|
قدرت و قوت
-(5 Body)
|
قدرت و قوت
Visitor
783
Category:
دنياي فن آوري
از نظر دين و عقل، قوي بودن، از ضعيف بودن بهتر است و خود نوعي کمال به حساب مي آيد؛ و بدين روي به مواردي متعددي در قرآن بر مي خوريم که در آن، خداوند متعال خود را به صفت "قوي بودن" متّصف فرموده است. اکنون برآنيم که از زوايه ديگري به اين مساله نگريسته، ضمن برداشت هايي اخلاقي و آموزنده، نقاط مثبت و منفي "قوي بودن" را مورد بررسي قرار دهيم: پرهيز از غرور: ورزش کاران و افراد توانمند و نيرومند بايد بدانند که قدرت بدني و توانايي هاي مادّي، دايمي نبوده و روزي از دست خواهد رفت. يک بيماري، حادثه (همچون تصادف، سقوط و مجروحيث جنگي)، فشار روحي شديد، بالا رفتن سن و ده ها عامل ديگر، مي توانند از فردي قوي و نيرومند، شخصي ضعيف و درمانده بسازند؛ بنابر اين نبايد به قدرت جسماني مغرور شد. خداوند متعال در قرآن کريم، موارد متعددي از ضعف پس از قدرت را گوشزد مي فرمايد: "الله الّذي خلقکم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوّه ثمّ جعل من بعد قوّه ضعفاً و شيبه يخلق مايشاء و هو العليم القدير؛ خداوند، همان کسي است که شما را ابتدا ناتوان آفريد؛ سپس بعد از اين ضعف و ناتواني، قوّت بخشيد، و باز بعد از قوّت، ضعف و پيري قرار داد؛ او هر چه بخواهد مي آفريند، و اوست عالم قادر." انساني که در آغاز زندگي، آن چنان ضعيف و ناتوان است که حتي قادر نيست مگسي را از خود دور سازد و يا آب دهان خويش را نگاه دارد، و در صورت طولاني شدن عمر- يا بروز حوادث ناگوار- به طور مجدّد به اين وضعيف باز مي گردد، نبايد به قوت و توانايي خود مغرور شود. او بايد بداند در کلّ هستي، تنها يک موجود هست که به واقع قوي و تواناست، و اين توانايي او هميشگي است، و آن خداوند است: "وهوالعليم القدير." خداوند متعال، اقوامي را به خاطر تکبر و غرورشان سرزنش نموده و مي فرمايد: "فامّا عاد فاستکبروا في الارض بغير الحق و قالوا من اشدّ منّا قوّه اولم يروا انّ الله الّذي خلقهم هو اشدّ منهم قوّه و کانوا باياتنا يجحدون؛ اما قوم عاد به نا حق در زمين تکبّر ورزيدند و گفتند: چه کسي از ما نيرومندتر است؟ آيا آن ها نمي دانستند خداوندي که آن ها را آفريده، از آن ها قوي تر است؟ آن ها [به خاطر اين پندار] پيوسته آيات ما را انکار مي کردند." "اولم يسيروا في الارض فينظر و کيف کان عاقبه الّذي من قبلهم و کانوا اشدّ منهم قوّه و ماکان الله ليعجزه من شيء في السّماوات و لا في الارض انّه کان عليماً قديراً؛ آيا آن ها سير در زمين نکردند تا ببينند عاقبت کساني که پيش از آن ها بودند، چگونه شد؟ همانا از اينان قوي تر[ و پر قدرت تر] بودند، نه چيزي در آسمان، و نه چيزي در زمين، خدا را درمانده نکرده است، چرا که او همواره دانا و تواناست." در اين آيه نيز قدرت حقيقي و فراگير، به خداوند نسبت داده شده است. بقيه قدرت ها نه مستقلند و نه ماندني. آثار و فوايد قدرت: حضرت علي عليه السلام در باره آثار و فوايد قدرت مي فرمايد: "القدره تظهر محمود الخصال و مذمومها؛ قدرت و توانايي، خصلت هاي نيکو و [نيز] خصلت هاي نکوهيده [انسان] را آشکار مي سازد." انسان خير خواه و نيک انديش، وقتي به قدرت مي رسد، آمال و آرزوهاي خير خواهانه، انساني و اسلامي خويش را به مرحله اجرا گذاشته و به آن ها لباس تحقيق مي پوشاند. همچنين انساني که خودسازي نکرده، هواهاي نفساني بر او غالب بوده و به دنبال فرصتي است تا حسّ برتري جويي، قدرت طلبي، مال اندوزي و ... خود را اشباع سازد، قدرت خود (اعم از جسماني، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و جز اين ها) را در همين مسير به کار مي گيرد. پس قدرت، جوهره حقيقي انسان ها را آشکار ساخته و نيک انديشان وبدانديشان را- که قبل از دست يابي به قدرت، همانند به نظر مي رسيدند- از يکديگر متمايز مي سازد: "اذا قلّت المقدوره کثر التّعلّل بالمعاذير؛ هر گاه قدرت و توانايي کم شود، استدلال کردن به بهانه و پوزش، افزايش مي يابد." اما انسان قدرتمند و توانا، به خوبي مي تواند به وظايف خود عمل کند و نيازي به بهانه جويي و پوزش طلبي نمي بيند: "القدره تنسي الحفيظه؛ قدرت و توانايي، تقيّه را از ياد مي برد." تقيّه اين است که انسان، آرا و عقايد خويش را از ترس دشمنان و مخالفان، محفي داشته و اظهارنکند؛ اين روش، خود يکي از بهترين و موثرترين شيوه هاي مبارزه مي باشد، اما وقتي انسان در موضع قدرت است، ديگر نيازي به مخفي نگاه داشتن عقايد خود نمي بيند. او مي تواند آشکارا عقايد خود را ابراز نموده، از آن دفاع کرده و به انتشارش بپردازد. يکي ديگر از آثار قدرت، اين است که موجب پيروزي و غلبه مي گردد. حتي انسان هايي که داراي روحيه شجاعت نيستند نيز، ممکن است پس از کسب قدرت احساس شجاعت نموده و همين امر موجب غلبه و پيروزي آن ها بر حريفانشان مي گردد. آن حضرت در اين مورد مي فرمايد: "القدره تغلّب الحاذر؛ قدرت و توانايي، انسان ترسو را پيروز مي گرداند." قدرت مذموم: انسان قوي و توانا نبايد از قدرت و توانايي خويش، براي زورگويي، ستم و فشارآوردن بر ضعيفان و زيردستان استفاده کند. قدرتي که براي تسلط بر افراد ضعيف مورد استفاده واقع شود، از نظر حضرت علي عليه السلام، ناپسند و مذموم است. آن حضرت در اين خصوص چنين مي فرمايد: "التّسلط علي الضّعيف و المملوک من لوم القدره؛ سلطه جويي بر ضعيف و برده، از پستي قدرت است." قوي ترين مردم: کسي که داراي قدرت و قوت بدني است، قوي است، ولي قوي ترين مردم کسي نيست که از نظر قدرت بدني از همه قوي ترباشد، بلکه کسي است که از نظر قوت ايمان و روح، از همه قوي تر باشد. ممکن است کسي داراي قدرت بدني فوق العاده اي بوده و بتواند بر ديگران غالب آمده و پيروز شود، ولي به هنگام درگيري با [نفس امّاره] خود، شکست بخورد. کسي که بر حس حسادت، قدرت طلبي، برترجويي و تکبر، شهوت راني و ديگر مشتهيات نفساني خود غالب نيايد، ضعيف است، هر چند از نظر جسمي، مقام قهرماني جهان را در اختيار داشته باشد. از آن سو، اگر کسي بر هواهاي نفساني غالب باشد، قوي است، گرچه از نظر بدني از همه ضعيف تر باشد، اما بهتر اين است که انسان سعي کند، هم از نظر جسمي و هم از نظر روحي و معنوي، قوي ترين باشد. روزي رسول خدا صلي الله عليه واله از جايي مي گذشت که در آن جا گروهي از جوانان به بلند کردن و حرکت دادن سنگ [سنگيني] اشتغال داشتند. آن حضرت پرسيد: چه کار مي کنيد؟ - گفتند: با اين کار، مي خواهيم بفهميم از بين ما چه کسي از همه نيرومندتر و قوي تر است! - فرمود: آيا مايليد من به شما بگويم کدام يک از شما از همه نيرومند تر است؟ - عرض کردند: البته رسول خدا صلي الله عليه واله. - آن گاه فرمود: "اشدّکم و اقواکم الّذي اذا رضي لم يدخله رضاه في اثم و لا باطل، و اذا سخط لم يخرجه سخطه من قول الحقّ، و اذا قدر لم يتعاط ما ليس بحق؛ شديدترين و قوي ترين شما کسي است که وقتي راضي و خشنود شد، رضايتش او را در گناه و باطلي داخل نسازد، و هنگامي که خشمگين و ناخشنود گشت، خشمش او را از گفتار حق خارج ننمايد، و زماني که به قدرت رسيد، به زور، آن چه را که حقّ او نيست نمي گيرد [و به رفتار ناروا نمي پردازد]." همچنين آن حضرت در ماجراي مشابهي، چنين قضاوت فرمودند: "اشدّکم من ملک نفسه عند الغضب و احلمکم من عفا بعد المقدره؛ قوي ترين شما کسي است که به هنگام خشم و غضب، خويشتن داري کند، و بردبارترين شما کسي است که پس از قدرت [و دست يافتن بر حريف] عضو نمايد." و در جايي ديگر فرمودند: "انّ الشّديد ليس من غلب النّاس و لکنّ الشّديد من غلب علي نفسه؛ نيرومند کسي نيست که بر مردم غلبه نمايد، نيرومند کسي است که بر خويشتن غالب آيد." حضرت علي عليه السلام نيز به همين مطلب اشاره نموده، مي فرمايد: "من قوي علي نفسه تناهي في القوّه؛ کسي که قوّت و توانايي [غلبه] بر خويشتن داشته باشد، به نهايت قوّت و توان دست يافته است." "اقوي النّاس من قوي علي غضبه بحلمه؛ قوي ترين مردم کسي است که به وسيله بردباري خود، بر خشم و غضب خويش فائق آيد." امام باقرعليه السلام نيز کسي را از همه قوي تر و نيرومندتر مي داند که بتواند جلو خشم خويش را بگيرد؛ وي مي فرمايد: "لا قوّه کغلبه الهوي؛ هيچ قوّه اي همانند غلبه بر هواي نفس نمي باشد." و از آن جا که برگرداندن خشم، تنها يکي از مصداق هاي مبارزه با نفس مي باشد، در همين گفتار مي فرمايد: "لا قوّه کردّ الغضب." شجاع ترين مردم: مي دانيم که شجاعت با قوي بودن فرق دارد. بسياري از مردم، جرات و شجاعت بذل و بخشش ندارند، گرچه مال فراوان دارند. بعضي از آن ها با اين که نيرومندند، ولي در عين حال که سواد ندارند، يا بعضي از مطالب را نمي دانند، از شرکت در کلاس درس، يا پرسيدن مجهولات خويش، سرباز زده و مي هراسند؛ اينان نيز شجاع نيستند. همچنين کسي که مايل نيست حقايق و واقعيات را- در صورتي که به نفع او نباشد- بپذيرد نيز، از شجاعت بي بهره است. حضرت علي عليه السلام شجاع ترين مردم را چنين توصيف مي نمايد: "اشجع النّاس اسخاهم؛ شجاع ترين مردم کسي است که از همه سخاوتمندتر باشد." "اشجع النّاس من غلب الجهل بالعلم؛ شجاع ترين مردم کسي است که به وسيله علم و دانش، برجهل و ناداني غلبه کند." "لا اشجع من لبيب؛ هيچ کسي از انسان عاقل و خردمند، شجاع تر نيست." منبع: ورزش در اسلام ، حسين صبوري /س
|
|
|