جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
هديه خدا
-(1 Body) 
هديه خدا
Visitor 312
Category: دنياي فن آوري
چشم به ضريح هميشه شلوغ علي بن موسي الرضا عليه السلام دوخته بود و فکر مي کرد به روزهاي رفته و رزهاي نيامده . کم نبود ؛ 64 سال . خيلي فکر کرد ؛ به داشته ها و نداشته ها و به خيلي از آرزوها .ياد روز و شب هاي خوب و بد زيادي افتاد . يک دفعه با شرمندگي گفت : « نه ، آقا ! يادم نمي ره لطف شما خاندان پاک رو . »
ياد سفر کربلا افتاده بود ؛ سفري که از طرفي خيلي هواي رفتن داشت و از طرفي هم نگران خانه و زندگي و حيوان هاي اصطبل بود . دل به دريا زد و رفت و همه را به همان کسي سپرد که به زيارتش مي رفت . پس از سه ماه ،وقتي برگشت ، از خانم شنيد که « همه اين مدت ، سگي کنار اصطبل مي خوابيد و حالا که شما آمديد نيست » ...
همه فهميدند که قضيه چه بوده .
با صداي صلوات ، به خودش آمد . اشک هايش را پاک کرد و مثل اين که آقا روبه رويش ايستاده باشد ، رو به سوي ضريح گفت : « همه الطاف شما رو به ياد دارم ؛ اما آقا ،براي باقيات الصالحات هم شده ، يه پسري به اين بنده حقيرتون عطا کنيد . » ...
با گريه ياد هشت پسري افتاد که به دنيا آمدند ؛ اما زود رفتند .
***
همه نشسته بودند ؛ سيد محمدباقر ، پدر و بقيه . يک دفعه خواهر با شادماني گفت : « خواب ديدم امام جواد عليه السلام و امام هادي عليهمالسلام به خونه ما اومدن . کمي نشستن ؛ بعد امام هادي عليه السلام تنها رفتند . »
همه به فکر فرو رفتند . پدر رو به سيد محمدباقر گفت : « پسرم ! خدا دو پسر به تو عطا مي کنه که اولي مي مونه و دومي ميميره . »
روزهاي نزديک ولادت امام رضا عليه السلام بود که سيد محمدباقر بعد از کلي اضطراب ، صداي گريه بچه را شنيد . سجده شکري کرد و با گريه گفت : « باز هم شرمنده مون کرديد آقا ! »
« تاريخ تولد فرزند ارجمند به نام محمدرضا و لقب هديه خدا و کنيه ابي الحسن : دوشنبه ، 8/ ذي قعده / 1316 خدايا عمرش را طولاني کن . رزقش را زياد کن . از علماي عامل قرارش ده . به فضل و کرمت اي مهربان ترين مهربانان ... » ؛ اين ترجمه عبارتي است که سيد محمدباقر به عربي پشت صحيفه نوشته بود .
سه سال بعد ، پسري ديگر به دنيا آمد ؛ ولي فقط چند لحظه کوتاه عمر کرد و همراه مادر از دنيا رفتند ؛ تعبير خواب ، درست بود .
پنج ساله بود ، تازه به مکتب مي رفت . يک روز که دير به مکتب رسيد ، با يک سلام و يک اجازه زير لبي ، رفت و نشست .
معلم گفت : سيد محمدرضا ! ... سيد محمدرضا موسوي !... سيد محمدرضا موسوي گلپايگاني ! ... بله آقا ! ـ چرا جواب نمي دي ؟! ـ تو فکر بودم ... ـ چه فکري ؟ چرا دير آمدي ؟! ـ ببخشيد آقا ! آخه تو راه ، کشتزارهايي هست که بايد آن ها را دور بزنم تا برسم .
پسر عموي محمدرضا که در همان مکتب بود گفت : « خب من هم از همون جا ميام . از توکشتزارها بيا . ما که وزني نداريم که بخواهيم کشت اون ها رو پايمال کنيم . تازه از قسمت هاي خشکش هم مي توني بيايي » .
معلم گفت : « محمد رضا ! چرا از قسمت هاي خشک زمين نمي آيي ؟ »
گفت: شايد صاحبان آن ها راضي نباشند .

فروغ فقاهت

24 ساله بود . تازه از حوزه سلطان آباد اراک ، به فيضيه قم آمده بود . اراکي ها که مدت ها حضور سبز و پر برکت او را تجربه کرده بودند ، از شيخ عبدالکريم حائري 2 خواستند که محمدرضا را که حالا به او « آيت الله گلپايگاني » مي گفتند ، براي اداره امور ديني و تأسيس حوزه علمي ، به اراک ببرند .
شيخ عبدالکريم نپذيرفته و به آن ها گفته بود : « من مي خواهم او را آقاي دنيا بکنم . شما مي خواهيد او را آقاي اراکش بکنيد ؟! »
از حوزه نجف شنيده بود و از اساتيد بزرگ آن . مي خواست درخت اجتهادش به بار بنشيند ؛ پاي درس سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله کمپاني در نجف نشست .
روزي براي هم حجره اي اش ـ شيخ علي مشکات اصفهاني ـ گفت : ديشب خواب ديدم که داخل ضريح اميرالمؤمنين عليه السلام و مقابل قبر ايشان ايستاده ام که آقا يک فنجان عسل به من دادند و گفتند : « اين براي توست » من کمي از آن را خوردم و بقيه را نگه داشتم . »
آقا فرمودند : « چرا بقيه را نميخوري ؟ » گفتم : « باقي مانده آن را براي آقا سيد ابوالحسن اصفهاني گذاشته ام » آقا فرمود : « ما به او عسل ها عطا کرده ايم و اين سهم اختصاصي توست » شيخ علي مشکات مي گويد : « وقتي اين خواب را شنيدم ، به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام رفتم . ضريح را گرفتم و گفتم : آقا ! به ميهمان من داديد ؛ به من هم بدهيد . » شب در خواب ديدم : قنديلي از سقف جدا شد و جلوي پايم افتاد . به من گفتند : آن را بردار . هرچه کردم نتوانستم آن را از جايش تکان دهم فهميدم که ...
25 ساله بود که شيخ عبدالکريم حائري ، براي او اجازه اي مکتوب صادر کرد : « من ايشان را مجتهد مسلم مي دانم » . دست تقدير ، رياست معنوي ميليون ها نفر را برايش رقم زده بود .

شب چراغ

* مسجد اعظم قم ،سرشار از جمعيت بود وآقاي گلپايگاني روي منبر . در ميان صحبت هايش ، غريبانه گريه مي کرد . همه حرف هاي لازم را زد . بغضش را خورد و با ابهت گفت : « الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله ... » ؛ 3 امام به ترکيه تبعيد شده بود .
شاه ،پس از کلي مشورت و نتيجه گيري ، به تبعيد کردن آقا محمدرضا گلپايگاني رسيده بود . سرانجام يکي از مشاوران گفته بود : « آن يکي 4 را از ايران تبعيد کرديم ،چه ثمري داشت که اين را هم تبعيد کنيم ؟ »
رژيم شاه ، خيلي مايل بود يک سينما در قم درست کند ؛ براي رسيدن به آن چه مي خواهد ، اما با مخالفت روحانيون مواجه شدند . مأموري از تهران براي متقاعد کردن محمدرضا گلپايگاني آمد و گفت : ما در مشهد که از قم مهم تر است و قبر حضرت رضا عليه السلام در آن جاست ، سينما ساختيم .
آقاي گلپايگاني گفتند : « اين مثل آن است که روز قيامت، رسول خدا از مردم بازخواست کند که چرا حسين مرا کشتيد ؟ آنان بگويند : ما پدرش علي را که از حسين مهم تر بود کشتيم تا چه رسد به حسين . »

شايان

آقا روح الله ، 5 رو به آقا محمدرضا 6 کردند و گفتند :
« اعلاميه هايي که حضرت عالي به تنهايي صادر مي کنيد ، نقش به سزايي در پيش برد مبارزاتي ملت مسلمان دارد . »
آيت الله اراکي فرموده بودند : « آقاي گلپايگاني خود ، مي دانند که من چه قدر به ايشان علاقه مندم . سلام بلند بلند بلند مرا به ايشان برسانيد . »
آيت الله سيد ابراهيم حق شناس فرمودند : « خدا مرا با آقاي گلپايگاني محشور کند »
« مثل آقاي محمدرضاي خودمان ندارند » : پاسخ امام ، پس از سفر به عتبات در پرسش امام موسي صدر که « علماي نجف را چه طور ديديد ؟ »

شاهق 7

خدا امانتش را پس گرفته بود ؛ سيد مهدي اش ، پاره جگرش .
گروهي از علما و بازاريان تهران براي عرض تسليت ، خدمت آقا آمدند و گفتند : « فرزند ميرزا عبدالعلي تهراني رحمت الله عليه که فوت کرده بود ، ميرزا فرمودند : دعا کنيد خداوند ، مهرش را از دلم ببرد . حالا شما هم دعا کنيد خدا مهر اين فقيد را از دلتان ببرد . » آقا در جواب فرمودند : « من مي گويم دعا کنيد خدا مهر او را در دلم بيش تر کند تا مصيبت مرگ او در دلم بيش تر اثر کند و صبر کنم تا خداوند ، اجر بيش تري به من عطا کند . »
در بيمارستان بستري بودند ؛ از کسي خواستند کسي برايشان روضه و حديث کسا بخواند . خواست شروع کند که آقا فرمودند : « کمي صبر کنيد . » نشستند عبا و قبا و عمامه خود را گرفتند و بر تنشان مرتب کردند و گفتند : « مجلس امام حسين عليه السلام ، با مجالس ديگر تفاوت دارد . انسان بايد با احترام و با لباس رسمي در آن مجلس بنشيند . »

صدقه جاريه

* مرد عمل بود ؛ نه حرف . کارهايش قرينه اي است براي اين ادعا .
ـ دارالقرآن الکريم : از برترين مؤسسه هاي قرآني کشور .
ـ بيمارستان : مجهز ، با امکانات بالا نسبت به زمان تأسيس .
ـ کتابخانه : داراي پنجاه هزار جلد کتاب چاپي و دوازده هزار جلد کتاب خطي در زمينه هاي گوناگون علم و ادب و مذهب .
ـ مدرسه : از برترين حوزه هاي علميه ايران .
ـ مجمع جهاني اسلامي لندن : در يکي از بهترين نقاط لندن شامل : کتاب خانه ، مرکز خدمات رايانه اي ، مسجد ، سالن سخن راني و ... است .
ـ مرکز معجم المسائل الفقهيه : کار تنظيم رايانه اي کتاب هاي فقهي و روايي شيعه و ...

اجابت

24 / جمادي الثاني / 1414 ـ 18 / آذر / 1372 : خبر سنگين بود ؛ مثل داغ .
خيابان ها سياه پوش شد .
چشم ها گريان و جمعيت انبوه ؛ تشييع ، چهار ساعت طول کشيد .
سيل پيام ها از گوشه وکنار ايران و جهان رسيد .
مجالس يادبودي از سوي ارادت مندان ، در همه جا برگزار شد ک آمريکا ، انگليس ، فرانسه ، ايتاليا ، لبنان ، سوريه ، هند ، کشمير ، افغانستان ، پاکستان ، آذربايجان ، کويت ، امارات ، بحرين ، قطر ، عمان و برخي کشورهاي افريقايي .
... بکت عليه الملائکه و بقاع الارض ...
العلماء باقون مابقي الدهر

پي نوشت ها :

1. هبه الله : هديه خدا ـ لقب آيت الله گلپايگاني .
2. مؤسس حوزه علميه قم .
3. قرآن کريم : کساني که خارج شدند از ديارشان به ناحق ؛ مگر اين که گفتند خدا پروردگار ماست ... »
4 ـ 5 . امام خميني رحمت الله عليه .
6. آيت الله گلپايگاني رحمت الله عليه .
7. بلند .

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image