جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جوانان كربلا
-(1 Body) 
جوانان كربلا
Visitor 383
Category: دنياي فن آوري
در تمام حركت‏هاي بزرگ اصلاح‏طلبانه و انقلاب‏هاي رهايي‏بخش حساس‏ترين مسئوليت‏ها بر عهده نيروهاي توانمند جوان قرار داده مي‏شود . در نهضت عاشورا نيز مهمترين و سرنوشت‏سازترين نقش‏ها را نيروهاي جوان عهده دار بودند كه طي آن هفتاد و دو تن از بهترين مردان شهيد شدند . امام رضا ( عليه السلام) به «ريان ابن شبيب‏» فرمود: «اي پسر شبيب! هجده نفر از ما بني‏هاشم در كربلا شهيد شدند كه در روي زمين نظير نداشتند . اين هجده نفر به استثناي فرمانده لايق و پيشواي عالي‏قدر خود امام حسين ( عليه السلام) كه پنجاه و هفت‏ساله بود، همه جوان بودند; جوانان سي و پنج‏ساله و كمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! ساير جانبازان كربلا نيز اكثراً نسل جوان بودند . در حقيقت مي‏توان گفت اكثريت فداكاران قهرمان كربلا را جوانان تشكيل مي‏دادند» . (1)
هنگامي كه يزيد بن معاويه شرافت و فضيلت را لگد كوب مي‏كرد اين جوانان فداكار مردانه قيام كردند . سيماي جواني اين جوانان پر شور و از جان گذشته تا هميشه در تاريخ رستاخيز حسيني مي‏درخشد . آري چهره تابناك آن جوانان بود كه تلؤلؤ خاص قيام تاريخي حسين ( عليه السلام) را در دل قرن‏ها به‏يادگار باقي نهاد .

ويژگي‏هاي جوانان كربلا:

در اينجا ويژگي‏هاي جواناني كه تا آخرين قطره خون خويش از رهبري و اهداف والاي اين نهضت دفاع كردند، اشاره مي‏كنيم . اميدواريم كه اين‏كار به آشنايي بيشتر نسل جوان جامعه اسلامي با اسوه و الگوهاي جاودان نهضت عظيم عاشورا كمك نمايد .
الف . ايمان راسخ: جوانان پاكباز عاشورا به دليل پرورش در دامان خانواده‏هاي مؤمن و پرهيزكار، به كامل‏ترين مراحل ايمان دست‏يافته و در راه حاكميت احكام الهي آماده شهادت بودند .
وقتي امام حسين ( عليه السلام) در مسير كربلا در منزل «قصربني مقاتل‏» به دنبال خوابي كه ديده بودند، جمله «انالله و انا اليه راجعون‏» را بر زبان آوردند . «علي اكبر» جلو رفت و علت را جويا شد . حضرت فرمود: «اسب سواري جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: اين قوم شبانگاه در حركت است و مركب به استقبالشان مي‏آيد .» علي اكبر گفت: «پدرم! آيا ما بر حق نيستيم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا كه ما برحقيم .» علي اكبر گفت: «پس ما را باكي از مرگ نيست‏» (2)
ب . بصيرت: در دوران حكومت اموي، به دليل تبليغات زهرآگين عليه خاندان پيامبر ( صلي الله عليه و آله)، تشخيص حقانيت امام حسين ( عليه السلام) كار آساني نبود . حتي بسياري از سياستمداران بزرگ تحت تاثير وضع حاكم، قيام آن حضرت را مورد انتقاد قرار مي‏دادند . در چنين موقعيتي عده‏اي از جوانان با بصيرت نسبت‏به ضرورت قيام امام حسين ( عليه السلام)، بدون هيچ ترديدي، با تمام وجود به حمايت از او پرداختند . امام صادق ( عليه السلام) در توصيف صفات حضرت عباس ( عليه السلام) مي‏فرمايند: «خدا رحمت كند عموي ما عباس را، او از بصيرت و ژرف بيني بسيار نافذ و ايمان بسيار استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا ... به جهاد پرداخت و در نهايت هم به فيض شهادت نايل آمد .» (3)
آري، به بركت همين بينش ژرف و بصيرت كامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسين ( عليه السلام) جداسازد .
ج . وفاداري: بارزترين صفت جوانان كربلا، وفاداري آنان به امام زمانشان است كه در سخت‏ترين شرايط، حاضر نشدند عهد خود را با امام، نقض كنند .
امام صادق ( عليه السلام) با اشاره به نهايت وفاداري علمدار كربلا فرمود: «شهادت مي‏دهم كه در برابر جانشين رسول خدا ( صلي الله عليه و آله) همواره تسليم بودي ... هميشه به جهت‏خدا وفادار ماندي و لحظه‏اي از خيرخواهي براي او كوتاهي نكردي ...» (3)
د . ادب: از ويژگي‏هاي ديگر ياران امام حسين ( عليه السلام) به ويژه جوانان كربلا، آراستگي به فضيلت ادب است . در اين ميان،
قمربني هاشم داراي منزلي خاص است . حضرت عباس ( عليه السلام) بدون اجازه در كنار امام حسين ( عليه السلام) نمي‏نشست; هنگامي كه در حضور برادر مي‏نشست، همانند يك بنده در مقابل مولاي خود بر روي دو زانو در كمال تواضع مي‏نشست .
ه . جوانمردي: يكي ديگر از ويژگي‏هاي جوانان كربلا، جوانمردي و از خودگذشتگي آنان است . در بين اين جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردي زبانزد است .
هنگامي كه عباس تنهايي امام را ديد، اجازه خواست تا عازم ميدان شود . امام از او درخواست كرد تا براي كودكان حرم كمي آب تهيه كند . مشك و نيزه‏اش را برگرفت و پس از شكستن محاصره فرات، وارد آن شد . براي لحظه‏اي قصد آشاميدن آب جاري فرات كرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشيدن آب بازداشت . گويا مي‏گفت:
يا نفس من بعد الحسين هوني و بعده لاكنت ان تكوني
هذالحسين شارب المنون و تشربين بارد المعين (4)
و . پايبندي به احكام و ارزش‏ها: ويژگي ديگر اصحاب امام حسين ( عليه السلام)، پاسداري از احكام الهي و پافشاري بر ارزش‏هاي اصيل ديني است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز مي‏شوند .
ز: رشادت: وهب جواني بيست و پنج‏ساله بود كه بعد از اجازه از امام حسين ( عليه السلام)، به ميدان تاخت و با رشادت عحيبي مي‏جنگيد، به طوري كه نوزده سواره و بيست پياده را كشت . آن‏گاه هر دو دست او را قطع كردند . او هم‏چنان جنگيد تا او را اسير كرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد كه صلابت و دلاوري او را ديده بود، به او گفت: ما اشد صولتك: «چقدر صولت و رشادت سختي داري؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .
ح . صبر واستقامت: مصائب امام سجاد ( عليه السلام) از جمله سه‏شبانه روز تشنگي و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و كشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و كليه ياران بودن تاراج خيمه‏ها و اسارت بانوان اهلبيت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
علاوه بر موارد مذكور، ايثار و فداكاري، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگي و عزت نفس و اخلاص و رافت و ... از ديگر اوصاف جوانان كربلاست . (5)

جوانان كربلا

1 - عباس بن علي ( عليه السلام) پدرش اميرالمؤمنين ( عليه السلام)، مادرش فاطمه‏ام‏البنين و كنيه‏اش ابوالفضل است . «عباس‏» جواني دلاور، زيبا و بلند بالا بود . وقتي‏كه سوار اسب مي‏شد، پاهايش به زمين مي‏رسيد . او علاوه بر مزاياي جسمي، از نظر ملكات روحي و كمالات نفساني نيز بعد از برادرش امام حسين ( عليه السلام) در ميان همه جوانان و رجال اهل‏بيت ( عليه السلام) نظير نداشت .
در جنگ‏هاي صفين و نهروان در ركاب پدر بزرگوارش مشاركت داشت .
به خاطر سيماي جذاب و نورايش، او را «قمر بني هاشم‏» مي‏خواندند و به خاطر آوردن آب به خيمه‏ها، «سقا» لقب يافت .
امام سجاد ( عليه السلام) مي‏فرمايد: «خدا رحمت كند عمويم را كه جان خويش را در راه برادرش فدا كرد تا آنكه دست هايش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است كه به وسيله آن با فرشتگان در بهشت پرواز مي‏كند . چنانكه خداوند براي جعفر بن ابيطالب قرار داده است .»
وقتي كه امام حسين ( عليه السلام) بر بالين خون آلود حضرت عباس ( عليه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انكسر ظهري و لت‏حيلتي . (6)
حضرت ابوالفضل در كربلا سي و چهار ساله بود .
2 - علي بن حسين ( عليه السلام) (امام زين العابدين): امام سجاد ( عليه السلام) در حادثه كربلا بيست و دو ساله بود و آن‏روزها بيمار بود . همين بيماري نيز باعث گرديد كه وي از خطر كشته شدن نجات يابد و دودمان پيامبر ( صلي الله عليه و آله) در روي زمين باقي بماند .
حضرت امام سجاد ( عليه السلام) مصائب و مشكلات و اذيت‏هاي بسياري را تحمل كرد و با سخنراني‏ها و افشاگري‏هايي در مجالس عبيدالله زياد و يزيدبن معاويه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پايه‏هاي حكومت اموي گشت .
دوران زندگي آن حضرت را مي‏توان به دو بخش خلاصه كرد:
1 . بيست و دو سال ملازمت‏با پدر بزرگوارش .
2 . سي و پنج‏سال دوران امامت، يعني دشوارترين دوران خفقان حكومت امويان، كه آن‏حضرت در سخت‏ترين شرايط به وظيفه امامت ادامه داد و عالي‏ترين معارف و اخلاقيات و امور سياسي و اجتماعي را در لباس دعا بيان فرمود .
حضرت امام سجاد ( عليه السلام) بنابر قول مشهور در بيست و پنج و به قولي دوازده محرم سال نودوپنج هجري قمري به وسيله هشام بن عبد الملك در سن حدود پنجاه وشش سالگي به شهادت رسيد .
3 . علي بن الحسين (علي اكبر ( عليه السلام))، پدرش امام حسين ( عليه السلام)، و مادرش ليلي دختر ابي مره مي‏باشد .
به علي اكبر معروف بود و از حيث‏شجاعت و نبوغ، بهترين يادگار جدش علي بن ابيطالب بود و از لحاظ چهره زيبا و تناسب اندام و خوي نيكو و گفتار نغز از همه كس به جد بزرگوارش رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله) شبيه‏تر بود . نخستين شهيد از بني هاشم در روز عاشورا بود كه جسد مباركش قطعه قطعه گرديد و نزديكترين شهيدي است كه در كنار امام حسين ( عليه السلام) دفن شده است . سن او را از هيجده سال تا بيست و هفت‏سال نقل كرده‏اند .
4 . عبدالله بن علي ( عليه السلام):
پدرش، علي ( عليه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنين مي‏باشد كه به توصيه برادرش حضرت عباس ( عليه السلام) به ميدان كارزار شتافت . او اولين فرزند ام‏النبين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد . سن او در هنگام شهادت بيست و پنج‏سال بود .
5 . عثمان بن علي: پدرش علي و مادرش ام‏البنين است . به خاطر علاقه شديد ي كه حضرت علي ( عليه السلام) به «عثمان ابن مظعون‏» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . وي دومين فرزند ام‏البنين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد . او به هنگام شهادت نوزده ساله بود . (7)
6 . جعفربن علي ( عليه السلام): پدرش اميرالمؤمنين ( عليه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنين مي‏باشد . امام علي ( عليه السلام) به واسطه علاقه و محبتي كه به برادرش «جعفر طيار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .
امام حسين ( عليه السلام) به وي فرمود: به كارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا ... و عثمان) شهيد ببينم . وي در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . اين سه برادر و حضرت عباس ( عليه السلام)، امان نامه شمر (لعنة‏ا ... عليه) را رد كردند و امام حسين ( عليه السلام) را تنها نگذاشتند .
7 . ابوبكر بن علي ( عليه السلام): پدرش علي ( عليه السلام) و مادرش ليلي دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و يا «عبدا ...» مي‏خواندند . او در روز عاشورا پس از كارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسيد . نوشته‏اند: جسد بي‏جان او را در آبراه خشكي در كربلا يافتند .
8 . قاسم بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبي ( عليه السلام) و مادرش «رمله‏» مي‏باشد .
در شب عاشورا در پاسخ امام حسين ( عليه السلام) كه فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شيرين‏تر از عسل‏» .
او پس از اصرار زياد از امام حسين ( عليه السلام) اجازه به ميدان رفتن گرفت و اين‏چنين رجز مي‏خواند:
ان تنكروني فاناابن الحسن
سبط النبي المصطفي المؤتمن
هذا حسين كالاسير المرتهن
بين اناس لاسقوا صوب الحزن (8)
او كارزار سختي نمود و با اينكه نوجواني كم سن و سال بود، پس از كشتن سي و پنج نفر از دشمنان، در نهايت‏بر اثر ضربت‏شمشير نقش بر زمين گشت و به شهادت رسيد . سن او سيزده سال بود .
9 . ابوبكر بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبي ( عليه السلام) و مادرش، كنيز آن حضرت بود . او از مدينه همراه عمويش امام حسين ( عليه السلام) به كربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به ميدان آمد و جنگيد تا به فيض شهادت نايل گشت .
10 . عبدالله بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبي ( عليه السلام) و مادرش، دختر شليل بن عبدالله مي‏باشد . عبدالله در كربلا نوجواني بود كه به سن بلوغ نرسيده بود و چون عمويش حسين ( عليه السلام) را زخمي و بي‏ياور ديد، خود را به آن حضرت رسانيد و گفت: «به خدا قسم از عمويم جدا نمي‏شوم‏» . در آن هنگام شمشيري به طرف امام حسين ( عليه السلام) روانه شد . عبدالله دست‏خود را سپر شمشير قرار داد و دستش به پوست آويزان شد و فرياد زد: «عموجان‏» ! حسين ( عليه السلام) او را در بغل گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: برادرزاده! بر اين مصيبت كه بر تو وارد آمده است، صبر كن و از خداوند طلب خير نما، زيرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق مي‏كند . ناگاه حرمله بن كاهل تيري بر او زد و او در دامان عمويش حسين ( عليه السلام)، به شهادت رسيد . وي نوجواني يازده ساله بود .
11 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زينب ( عليها السلام) است . او در اوائل راه مكه به كربلا، در «وادي عقيق‏» به امام حسين ( عليه السلام) پيوست . او در روز عاشورا به ميدان نبرد تافت و شمشير زد تا به شهادت رسيد .
مي‏نويسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در ركاب حسين ( عليه السلام) مصيبت مرا آسان مي‏كند ...»
12 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء مي‏باشد . او با برادرش «عون‏» در راه مكه به كربلا در «وادي عقيق‏» به امام حسين ( عليه السلام) پيوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به ميدان رفت و به شهادت رسيد . وقتي خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت: «اگر چه من توفيق ياري حسين را نيافتم، ولي با تقديم پسرانم او را ياري كردم .»
13 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقيل و مادرش، رقيه دختر حضرت علي ( عليه السلام) مي‏باشد . وي در روز عاشورا در ميدان جنگ، سه مرتبه با دشمن كارزار كرد .
دشمن به سوي او تيري رها كرد و و عبدالله دستش را روي صورت گذاشت تا از اصابت تير جلوگيري كند . تير دستش را به پيشاني دوخت . تيري ديگر، قلب او را نشانه گرفت . شهادت او در روز عاشورا اين‏گونه بود .
عبدالله، چهارده سال داشت .
14 . محمد بن مسلم: پدرش مسلم‏بن‏عقيل و مادرش از كنيزان بود . او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله‏» در حمله دسته جمعي فرزندان ابيطالب به دشمن شركت كرده، سپس به شهادت رسيد . او سيزده ساله بود .
15 . عبدالرحمن بن عقيل: پدرش، «عقيل‏» برادر علي ( عليه السلام) و مادرش از كنيزان است . وي از عموزادگان امام حسين ( عليه السلام) است . امام حسين ( عليه السلام) فرياد زد: «اي عموزادگان من! صبر و مقاومت پيشه سازيد ... بعد از اين ديگر هرگز سختي و مصيبتي نخواهيد ديد .» وي در روز عاشورا در حمله دسته‏جمعي فرزندان ابيطالب به دشمن، شركت كرد و به شهادت رسيد .
16 . جعفربن عقيل: پدرش «عقيل‏» و مادرش «خوصاء» مي‏باشد «جعفر» در روز عاشورا به ميدان جنگ شتافت و در حالي كه مادرش جلوي خيمه ايستاده بود و او را نظاره مي‏كرد، به شهادت رسيد .
17 . سيف بن الحارث «الهمداني‏»
18 . مالك بن عبدالله «الهمداني‏»
19 . شبيب
«سيف‏» و «مالك‏» پسر عموي يكديگر بودند و به همراه غلامشان «شبيب‏» به سپاه امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .
روز عاشورا آن دو در حالي كه مي‏گريستند، به خدمت‏حضرت رسيدند . امام (7) فرمود: «چرا گريه مي‏كنيد؟» آن دو گفتند: فدايت‏شويم، براي خودمان گريه نمي‏كنيم، ولي براي شما گريه مي‏كنيم كه در محاصره دشمن قرار گرفته‏ايد و ما بيش از جانمان چيزي نداريم تا با آن از تو حمايت كنيم .»
حضرت به آن‏ها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدرديتان با من به شما پاداش دهد .»
آن‏ها در حالي‏كه يكديگر را حمايت مي‏كردند، در جنگ دشمن به شهادت رسيدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسيد .
20 . عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بين راه به امام ( عليه السلام) ملحق شد و حربن يزيد خواست نگذارد . امام ( عليه السلام) فرمود: «اين‏ها ياران منند و نبايد آن‏ها را از اين كار باز داري‏» آن‏ها به امام ملحق شدند و راهنماي آن‏ها طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهداي حمله اول ذكر كرده است . ديگران گفته‏اند با پدرشان در يك‏جا شهيد شدند و اين قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است . (11)
21 . عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلي الله عليه و آله) و از ياران علي ( عليه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در كربلا، به امام حسين ( عليه السلام) پيوست . در روز عاشورا به ميدان رفت و جنگيد، ولي به سوي حسين ( عليه السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت كند . او خود را سپر حضرت كرده و تيرها به صورت و سينه‏اش برخورد مي‏كرد تا آسيبي به امام حسين ( عليه السلام) نرسد .
او در حالي‏كه بدنش پر از جراحت‏شده بود، رو به حضرت كرد و گفت: «يابن‏رسول الله! آيا به عهد خود وفا كردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوي من خواهي بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همين لحظه عمرو به زمين افتاد و به شهادت رسيد .
22 . عمرو بن جناده: عمرو كه جواني بيست و يك ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حريم امام دفاع كن و در برابرش با دشمن جنگ كن .» او بعد از اجازه از امام حسين ( عليه السلام) به دشمن حمله كرد و چنين مي‏خواند:
اميري حسين و نعم المير
سرور الفؤاد البشير النذير
علي و فاطمة والداه
فهل تعلمون له من نظير
او هم‏چنان جنگيد، تا به شهادت رسيد . دشمن سرش را از بدن جدا كرد و به طرف حسين ( عليه السلام) پرتاب كرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر يكي از سپاهيان عمربن‏سعد زد و او را به هلاكت رساند . (12)
23 و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:
اين دو برادر از اشراف و دليران كوفه بودند و جدشان از ياران علي ( عليه السلام) بوده است . آن‏ها در كربلا به امام حسين ( عليه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام كردند و گفتند: «دوست داريم كه در برابرت مبارزه كرده و از حريم تو دفاع كنيم .» حضرت به آن‏ها فرمود: «آفرين بر شما باد .» اين دو برادر در نزديكي امام ( عليه السلام) با دشمن مبارزه كردند تا شهيد شدند . در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: «السلام علي عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاريين‏»
25 . وهب
26 . همسر وهب (هائيه)
وهب مردي دلاور و از مسيحيان كوفه بود كه با ديدن معجزه امام حسين ( عليه السلام) و با شنيدن پيام امام ( عليه السلام) با همسر و مادر خود به سوي كربلا حركت كرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصيه مادرش و اجازه امام حسين ( عليه السلام) به ميدان رفت و با صولت عجيبي جنگيد، به‏طوري كه نوزده سوار و بيست پياده را كشت و سپس هردو دستش را قطع كردند . وهب همچنان جنگيد تا به شهادت رسيد . پس سر بريده او را به سوي لشكر امام حسين ( عليه السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش كشيد و سپس آن را به سوي دشمن انداخت . امام حسين (7) فرمود: «اي مادر وهب به خيمه برگرد . پسرت اكنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت بيست وپنج‏سال داشت . او و خانواده‏اش در روز عاشورا ده روز بود كه به اسلام گرويده بودند و در پيكر وهب اثر هفتاد ضربه شمشير و نيزه و تير ديده مي‏شد . (13)
«هانيه‏» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتيده همسرش وهب رساند، خون‏هاي پيكر او را پاك مي‏كرد و گفت: «بهشت‏برتو گوارا باد» . شمر وقتي او را ديد، به غلامش رستم دستور داد او را بكشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را كشت . اين نخستين زن و يگانه زني بود كه در كربلا در راه دفاع از حريم امام حسين (7) به شهادت رسيد (14)
27 و 28 . عبدالله بن يزيد و عبيدالله بن يزيد
«عبدالله‏» و «عبيدالله‏» همراه پدرشان «يزيد» كه از شيعيان بصره بودند همراه عده‏اي ديگر از بصره بيرون آمده و در محلي به نام (ابطح) در نزديكي مكه به امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .
در روز عاشورا «عبدالله‏» و «عبيدالله‏» در حمله اول كه دسته جمعي بود، به شهادت رسيدند .
29 . عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شيعيان و شجاعان مشهور بودند كه با لشكر عمربن سعد از كوفه خارج شدند، ولي پيش از درگيري به امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .
«عبدالرحمن‏» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسيدند .
30 . عمار بن حسان: از شيعيان مخلص و از شجاعان دلير و معروف بود . پدرش حسان از اصحاب امام علي ( عليه السلام) بود . عمار از مكه در خدمت امام ( عليه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فيض عظيم شهادت نائل گشت .
31 . حبشي بن قيس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبيله نهم است . او در ايامي كه خبر از جنگ در كربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به كربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسيد .
اميد آنكه با تامل و تفكر در ايثار و فداكاري اين جوانان، آنان را اسوه زندگي خويش قرار دهيم .
با يكي از سخنان امام حسين ( عليه السلام) در عظمت‏يارانش و اهل بيتش، سخن را به پايان مي‏بريم:
فاني لا اعلم اصحابا اولي و لا خيرا من اصحابي و لااهل بيت ابر و لااوصل من اهل بيتي فجزاكم الله جميعا عني خيرا
«من ياراني برتر و بهتر از ياران خود نديده‏ام و اهل بيت و خانداني نيكوتر و به صله رحم پايبندتر از اهل بيتم نمي‏شناسم . خدا شما را به خاطر ياري من پاداش نيكو عطا فرمايد . (15)

پي‏نوشت‏ها:

1 . سيماي جوانان در قرآن و تاريخ اسلام، علي دواني، ص 209 .
2 . همراه با سيدالشهدا از مدينه تا كربلا، ص 20 .
3 . اعيان الشيعه، ج 7، ص 430 .
4 . سردار كربلا، ص 229 .
5 . همراه با آن علي ( عليه السلام) از عاشورا تا اربعين، حشمت الله قنبري، ص 63 .
6 . مجله ديدارآشنا، ش 22، ويژگي‏هاي جوانان عاشورايي، ص 17 .
7 . فتح خون، سيدمرتضي آويني، ص 120 .
8 . سيدبن طاووس، لهوف، ص 113 .
9 . همان .
10 . همراه با آل علي (7) از عاشورا تا اربعين، ص 61 .
11 . قصه كربلا، نظري منفرد، ص 284 .
12 . بحار، ج 45، ص 27 .
13 . تعالي السبطين، ج 1، ص 286 .
14 . سوگنامه آل محمد ( صلي الله عليه و آله)، محمدمهدي اشتهاردي، ص 106 .
15 . لهوف سيدبن طاووس، ترجمه عقيقي بخشايشي، ص 116 .

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image