در تمام حركتهاي بزرگ اصلاحطلبانه و انقلابهاي رهاييبخش حساسترين مسئوليتها بر عهده نيروهاي توانمند جوان قرار داده ميشود . در نهضت عاشورا نيز مهمترين و سرنوشتسازترين نقشها را نيروهاي جوان عهده دار بودند كه طي آن هفتاد و دو تن از بهترين مردان شهيد شدند . امام رضا ( عليه السلام) به «ريان ابن شبيب» فرمود: «اي پسر شبيب! هجده نفر از ما بنيهاشم در كربلا شهيد شدند كه در روي زمين نظير نداشتند . اين هجده نفر به استثناي فرمانده لايق و پيشواي عاليقدر خود امام حسين ( عليه السلام) كه پنجاه و هفتساله بود، همه جوان بودند; جوانان سي و پنجساله و كمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! ساير جانبازان كربلا نيز اكثراً نسل جوان بودند . در حقيقت ميتوان گفت اكثريت فداكاران قهرمان كربلا را جوانان تشكيل ميدادند» . (1)
هنگامي كه يزيد بن معاويه شرافت و فضيلت را لگد كوب ميكرد اين جوانان فداكار مردانه قيام كردند . سيماي جواني اين جوانان پر شور و از جان گذشته تا هميشه در تاريخ رستاخيز حسيني ميدرخشد . آري چهره تابناك آن جوانان بود كه تلؤلؤ خاص قيام تاريخي حسين ( عليه السلام) را در دل قرنها بهيادگار باقي نهاد .
ويژگيهاي جوانان كربلا:
در اينجا ويژگيهاي جواناني كه تا آخرين قطره خون خويش از رهبري و اهداف والاي اين نهضت دفاع كردند، اشاره ميكنيم . اميدواريم كه اينكار به آشنايي بيشتر نسل جوان جامعه اسلامي با اسوه و الگوهاي جاودان نهضت عظيم عاشورا كمك نمايد .
الف . ايمان راسخ: جوانان پاكباز عاشورا به دليل پرورش در دامان خانوادههاي مؤمن و پرهيزكار، به كاملترين مراحل ايمان دستيافته و در راه حاكميت احكام الهي آماده شهادت بودند .
وقتي امام حسين ( عليه السلام) در مسير كربلا در منزل «قصربني مقاتل» به دنبال خوابي كه ديده بودند، جمله «انالله و انا اليه راجعون» را بر زبان آوردند . «علي اكبر» جلو رفت و علت را جويا شد . حضرت فرمود: «اسب سواري جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: اين قوم شبانگاه در حركت است و مركب به استقبالشان ميآيد .» علي اكبر گفت: «پدرم! آيا ما بر حق نيستيم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا كه ما برحقيم .» علي اكبر گفت: «پس ما را باكي از مرگ نيست» (2)
ب . بصيرت: در دوران حكومت اموي، به دليل تبليغات زهرآگين عليه خاندان پيامبر ( صلي الله عليه و آله)، تشخيص حقانيت امام حسين ( عليه السلام) كار آساني نبود . حتي بسياري از سياستمداران بزرگ تحت تاثير وضع حاكم، قيام آن حضرت را مورد انتقاد قرار ميدادند . در چنين موقعيتي عدهاي از جوانان با بصيرت نسبتبه ضرورت قيام امام حسين ( عليه السلام)، بدون هيچ ترديدي، با تمام وجود به حمايت از او پرداختند . امام صادق ( عليه السلام) در توصيف صفات حضرت عباس ( عليه السلام) ميفرمايند: «خدا رحمت كند عموي ما عباس را، او از بصيرت و ژرف بيني بسيار نافذ و ايمان بسيار استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا ... به جهاد پرداخت و در نهايت هم به فيض شهادت نايل آمد .» (3)
آري، به بركت همين بينش ژرف و بصيرت كامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسين ( عليه السلام) جداسازد .
ج . وفاداري: بارزترين صفت جوانان كربلا، وفاداري آنان به امام زمانشان است كه در سختترين شرايط، حاضر نشدند عهد خود را با امام، نقض كنند .
امام صادق ( عليه السلام) با اشاره به نهايت وفاداري علمدار كربلا فرمود: «شهادت ميدهم كه در برابر جانشين رسول خدا ( صلي الله عليه و آله) همواره تسليم بودي ... هميشه به جهتخدا وفادار ماندي و لحظهاي از خيرخواهي براي او كوتاهي نكردي ...» (3)
د . ادب: از ويژگيهاي ديگر ياران امام حسين ( عليه السلام) به ويژه جوانان كربلا، آراستگي به فضيلت ادب است . در اين ميان،
قمربني هاشم داراي منزلي خاص است . حضرت عباس ( عليه السلام) بدون اجازه در كنار امام حسين ( عليه السلام) نمينشست; هنگامي كه در حضور برادر مينشست، همانند يك بنده در مقابل مولاي خود بر روي دو زانو در كمال تواضع مينشست .
ه . جوانمردي: يكي ديگر از ويژگيهاي جوانان كربلا، جوانمردي و از خودگذشتگي آنان است . در بين اين جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردي زبانزد است .
هنگامي كه عباس تنهايي امام را ديد، اجازه خواست تا عازم ميدان شود . امام از او درخواست كرد تا براي كودكان حرم كمي آب تهيه كند . مشك و نيزهاش را برگرفت و پس از شكستن محاصره فرات، وارد آن شد . براي لحظهاي قصد آشاميدن آب جاري فرات كرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشيدن آب بازداشت . گويا ميگفت:
يا نفس من بعد الحسين هوني و بعده لاكنت ان تكوني
هذالحسين شارب المنون و تشربين بارد المعين (4)
و . پايبندي به احكام و ارزشها: ويژگي ديگر اصحاب امام حسين ( عليه السلام)، پاسداري از احكام الهي و پافشاري بر ارزشهاي اصيل ديني است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز ميشوند .
ز: رشادت: وهب جواني بيست و پنجساله بود كه بعد از اجازه از امام حسين ( عليه السلام)، به ميدان تاخت و با رشادت عحيبي ميجنگيد، به طوري كه نوزده سواره و بيست پياده را كشت . آنگاه هر دو دست او را قطع كردند . او همچنان جنگيد تا او را اسير كرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد كه صلابت و دلاوري او را ديده بود، به او گفت: ما اشد صولتك: «چقدر صولت و رشادت سختي داري؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .
ح . صبر واستقامت: مصائب امام سجاد ( عليه السلام) از جمله سهشبانه روز تشنگي و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و كشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و كليه ياران بودن تاراج خيمهها و اسارت بانوان اهلبيت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
علاوه بر موارد مذكور، ايثار و فداكاري، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگي و عزت نفس و اخلاص و رافت و ... از ديگر اوصاف جوانان كربلاست . (5)
جوانان كربلا
1 - عباس بن علي ( عليه السلام) پدرش اميرالمؤمنين ( عليه السلام)، مادرش فاطمهامالبنين و كنيهاش ابوالفضل است . «عباس» جواني دلاور، زيبا و بلند بالا بود . وقتيكه سوار اسب ميشد، پاهايش به زمين ميرسيد . او علاوه بر مزاياي جسمي، از نظر ملكات روحي و كمالات نفساني نيز بعد از برادرش امام حسين ( عليه السلام) در ميان همه جوانان و رجال اهلبيت ( عليه السلام) نظير نداشت .
در جنگهاي صفين و نهروان در ركاب پدر بزرگوارش مشاركت داشت .
به خاطر سيماي جذاب و نورايش، او را «قمر بني هاشم» ميخواندند و به خاطر آوردن آب به خيمهها، «سقا» لقب يافت .
امام سجاد ( عليه السلام) ميفرمايد: «خدا رحمت كند عمويم را كه جان خويش را در راه برادرش فدا كرد تا آنكه دست هايش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است كه به وسيله آن با فرشتگان در بهشت پرواز ميكند . چنانكه خداوند براي جعفر بن ابيطالب قرار داده است .»
وقتي كه امام حسين ( عليه السلام) بر بالين خون آلود حضرت عباس ( عليه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انكسر ظهري و لتحيلتي . (6)
حضرت ابوالفضل در كربلا سي و چهار ساله بود .
2 - علي بن حسين ( عليه السلام) (امام زين العابدين): امام سجاد ( عليه السلام) در حادثه كربلا بيست و دو ساله بود و آنروزها بيمار بود . همين بيماري نيز باعث گرديد كه وي از خطر كشته شدن نجات يابد و دودمان پيامبر ( صلي الله عليه و آله) در روي زمين باقي بماند .
حضرت امام سجاد ( عليه السلام) مصائب و مشكلات و اذيتهاي بسياري را تحمل كرد و با سخنرانيها و افشاگريهايي در مجالس عبيدالله زياد و يزيدبن معاويه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پايههاي حكومت اموي گشت .
دوران زندگي آن حضرت را ميتوان به دو بخش خلاصه كرد:
1 . بيست و دو سال ملازمتبا پدر بزرگوارش .
2 . سي و پنجسال دوران امامت، يعني دشوارترين دوران خفقان حكومت امويان، كه آنحضرت در سختترين شرايط به وظيفه امامت ادامه داد و عاليترين معارف و اخلاقيات و امور سياسي و اجتماعي را در لباس دعا بيان فرمود .
حضرت امام سجاد ( عليه السلام) بنابر قول مشهور در بيست و پنج و به قولي دوازده محرم سال نودوپنج هجري قمري به وسيله هشام بن عبد الملك در سن حدود پنجاه وشش سالگي به شهادت رسيد .
3 . علي بن الحسين (علي اكبر ( عليه السلام))، پدرش امام حسين ( عليه السلام)، و مادرش ليلي دختر ابي مره ميباشد .
به علي اكبر معروف بود و از حيثشجاعت و نبوغ، بهترين يادگار جدش علي بن ابيطالب بود و از لحاظ چهره زيبا و تناسب اندام و خوي نيكو و گفتار نغز از همه كس به جد بزرگوارش رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله) شبيهتر بود . نخستين شهيد از بني هاشم در روز عاشورا بود كه جسد مباركش قطعه قطعه گرديد و نزديكترين شهيدي است كه در كنار امام حسين ( عليه السلام) دفن شده است . سن او را از هيجده سال تا بيست و هفتسال نقل كردهاند .
4 . عبدالله بن علي ( عليه السلام):
پدرش، علي ( عليه السلام) و مادرش فاطمهام البنين ميباشد كه به توصيه برادرش حضرت عباس ( عليه السلام) به ميدان كارزار شتافت . او اولين فرزند امالنبين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد . سن او در هنگام شهادت بيست و پنجسال بود .
5 . عثمان بن علي: پدرش علي و مادرش امالبنين است . به خاطر علاقه شديد ي كه حضرت علي ( عليه السلام) به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . وي دومين فرزند امالبنين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد . او به هنگام شهادت نوزده ساله بود . (7)
6 . جعفربن علي ( عليه السلام): پدرش اميرالمؤمنين ( عليه السلام) و مادرش فاطمهام البنين ميباشد . امام علي ( عليه السلام) به واسطه علاقه و محبتي كه به برادرش «جعفر طيار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .
امام حسين ( عليه السلام) به وي فرمود: به كارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا ... و عثمان) شهيد ببينم . وي در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . اين سه برادر و حضرت عباس ( عليه السلام)، امان نامه شمر (لعنةا ... عليه) را رد كردند و امام حسين ( عليه السلام) را تنها نگذاشتند .
7 . ابوبكر بن علي ( عليه السلام): پدرش علي ( عليه السلام) و مادرش ليلي دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و يا «عبدا ...» ميخواندند . او در روز عاشورا پس از كارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسيد . نوشتهاند: جسد بيجان او را در آبراه خشكي در كربلا يافتند .
8 . قاسم بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبي ( عليه السلام) و مادرش «رمله» ميباشد .
در شب عاشورا در پاسخ امام حسين ( عليه السلام) كه فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شيرينتر از عسل» .
او پس از اصرار زياد از امام حسين ( عليه السلام) اجازه به ميدان رفتن گرفت و اينچنين رجز ميخواند:
ان تنكروني فاناابن الحسن
سبط النبي المصطفي المؤتمن
هذا حسين كالاسير المرتهن
بين اناس لاسقوا صوب الحزن (8)
او كارزار سختي نمود و با اينكه نوجواني كم سن و سال بود، پس از كشتن سي و پنج نفر از دشمنان، در نهايتبر اثر ضربتشمشير نقش بر زمين گشت و به شهادت رسيد . سن او سيزده سال بود .
9 . ابوبكر بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبي ( عليه السلام) و مادرش، كنيز آن حضرت بود . او از مدينه همراه عمويش امام حسين ( عليه السلام) به كربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به ميدان آمد و جنگيد تا به فيض شهادت نايل گشت .
10 . عبدالله بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبي ( عليه السلام) و مادرش، دختر شليل بن عبدالله ميباشد . عبدالله در كربلا نوجواني بود كه به سن بلوغ نرسيده بود و چون عمويش حسين ( عليه السلام) را زخمي و بيياور ديد، خود را به آن حضرت رسانيد و گفت: «به خدا قسم از عمويم جدا نميشوم» . در آن هنگام شمشيري به طرف امام حسين ( عليه السلام) روانه شد . عبدالله دستخود را سپر شمشير قرار داد و دستش به پوست آويزان شد و فرياد زد: «عموجان» ! حسين ( عليه السلام) او را در بغل گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: برادرزاده! بر اين مصيبت كه بر تو وارد آمده است، صبر كن و از خداوند طلب خير نما، زيرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق ميكند . ناگاه حرمله بن كاهل تيري بر او زد و او در دامان عمويش حسين ( عليه السلام)، به شهادت رسيد . وي نوجواني يازده ساله بود .
11 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زينب ( عليها السلام) است . او در اوائل راه مكه به كربلا، در «وادي عقيق» به امام حسين ( عليه السلام) پيوست . او در روز عاشورا به ميدان نبرد تافت و شمشير زد تا به شهادت رسيد .
مينويسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در ركاب حسين ( عليه السلام) مصيبت مرا آسان ميكند ...»
12 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء ميباشد . او با برادرش «عون» در راه مكه به كربلا در «وادي عقيق» به امام حسين ( عليه السلام) پيوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به ميدان رفت و به شهادت رسيد . وقتي خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت: «اگر چه من توفيق ياري حسين را نيافتم، ولي با تقديم پسرانم او را ياري كردم .»
13 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقيل و مادرش، رقيه دختر حضرت علي ( عليه السلام) ميباشد . وي در روز عاشورا در ميدان جنگ، سه مرتبه با دشمن كارزار كرد .
دشمن به سوي او تيري رها كرد و و عبدالله دستش را روي صورت گذاشت تا از اصابت تير جلوگيري كند . تير دستش را به پيشاني دوخت . تيري ديگر، قلب او را نشانه گرفت . شهادت او در روز عاشورا اينگونه بود .
عبدالله، چهارده سال داشت .
14 . محمد بن مسلم: پدرش مسلمبنعقيل و مادرش از كنيزان بود . او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعي فرزندان ابيطالب به دشمن شركت كرده، سپس به شهادت رسيد . او سيزده ساله بود .
15 . عبدالرحمن بن عقيل: پدرش، «عقيل» برادر علي ( عليه السلام) و مادرش از كنيزان است . وي از عموزادگان امام حسين ( عليه السلام) است . امام حسين ( عليه السلام) فرياد زد: «اي عموزادگان من! صبر و مقاومت پيشه سازيد ... بعد از اين ديگر هرگز سختي و مصيبتي نخواهيد ديد .» وي در روز عاشورا در حمله دستهجمعي فرزندان ابيطالب به دشمن، شركت كرد و به شهادت رسيد .
16 . جعفربن عقيل: پدرش «عقيل» و مادرش «خوصاء» ميباشد «جعفر» در روز عاشورا به ميدان جنگ شتافت و در حالي كه مادرش جلوي خيمه ايستاده بود و او را نظاره ميكرد، به شهادت رسيد .
17 . سيف بن الحارث «الهمداني»
18 . مالك بن عبدالله «الهمداني»
19 . شبيب
«سيف» و «مالك» پسر عموي يكديگر بودند و به همراه غلامشان «شبيب» به سپاه امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .
روز عاشورا آن دو در حالي كه ميگريستند، به خدمتحضرت رسيدند . امام (7) فرمود: «چرا گريه ميكنيد؟» آن دو گفتند: فدايتشويم، براي خودمان گريه نميكنيم، ولي براي شما گريه ميكنيم كه در محاصره دشمن قرار گرفتهايد و ما بيش از جانمان چيزي نداريم تا با آن از تو حمايت كنيم .»
حضرت به آنها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدرديتان با من به شما پاداش دهد .»
آنها در حاليكه يكديگر را حمايت ميكردند، در جنگ دشمن به شهادت رسيدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسيد .
20 . عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بين راه به امام ( عليه السلام) ملحق شد و حربن يزيد خواست نگذارد . امام ( عليه السلام) فرمود: «اينها ياران منند و نبايد آنها را از اين كار باز داري» آنها به امام ملحق شدند و راهنماي آنها طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهداي حمله اول ذكر كرده است . ديگران گفتهاند با پدرشان در يكجا شهيد شدند و اين قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است . (11)
21 . عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلي الله عليه و آله) و از ياران علي ( عليه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در كربلا، به امام حسين ( عليه السلام) پيوست . در روز عاشورا به ميدان رفت و جنگيد، ولي به سوي حسين ( عليه السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت كند . او خود را سپر حضرت كرده و تيرها به صورت و سينهاش برخورد ميكرد تا آسيبي به امام حسين ( عليه السلام) نرسد .
او در حاليكه بدنش پر از جراحتشده بود، رو به حضرت كرد و گفت: «يابنرسول الله! آيا به عهد خود وفا كردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوي من خواهي بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همين لحظه عمرو به زمين افتاد و به شهادت رسيد .
22 . عمرو بن جناده: عمرو كه جواني بيست و يك ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حريم امام دفاع كن و در برابرش با دشمن جنگ كن .» او بعد از اجازه از امام حسين ( عليه السلام) به دشمن حمله كرد و چنين ميخواند:
اميري حسين و نعم المير
سرور الفؤاد البشير النذير
علي و فاطمة والداه
فهل تعلمون له من نظير
او همچنان جنگيد، تا به شهادت رسيد . دشمن سرش را از بدن جدا كرد و به طرف حسين ( عليه السلام) پرتاب كرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر يكي از سپاهيان عمربنسعد زد و او را به هلاكت رساند . (12)
23 و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:
اين دو برادر از اشراف و دليران كوفه بودند و جدشان از ياران علي ( عليه السلام) بوده است . آنها در كربلا به امام حسين ( عليه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام كردند و گفتند: «دوست داريم كه در برابرت مبارزه كرده و از حريم تو دفاع كنيم .» حضرت به آنها فرمود: «آفرين بر شما باد .» اين دو برادر در نزديكي امام ( عليه السلام) با دشمن مبارزه كردند تا شهيد شدند . در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: «السلام علي عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاريين»
25 . وهب
26 . همسر وهب (هائيه)
وهب مردي دلاور و از مسيحيان كوفه بود كه با ديدن معجزه امام حسين ( عليه السلام) و با شنيدن پيام امام ( عليه السلام) با همسر و مادر خود به سوي كربلا حركت كرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصيه مادرش و اجازه امام حسين ( عليه السلام) به ميدان رفت و با صولت عجيبي جنگيد، بهطوري كه نوزده سوار و بيست پياده را كشت و سپس هردو دستش را قطع كردند . وهب همچنان جنگيد تا به شهادت رسيد . پس سر بريده او را به سوي لشكر امام حسين ( عليه السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش كشيد و سپس آن را به سوي دشمن انداخت . امام حسين (7) فرمود: «اي مادر وهب به خيمه برگرد . پسرت اكنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت بيست وپنجسال داشت . او و خانوادهاش در روز عاشورا ده روز بود كه به اسلام گرويده بودند و در پيكر وهب اثر هفتاد ضربه شمشير و نيزه و تير ديده ميشد . (13)
«هانيه» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتيده همسرش وهب رساند، خونهاي پيكر او را پاك ميكرد و گفت: «بهشتبرتو گوارا باد» . شمر وقتي او را ديد، به غلامش رستم دستور داد او را بكشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را كشت . اين نخستين زن و يگانه زني بود كه در كربلا در راه دفاع از حريم امام حسين (7) به شهادت رسيد (14)
27 و 28 . عبدالله بن يزيد و عبيدالله بن يزيد
«عبدالله» و «عبيدالله» همراه پدرشان «يزيد» كه از شيعيان بصره بودند همراه عدهاي ديگر از بصره بيرون آمده و در محلي به نام (ابطح) در نزديكي مكه به امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .
در روز عاشورا «عبدالله» و «عبيدالله» در حمله اول كه دسته جمعي بود، به شهادت رسيدند .
29 . عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شيعيان و شجاعان مشهور بودند كه با لشكر عمربن سعد از كوفه خارج شدند، ولي پيش از درگيري به امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .
«عبدالرحمن» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسيدند .
30 . عمار بن حسان: از شيعيان مخلص و از شجاعان دلير و معروف بود . پدرش حسان از اصحاب امام علي ( عليه السلام) بود . عمار از مكه در خدمت امام ( عليه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فيض عظيم شهادت نائل گشت .
31 . حبشي بن قيس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبيله نهم است . او در ايامي كه خبر از جنگ در كربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به كربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسيد .
اميد آنكه با تامل و تفكر در ايثار و فداكاري اين جوانان، آنان را اسوه زندگي خويش قرار دهيم .
با يكي از سخنان امام حسين ( عليه السلام) در عظمتيارانش و اهل بيتش، سخن را به پايان ميبريم:
فاني لا اعلم اصحابا اولي و لا خيرا من اصحابي و لااهل بيت ابر و لااوصل من اهل بيتي فجزاكم الله جميعا عني خيرا
«من ياراني برتر و بهتر از ياران خود نديدهام و اهل بيت و خانداني نيكوتر و به صله رحم پايبندتر از اهل بيتم نميشناسم . خدا شما را به خاطر ياري من پاداش نيكو عطا فرمايد . (15)
پينوشتها:
1 . سيماي جوانان در قرآن و تاريخ اسلام، علي دواني، ص 209 .
2 . همراه با سيدالشهدا از مدينه تا كربلا، ص 20 .
3 . اعيان الشيعه، ج 7، ص 430 .
4 . سردار كربلا، ص 229 .
5 . همراه با آن علي ( عليه السلام) از عاشورا تا اربعين، حشمت الله قنبري، ص 63 .
6 . مجله ديدارآشنا، ش 22، ويژگيهاي جوانان عاشورايي، ص 17 .
7 . فتح خون، سيدمرتضي آويني، ص 120 .
8 . سيدبن طاووس، لهوف، ص 113 .
9 . همان .
10 . همراه با آل علي (7) از عاشورا تا اربعين، ص 61 .
11 . قصه كربلا، نظري منفرد، ص 284 .
12 . بحار، ج 45، ص 27 .
13 . تعالي السبطين، ج 1، ص 286 .
14 . سوگنامه آل محمد ( صلي الله عليه و آله)، محمدمهدي اشتهاردي، ص 106 .
15 . لهوف سيدبن طاووس، ترجمه عقيقي بخشايشي، ص 116 .