جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
وهّابيّت و خداشناسى
-(8 Body) 
وهّابيّت و خداشناسى
Visitor 256
Category: دنياي فن آوري
يکى از مسايلى که ابن تيميّه بنيان گذار فکرى وهّابيّت، به نشر آن همّت گماشت اعتقاد به جسمانيت خداوند متعال و اثبات لوازم جسمانيّت مانند: قرار گرفتن بر روى کرسى، خنديدن، راه رفتن و مانند اين‏ها براى حقّ تعالى بود.
ابن تيميّه گفته است:
وليس فى کتاب اللّه ولا سنّه رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّه وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساما وأعراضا؟! فنفى المعانى الثابته بالشرع والعقل بنفى ألفاظ لم‏ينف معناها شرع ولا عقل، جهل وضلال(1)؛ در کتاب خدا و سنّت رسول اکرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] و هم‏چنين در گفتار سلف امّت (صحابه) و پيشوايان دينى نيامده که خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيّت و عَرَض بودن منزّه است. انکار يک معنايى که شرع و عقل آن را نفى نکرده، يک نوع نادانى و گمراهى است.
او در ادامه مى‏گويد:
والکلام في وصف اللّه بالجسم نفيا وإثباتا بدعه، لم يقل أحد من سلف الأمّه وأئمتها إنّ اللّه ليس بجسم، کما لم يقولوا إنّ اللّه جسم(2)؛ نفى و اثبات جسمانيّت خداوند متعال بدعت است و کسى از بزرگان گذشته نگفته است که خداوند جسم نيست، همان‏گونه که گفته نشده او جسم است.
در جاى ديگر مى‏گويد:
فإسم المشبّهه ليس له ذکر بذمّ، في الکتاب والسنّه ولاکلام أحد من الصحابه والتابعين(3)؛ در قرآن و روايات، مذمتى از مشبهه به ميان نيامده و سخنى هم از صحابه و تابعين در اين باره نقل نشده است.

2. هيئت عالى افتاى سعودى و جسمانيّت خداوند تعالى:

هيئت عالى افتاى سعودى در پاسخ به پرسش درباره جسمانيّت خداوند تعالى نوشته است:
ونظرا إلى أنّ التجسيم لم يرد في النصوص نفيه ولا إثباته فلا يجوز للمسلم نفيه ولا إثباته؛ لأنّ الصفات توقيفيّه(4)؛ با توجّه به اين که درباره جسمانيّت خداوند نفيا و اثباتا در روايات گفت‏وگو نشده است، بنابراين، نبايد سخنى گفته شود؛ چون صفات خداوند توقيفى(5) است.

3. خداى وهّابيّت مى‏خندد:

ابن تيميّه در رساله عقيده الحمويّه مى‏نويسد: خداوند مى‏خندد و روز قيامت در حال خنده بر بندگان خود تجلّى مى‏کند (6).

4. خداى وهّابيّت از عرش به زير مى‏آيد:

ابن تيميّه مى‏گويد: خداوند هر شب هر گونه‏اى که بخواهد به آسمان دنيا فرود مى‏آيد و مى‏گويد: آيا کسى هست که مرا بخواند تا اجابتش کنم و طالب مغفرتى هست که او را ببخشم ... ؟ خدا اين کار را تا طلوع فجر انجام مى‏دهد.
وى پس از نقل مطلب بالا مى‏نويسد:
فمن أنکر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ(7)؛ هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنيا انکار يا توجيه کند، بدعت‏گذار و گمراه است.
ابن بطوطه در سفرنامه خود مى‏نويسد:
ابن تيميّه در مسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالاى منبر گفت: إنّ اللّه ينزل إلى السماء الدنيا کنزولي هذا؛ خداوند به آسمان دنيا فرود مى‏آيد، هم‏چنان که من از پلّه‏هاى اين منبر فرود مى‏آيم، سپس يک پلّه پايين آمد.
ابن الزهراء، از فقهاى مالکى اعتراض کرد و اظهارات وى را به اطّلاع ملک ناصر رساند، وى دستور داد تا او را زندانى کردند و در زندان از دنيا رفت(8).

5. خداى وهّابيّت با چشم قابل رؤيت است:

ابن تيميّه در کتاب منهاج السنّه که ردّى بر کتاب منهاج الکرامه علاّمه حلّى است، مى‏نويسد:
در اين که خداوند در قيامت با چشم قابل رؤيت هست، گفتار سلف و پيشوايان امّت اسلامى و جمهور مسلمانان از مذاهب چهارگانه مى‏باشد و علماى حديث، احاديث متواتر در اين زمينه از پيامبر اکرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل کرده‏اند(9).

6. خداى وهّابيّت نمى‏تواند همه جا باشد:

از هيئت عالى افتاى سعودى پرسيده شده: از نظر شرعى حکم کسى که معتقد است که خداوند همه‏جا وجود دارد چيست؟ و چگونه مى‏شود به او پاسخ داد؟ هيئت عالى پاسخ داده:
عقيده اهل سنّت اين است که خداوند بالاى عرش قرار گرفته و در درون جهان نيست؛ بلکه خارج از اين عالم مى‏باشد.
و دليل بر علوّ خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست و مسلّم است که نزول همواره از بالا به پايين صورت مى‏گيرد، همان گونه که در قرآن نيز آمده است: «وَأَنزَلْنَآ إِلَيْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ ...»(10)؛ ما قرآن را به سوى تو به حقّ نازل نموديم. تا آن جا که مى‏نويسند:
رسول گرامى [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] از کنيزى که مى‏خواست او را آزاد نمايد، پرسيد: خداوند کجاست؟ پاسخ داد: در آسمان‏هاست. حضرت پرسيد: من چه کسى هستم؟ پاسخ داد: پيامبر خدا.
آن‏گاه حضرت به صاحب آن کنيز فرمود: او شخص باايمانى است و مى‏توانى وى را در راه خدا آزاد نمايى.
و هم‏چنين رسول اکرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] فرمود: من امين کسى هستم که در آسمان‏هاست و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطّلاع من مى‏رسد.
آن گاه هيئت عالى افتاى سعودى مى نويسد:
من اعتقد أنّ اللّه في کلّ مکان فهو من الحلوليّه، ويردّ عليه بماتقدّم من الأدلّه على أنّ اللّه فى جهه العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ عليه الکتاب والسنّه والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام؛ هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، بايد به چنين فردى با دليل ثابت کرد که خداوند بر بالاى عرش قرار دارد و خارج از جهان مى‏باشد و اگر نپذيرفت، او کافر و مرتدّ و خارج از اسلام است(11).

7. خداى وهّابيّت مى‏تواند بر روى پشه قرار گيرد:

ابن تيميّه مى‏گويد:
ولو قد شاء لاستقرّ على ظهر بعوضه فاستقلّت به بقدرته ولطف ربوبيّته فکيف على عرش عظيم(12)؛ اگر خداوند بخواهد با قدرت خويش مى‏تواند بر پشت يک پشه‏اى هم قرار گيرد، پس چگونه نتواند بر روى عرش استقرار بيابد؟

8. خداى وهّابيّت نوجوان و مو فرفرى است:

ابو يعلى از ابن عبّاس نقل کرده که پيامبر گرامى [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] فرمود:
رأيت ربّي عزّ وجلّ، شابّ أمرد جعد قطط، عليه حليه حمراء؛ خداوند را به صورت نوجوانى ديدم که هنوز موى صورتش در نيامده، سرش پرمو، پيچ پيچ (فرفرى) و داراى زيور و آلات سرخ بود.
ابو يعلى در کتاب ديگرش گفته:
ابوزرعه دمشقى اين روايت را صحيح شمرده ... و احمد بن حنبل گفته: هذا حديث رواه الکبّر عن الکبّر، عن الصحابه عن النبي [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] ، فمن شک فى ذلک أو في شى‏ء¨ منه فهو جهميّ لا تقبل شهادته ولا يُسلّم عليه، ولا يُعاد في مرضه(13)؛ اين حديث را بزرگان از بزرگان از صحابه روايت کرده‏اند و هر کس در صحّت اين روايت شک نمايد او جهمى و شهادت او پذيرفته نيست، به او نبايد سلام داد و به هنگام بيمارى از وى نبايد عيادت کرد.

9. خداى وهّابيّت مبتلا به درد چشم مى‏شود:

شهرستانى متوفّاى 548، بعد از نقل خرافات مشبهه مى‏نويسد:
وزادوا فى الأخبار أکاذيب وضعوها ونسبوها إلى النبي ـ عليه الصلاه والسلام ـ وأکثرها مقتبسه من اليهود فإن التشبيه فيهم طباع حتّى قالوا: اشتکت عيناه فعادته الملائکه وبکى على طوفان نوح حتّى رمدت عيناه(14)؛ مشبهه احاديث دروغين ساخته و به پيامبر اکرم، عليه الصلاه والسلام، نسبت داده‏اند و اکثر اين روايات ساختگى برگرفته از يهود مى‏باشد، زيرا تشبيه، اساس آيين يهود است تا جايى که گفته‏اند: چشمان خداوند ـ تبارک وتعالى ـ به درد آمد و ملائکه به عيادت او رفتند و خداوند بر طوفان نوح که باعث نابودى انسان‏ها شد، به قدرى گريه کرد که چشمانش به درد آمد و تار گرديد.

10. خداى وهّابيّت با پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مصافحه مى‏کند:

بنا به نقل شهرستانى، مشبهه از پبامبر گرامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مى‏کنند که فرمود:
لقيني ربّي فصافحني وکافحني ووضع يده بين کتفي حتّى وجدت برد أنامله(15)؛ با خداوند ملاقات کردم و او با من مصافحه کرد و به من بوسه داد و دستش را ميان شانه‏هايم نهاد و من سردى انگشتان خدا را احساس کردم.

11. خداى وهّابيّت غير از ريش و عورت، همه چيز دارد:

ابو بکر ابن عربى مى‏گويد:
فردى که مورد وثوق من بود نقل کرد که ابويعلى (امام و پيشواى ابن تيميّه) مى‏گويد: إذا ذکر اللّه تعالى وما ورد من هذه الظواهر في صفاته، يقول: ألزموني ماشئتم فإنّي ألتزمه، إلاّ اللحيه والعوره(16)؛ نسبت به آن‏چه که در صفات حقّ گفته مى‏شود، از قول من نقل کنيد و هر عضوى را جز ريش و عورت، ملتزم مى‏شوم.

12. پيامبر وهّابيّت در کنار خداى آنان جلوس مى‏کند:

ابن قيّم شاگرد ابن تيميّه مى‏نويسد:
إنّ اللّه يجلس على العرش، ويجلس بجنبه سيّدنا محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وهذا هو المقام المحمود(17)؛ خداوند بر روى عرش مى‏نشيند و رسول اکرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] نيز در کنار او جلوس مى‏کند و اين همان مقام محمود و شايسته‏اى است که قرآن وعده داده است.

13. خداى وهّابيّت چهار انگشت بزرگ‏تر از عرش است:

ابن عربى در تفسير آيه شريفه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى(18)» مى‏گويد:
«إنّه جالس عليه، متّصل به، وأنّه أکبر بأربع أصابع، إذ لايصحّ أن يکون أصغر منه، لأنّه العظيم، ولا يکون مثله لأنّه «لَيْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ »(19) فهو أکبر من العرش بأربع أصابع؛ خداوند بر روى عرش مى‏نشيند و چهار انگشت از عرش بزرگ‏تر (پهن‏تر) مى‏باشد؛ زيرا خداوند عظيم است و نمى‏شود که با عرش يک‏سان باشد و از اين روى، چهار انگشت از عرش بزرگ‏تر مى‏باشد(20). طبرى در تفسير خود در ذيل آيه شريفه «وَسِعَ کُرْسِيُّهُ السَّمَوَاتِ وَالاْءَرْضَ(21)» از عبد اللّه بن خليفه از رسول اکرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل کرده که فرمود: وإنّه ليقعد عليه فما يفضّل منه مقدار أربع أصابع، ثمّ قال بأصابعه(22)؛ خداوند بر روى کرسى مى‏نشيند و از هر طرف به مقدار
چهار انگشت از کرسى پهن‏تر مى‏باشد، آن‏گاه حضرت فرمود: به مقدار چهار انگشت خداوند.
ديلمى از عبد اللّه عمر نقل کرده که مى‏گويد:
إنّ اللّه عزّ وجل ملأ عرشه يفضّل منه کما يدور العرش أربعه أصابع بأصابع الرحمن عزّوجل(23)؛ خداوند، عرش خود را پُر مى‏کند به‏طورى که از هر طرف، چهار انگشت به اندازه انگشت خداوند، بيشتر مى‏آيد.

14. کرسى در اثر سنگينى خداى وهّابيّت ناله مى‏کند:

سيوطى با سندهاى مختلف از عمر نقل مى‏کند که گفت:
زنى خدمت رسول اکرم [صلى‏الله‏عليه‏و‏آله] رسيد و گفت: دعا کن خداوند مرا وارد بهشت سازد، رسول گرامى [صلى‏الله‏عليه‏و‏آله] خدا را به عظمت ياد کرد و فرمود: «إنّ کرسيّه وسع السماوات والأرض، وإنّ له أطيطا کأطيط الرحل الجديد إذا رکب من ثقله(24)؛ کرسى خداوند، سراسر آسمان و زمين را فرا گرفته است و هنگامى که خداوند بر روى کرسى قرار مى‏گيرد، در اثر سنگينى، از کرسى ناله‏اى همانند ناله شتر بچه خارج مى‏شود.
و هيثمى در کتاب مجمع الزوائد اين روايت را صحيح دانسته است(25).

15. خداى وهّابيّت دوان دوان راه مى‏رود:

از هيأت عالى افتاى سعودى پرسيدند: «هل للّه صفه الهروله؟؛ آيا خداوند متصف به صفت هروله (دوان دوان رفتن) مى‏باشد؟» پاسخ دادند:
نعم! صفه الهروله على نحو ما جاء في الحديث القدسي الشريف على ما يليق به قال تعالى: إذا تقرّب إليّ العبد شبرا تقرّبت إليه ذراعا، و إذا تقرّب إليّ ذراعا تقرّبت منه باعا ، وإذا أتاني ماشيا أتيته هروله؛ رواه البخارى ومسلم(26)؛ آرى، صفت هروله (دوان دوان رفتن) خدا در حديث قدسى که بخارى و مسلم نقل کرده‏اند آمده که خداوند فرموده: اگر بنده‏اى يک وجب به من نزديک شود، من يک ذراع (نيم متر) به او نزديک خواهم شد و اگر او يک ذراع به طرف من بيايد، من به قدر فاصله انگشتان دو دست که به صورت افقى باز شود (بيش از يک متر و نيم) به او نزديک خواهم شد، اگر او قدم زنان به طرف من بيايد، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت.

پي نوشت:

(1) التأسيس فى ردّ أساس التقديس، ج 1، ص 101.
(2) الفتاوى، ج 5، ص 192.
(3) بيان تلبيس الجهميّه فى تأسيس بدعهم الکلاميه، ج 1، ص 109.
(4) فتاوى اللجنه الدائمه للبحوث العلميّه والإفتاء، ج 3، ص 227.
(5) يعنى فقط آن‏چه را که در روايات و آيات آمده، مى‏شود به زبان آورد.
(6) مجموعه الرسائل الکبرى، رساله يازدهم، ص 451.
(7) همان.
(8) رحله ابن بطوطه، ص 113.
(9) «أمّا إثبات روءيه اللّه تعالى بالأبصار في الآخره فهو قول سلف الأمّه وأئمّتها وجماهير المسلمين من أهل المذاهب الأربعه وغيرها وقد تواترت فيه الأحاديث عن النبي [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم [ عند علماء الحديث،» منهاج السنّه ج3 ص341.
(10) مائده (5) آيه 48.
(11) فتاوى اللجنه الدائمه للبحوث العلميّه والإفتاء، ج 3، ص 216 و 218.
(12) التأسيس فى ردّ أساس التقديس، ج 1، ص 568 .
(13) طبقات الحنابله، ج 3، ص 81، ح 82 و أبو يعلى، إبطال التأويلات، ج 1، ص 141.
(14) ملل ونحل، ج 1، ص 153.
(15) الملل والنحل، ج 1، ص 100.
(16) العواصم من القواصم، ص 210؛ الطبعه الحديثه، ج 2، ص 283 و دفع شبه التشبيه بأکف التنزيه، ص 95 و 130 (حاشيه).
(17) بدائع الفوائد، ج 4، ص 39.
(18) طه (20) آيه 5.
(19) شورى (42) آيه 11. «هيچ چيز همانند او نيست».
(20) العواصم من القواصم، ص 209.
(21) بقره (2) آيه 255.
(22) جامع البيان، ج 3، ص 16.
(23) فردوس الأخبار، ج 1، ص 219.
(24) قال السيوطي: وأخرج عبد بن حميد وابن أبي عاصم في السنه والبزار وأبو يعلي وابن جرير وأبو الشيخ والطبراني وابن مردويه والضياء المقدسى في المختاره عن عمر، «أنّ إمرأه أتت النبي [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ] فقالت: أدع اللّه أن يدخلني الجنّه، فعظمّ الرب تبارک وتعالى وقال : «إنّ کرسيّه وسع السماوات والأرض، وإنّ له أطيطا کأطيط الرحل الجديد إذا رکب من ثقله». درّ المنثور، ج 1، ص 328.
(25) هيثمى مى‏گويد: «رواه البزار ورجاله رجال الصحيح». مجمع الزوائد، ج 1، ص 83.
و در جاى ديگر مى‏گويد: «رواه أبو يعلى فى الکبير ورجاله رجال الصحيح غير عبد اللّه بن خليفه الهمذانى وهو ثقه». مجمع الزوائد، ج 10، ص 159.
(26) فتاوى اللجنه الدائمه للبحوث والإفتاء، ج 3، ص 196، فتواى شماره 6932.

منبع:موسسه جهاني سبطين
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image