« نحن نَقُصُّ عليکَ اَحسَنَ القَصَص بِما أَوحينا اِليکَ هذَا القُرآنَ وَ إِن کُنتَ مِن قَبلِه ِلَمِنَ الغَافلينَ 1»
« ما با وحي اين قرآن به تو ، بهترين قصه را با بهترين شيوة داستانسرايي برتومي خوانيم، و حقيقت اين است که تو پيش از اين از بي خبران ( ازاين داستان ) بودي.»
اهميت داستان درتربيت کودک
افلاطون ارزش و اهميت داستان ها و افسانه ها را درتربيت و تهذيب کودک دريافته ، فصلي از کتاب جمهوريت خود را به همين موضوع مخصوص کرده است و مي گويد :"... سپس بايد پرستاران و مادران را وادار کنيم که فقط حکاياتي را که پذيرفته ايم براي کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشي که روح اطفال به وسيله حکايات حاصل مي کند به مراتب بيش از تربيتي است که جسم آنها به وسيله ورزش پيدا ميکند ... " .
داستان يک نوع وسيله براي ارضاي نيازهاي رواني کودکان و حتي بزرگسالان بوده است. داستان به کودک فرصت مي دهد که اميال و محتويات « ناخودآگاه » خود را تعبير نمايد، و محيط زندگي خود را بشناسد2 .
داستان بزرگترين وسيلة ظهور وجدان پاک و خوي وخصلت مطلوب و پسنديده درکودک است و ثبات اين صفات در او به درجه نفوذ و تأثير آنها بستگي دارد. داستان داراي آثار اخلاقي است و به طور غير مستقيم ،به تربيت اخلاقي او کمک مي کند و نيزداستان از بهترين وسايل يادگيري خواندن است و کودکان را با کلمات و عبارات قشنگ و درست آشنا مي کند و ايشان را به ادامه مطالعه برمي انگيزد. 3
آنچه ضمن داستان مي توان به کودک ياد داد يا تلقين کرد به مراتب بيشتر و مؤثرتراز آنهايي است که درکتاب هاي درسي و يا پندو اندرزهاي بزرگسالان وجود دارد4 .
به طورکلي داستان به شرط اينکه درست و دقيق انتخاب شود بيش از ساير وسايل تربيتي دررفتار کودک مؤثر است5 .
ارزش هاي تربيتي داستان گويي
ارزش هاي تربيتي داستان گويي را مي توان چنين خلاصه کرد:
1-سرگرمي: مي توان اوقات فراغت دانش آموزان را با گفتن داستان هاي مفيد و مناسب پرکرد و به تربيت غير مستقيم ايشان پرداخت.
2- گسترش تجارب و اطلاعات : داستان هايي که به مسائل و موضوعهاي علمي مربوط مي شوند. موجب افزايش و گسترش تجارب کودکان مي شود و نياز وميل کنجکاوي ايشان را ارضا مي کند.
3-گسترش و تربيت توانايي تفکر و تخيل و تمرکز حواس : داستان سبب مي شودکه کودک نيروي تفکر و تخيل خود را به کار اندازد و حواسش را دربارة موضوع داستان متمرکز سازد و اين نيز به پرورش استعداد تفکر ، تخيل و دقت او کمک مي کند .
4- آشنايي به مشکلات و مسائل زندگي : اگر موضوع داستان از محيط زندگي کودک گرفته شود، او را با مسائل واقعي آن آشنا مي سازد و درضمن ،راه حلهاي مناسب را به زبان خود کودک به او بيان مي کند. همچنين ،هدفهاي زندگي را براي او روشن مي کند.
5- بيان ارزش دانايي و زيان ناداني : داستان ، ارزش دانايي و زيانهاي ناداني را غير مستقيم براي کودک روشن مي سازد و او را به افزايش معلومات و دوري از ناداني تشويق مي کند.
6- پرورش ارزشهاي اخلاقي : داستان ارزشهاي اخلاقي کودک را پرورش مي دهدو او را به صفات نيک از قبيل : خود داري ، عزت نفس ، شجاعت ، شهامت، جرأت ،ايمان ، رقت قلب ، همدردي ، صراحت لهجه ، و ديگر اوصاف پسنديده انساني متصف مي کند.
7- تربيت نيروي بيان و تکلم : چون کودک علاقه مند و مجبور خواهد شد خودش داستاني گفته و يا داستان شنيده را بازگويي کند بنابراين ، از لحاظ قدرت تعبير و بيان افکار، قوي و آزموده خواهد شد.
8- تربيت ذوق هنري: داستان ذوق هنري کودک را نيز بر مي انگيزدو پرورش مي دهد، چون گاهي مجبور خواهد شد داستان را به صورت اشکال و نقاشي ها بيان کند. يا از تصويرهاي داده شده داستاني بسازد6.
فوايد تربيتي داستان
طبق نظرات تربيتي شهيد بهشتي « پ» :
1- درسنين آغاز دبستان استفاده از کتابهاي داستاني ساده مفيد است . زيرا خواندن قصه و داستان از نيازهاي دورة کودکي است . شنيدن قصه، خواندن قصه کمک شايسته اي است به پرورش استعدادهاي گوناگون کودکان .
2-يکي از عوامل نجات انسان ها از داشتن تفکر قالبي اين است که در کودکي کتاب داستان زياد بخوانند ، چون کتاب هاي داستان معمولاً اين خاصيت را دارند که درچهارچوب واقعيات روز محصور نيستند و به کودکان اين امکان را مي دهند که مقداري برتر از اين واقعيات محدود محيطي هم بينديشند.
3-داستان مي تواند يکي از ابعاد بينشي يا منشي مورد نظر ما را درخلال داستان به کودکان سنين مختلف القاء کند. مثل تجلي روح گذشت و ايثار ،روح تواضع، قدرت برخورد با ديگران ،ايجاد روح همکاري و...7 .
چه داستاني را براي کودکانمان انتخاب کنيم ؟
نکته اي که بايدبه آن توجه کرد اين است که درانتخاب داستان براي کودکان نهايت دقت صورت پذيرد و داستانهايي انتخاب شود که با فرهنگ اسلامي جامعة ما ، سنخيت داشته باشد و الگوي رفتاري مناسبي به کودکان ما ارائه دهد.
از ميان داستان هاي زيادي که نوشته شده است ، کتاب " داستان راستان " شهيد مطهري ما را به اهداف تربيتي مورد نظر مي رساند.
اما چرا داستان راستان ؟
به دو دليل کتاب « داستان راستان » را انتخاب نمودم .
1-به قول شهيد مطهري ( پ) "داستان هاي اين کتاب علاوه برآن که عملاً مي تواند راهنماي اخلاقي و اجتماعي سودمندي باشد، معرف روح تعليمات اسلامي نيز هست و خواننده از اين رهگذر به حقيقت و روح تعلميات اسلامي آشنا مي شود و مي تواند خود را يا محيط و جامعة خود را با اين مقياس ها اندازه بگيرد. "8
2-ديگر اينکه آشنايي با کتاب « داستان راستان » زمينه اي باشد براي مطالعه و شناخت ديگر کتب استاد مطهري.
مهمترين اثردر مطالعة کتب شهيد مطهري تحصيل نظام فکري است . اولين محور درنظام فکري که شهيد مطهري مطرح مي کند، استفاده از اصل توحيد است و شاخص اصلي انديشة ايشان پرورش انسان موحد است9 . انسان موحد همه چيز را با نگاه توحيدي و وابستة به مبدأ هستي مي نگرد. وابستگي تفکر به مبدأ هستي مانع از پاشيده شدن شيرازة انديشه و تناقض دردرون انسان مي شود.
يک تجربه
براساس يک تجربه دريافتم که کودکان امروز از درک بالايي برخوردار هستند. با بيان يکي از حکايت هاي کتاب « داستان راستان » به طور غير مستقيم درمحيط خانه، نتيجه اي را که از آن داستان توقع داشتم ،به دست آوردم . روزي در جمع خانواده بحث بر سر اين بود که هرکس بايدوظايف شخصي اش را خودش انجام دهد. مادرخانواده براي اثبات اين ادعا گفت : پيامبر اکرم « صلوات الله عليه وآله » فرمودند : « هرگز از ديگران در کارهاي خود کمک نخواهيد ، و به ديگران اتکا نکنيد ولو براي يک قطعه چوب مسواک باشد. »10
چند روزي از اين ماجرا گذشت تا اينکه فرزند شش ساله خانواده ازمادر تقاضايي کرد. همين که مادر خواست حاجت کودک را برآورده کند، به طور نا باورانه پسربچه گفت : مگر شما نگفتيد که پيامبراکرم ( صلوات الله عليه وآله ) فرمودند . « هرگز از ديگران ... » و هرکس خودش بايدکارش را انجام دهد. من هم خودم کارم را انجام مي دهم .
بعد از آن ماجرا برآن شدم که به نگارش « داستان اردو » بپردازم . البته اين مي تواند آغاز راه باشد .
درپايان پيشنهاد مي کنم براي ايجاد تکاپوي فکري بيشتر در مخاطبان از خوانندگان در خواست نمود نتايجي که از داستان (اردو ) گرفته اند بيان کنند و حتي درصورت امکان نتايج داستان به صورت مسابقه مطرح شود.
ث
اردو
نمازخانة مدرسه پر از هياهو و سروصداي بچه ها بود. امروز بعد از نماز جماعت ظهر وعصر آقاي کرامتي ، مدير مدرسه، خبرخوشحالي کننده اي را به بچه هاي حاضر در نمازخانه داد.
-عزيزانم، بايد به اطلاع شما برسانم. آنهايي که حضورشان درنماز جماعت مدرسه پررنگ تر بوده ،آمادة رفتن به اردوي روزجمعه باشند.
من وهمة بچه هايي که از نماز جماعت خوان هاي پر و پا قرص مدرسه بوديم داشتيم از خوشحالي پردر مي آورديم .
فرداي آن روز اسامي دانش آموزان واجد شرايط اردو روي تابلو اعلانات مدرسه نصب شده بود . بي اختيار به سمت آن دويدم . نفس نفس زنان انگشتم را بر روي ليست به سمت پائين مي آوردم . يک ، دو ،سه... رديف دهم اسم من بود .وحيد کرمي ،بله .وحيد کرمي . از خوشحالي نزديک بود کيفم از دستم بيفتد، ولي زود خودم را جمع وجور کردم . اين بار با آرامش ،دوباره آن را مرور کردم تا اسامي بقية دوستانم و کساني راکه در اردوقرار بود با هم باشيم، ببينم . زير برگه نوشته بود، شرکت کنندگان در اردو مي بايست درجلسه اي که روز پنجشنبه برگزار مي شود حضور يابند. پنجشنبه همه درنماز خانه جمع شده بوديم و راجع به اردو صحبت مي کرديم . عجب هياهويي بود . آقاي کرامتي آمد و کمي به بلندگو ور رفت ولي طبق معمول بلندگو خراب بود، از بچه ها خواست ، ساکت باشند تا صدايش به همه برسد.
- بچه ها يک صلوات بلند بفرستيد .
-اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
-زياد وقت شما را نمي گيرم. چند تا نکته درمورد اردوي فردا لازم ديدم که قبل از رفتن به شما يادآوري مي کنم .
1-همه دانش آموزان براي شرکت در اردو بايد ازطرف پدر و مادر خود رضايت نامه بياورند.
2- هرکس لوازم شخصي با خود همراه داشته باشد.
3- در اردو هرکس مي تواند به فعاليت مورد علاقة خود بپردازد ، بنابراين مي توانيد وسايل مورد نيازآن را با خود بياوريد. مثل وسايل ورزشي ،کتاب و...
4- فردا صبح ساعت 7 همه درحياط مدرسه حاضر باشيد . ديروزود نکنيد که دردسر مي شود.
اگر کسي سؤالي دارد مطرح کند و گرنه با ذکر صلوات ، مي توانيد مرخص شويد.
بعد از جلسه از دوستانم خداحافظي کردم و به خانه رفتم تا وسايلم را براي فردا آماده کنم . من که به خواندن کتاب خيلي علاقه داشتم و بيشتر اوقات فراغتم را با خواندن کتاب پر مي کردم ، يکي از کتابهايي که به تازگي توجهم را به خودش جلب کرده بود برداشتم و داخل کيفم گذاشتم ، خيلي کتاب جذاب و خوبي بود . رضايت نامه اي را هم که پدر و مادرم امضاء کرده بودند درجيب کوچک کيفم گذاشته ،وسايل شخصي ام را برداشتم .
فردا صبح زود پس از اقامة نماز صبح و خوردن صبحانه وسايلم را برداشتم وبا پدر و مادرم خدا حافظي کردم و به سمت مدرسه راهي شدم تا به نزديک مدرسه رسيدم . ازدور اتوبوس قرمز رنگي را ديدم که مقابل مدرسه ايستاده بود.
حدس زدم همان اتوبوسي است که مي خواهد ما را به اردو ببرد. داخل حياط مدرسه شدم . سعيد، محسن، محمد، کامران و... همه جمع بودند. بچه ها يکي يکي سوار اتوبوس مي شدند .آقاي کرامتي دست آخر سوارشد و روي صندلي جلو، پشت سرراننده نشست . اتوبوس حرکت کرد. توي راه به منظره هاي اطراف خود به دقت نگاه مي کردم . به نظرم مي آمدآن روز از روزهاي خيلي خوب زندگي ام باشد. درهمين فکر بودم که يکدفعه ديدم درب اردوگاه باز شد و اتوبوس به داخل رفت و درپارکينگ اردوگاه متوقف شد. مکان خيلي زيبا و سرسبزي بود . پراز درخت وگل و سبزه و چمن. امکانات خوبي داشت . زمين ورزش، نمازخانه ، آشپزخانه و ... و کلبه هاي زيبايي که هرکدام به نام يکي از شهداي دفاع مقدس نام گذاري شده بود.
کلبه (1) : به نام شهيد علي صياد شيرازي
کلبه ( 2) : شهيدمحمد ابراهيم همت
کلبه (3) : شهيد محمد جهان آرا
کلبه( 4) : شهيد حاج حسين خرازي
کلبه ( 5): شهيد مهدي باکري
و...
آقاي کرامتي گفت : بچه هاي عزيزم، امروز قصد داريم دراين جا يکي از روزهاي خوش زندگي را تجربه کنيم . بنابراين همه کارهايمان را خودمان بايد انجام دهيم، از پختن غذا و شستن ظروف تا تميز کردن و نظافت محلي که درآن هستيم. حالابه گروههاي پنج نفري تقسيم شويد و به انتخاب خودتان درکلبه هاي رو به رو مستقر شويد . تا ساعت 11 دراختيار خودتان هستيد . من و سعيد و مجيد و عباس و سهيل وارد کلبه شهيد خرازي شديم . داخل کلبه بسيار با سليقه تزئين شده بود.
مجيد گفت : « براي شادي روح شهيد خرازي صلوات. » هر پنج نفرمان با هم صلوات فرستاديم. عکس زيبايي از حاج حسين خرازي به يک ضلع کلبه نصب شده بود. وسايلمان را داخل کلبه گذاشتيم .
سعيد گفت : « بچه ها بياييد برويم بيرون ببينيم چه خبراست »
بچه ها گفتند:" برويم ."
درحال قدم زدن درمحوطه اردوگاه بوديم که به زمين ورزش رسيديم
سهيل گفت: «من راکت بدمينتون آوردم . بياييد کمي بازي کنيم .»
نوبتي شروع به بازي کرديم . حدود يک ساعتي بازي کرديم . يکدفعه صداي آقاي کرامتي بلند شد. « بچه هايي که مي خواهند براي آماده کردن ناهار کمک کنند، بيايند.»
عباس گفت : « دوستان ،همگي به کمک آقاي مدير برويم. »
من که حوصلة اين کارها را نداشتم ،گفتم شما برويد.من مي خواهم مطالعه کنم .
رفتم داخل کلبه دراز کشيدم و بعد کتاب مورد علاقه ام را برداشتم .دوباره نام روي آن را با خودم زمزمه کردم: « داستان راستان » نوشته « استاد شهيد مطهري ». ورق زدم و کتاب را بستم از جابلند شدم، نشستم و دوباره آن را باز کردم و اين حکايت را خواندم :
غذاي دسته جمعي
"همين که رسول اکرم و اصحاب و ياران ازمرکب ها فرود آمدند و بارها را برزمين نهادند، تصميم جمعيت بر اين شد که براي غذا، گوسفندي را ذبح و آماده کنند. يکي از اصحاب گفت : سربريدن گوسفند با من . ديگري: کندن پوست آن با من : سومي : پختن گوشت آن با من . چهارمي :...
رسول اکرم : « جمع کردن هيزم از صحرا با من » .
جمعيت : يارسول الله شما زحمت نکشيد و راحت بنشينيد ،ما خودمان با کمال افتخار همة اين کارها را مي کنيم . رسول اکرم : « مي دانم که شما مي کنيد، ولي خداوند دوست نمي دارد بنده اش را درميان يارانش با وضعي متمايز ببيند که براي خود نسبت به ديگران امتيازي قائل شده باشد » سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرده و آورد.11"
بعد از خواندن حکايت نمي دانستم چه کار کنم . از رفتار خودم خجالت کشيدم درحالي که اين جمله مرتباً در ذهنم تکرار مي شد : ( خداوند دوست نمي دارد ... ) مثل فنرازجاي خود پريدم . دوان دوان به آشپزخانه رفتم و...
ازاين که متوجه اشتباهم شدم خيلي خوشحال بودم. آن روز يکي از بهترين روزهاي عمرم بود که خاطرة آن هيچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد.
منابع
1-قرآن کريم ؛ ترجمه آيت الله مشکيني
2-ادبيات کودکان ؛ علي اکبر شعاري نژاد؛ تهران ؛انتشارات اطلاعات ؛چاپ بيست وپنجم؛1386
3- نقش آزادي در تربيت کودکان؛ شهيد دکتر بهشتي ؛نشربقعه ؛ چا پ سوم1385
4- داستان راستان ؛ شهيد مطهري ؛جلد اول؛ انتشارات صدرا ؛مهر1387
پي نوشت ها :
1- سوره يوسف /3
2 - ادبيات کودکان – علي اکبر شعاري نژاد .ص 124
3- همان ، صص 125-0126
4- همان ، ص 0127
5- همان، ص 0125
6- ادبيات کودکان –علي اکبر شعاري نژاد . صص 126-0127
7- نقش آزادي درتربيت کودکان – صص 88-089 با اندکي تلخيص و تصرف – شهيد بهشتي
8- داستان راستان ، مقدمة جلد اول . ص 18
9- برگرفته از ضرورت مطالعة کتب شهيد مطهري
10- داستان راستان ج 1 ، داستان 4 ، بستن زانوي شتر
11- داستان راستان ، جلد 1 ، داستان 6
/س