مقدمه

ذهن انسان نيز درست مثل کامپيوتر قابل برنامه ريزي است. در اين مقاله مي خواهيم نشان دهيم چطور مي شود برنامه ها و استراتژي هاي موجود در ذهنتان را دوباره بنويسيد تا بتوانيد نتايج بهتري در زندگي به دست آوريد.

کامپيوتر ذهن انسان

گاهي اوقات خيلي ساده مي توانيم اعمال و رفتارهايمان را ناديده بگيريم. به خاطر سرعت بالا و تلاش کمي که براي انجام آنها صرف مي کنيم، تصور مي کنيم که به خودي خود انجام مي گيرند.
اما اينطور نيست. بااينکه رفتارها و اعمال ما خيلي سريع اتفاق مي افتند اما به اين معني نيست که برنامه پيچيده اي پشت آن وجود ندارد. درمورد کامپيوترها هم وضع همينطور است. برنامه ها و عملکردهاي کامپيوتر آنقدر روان و سريع انجام مي شوند که فراموش مي کنيد براي هر بازده آن يک برنامه تفصيلي نوشته شده است.
کليه عملکردهاي کامپيوتر از توالي دستوراتي تشکيل شده است و اين توالي خاص اين دستورات است که يک بازده خاص ايجاد مي کند. مغز انسان هم خيلي شبيه به اين است. نتايجي که روزانه توليد مي کنيد، ترکيبي از دستورالعمل هاي خاصي هستند که خودتان در يک زمان خاص به از درون يا بيرون نوشته ايد يا به آن عادت کرده ايد.
اين دستوالعمل ها از پنج منبع اطلاعاتي مختلف گرفته مي شوند: حواس پنجگانه.
درنتيجه، همه دستورالعمل هاي داخلي و خارجي ترکيبي از سيستم هاي ديداري، شنيداري، بويايي، چشايي و حسي است که پايه و اساس همه تجربيات شما را شکل مي دهد. طريقي که اين دستورالعمل ها را براي گرفتن يک نتيجه مطلوب دنبال هم قرار مي دهيد، استراتژي خوانده مي شود.
پس استراتژي را مي توانيم اينطور تعريف کنيم: توالي حواس پنجگانه که براي ايجاد يک نتيجه خاص به طور مستقل کار مي کند.
موفقيت به اين بستگي دارد که چه استراتژي هايي را براي گرفتن يک نتيجه دلخواه انتخاب مي کنيم و چقدر اين استراتژي ها براي ايجاد اين اثر مطلوب موثر هستند.
سيستم حواس پنجگانه شما در دو سطح عمل مي کند :
1- دروني
2- بيروني.
مثلاً شما دو نوع تجربه ديداري داريد. اولي آن چيزي است که در دنياي واقعي با چشمان خودتان تجربه مي کنيد. دومي تصوير دروني است که درون ذهنتان شکل مي گيرد.
اين مسئله براي بقيه حواس هم صدق مي کند. مثلاً شما تجربيات شنيداري دروني و بيروني داريد.
منتقد درون ذهن شما که معمولاً کلاماً به شما مي گويد که چه چيز زندگيتان اشتباه است را مي توان همان تجربه شنيداري دروني فرض کنيم.
صداهايي که هر روز جسماً تجربه مي کنيد را هم مي توانيم تجربيات شنيداري بيروني بدانيم.
در زير به مخفف اين سيستم هاي حواس اشاره مي کنيم:
د.ب = ديداري بيروني
د.د = ديداري دروني
ش.ب = شنيداري بيروني
ش.د = شنيداري دروني
چ.ب = چشايي بيروني
چ.د = چشايي دروني
ب.ب = بويايي بيروني
ب.د = بويايي دروني
ح.ب = حسي دروني
ح.د = حسي بيروني
تاثير اينها در ايجاد نتيجه اي که در زندگيتان دنبالش هستيد به دو متغير بستگي دارد:
• متغير اول توالي دقيق اين سيستم ها است.
• متغير دوم مقدار مستقيم سيستم ها است. مثلاً اينکه چقدر تجربه شنيداري داريد (صداها چقدر بلند، چقدر سريع، چقدر نرم و آهسته هستند؟).
دستور غذاي يک سرآشپز استعاره خيلي خوبي از اين سيستم هاست که در کنار هم براي گرفتن يک نتيجه خاص عمل مي کنند.
وقتي سرآشپز موادغذايي لازم را داشته باشد، ديگر با اوست که چه مقدار از هر کدام را و با چه ترتيبي استفاده کند. اگر ترتيب را اشتباه کند يا مقدار درستي از هر ماده استفاده نکند، آنوقت نتيجه مطلوب در غذاي او حاصل نخواهد شد.
درمورد مغز هم همينطور است. برخي روانشناسان عقيده دارند که اگر آن نتيجه اي که مي خواهيد را در زندگي نمي گيريد، فقط به اين دليل است که سيستم هاي حواس شما به ترتيب درست و به مقدار صحيح استفاده نشده اند.
منبع: http://www.mardoman.net
/س