اشاره اين نوشتار ترجمهاي است از مقاله تربيتي كه در فصلنامه تعليم و تربيت اسلامي دانشكده اسلامي كمبريج انگلستان نوشته شده است. نويسنده مقاله كه خود عرب تبار است، سعي كرده تأثيرات دو نهاد دين و خانواده را بر تعليم و تربيت كودك نشان دهد. و بدين منظور، مقايسهاي بين تربيت كودك در دوره پيش از اسلام و پس از آن انجام داده است و دستورات پيامبراكرم صلياللهعليهوآله در زمينه توجه به پرورش كودكان را بسيار برجسته و مهم جلوه داده است. از رفتار آن حضرت با كودكان به خصوص نوههاي ايشان امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در اثبات اين مهم كمك گرفته است. سرانجام، رفتار محبتآميز والدين در محيط خانواده نسبت به تربيت فرزندان و پرورش روحي و عاطفي آنان مهم تلقي كرده و در اثبات آن، در سيره نبوي مدد جسته و بر علم تبعيض بين فرزندان تأكيد نموده است. ضمن تشكر از جناب حجةالاسلام آقاي دكتر شاملي، كه اين مقاله را از نظر ترجمه و محتوا مورد بررسي قرار دادند، باهم اين مقاله را ميخوانيم.
مهمترين نكتهاي كه توجه ما را به رابطه دين و خانواده جلب ميكند آن است كه باورها و احساسات ديني طي دوره كودكي، در محيط صميمي و منظّم خانواده شكل ميگيرد و پرورش مييابد، به گونهاي كه ديدگاه كودك را نسبت به زندگي و رفتار آينده تحت تأثير قرار ميدهد. علاوه براين، بايد روشن كرد كه اسلام معيارهاي مهمي را براي تشكيل زندگي خانوادگي مبتني بر بنيادهاي سالم و نيز ايجاد فضاي معنوي، كه كودك اولين تأثّرات شخصيتساز را از آن فضا دريافت ميدارد، در نظر گرفته است. اين رابطه را ميتوان به شرح ذيل تبيين كرد:
1. خانواده يك نهاد اجتماعي است كه احساسات مورد اهتمام دين در آن تمركز مييابد. واژگاني مانند «خانه» و «خانواده» بيانگر فضاي صميمي و حراست شدهاي است كه انسان در آن احساس راحتي و آسايش ميكند. اصطلاح «اِو ـ بارك صاحيبي اُلماك»(2) در زبان تركي، نشان دهنده آن است كه خانه به عنوان يك مكان مقدس پذيرفته شده است. («بارك» در زبان تركي قديم به معناي پرستشگاه است.) در جامعهشناسي، خانواده به عنوان نوعي از جامعه ديني تعريف شده كه اعضاي آن همانند اعضاي بدن با همبستگي واقعي بر محور ارزشهاي معنوي متحدند.واقعيت اين است كه وقتي دو جنس مخالف در اثر تمايلات طبيعي باهم پيوند برقرار كردند، ارتباطي در سطح بالا كه در آن احساسات اجتماعي و اخلاقي متفاوتند، برپايههاي تنكرد شناختي (فيزيولوژيكي) شكل ميگيرد. پدر و مادر، كه پيش از اين حس همكاري، عشق، وفاداري و اعتماد متقابل با يكديگر داشتند، با ورود كودك در محيط خانواده، نمودهاي جديدي از عشق ـ مانند دلسوزي، حمايت و فداكاري ـ را نيز تجربه ميكنند كه تمام اين نمودهاي جديد به خاطر كودكي است كه والدين را به مراقبت عاشقانه از خود و مواجهه با همه مشكلات قادر ميسازد. در يكي از احاديث پيغمبر، احساسات مادر نسبت به فرزند از موهبتهاي الهي به انسان شمرده شده است.(3) به عقيده برخي از روانشناسان، دلبستگي و علاقهمندي كودك به والدين از نخستين نشانههاي عشق و محبت به دين است.
2. عمق عشق دو جانبه حاكم بر خانواده، اين نهاد را مناسبترين محيط براي دين ميسازد، تا آنكه به جاي خواستههاي خودپسندانه، به وسيله خواستههاي اصيل و عالي پشتيباني و دنبال شود. اگرچه در يادگيري انسان محدوديت سنّي وجود ندارد، ولي شكي نيست كه سالهاي اول زندگي در يادگيري بسيار مهم است؛ زيرا كودك باورها، نگرشها و رفتارهاي اساسي را در همان سالهاي نخستين فرا ميگيرد. به گفته برخي از روانشناسان، شيوه زندگي كودك تا چهار يا پنج سالگي، چنان عميق شكل ميگيرد كه پس از آن، عوامل بيروني نميتواند آن شيوه را تغيير دهد. كوتاه سخن آنكه زندگي كودك در چنين محيط پرمهر و محبتي نقش مهمي در شكلگيري نوع شخصيت او دارد؛ شخصيتي كه با انواع عشق و محبت نوع دوستانه، با خوشبيني به زندگي مينگرد؛ يعني گرايشهاي عالي همانند گرايشهاي اجتماعي و ديني را به فعليت ميرساند.
مهر و محبت بين پدر و فرزند رابطه متقابل دارد و فقط با مهر و محبت ميتواند به شكوفايي برسد. پيامبر خدا صلياللهعليهوآله به شخصي كه محبت به فرزند را به ديده تعجب مينگريست، فرمودند: «كسي كه نشانهاي از مهر و محبت در او مشاهده نشود، دوست داشتني نيست.»(4)
اسلام آن نوع زندگي را كه بر محور نيازهاي تنكردشناختي، شهوتها و تمايلات زودگذر تمركز يافته است، به عنوان سطحي از زندگي حيواني ميپذيرد، اما پيغمبر صلياللهعليهوآله در اين زمينه ميفرمايند: هدف دين شكل دادن آن سطح از زندگي است كه بالاتر و ظريفتر از سطح تنكردشناختي است.
اينگونه زندگي اخلاقي، گرايشهاي طبيعي انسان را از بين نميبرد، بلكه آنها را محدود و هدايت ميكند. ايمان واقعي انسان به خدا از يك سو و شيوه زندگي پايدار، جامع و هدفمند از سوي ديگر، نتايج اميدبخشي پديد ميآورد كه فرد را به برخورد صميمانه با ديگران قادر ميسازد؛ يعني در واقع، شيوهاي اخلاقي را در زندگي ايجاد ميكند كه در آن، ايمان به خدا نقشي پويا و واقعي دارد.
در حديثي از پيامبر صلياللهعليهوآله ارتباط اعتقادي و عاشقانه با خدا اينگونه بيان شده است: «اگر شما به خدا ايمان نداشته باشيد، نميتوانيد به بهشت برويد، و اگر مهر و محبت نداشته باشيد، ايمان به خدا نيز نخواهيد داشت.»(5) در يكي از آيات قرآن، به اين موضوع تصريح شده كه انسان براي عبادت آفريده شده است.»(6) «عبادت ـ به مفهوم فراگير آن ـ شامل بسياري از اعمال و رفتارهايي است كه نسبت به مخلوقات ديگر انجام ميدهيم. در واقع بسياري از كارهايي كه ملزم به انجام آن هستيم، بخشي از گذران يك زندگي اخلاقي است. كسي كه در درون خود وجود مطلق (خداوند) را احساس كند، خواهد توانست نشانههاي خداوند را در خود و طبيعت بيابد. اين شناخت به او كمك ميكند تا تمام ارزشها و قابليتهاي فطري خود را شكوفا سازد.
همانگونه كه از قرآن استفاده ميشود، خانوادهاي كه با ازدواج مرد و زن شكل ميگيرد، براي به فعليت رساندن و پرورش دادن تواناييهايي انسان و تكامل وي، بستر اجتماعي پرباري را همراه با مهر و محبت و روابط متقابل پديد ميآورد. از اينرو، نخستين تجربههاي خانواده به كودك كمك ميكند تا به تدريج از زندگي خود محور طبيعياش به سوي زندگي جمعي حركت كند و عضو جامعهاي گردد كه در ارزشهاي مشتركآن سهيماست.همچنينشخصيتكودك،كهاو را از ديگران متمايز ميكند، در محيط خانواده شكل ميگيرد.خلاصه آنكه هدف حقيقي دين پرورش احساسات عالي و مهر و محبت اجتماعي انسانهاست. پدر و مادر در محيط خانواده نخستين مراجع صلاحيتدار و نمونههايي هستند كه كودك ارزشهاي اساسي و رفتارهايي را كه روش زندگي او را شكل خواهد داد، از آنها فرا ميگيرد.
3. بنا به گفته روانشناسان، در كودك، نوعي ظرفيت فراگير و گرايش فطري به دين وجود دارد. خانواده بايد گرايش كودك به دين را، كه از همان سالهاي اوليه زندگي آغاز ميشود، هماهنگ با عقايد خود هدايت كند. گرايش كودك به دين بيشتر با عوامل بيروني بروز پيدا ميكند. كودك درباره مفهوم واژهها و عبارتهاي ديني، كه در محاورات روزانه ميشنود، پرسشهايي مطرح ميكند و به رفتارها و مراسم ديني، كه مشاهده ميكند، توجه دقيق دارد. ممكن است بعضي از كودكان در اين مسير، پا را فراتر گذارده، درباره تولد، مرگ، اهميت زندگي و امثال آن پرسوجو كنند. در حقيقت، اشتياق كودك به يادگيري و علاقه والدين به آموزش باهم تلفيق ميشوند. علاقهمندي و دلسوزي والدين نه تنها نيازهاي رواني كودك را تأمين ميكند، بلكه پدر و مادر را در انتقال باورها و ارزشهاي خود به كودك نيز ترغيب مينمايد. از اينرو، در مدتي كه كودك از نظر جسمي تحت حمايت قرار دارد، مقرراتي كه او را به داشتن روابط عادي در محيط اجتماعي قادر ميسازد، فراگرفته خواهد شد. در آن زمان، ذهن كودك به عنوان يك عضو گيرنده عمل ميكند؛ زيرا هنوز توان فكري او در زمينه پندارها و نقد و بررسيها رشد نكرده است؛ هر چه به او گفته شود، ميپذيرد و بيشتر نگرشها و رفتارهاي والدين را به صورت ناخودآگاه تقليد ميكند.
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله اهميت خانواده را در شكلدادن گرايش ديني كودك گوشزد نمودهاند، اما رشد ديني كودك به دليل فقدان ژرفنگري در احساسات اوليه ديني او به وقوع نميپيوندد. طبق فرموده پيامبر صلياللهعليهوآله درست همانگونه كه صاحب حيوان با داغ زدن بر آن به تولد نوزاد سالم او آسيب ميزند، والدين هم ممكن است با آموزش باورها و ارزشهاي غلط به كودك، مانع رشد فطري وي شوند.
همانگونه كه از مطالب گذشته دريافتيم، اسلام محتوا و روشي از تعليم و تربيت ارائه ميدهد، كه براي رشد گرايش فطري كودك به دين راه همواري را فراهم ميسازد. از آيات قرآن كريم، كه در اين زمينه نازل شده، يك مطلب به روشني استفاده ميشود: روح انسان بايد با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است پرورش يابد. آفرينش خدا تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولي بيشتر مردم نميدانند.(7)
برخي از افراد با نيت نيك، تعليمات ديني را به كودك ميآموزند، ولي به دليل نداشتن شناخت كافي، روح كودك را تباه ميكنند.به نظر برخي از صاحبنظران، حس ديني كودك به صورت دلبستگي و عشق به والدين ظاهر ميشود؛ والديني كه به نظر كودك بسيار قوي، با اطلاع و فناناپذيرند. هرقدر كودك از محدوديت توان و دانش والدين آگاه گردد، اين دلبستگي به سوي قدرت عاليتر هدايت ميشود و نيز در اثر تعليم و تربيت سازنده ديني به موجود غيرمادي، واقعي، مطلق و كامل و سرانجام،به ميزان آگاهي خود از عقيده مادي و انسان انگارانه، به ايمان واقعي به خداوند رهنمون ميگردد.
4. اسلام براي تشكيل و حفظ خانواده يك سلسله پيشگيريها و راهنماييها ارائه داده و روابط خانواده را به صورت قانون مطرح كرده است. در قرآن كريم، ميل جنسي به عنوان يك انگيزه مهم انسان، همانند ميل به مال و ثروت، مطرح شده و مايه افزايش زيبايي زندگي برشمرده شده است.(8) اشارهاي كه در سوره يوسف در مورد ميل جنسي آمده اين است: گاهي اين ميل چنان بر شخص غلبه ميكند كه مرتكب گناه ميگردد.(9)
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله فرمودند: يكي از سه چيزي كه در دنيا عشقش در دل انسان كاشته شده، زن (و آن دوي ديگر بوي خوش و نماز) است.(10)
اسلام ساختار جامعه عرب بتپرست پيش از اسلام را، كه زنان و كودكان در آن بيمقدار و كم اهميت بودند، به دورهاي تغيير داد كه ارزشهاي اصيل انساني بر آن حاكم گرديد.
شيوه زندگي اعراب بتپرست پيش از اسلام، آنگونه كه در تاريخ آمده است، شيوهاي معقول، مناسب يا از نظر منطقي، داراي نگرش منسجم نبود و به ويژگيهاي افراد خوبي كه بتوانند جامعهاي سالم بسازند، اهميت نميداد. در نگرش جديد، توجه اصلي بر تربيت و آمادهسازي افراد براي زندگي اخلاقي با فرهنگ و آبرومند، متمركز شد. ارزش انسان نبايد با معيارهاي مادي و جسماني مورد سنجش قرار گيرد، بلكه آن را با علم و تقوا بايد سنجيد. نقشها و وظايف اجتماعي را بايد بر اساس توانايي، مهارت و فرهنگ افراد تقسيم كرد.خانواده نهاد اصلي جامعه است. خانه سالم نگهباني براي كودك در نظر ميگيرد تا او فكر و اخلاق سالم داشته باشد. همانگونه كه قبلاً گفته شد، پيغمبر خدا صلياللهعليهوآله فرمودند: خانواده در دستيابي افراد به نگرش درست يا نادرست از زندگي و روش آن، نقش اساسي دارد.به همين دليل، مادر كه در تربيت ونگهداري كودك نقش اصلي را برعهده دارد، در ميان اعضاي خانواده، نسبت به پدر از جايگاه مهمتري برخوردار است.
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ضمن جلب توجه به ساختار حساس رواني زن، اهميت احساس مادرانه را نسبت به كودك بيان ميدارند و ميفرمايند: كريمانهترين موهبت دنيا داشتن همسري نيكوست.(11) به دليل همين توصيههاي پيامبر صلياللهعليهوآله ، زنان معمولاً براي فراگيري احكام دين به راحتي نزد آن حضرت ميرفتند و در حل مشكلات از ايشان كمك ميخواستند. عايشه نيز اين ويژگي زنان مدينه در يادگيري معارف ديني را تأييد ميكرد. او همچنين در برابر كساني كه ميگفتند: اگر زن، الاغ يا گربه از جلوي نمازگزار عبور كند نمازش باطل است، واكنش نشان ميداد و با اين عقيده، كه زن با حيوان برابر است، مخالف بود.
قرآن كريم دو چيز را چشمگير و حياتي تلقي كرده و آن دو عبارت است از: حقوق زن و قانون خانواده. براي تحوّل شرك وآداب جاهلي پيش از اسلام، كه مبتني بر بي ارزش دانستن زنان و موقعيت پايين آنان در خانواده و ساختار اجتماعي بود، سوره بلندي (مشتمل بر 176 آيه) به نام «نساء» نازل شد. برخي از موضوعات مربوط به زنان در سورههاي ديگر نيز آمده است. در اين آيات، قوانيني مربوط به امنيت مالي زنان متأهّل، حق ارث براي آنان، مصونيت دختران يتيم از سوء استفاده و احكام «طلاق» بيان شده است.
5. يكي از عادات عربهاي پيش از اسلام اين بود كه رفتار دوستانه و محبتآميز با كودكان را معمولاً نوعي ضعف تلقي ميكردند، با كودكان به گونهاي رفتار ميشد كه شايسته يك انسان نبود. نگرش اعراب بتپرست پيش از اسلام، به خصوص نسبت به دختران بسيار خشن و دور از ترحّم بود. قرآن مجيد اين نگرش را اينگونه حكايت كرده است: «و هرگاه يكي از آنان را به دختر مژده ميدادند، چهرهاش سياه ميگرديد، در حالي كه خشم خود را فرو ميخورد. از بدي آنچه به او بشارت داده شده از قبيله [خود] روي ميپوشاند. آيا دختر را با خواري نگهدارد يا در خاك پنهانش كند؟!»(12)
قرآن بطلان و ظالمانه بودن اين ذهنيت را خاطرنشان ميكند: «وَه چه بد داوري ميكنند.»(13) علاوه بر اين، قرآن كريم از فرزندان به عنوان «زيبايي زندگي دنيا»(14) ياد ميكند، ترحم و مهرباني والدين را نسبت به آنان مورد تأكيد قرار ميدهد، و سرپرست خانواده را مسؤول حفاظت و نگهداري اعضاي آن از خطرات ميشمارد.(15)
همه اين توصيهها براي آن است كه كودك را مورد توجه اصلي خانوادههاي مسلمان قرار دهد.پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله با كودكان بازي ميكردند، شوخي مينمودند، با مهرباني گونههايشان را نوازش ميدادند، به آنها اجازه ميدادند تا روي دامانشان بنشينند و بر شانه ايشان سوار شوند و گاه اينها را در آغوش ميگرفتند و ميبوسيدند. افزون بر اين، زماني كه پيغمبر صلياللهعليهوآله نماز ميخواندند، نوههاي آن حضرت روي دامانشان مينشستند، حتي اگر به سجده هم ميرفتند، به آنها اجازه ميدادند، تا بر پشت ايشان سوار شوند. وقتي فرزند كوچك پيغمبر صلياللهعليهوآله از دنيا رفت، اشك از چشمان ايشان جاري شد. عربهاي مشرك آن دوران هرگز اين رفتارهاي پيغمبر صلياللهعليهوآله را عادي تلقي نميكردند، از اينرو، برخي از آنها اينگونه رفتارها را بيگانه و دور از فرهنگ حاكم ميدانستند. اما كودكاني كه نزديك پيامبر زندگي ميكردند، آنها كه آن حضرت را در كوچه و خيابان ميديدند و شاهد اظهار محبت ايشان بودند، هميشه از پيامبر صلياللهعليهوآله تصويري به عنوان «معلم دوست داشتني و صميمي» در خاطر داشتند.
به عنوان مثال، انس بن مالك، يكي از صحابه معروف پيامبر صلياللهعليهوآله ، ميگويد: «من ده سال در خدمت آن حضرت بودم. ايشان در اين مدت، هرگز با من خشمگين نشدند و هيچگاه نپرسيدند كه چرا اين كار را اينگونه انجام دادي يا اينگونه انجام ندادي.»(16)
معاوية بن حكم ميگويد: «من هرگز معلمي بهتر از پيامبر سراغ ندارم، نه قبل و نه بعد از ايشان. سوگند ياد ميكنم كه او هرگز مرا نفرين نكرد، تنبيه ننمود و ناسزا نگفت.»(17)
اهتمام پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در توجه دادن مردم به اهميت جايگاه والدين از يكسو و اينكه نياز كودك به مهر و محبت موجب هدايت او به علم و ارزشهاست از سوي ديگر، بيانگر آن است كه ايشان به عنوان يك معلم فرستاده شدهاند. درست به همان اندازه كه حقوق والدين اهميت دارد، حقوق كودك نيز مهم است. پيامبر صلياللهعليهوآله توصيه نمودند كه در ابراز محبت به كودكان تبعيضآميز رفتار نكنند و در تنبيه آنان از حدود الهي تعيينشدهدرقوانينوتعليماتاسلامتجاوزنكنندومهمتر ازهمه تربيت و سوادآموزي كودكان را همگاني ساختند.
پينوشتها
* اين مقاله ترجمهاي است از فصلنامه تعليم و تربيت اسلامي، انگلستان، دانشكده اسلامي كمبريج، 1995 م، 1360، ش 1
1. ev- bark Sahibi Olmak.
2. Muslim, Abul - Husayn muslim b. al - Hajjaj, Al- yami, al sahih , tawbah,
3ـ وسايل الشيعه، ج 15، ص 202
4. Muslim, Iman, P.93, 94
5. ذاريات: 56
6. روم: 30
7. آل عمران: 14
8. يوسف: 52
9. وسايل الشيعه، ج 15، ص 10
10. Ibid, tawban, 22
11. نحل: 58ـ 59
12ـ نحل: 59
13ـ كهف: 46
14ـ تحريم: 6
15. Ibid, fadail, 51
16. Ibid, Masajid, 33