امام خمينى شخصيت بى بديلى است كه وجود با بركتش براى تمام كسانى كه به فضيلت اشتياق دارند و نسبت به صلابت، فداكارى و استوارى در راه ارزشها، ارادت مىورزند موجب افتخار و شكوهمندى مىباشد.
اوقات با بركت
امام خمينى شخصيت بى بديلى است كه وجود با بركتش براى تمام كسانى كه به فضيلت اشتياق دارند و نسبت به صلابت، فداكارى و استوارى در راه ارزشها، ارادت مىورزند موجب افتخار و شكوهمندى مىباشد. آن وجود بزرگوار درد دين داشت و سعادت دنيوى و اخروى مردم را در حيات دينى مىدانست و اين دردمندى توأم با قداست امام با پرهيزگارى، بصيرت معنوى، انديشه عرفانى و اعتقاد علمى عجين گشته و نهال پربار و جاويدانى را به ارمغان آورد كه غروب و افولى در آن راه نمىيابد.
آن روح قدسى بر اين باور بود كه آيين حيات بخش اسلام مىتواند چون خورشيدى فروزان تمامى جوانب زندگى فردى و اجتماعى انسانها را در برگيرد و تحوّل اساسى در روح، انديشه و اخلاق آنان بوجود آورد، سرسبزى و طراوت را در بوستان جامعه به نمايش و تماشا گذاشته و تمامى علفهاى هرز و آفات مهلك را از گلستان انسانى بركند. او به خوبى در عرصه انديشه و عمل ثابت نمود كه معارف آسمانى اسلامى توان آن را دارند كه جوامع بشرى را از ظلمت جهل و ستم و تيرهگىهاى ديگر رهانيده و آنان را به ساحل رستگارى برسانند و از هرگونه انحراف و كژروى برحذر باشند البته تحقق چنين امرى مستلزم آن است كه مسلمين خود را باور كنند و احساس نمايند بيگانگان هجوم آوردهاند و ضرورت دارد در مناسبات اجتماعى، رفتار فردى و نوع نگرشهاى خود نوعى تصفيه و پالايش انجام دهند و باورهاى خويش را از عفونتهاى فرهنگى و خرافات آسيب زا، پيراسته سازند.
يكى از جنبه هايى كه امام در سيره عملى خود مورد توجه قرار داد نظم و ترتيب در زندگى، بهره گرفتن از فرصتها و برنامه ريزى دقيق در تمامى شئونات مىباشد. حضرت على(ع) در وصيت خود به بستگان و تمام كسانى كه توصيه آن امام بدانها مىرسد، فرمودهاند: «اوصيكما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى بتقوى اللّه و نظم امركم؛(1) من شما را و تمام فرزندان و خاندانم و كسانى را كه اين وصيت نامه به آنان خواهد رسيد به پرهيزگارى و نظم امور خودتان وصيت مىكنم.»
امام خمينى كه در نسب و سيره، وارث راستين انبياء و اولياء بود اين دو توصيه اميرالمؤمنين (ع) را به تمام معنا در زندگى فردى،اجتماعى، سياسى، علمى و آموزشى خود به نحو احسن پياده كرد و براى تمامى ساعات شبانه روز خويش برنامهاى خاص داشت. مطالعه، عبادت، دعا و نيايش، ملاقاتها، رسيدگى به امور مسلمانان جهان، استراحت، اوقات فراغت، امور شخصى و خانوادگى، ارتباط با شخصيتها، حالات عاطفى و برخوردهاى خانوادگى همه برنامه ريزى شده و زمانى روشن و معين داشتند و همين استفاده صحيح و اصولى و حساب شده از اوقات موجب گرديده بود كه امام از تمامى لحظههاى عمر پربركت خويش به نحو شايستهاى بهره گيرند. حضرت على(ع) فرمودهاند:
«للمتّقى ثلاث علاماتٍ: اخلاص العمل و قصر الامل و اغتنام المهل؛(2) پرهيزگار سه نشان دارد: اخلاص در عمل، كوتاهى در آرزو و بهره گرفتن از فرصتهاى پيش آمده.» و نيز آن امام متقين متذكر گرديدهاند: «الفرصة تمرّ مرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخير؛(3) فرصت همچون ابر مىگذرد پس فرصتهاى خوب را غنيمت شماريد.» از آنجا كه امام اين دستورالعملهاى ارزشمند را نصب العين خويش قرار داد در كار و تلاش هرگز خستگى را ملاقات نمىكردند و همواره مىكوشيدند تا انبوهى از فعاليتها با نظم و تدبير و در فرصتهاى مقتضى انجام پذيرد، از اين جهت هيچ مسئلهاى را مشكل نمىديدند و تمامى دشوارىها به نظرشان آسان مىآمد. كسى نشنيده است كه ايشان بگويد چنان برنامهاى دچار صعوبت بوده و نمىتوان آن را انجام داد البته در برابر مشكلات ضمن انديشه و تفكر براى گرهگشايى آنها، با بصيرت كامل به خداوند توكّل داشتند و مدام مىگفتند: چيزى نيست ان شاء اللّه بر طرف مىگردد.(4)
گامهاى منظم
امام مقيد بودند سرساعت مقرر از بستر خواب يا استراحت بلند شوند و به امور مربوطه رسيدگى كنند. دقت داشتند در وقت معين غذا بخورند يا بخوابند. اگر كارى داشتند يا با فردى قرارى مىگذاشتند به هيچ عنوان زمان وعده را به عقب يا جلو نمىافكندند. آن قدر دقيق و منظم بودند كه اگر واقعاً بنا بود براى صرف غذا بيايند با پنج دقيقه تأخير، اهل خانه نگران مىشدند و با خود نجوا مىنمودند آيا دليل تأخير آقا چه بوده است؟ همه بى اختيار چشمها را متوجه اتاق محل اقامت امام مىنمودند تا دليل اين دير كردن را كشف كنند آن وقت مشاهده مىنمودند به عنوان نمونه كسى خدمتشان رسيده و سؤالى از ايشان كردهاند كه امام براى پاسخگويى لحظاتى با تأخير رسيدهاند.(5)
از آن ساعت كه امام از بستر خواب بر مىخاستند هيچ وقت بدون آينده نگرى و بى برنامه زندگى نكردند. اطرافيان نيز بر اساس دقت و نظم امام، برنامههاى خود را منظم مىنمودند و مىدانستند چه موقعى نزد آقا بروند، خود را مهيّا مىنمودند كه درست زمان استراحت آقا ايشان را زيارت كنند. به هيچ عنوان اجازه نداشتند هنگام عبادت، مطالعه و امور ديگر به محضر امام بروند. امام در آن موقع مقيد بودند حدود بيست دقيقه قدم بزنند و اين ورزش را هنگام صبح و عصر انجام مىدادند. در اين هنگام افراد مىتوانستند نزد امام بروند سؤالى بكنند، جوابى بشنوند و احوال ايشان را جويا شوند.(6)
پياده روى و قدم زدن امام مشهور است و از ايّام نوجوانى آن را ترك نكردهاند، در دوران جوانى اغلب روزها همراه دوستان قدم زنان به سوى باغهاى اطراف قم مىرفتند و ضمن تفريح سالم و نشاط بخش و مشاهده طراوت و سرسبزى طبيعت و شكوفايى گياهان، با يكديگر مباحثه مىكردند. بيشتر ايام تا بعدازظهر بيرون بودند و از هواى باز و سالم استفاده مىنمودند. در ايام جوانى بين طلبهها و ديگر اقشار رواج يافته بود كه حاج آقا روح اللّه هر روز صبح زود بعد از اقامه نماز و تعقيبات تا طلوع آفتاب جنب خانه خود يا در زمينهاى پشت باغ مشغول قدم زدن هستند. خانه امام در محله يخچال قاضى قم واقع بود كه در مجاورت آن باغ انار و انجير قرار داشت.
ايشان پس از كسب اجازه از صاحب باغ در فصول تابستان و زمستان صبحها در اين باغ و زمين هموار بعد از آن تا طلوع خورشيد قدم مىزد.(7)
در قيام 15 خرداد 1342 ه. ش كه امام را مأموران رژيم پهلوى دستگير نمودند و به تهران بردند ايشان را مدت نوزده روز در محلى نگه داشتند سپس به مدت بيست و چهار ساعت به يك سلول انفرادى انتقال دادند كه خود امام در اين باره فرمودهاند: طول آن اتاق چهار قدم و نيم بود و من طبق روال همه روزهام سه تا نيم ساعت در آنجا قدم زدهام و بدين گونه ايشان در چنين فضاى محبوس، كوچك و تاريكى با برنامه ريزى دقيق ورزش خود را چون هميشه انجام دادند و چنين محدوديت و حصرى مانع آن نگرديد.(8)
امام در هنگام انجام همين فعاليت به ظاهر جزئى و كم اهميت چندين كار ديگر را انجام مىدادند: به سلامتى خود فكر مىكردند، تجديد قوا مىنمودند، برخى روزنامهها و جرايد را از نظر مىگذرانيدند، ذكر مىگفتند و براى برخى امور انديشه نموده و برنامه ريزى مىكردند.
يكى از اشخاصى كه در نجف اشرف با امام در ارتباط بود از نظر وضع مزاجى دچار مشكلاتى شد و به كوشش عدهاى از دوستان براى معالجه به انگلستان رفت. دكتر معالج پس از بررسىهاى لازم گفت وى بيمارى خاصى ندارد امّا به دليل مطالعه زياد دچار فشار روانى و مغزى زيادى شده و اين عارضه بر اندامهاى ديگر چون قلب، ريه، كبد، استخوان و... اثر منفى گذاشته است. ذهن و فكر هم استراحت مىخواهد و چون اين امكان برايش فراهم نگردد كار ديگر اعضاء را دچار اختلال مىكند. بهتر است كمتر كار فكرى كنيد و هر روز پياده روى بنمائيد. هرچه قدر بيشتر راه برويد، حالتان مساعد شده و سلامتى خود را زودتر باز مىيابيد. وى مىگويد چون به نجف رفتم و اين ماجرا را براى امام بيان كردم ايشان نحوه تشخيص پزشك و شيوه درمان او را، تحسين نمودند و گفتند بسيار خوب است چون نظرشان را جويا شدم، پرسيدم آقا شما حاضريد صبحها در خدمتتان باشم و با هم راه برويم؟ فرمودند:
كار خوبى است گفتم: پس اجازه مىدهيد فردا ماشين بياورم؟ فرمودند صبر كنيد فردا به شما مىگويم: فردا شب كه خدمتشان رفتم، فرمودند من قدم زدن را آغاز كردهام، پرسيدم كجا؟ جواب دادند: روى پشت منزل محل اقامت و آنجا روزى نيم ساعت پياده روى مىكنم! اين ماجرا مربوط به سه دهه قبل است و چون ايشان به پاريس رفتند اين روش را قطع نكردند.
آية اللّه اشراقى(ره) گفته است: به آقا گفتيم پليس فرانسه ناراحت است و نگران آن هستند كه مبادا در هنگام قدم زدن شما نتوانند امنيت لازم را برايتان فراهم سازند. امام فرمودند: آنها به وظيفه خود عمل كنند و من هم كارم را انجام مىدهم و دست از برنامه روزانه قدم زدن خود برنداشتند.(9) يكى از نويسندگان معاصر مىگويد هنگامى كه امام دچار ناراحتى قلبى شدند و ايشان را از قم به تهران آوردند و در بيمارستان قلب بسترى كردند، روزى امام از پنجره به زمين پوشيده از برف بيمارستان نگريستند و گفتند اگر پزشك اجازه مىداد مىخواستم قدرى روى اين برفها راه بروم. اصرار امام را بر پياده روى مىدانستم ولى چون در سال 1347 ه.ش به نجف رفتم و خدمت ايشان رسيدم مشاهده كردم حياط خانه ايشان بيش از بيست متر مربع مساحت ندارد چگونه امام در آن فضاى كوچك در چنين هواى گرمى به قدم زدن مىپردازد تا آن كه متوجه شدم براى عملى شدن اين برنامه از پشت بام استفاده مىكنند.(10)
البته سقف بامهاى نجف به گونه اى ساخته شده كه به خانههاى مجاور راه ندارد، زيرا اطرافش ديوار است. معمولاً برخى دعاها را در اوقاتى كه قدم مىزدند مىخواندند و لعن و سلام زيارت عاشورا را در اين حال زمزمه مىنمودند.
شكار لحظههاى زندگى
امام على(ع) فرمودهاند: «قوام العيش حسن التقدير و ملاكه حسن التّدبير؛(11) پايدارى زندگى به برنامه ريزى درست و وسيله رسيدن به آن تدبير خوب است.» اگر جنبههاى گوناگون زندگى امام را بررسى كنيم مشاهده مىشود عاملى كه در تمامى امورات ايشان تأثير بارزى دارد برنامه داشتن و منظم بودن كارهايشان است برنامهاى كه امام موفق گرديد بر اثر آن در كمترين زمانها بيشترين فعاليتها را انجام دهد و لحظات عمر خود را با بركت، مفيد و پربار نمايد.
نظم خاص امام از ثبات قدم و استوارى ايشان حكايت دارد. يك بار از همسر امام برنامه روزانه ايشان را پرسيدند، ايشان در پاسخ گفته بود: اگر برنامه يك روزشان را بگويم مىتوانيد در سيصد و شصت ضرب كنيد. چون امام مطابق برنامه كارهاى خود را انجام مىدادند، به اطرافيان نيز در اين مورد توصيه مىنمودند.(12) حتى خواندن نامهها، مطالعه روزنامهها و تجديد وضوى امام با نظم خاصى توأم بود. خانم دباغ خاطرنشان ساخته است روزى روبروى بيت امام در نوفل لوشاتوى پاريس مشغول پياده كردن نوارى بوديم ناگهان يادم آمد كه به خدمت آقا بروم چون وقت تجديد وضويشان بود، رفتم و نظافت كردم و اتفاقاً در لحظه مقرّر امام آمدند. آقا هميشه ساعت نه شب شام مىخوردند. يك بار فيلمى از سخنرانى شهيد مفتح در مسجد قباى تهران و راهپيمايى مردم آورده بودند، خواستم به همراه ديگران اين فيلم را ببينيم به همين دليل زودتر از موعد مقرر خدمت امام رسيديم و بر خلاف معمول كه منتظر مىماندم تا ايشان بگويند شام و من آن را ببرم، عرض كردم حاج آقا شام را بياورم؟ نگاهى به ساعت كردند و فرمودند: تا زمان صرف شام 20 دقيقه باقى مانده است، امام هر شب رأس ساعت 11 به خواب مىرفتند و ساعت سه بامداد از خواب بيدار مىشدند حتى يك بار هم به ياد ندارم كه پنج دقيقه از ساعت مزبور بگذرد يا لحظاتى به آن مانده باشد كه ايشان از بستر خواب برخيزند، زيرا تكليفى از لحاظ حفاظت به من واگذار شده بود كه پشت در اتاقى كه امام در آن مىخوابيدند، بايد بخوابم، اتاقشان رو به حياط بود و خيالم راحت نبود.(13)
برادرى نقل نموده است شبى كه بنىصدر متوارى شده بود اغلب مسؤولان به اين موضوع فكر مىكردند كه چه بايد بكنند امّا امام در ساعت مشخص رختخواب خويش را پهن نمودند و آماده خوابيدن شدند، اطرافيان گفتند: چنين شده است، فرمودند: آنچه بايد بشود، خواهد شد. شما تكليف خود را انجام دهيد بقيهاش دست خداست حالا از اين كه من بخوابم يا نخوابم كه كارى نمىتوانم انجام دهم، جز اين كه كارهايى كه بايد پس از استراحت انجام دهم دچار نقص و كاستى مىشود.
ديدگاه امام در مورد تنظيم وقت اين بود كه وقتى آدمى به برنامههاى خود نظم ببخشد مسلماً وجودش نظم مىيابد. اين موضوع در زندگى امام كاملاً محسوس بود، آن قدر كه وقتى امام در پاريس اقامت داشت پليسها مىگفتند ما حتى ساعتهاى خود را با رفت و آمد امام تنظيم مىكنيم. ساعات شبانه روز امام چنان تقسيم بندى شده بود كه اطرافيان قادر بودند بدون اين كه امام را ببينند، بگويند مشغول چه كارى است. امام ساعت هفت صبح صبحانه مىخوردند و تا ساعت نه صبح به كارهاى مربوط به مسايل ايران رسيدگى مىكردند. از ساعت نه تا ده صبح كارهاى شخصى را انجام مىدادند. از ده الى دوازده ظهر به مصاحبهها و ملاقاتهاى خصوصى مىپرداختند. از دوازده ظهر تا دو بعد از ظهر به برنامه نماز و نهارشان اختصاص داشت و بعد از آن يك ساعت استراحت مىنمودند از ساعت سه الى پنج بعد از ظهر به كارهاى مرتبط با انقلاب اسلامى در حد وظايف خودشان از قبيل بررسى اخبار و روزنامههاى رسيده مبادرت مىنمودند. رسيدگى مجدد به مسايل نهضت اسلامى بعد از نماز مغرب و عشاء تا ساعت نه شب كه موقع صرف شام بود، ادامه مىيافت. بعد از شام تا ساعت يازده به راديوهاى گوناگون و اخبارى كه قبلاً ضبط شده بود گوش مىدادند تا آن كه زمان استراحت و خوابشان فرا مىرسيد.(14) اين نظم دقيق و برنامه ريزى اصولى انسان را به ياد كلامى از حضرت على(ع) مىاندازد كه مىفرمايند: «امض لكلّ يومٍ عمله فانّ لكلّ يوم ما فيه؛(15) در هر روز كار همان روز را انجام دهد كه هر روز را كارى است.»
نظم امام، اين حقيقت را ثابت مىكند كه با اجراى چنين برنامهاى مىتوان هرگونه تلاش بيهوده، سخن بى جا و فكر بى مورد و امورى را كه بعداً موجب ندامت مىشود از زندگى حذف نمود. با اين شيوه لحظهاى از وقت امام تلف نمىگرديد و اگر هم به ظاهر بيكار بودند حتماً مشغول تفكر در مسئلهاى بودند، دكتر بروجردى مىگويد يك روز جمعه كه هوا مساعد بود، ايشان مشغول قدم زدن در حياط بودند، من و همسرم (دختر امام) روى تختى نشسته بوديم وقتى راهپيمايى امام خاتمه يافت بر آن تخت و در كنار ما قرار گرفتند. معمول بود كه بعد از قدم زدن دو استكان چاى جلوى امام مىگذاشتند، همسرم پرسيد كه آقا چاى بياورم خدمتتان؟ به ساعت خود نگاه كردند و فرمودند چند ثانيه ديگر باقى مانده است. اين قدر زمان را به تصرف در آوردن و از لحظات استفاده كردن واقعاً موجب شگفتى است.(16)
مقام معظم رهبرى نقل نمودهاند در جلسهاى خدمت امام بوديم، بحث به درازا كشيد، در اين اثنا ايشان به ساعت خود نگاه كردند و فرمودند زمان قدم زدنم ديرشد!.(17)
حضرت امام در 24 ساعت تنها چهار ساعت مىخوابيدند، ساعت يازده شب چراغ اتاقشان خاموش مىشد و در ساعت سه بعد از نيمه شب اطرافيان متوجه مىشدند كه صداى كاغذ از محل اقامت امام مىآيد. زيرا آخر شب و در ساعتى كه تنظيم كرده بودند روزنامههايى را كه برايشان ترجمه نموده بودند و به دليل كثرت كار در روز موفق به مطالعه آنها نمىشدند، مورد بررسى قرار مىدادند.(18)
نظم كارها به عهده امام بود. احدى از ياران، شاگردان، علماى حوزه و يا شهرستانها در نحوه تفكرات سياسى ايشان شركت نداشتند. صدور بيانيهها، پيامهاى سياسى، اطلاعيههاى گوناگون از نبوغ فكرى، رشحات و رشادت قلم و انسجام انديشه امام در طول تاريخ حيات فكرى و فرهنگى ايشان حكايت دارد.
در نخستين روز بعد از ارتحال آية اللّه بروجردى تصميم گرفتند به اولين اطلاعيه مندرج در روزنامه اطلاعات در خصوص دخالت زنان در انجمنهاى ايالتى و ولايتى پاسخ دهند، اواخر سال 1341 ه.ش قلم به دست گرفتند و اطلاعيه صادر كردند، آن روز با قلم نى و مركّب اطلاعيهها و بيانيهها را براى نخستين بار منظم و با دقت و بدون قلم خوردگى نوشتند و توسط شاگردان به اطراف و اكناف ارسال مىكردند. نظرات افراد در چگونگى انتشار آنان هيچ گونه تأثيرى نداشت و با شور و مشورت اشخاص تنظيم نمىگرديد و اين ويژگى از نظم فكرى و عملى امام حكايت دارد. به راستى بايد امام را در اين روزگار قهرمان نظم و دقت و برنامه ريزى ناميد. در بين وسايل شخصى امام كمتر چيزى بود كه بيش از ساعت مورد علاقه ايشان باشد. يك ساعت كوچك جيبى داشتند كه برنامههايشان را كه از پيش تنظيم كرده بودند با آن تطبيق مىنمودند و جز در مورد ملاقاتهاى اضطرارى و پيش بينى نشده مسؤولان رده بالاى كشورى، تغييرى در آن نمىدادند.(19)
اغتنام از فرصتها
ائمه هدى به پيروان خود توصيه نمودهاند اوقات خود را تقسيم كنند، بخشى را به دعا و مناجات با خداى خويش اختصاص دهند، قسمتى را براى تأمين معاش و امور شخصى در نظر گيرند و اوقاتى را براى استراحت منظور كنند، امام بصورت ملموس چنين برنامه منظمى را در زندگى داشتند و حتى عبادت، اوراد و اذكارشان با برنامه ريزى بود كاملاً روشن بود كه چه وقت بايد قرآن تلاوت نمايند، چه موقع دعا بخوانند. آن چنان تقيّد به امور عبادى در سريره ايشان مشاهده مىگرديد كه براى برخى اين تصور پيش مىآمد شخصى كه مىخواهد نظامى طاغوتى را كه از سوى ابرقدرتها بصورت همه جانبه حمايت مىشد، از بين ببرد و تشكيلات اسلامى را به عنوان نظامى سعادت آفرين براى كلّ جامعه معرفى كند، با اين همه موانع، دشوارىهاى سياسى و مضايق متعدد چگونه مىتواند بخش مهمى از وقت خويش را به عبادت، نماز، قرآن و دعا بپردازد. امام از لحظهها و فرصت هايى كه پيش مىآمد بهترين استفاده را مىكرد و نمىگذاشت اين نعمت ناشناخته و غير قابل برگشت، تباه گردد. در احوال حضرت امام سجاد(ع) آمده است وقتى آرايشگرى موى شارب آن حضرت را كوتاه مىنمود متوجه شد كه لبهاى مبارك ايشان كه به ذكر الهى مشغول بود، مرتب تكان مىخورد به نحوى كه اصلاح سر و صورت را با اشكال مواجه مىسازد.
چون آرايشگر از امام خواهش نمود اندكى ذكر نگويد تا وى بتواند كارش را انجام دهد، حضرت خطاب به وى فرمودند: اگر در اين لحظاتى كه تو مىگويى از ذكر خدا غافل بمانم و مرگ مرا درك كند چه ضمانتى مىتوانى بكنى؟ آرى فرصت به سرعت مىگذرد و ديگر براى آنها برگشتى و تكرارى نمىباشد و خوشبخت كسى است كه از آنها نهايت استفاده را بنمايد، به همين دليل رسول اكرم(ص) فرمودهاند: از سوى خداوند تبارك و تعالى براى شما در طول زندگيتان نسيم هايى مىوزد آنها را دريابيد. امام خمينى به اين توصيهها كاملاً عمل مىكردند و براى غنيمت شمردن فرصت در اغلب اوقات، در زمانى مشخص به امورى متعدد اشتغال داشتند و اگر چند دقيقهاى فرصت مىيافتند، اجازه نمىدادند بيهوده هدر رود. حتى موقعى كه خبرنگاران مىآمدند تا مصاحبه كنند در همان لحظاتى كه مشغول آماده كردن وسايل بودند امام از همان اوقات اندك استفاده مىكردند.(20)
به تجربه مشخص گرديده است كه آدمى قادر نمىباشد هر وقت دلش خواست، به آرزوهاى خود و افكار خويش جامه عمل بپوشاند و لذا معصوم(س) فرموده است:
«انّ الامور مرهونة باوقاتها؛ هر كارى امكانات و شرايطى مىخواهد كه هميشه مهيّا نمىباشدو اگر در موقع مقتضى انجام نگيرد فرصت فانى مىگردد و از دست مىرود. امام خمينى بر اين نكته ناب تأكيد وافر داشتند و در بحثهاى درس مكاسب چندين بار تذكر دادند كه امورى چون تحقيق، نگارش، مطالعه، عبادت و كسب فضايل و كمالات معنوى را به فصل سبز جوانى اختصاص دهيد.
امام هيچ كارى را در وقت خودش به عذرى و بهانه اى به تأخير نمىافكندند و در هر كارى وارد مىشدند مثل اين كه محدوده حيات همين يك ساعت است و بدين نحو در غنيمت شمردن اوقات ساعى بودند.
حضرت على(ع) خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: كار هر روز را در همان روز انجام بده زيرا اگر براى روز بعد گذاشتى با كار فردا دو كار مىشود. امام در هنگام تبعيد در تركيه وقتى فرصتى را بدست مىآوردند مشغول نگارش كتاب عميق و دقيق تحرير الوسيله گرديدند و اگر از آن فرصت استفاده نمىنمودند چنين اثر ارزشمند و گرانبها در اختيار مشتاقان معارف اسلامى قرار نمىگرفت. در نجف اشرف با وجود موانع سياسى و مشكلات متعدد بحث مفصل و گسترده «بيع» را شروع كردند در حالى كه مشكلات آنقدر گسترده و زياد بود كه كمتر كسى حاضر مىگرديد در چنين شرايط آشفتهاى به چنين كار علمى و فكرى دست بزند به نحوى كه مورد قبول اهل نظر در مجامع علمى واقع شود.(21)
در اوايل بحث ولايت فقيه (در نجف) عدهاى به شكل اعتراض به امام ايراد گرفتند كه در وضع كنونى شما چه وقت مىتوانيد حكومت اسلامى را تشكيل دهيد كه مشغول بحث فقهى و تنظيم برنامهاش هستيد؟ ايشان فرمودند: نبايد در قضايا با اين فكر وارد گرديد بلكه چنين كار مهم و بزرگى داراى ابعاد و مقدمات فراوانى است ما فعلاً برنامهاش را تنظيم مىكنيم؛ اگر موفق هم شديم خودمان حكومت را پياده مىكنيم در غير اين صورت برنامه منظم و حساب شدهاى در اختيار افراد مىباشد كه وقتى نسلهاى آينده آمدند ديگر نيازى به اتلاف وقت براى تدوين آن نخواهند داشت.
حتى بيمارى و كسالت مانع از اين نگرديد كه امام حساب شده و منظم كارهاى خود را پيگير باشد طى مدتى كه ايشان در بيمارستان تحت مداوا و مراقبتهاى شديد درمانى و پزشكى بودند و براى افزايش خواب امام، داروهاى آرامش بخش تجويز مىكردند امام به همان وضع قبلى و طبق نهج متداول سابق رأس ساعت دو بعد از نيمه شب از خواب برمىخواستند و جوياى وقت تهجّد و اقامه نماز شب مىشدند!(22)
يكى از موثقين نقل كرده است امام هنگامى كه در تهران بسر مىبردند در درس حكيم الهى آية اللّه ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى شركت مىكردند. اين فقيه و حكيم فرزانه در مسجد جمعه تهران نماز مغرب و عشاء را به جماعت اقامه مىنمودند اما منظم نمىآمدند، امام چون به طورى جدّى و تحت هر شرايطى به نظم مقيّد بودند در يكى از روزها كه مرحوم رفيعى قزوينى با تأخير آمدند از جاى خويش برخاستند و به حاضران گفتند: بيائيد با هم به آقا بگوئيم مرتب بيايد، اين گونه كه نامنظم مىآيند وقت بسيارى از مردم ضايع مىشود بعد آيةاللّه رفيعى آمدند و نماز را اقامه نمودند. در پايان يك نفر خطاب به ايشان گفت: سيد جوانى به مردم گفت بايد به آقا تذكر داد سروقت براى نماز در مسجد حاضر شود، آن حكيم وارسته گفت: اين فرد كه بود؟ در آن حال امام در گوشهاى از مسجد مشغول خواندن نماز بود، آن شخص ايشان را به امام جماعت نشان داد تا نگاه مرحوم رفيعى به امام افتاد، اظهار داشت: ايشان حاج آقا روح اللّه خمينى هستند، مرد بسيار فاضل، پرهيزگار، زاهد، منظم و مهذّب مىباشند. اگر يك وقت آمدن من با تأخير مواجه شد، از او بخواهيد به جاى من امام جماعت شما باشد، حق با اوست.(23)
امام سيزده يا چهارده سال در نجف اقامت داشتند. در اين ايام جز شبهايى كه احياناً بيمار بودند و يا برخى اوقات كه به كربلا مشرف مىشدند، دو و نيم ساعت بعد از غروب به بيرونى منزل تشريف مىآوردند و لحظهاى ديرتر يا زودتر نمىآمدند. حدود سى دقيقه در آن جا با علما، طلاب و برخى مراجعين عادى ملاقاتها و ديدارهايى داشتند و پس از آن به حرم مطهّر حضرت على (ع) مشرف مىگرديدند. اين برنامه كاملاً منظم، مداوم و تغييرناپذير بود، بعد از زيارت و انجام مستحبات چهار ساعت از غروب گذشته به منزل باز مىگشتند. يكى از طلبههاى نجف گفته است عزيمت امام به حرم على(ع) به قدرى منظم است كه ما مىتوانيم ساعتمان را با حركت ايشان تنظيم كنيم.(24) حجة الاسلام و المسلمين ايروانى گفته است: در يكى از سفرهاى خود به عراق در صحن مقدس اميرمؤمنان على(ع) با عدهاى از اهل فضل نشسته و مشغول گفتگو بوديم، موقع ترك آنجا، آنان نگاهى به ساعت خود و ساعت صحن مطهر كردند و متوجه اختلاف آنها شدند و در اين باره بحثى پيش آمد، در اين حال امام خمينى وارد صحن گرديدند. يكى از اساتيد نجف با مشاهده ايشان به حاضرين گفت: حالا مىتوانيد ساعتهاى خود را تنظيم كنيد زيرا امام طى مدتى كه در نجف مقيماند بدون لحظهاى تأخير رأس ساعت دو و سى دقيقه پا به صحن مطهر مىگذارند.(25)
فردى كه مأمور رسيدگى به امور مالى دفتر امام بود، خاطرنشان كرده است در طول ده سالى كه آقا در جماران تشريف داشتند، هر روز رأس ساعت مقرّر، آماده پذيرفتن ما بودند. چنانچه به خاطر نامساعد بودن شرايط در موقع مشخص به حضورشان نمىرسيديم، امام زنگ اتاق را به صدا در مىآوردند و ما را فرا مىخواندند.
در ملاقاتهاى عمومى گاهى بعد از آماده شدن ايشان، براى به حد نصاب رسيدن ملاقات كنندگان نياز به سه دقيقه انتظار بود كه وقتى به ده دقيقه مىرسيد امام نسبت به نامنظم بودن برنامههاى ملاقات لب به اعتراض مىگشودند و مىفرمودند: چرا قبل از فراهم ساختن مقدمات ملاقات مرا به محل مزبور فرا مىخوانيد؟ اگر در ملاقاتهاى خويشاوندان و آشنايان، حاضران در زمان معين از جاى برنمىخاستند و وقت بيشترى را مىگرفتند، با اعتراض امام مواجه مىشدند.(26)
انديشه منسجم
امام بر اين باور بود كه وقتى انديشه انسان نظم گرفت و در زندگى فردى و اجتماعى برنامهريزى داشت از آن نظم فكرى الهى هم برخوردار مىگردد، در اين صورت لغزش و خطاهايش كاهش مىيابد و آدمى در مرحلهاى قرار مىگيرد كه جز براى پياده كردن اوامر الهى و كسب رضايت حضرت پروردگار به چيز ديگر فكر نخواهد كرد.
از جلوههاى نظم امام اين بود كه با وجود تبحّر در علوم عقلى و نقلى، به هيچ عنوان عرصههاى اين دانشها را با يكديگر ممزوج نمىنمود. هنگامى كه حكمت تدريس مىنمود گويى بزرگترين و برجستهترين فيلسوف در حال فيض رسانى است و چون در موضوع عرفان پرتو افشانى مىكرد والاترين عارف در حوزه نظر و عمل به شمار مىرفت. وفتى به مباحث فقهى و اصولى مىرسيد چنان بر روح، اراده و افق فكرى احاطه داشت و زمام انديشهاش در اختيار خودش بود كه گويى وارد بازار و زندگى مردم شده است و احكام فقهى و موازين شرعى را بدون هيچگونه وابستگى به حكمت و عرفان و دانش تفسير بيان مىكرد در حقيقت اگرچه امام در علوم گوناگون صاحب نظر بود اما اين معارف نتوانستند روح بلند ايشان را تحت الشعاع خود قرار دهند و آن روح قدسى بر تمامى دانشها اشراف داشت و آنها را در موقع مقتضى بكار مىگرفت. امام ضمن آن كه در تدريس و تبيين مباحث علمى جدّيت و قاطعيت داشت تفريح و اوقات فراغت را براى جويندگان دانش ضرورى مىدانستند و چون كسى را در روز تعطيل مشغول كار مىديدند به وى مىفرمودند: به جايى نمىرسى! زيرا وقت تفريح بايد استراحت كرد و مىافزودند تا به حال نه يك ساعت از تفريح را براى درسم گذاشتهام و نه ساعتى از وقت درسم را صرف تفريح كردهام هر كارى وقت مختص خودش را دارد. هر زمانى بايد به امور متناسب پرداخت اگر اوقات استراحت نداشته باشيد، قادر نخواهيد بود تحصيل كنيد و به مدارج عالى برسيد.(27)
مشهور است كه امام در دوران طلبگى منظم و به موقع در جلسات درس استادانشان حاضر مىشدهاند مرحوم آية اللّه شاه آبادى(استاد عرفان امام) گفته بود: روحاللّه واقعاً روح اللّه است. نشد يك روز ببينم كه بعد از بسم اللّه درس حاضر باشد بلكه هميشه قبل از شروع درس حضور داشتهاند.(28)
مكرّر اتفاق مىافتاد كه قبل از آن كه امام براى درس تشريف ببرند افرادى از نزديكان و خويشاوندان خدمتشان بودند، در اين مواقع تا آخرين لحظات با كتاب سرو كار داشتند و چون وقت درس فرا مىرسيد با سرعت عازم محل تدريس مىشدند. درس امام در قم رأس ساعت 8 صبح آغاز مىگشت. آن قدر در مورد شروع درس حساسيت داشتند كه اگر كسى مىخواست در راه با معظم له گفتگو كند نمىتوانست ايشان را متوقف سازد تا ديرتر به مقصد برسند، همانگونه كه قدم برمى داشتند پاسخ سؤالات را مىدادند. شاگردان هم از استاد آموخته بودند كه در مسير تا رسيدن به محل درس، اوقات را به بحث در موضوع مورد نظر بپردازند.(29)
حجةالاسلام و المسلمين سيد عبدالمجيد ايروانى يادآور شده است زمانى كه در مسجد سلماسى قم در درس امام حاضر مىشديم كمتر اتفاق مىافتاد كه من زودتر از امام به كلاس درس برسم، غالب اوقات من و ديگر طلبهها وقتى به مسجد مىرفتيم مىديديم امام قبل از همه آمدهاند و روى منبر و سجاده نشسته و آماده گفتن درس هستند. ايشان از اين كه برخى شاگردان پس از شروع درس مىآمدند خيلى ناراحت مىشدند.(30) آية اللّه بنى فضل نيز، گفته است امام از اين دير آمدنها گلايه داشتند و مىفرمودند آدم يك درس در روز بخواند ولى خوب مقيد باشد در آغاز درس، حاضر باشد.(31)
روزى امام فرمودند: به كسى نگفته و نمىگويم به درس من بيايد ولى اگر مىآيد بايد منظم باشد. اگر وقت شناس و اهل برنامه ريزى باشيد با احتساب فاصله منزل تا اينجا طورى حركت مىكنيد كه تمامتان جلو ورودى مسجد سلماسى با هم برسيد.(32) حتى يك روز وقتى متوجه شدند عدهاى حين تدريس وارد مىشوند قدرى درباره نظم صحبت كردند و توصيه نمودند در كارهاى خود منظم باشيد.(33) يكى از شاگردان امام يادآور شده است در مدت چهار سال و نيم يك دوره اصول را نزد امام آموختم. در اين مدت تنها دو روز تعطيلى ديدم، به غير از اعياد، ايام سوگوارى و يا جمعهها كه معمولاً تعطيل مىباشد. برخى دوستان مىگفتند ما ساعت هايمان را با شروع درس ايشان منظم مىكنيم.(34)
انضباط در پژوهش
نظم و برنامه ريزى بيشتر در تلاشهاى علمى و خصوصاً نگارش ايشان تجلّى كرده و موجب احاطه كامل امام در معلومات و زمينه ساز پرمحتوايى و بصيرت ژرف ايشان گرديده است و الّا چه بسيارند افرادى كه ساليان متمادى در كسب معرفت مىكوشند ولى چون مطالعهاى نامنظم و پراكنده دارند در هيچ كدام از جنبههاى علمى صاحب نظر نمىباشند ولى امام در نخستين گام در مسير علم و هركار ديگرى، آغاز و انجام و ساير اهداف را از قبل تعيين نموده و بدون افراط يا تفريط و يا سردرگمى در آن جهت گام برداشتهاند. ايشان اولويت را در بحث علمى و تحقيقى به فقاهت و سپس علوم ديگر دادهاند. نظم و برنامه ريزى حاكم بر زندگى علمى و فرهنگى امام در موارد ذيل ملموس بود:
1- انضباط در مورد تعيين، شناسايى و انتخاب استادان و مربيان.
2- انضباط در انتخاب اوقات فراگيرى علم، ساعات مطالعه و مباحثه.
3- انضباط در انتخاب هم دورهها و هم افقها براى مباحثه، مبادله دروس و نظريات.
4- نظم و هماهنگى در تعيين حدود و ظرفيت طبيعى فكرى، روحى و بدنى بدون فشار افراطى.(35)