داشتهاند.
با اين همه، برخي از محققان، علامه مجلسي را فردي ميان اخباري و اصولي ميشمارند، زيرا علامه با برخي از مباني اخباريگري مخالفت کرده است. اما دقت و تأمل در آثار علامه مجلسي بيانگر آن است که با وجود فعاليتهاي فراوان حديثي و اعتماد شديد ايشان بر روايات اهل بيت (عليهم السلام)، مباني فکري ايشان با تفکر اخباريگري به طور کامل متفاوت است. با وجود آنکه در زمان او تفکر اخباريگري در دوران اوج خود بود، با اين همه وي قواعد اجتهاد و روش مجتهدان را پذيرفته بود و مطابق آنها فتوا ميداده است.
نحو? تعامل علامه مجلسي با مباني تفكر اخباريگري
چگونگي رويارويي علامه مجلسي با مباني اخباريان از جمل? مهمترين مسائلي است که در تبيين ديدگاه ايشان در موضع اخباريگري بسيار مؤثر است؛ از اين رو، لذا در اين بخش چگونگي مواجهه ايشان با مباني اخباريان را بررسي ميکنيم.
اجتهاد و تقليد
علامه مجلسي، همانند اصوليان و بر خلاف مجتهدان[اخباري]، اجتهاد را واجب کفايي ميداند و تقليد غيرمجتهد از مجتهد را واجب عيني قلمداد ميکند.
نفي تقليد از ميت
علامه مجلسي، در اين مسئله، همانند مجتهدان، تقليد از ميت را نفي ميكند.
نياز به علم اصول
علامه مجلسي، آشنايي با علم اصول را از مقدمات اجتهاد شمرده است و در صدد بوده تا رسالهاي در علم اصول تأليف کند و آن را در جلد بيست و پنجم بحار الأنوار بياورد.
اجماع
علامه مجلسي اجماع را حجّت ميشمرد و بدان احتجاج ميکند. بديهي است که مقصود از اجماع در سخن ايشان، اجماع دخولي است که موارد آن محدود است.
ظاهر قرآن
ايشان ظواهر قرآن را حجت ميداند و تمامي ابواب فقهي و غيرفقهي بحار الأنوار را با آيات قرآن آغاز ميکند. استناد به آيات قرآن در بحار الأنوار به قدري گسترده است که ميتوان اين کتاب را نوعي موضوعبندي آيات قرآن قلمداد کرد.
اصل برائت
اخباريان اعتقاد داشتند که در موارد شبهه بايد احتياط کرد و دليلي بر اصل برائت وجود ندارد. اما علامه مجلسي در اين زمينه با آنان مخالف و همسان با اصوليان قائل به اِباحه و حليّت است.
دستهبندي احاديث
بر خلاف اخباريان که دستهبندي چهارگان? احاديث را منکرند، علامه مجلسي در بسياري از کتابهاي خويش از اين روش استفاده کرده است. بدينگونه که او در شرح کتاب شريف کافي، بسياري از متون آن را «ضعيف علي المشهور» خوانده است.
گفتني است که اعتماد علامه مجلسي به کتب کهن، به ويژه کافي، بسيار زياد است، با اين همه وي در مرآة العقول (شرح كافي) و همچنين مَلاذُ الأَخيار (شرح تهذيب الأحکام) از مبناي فقيهان استفاده کرده است.
عقل
علامه مجلسي در مباحث اعتقادي به عقل فطري استناد ميکند و به حُسْن و قبح ذاتي عقلي معتقد است. ايشان در بحث وحدت صانع، ادله عقلي را بر ادله نقلي مقدم کرده است. البته نميتوان علامه را عقلگرا ناميد، زيرا در موارد تعارض بين عقل و نقل، او جانب نقل را مقدم ميدارد و بر دلايل عقلي اعتماد نميکند. در اعتباريات شرعي نيز عقل را حجت نميشمرد و امامان معصوم (عليهم السلام) را عقل کامل معرفي ميکند و سخن آنان را حجت ميداند. علامه عقول غيرمعصومان را عقل ناقص و فاقد حجيت مطلق ميداند. به نظر ايشان، عقل در مرحله شناخت خدا و وحدانيت ذات باري تعالي و شناخت حجت کاربرد دارد. به باور علامه عقل پس از شناخت پيامبر و امامان (عليهم السلام)، به ناتواني خود در فهم اعتبارات شرعي و آموزههاي ديني اعتراف ميکند و نظر آنان را بر خويش مقدم ميدارد.
ناهمگوني نظرات ايشان با فيلسوفان و متکلمان عقلي نيز مشهود و نمون? بارز آن در حاشيههاي علامه طباطبايي (رحمة الله عليه) بر مجلدات اول کتاب بحار الأنوار نمايان است.
بنابراين، در ارتباط با عقل و نقل، نظرات علامه مجلسي به اخباريان نزديکتر است، اگر چه با آن مطابقت تام ندارد؛ يعني، به گونهاي اجمالي، حجيّت عقل را ميپذيرد، ولي محدود? کاربرد آن را بسيار كم ميشمرد.
چگونگي رويارويي با فقيهان و عالمان
اخباريان، موضعگيري خصمانهاي نسبت به فقيهان، به ويژه علامه حلي، دارند، ولي علامه مجلسي نسبت به فقيهان بسيار با احترام برخورد ميکند و نام آنان، به ويژه علامه حلي، را با احترام فراوان ياد ميکند. او با متکلمان عقلگرا همانند خواجه نصير طوسي نيز برخوردي اينگونه دارد.
منبع:http://elahiyat-shia.blogfa.com
/س