جمعى از انديشمندان اسلامى
بسيارى از متفکران اسلامى معتقدند که حرکت «وهابيت تندرو» با ويژگىهاى اعتقادى، اخلاقى و عملى از جهاتى نوعى بازگشت به دوران جاهليت عرب است؛ زيرا بسيارى از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد.
دلائل و مدارک آنها را ذيلاً مىآوريم و داورى نهايى را به عهده خوانندگان مىگذاريم:
1. از بارزترين صفات عرب جاهلى خشونت و قساوت بىحساب بود، از کشتن انسانها لذت مىبردند و ساليان دراز خونريزى در ميان آنها متوقف نمىشد.
در ذيل آيه 103 سوره آل عمران در تفاسير مختلف آمده است که ميان دو قبيله «اوس» و «خزرج» جنگهاى خونينى رخ داد که 120 سال به طول انجاميد.
( جامع البيان، ج 4، ص 46؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 61؛ تفسير البغوى، ج 1، ص 333؛ فتح القدير، ج 1، ص 369 و روح المعانى، ج 4، ص 19.)
همچنين ابن اثير در تاريخ خود بيش از شصت جنگ مهمّ زمان جاهليت را نام مىبرد که در آنها هزاران تن کشته شدند. البته تعداد( کامل ابن اثير، ج 1، ص 448-321، طبع بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408 ق.)
جنگهاى کوچک و بزرگ تا 1700 جنگ نيز ثبت شده است.
(العرب قبل الاسلام، ص 128.)
همچنين نقل شده است که روزى پيامبرصلى الله وعليه وآله از بهشت و نعمتهاى آن سخن گفت، در اين ميان عربى جاهلى از آن حضرت پرسيد: آيا در آنجا جنگ و خونريزى وجود دارد؟ هنگامى که پاسخ منفى شنيد، گفت: «إذَنْ لاخَيْرَ فيها؛ بنابراين، فايدهاى ندارد!!». ( پيام امام اميرالمؤمنين، ج 2، ص 112.)
آنها فرزندان خود را با دست خويش زنده زنده زير خاک مىکردند و به آن افتخار مىنمودند.
مفسران ذيل آيه 8 و 9 سوره تکوير «وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ * بِأَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» داستانهايى از زنده به گور کردن دختران توسط عرب جاهلى آوردهاند.
(ر.ک: جامع البيان، ج 30، ص 91؛ تفسير ابن ابىحاتم، ج 10، ص 3403؛ تفسير قرطبى، ج 19، ص 233؛ تفسير ابن کثير، ج 2، ص 186 و ج 4، ص 510؛ تفسير آلوسى، ج 30، ص 54. )
قيس بن عاصم تميمى محضر رسول خداصلى الله وعليه وآله آمد و گفت: من در جاهليت هشت دخترم را زنده به گور کردهام! رسول خدا فرمود: در برابر هر يک از آنان يک برده را آزاد کن. در تفسير ابن کثير (ج 4، ص 510 ) ( جامع البيان طبرى، ج 30، ص 91؛ تفسير قرطبى، ج 19، ص 233)
آمده است که قيس گفته است من دوازده يا سيزده دختر را زنده به گور کردهام،...
عرب قبر را صهر (داماد) مىناميد! زيرا دخترانشان را در آن زنده به گور مىکردند.
( ر.ک: بحارالانوار، ج 73، ص 344)
اسلام با شعار «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِينَ» ومطرح کردن( انبياء، آيه 107)
رحمانيت و رحيميت خداوند هر روز در نمازها، به مبارزه با اين خوى زشت پرداخت و بر آن غلبه کرد و رحمت و رأفت الهى محيط اسلام را فرا گرفت.
پيغمبر اسلامصلى الله وعليه وآله که پيغمبر رحمت است، محبت در حق کودکان و افراد بىگناه و حتّى مراعات حيوانات و درختان را در جنگها سفارش مىفرمود.
اميرمؤمنانعليهالسلام در نامه معروف خود به مالک اشتر (نامه 53) به او فرمود: نسبت به همه مردم اعم از «مسلمان» و «غير مسلمان»، مدارا و محبت کن (فانّهم صِنفان: إمّا أخٌ لک فى الدين، او نظيرٌ لک فى الخلق).
ولى وهابيت سلفى تندرو امروز، فتوا به اباحه جان و مال و ناموس همه کسانى که هم فکر آنها نيستند مىدهد، و پيروان آنها هر روز خون بيگناهان، اعم از شيعه و سنى زن و بچه و حتى کودک شيرخوار را مىريزند، هر جا را بتوانند آتش مىزنند، حتى اعمال وحشتناکى که در عصر جاهليت هم معمول نبود را انجام مىدهند. با رفتار آنان مصداق بارز «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِىَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً» ظاهر شد، تا( بقره، آيه 74 )
آنجا که بيگانگان اين شعار را سر دادهاند «اسلام يعنى خشونت و آدمکشى».
همايش ضد پيروان مکتب اهلبيت که اخيراً در عربستان برگزار شد و سخنان پارهاى از عالمنمايان وهابى در سختگيرى و تشدّد نسبت به آنها اعم از بزرگ و کوچک حتى شيرخواران و دستور به کشتار آنان حاکى از اوج قساوت قلب و زنده شدن خوى جاهلى در آنان است.
( در اين همايش صالح الفوزان عضو هيأت عالى افتاى سعودى در سخنانى خواستار آن شد تا هيأت حاکمه اين کشور، شيعيان مقيم مناطقى چون قطيف، مدينه منوره و نجران را به اسلام! دعوت کند و به اجبار آنها را به پذيرش انديشه سلفى وادارند. عبداللَّه بن جبرين نيز در سخنان خود در اين همايش خواستار دشمنى با پيروان مکتب اهلبيت و تحقير و توهين آنان شد و گفت: نبايد به آنان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند؛ بايد با آنان برخورد شديد داشت. وى همچنين گفت: بايد قربتاً الى اللَّه با فرزندان شيعه در دانشگاهها سختگيرى کرد و در صورت لزوم کشتن آنها واجب است.
يکى ديگر از وهّابىها به نام ناصر العمر، در سخنان خود خواستار برخورد با مردم عراق شد؛ وى در يادداشتى خواستار ممانعت از حجّ آنها و همچنين جلوگيرى از انتشار کتاب، روزنامه و يا مجلاتى که آنان در نگارش آن نقش دارند در عربستان شد. لازم به يادآورى است که در همايش مذکور سلمان بن عبدالعزيز، امير منطقه رياض نيز حضور داشت. (شبکه المرصد العراقى MARSAD IRAQ.NET ؛ سايت شيعه نيوز، 7 مهرماه shia-news.com 1386))
اين حرکت غير انسانى منحصر به شيعيان نبوده و نيست. راه انداختن حمام خون در طائف و مناطق ديگر در تاريخ گذشته آنها ثبت است و گواه ديگر اين مدعاست.
جميل صدقى زهاوى از علماى اهل سنت عراق درباره حمله وهابيان به شهر سنىنشين طائف مىنويسد: «از زشتترين کارهاى وهابيان در سال 1217 قمرى قتل عام مردم طائف است که بر صغير و کبير رحم نکردند، طفل شيرخوار را بر روى سينه مادرش سر بريدند، جمعى را که مشغول فراگيرى قرآن بودند کشتند، و حتّى گروهى را که در مسجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و کتابها که در ميان آنها تعدادى قرآن و نسخههايى از صحيح بخارى و مسلم و ديگر کتب حديث و فقه بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پايمال کردند.
( الفجر الصادق، ص 22 )
زينى دحلان مفتى مکه نيز اين ماجرا را در کتاب خود آورده است.
( الدرر السنيّه، ص 45)
غالب محمد اديب از تاريخ جبرتى نقل مىکند که وهابيان سه روز به غارت طائف پرداختند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را کشتند.
( اخبار الحجاز و نجد فى تاريخ الجبرتى، ص93. )
صلاح الدين مختار که خود وهّابى است مىنويسد: در سال 1216 امير سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و ديگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد؛ در ماه ذىقعده به کربلا رسيد و تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بيشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، به قتل رساند و نزديک ظهر با اموال وغنايم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود برداشت و بقيّه را به نسبت، هر پياده يک سهم و هر سواره دو سهم ميان لشگريان خود تقسيم کرد!.
( تاريخ المملکه السعوديه، ج 3، ص 73)
شيخ عثمان نجدى از مورّخان وهّابى مىنويسد: «وهابيان به صورت غافلگيرانه وارد کربلا شدند و بسيارى از اهالى آنجا را در کوچه و بازار کشتند. ضريع حسينعليهالسلام را خراب کردند و آنچه داخل آن بود را غارت نمودند و در شهر نيز هر چه از اموال، اسلحه، لباس، طلا و فرش و قرآن نفيس يافتند را ربودند، نزديک ظهر از شهر خارج شدند، در حالى که قريب به دو هزار تن از اهالى کربلا را کشته بودند».
( عنوان المجد فى تاريخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216)
آرى اين يک خوى بسيار زشت جاهلى بود که آن را تجديد کردند.
2. عرب جاهلى از شنيدن حرف حق ابا داشت لذا به هم سفارش مىکردند که به هنگام تلاوت آيات قرآن از سوى پيغمبر اکرمصلى الله وعليه وآله فرياد سر دهند، تا کسى سخن آن حضرت را نشنود.
( قرآن مىفرمايد: «وَقَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ». (فصلت، آيه 26) )
وهابيان سلفى تندرو نيز امروز صدها هزار کتاب بر ضد مخالفان خود که مملو از دروغ و تهمت است منتشر مىسازند و به زور به آنها مىدهند، اما اجازه نمىدهند حتى يک جلد کتاب روشنگر در پاسخ آنها منتشر شود.
کسى حق ندارد در سرزمين حجاز کتابى در پاسخ به شبهات وهابيت که مستدل، منطقى و محترمانه نوشته شده باشد منتشر کند و اگر از کشور ديگر نيز کسى کتابى در همين زمينه به آنجا ببرد، دستگير و زندانى مىشود. در حقيقت آنها با تمام امکانات به تبليغ آيين خويش مىپردازند، ولى نه خود گوش شنوايى براى شنيدن پاسخهاى منطقى دارند و نه اجازه مىدهند کسى اين پاسخها را بشنود!!
3. مشرکان عصر جاهليت بعد از نزول آيات قرآن آنچه را به نفعشان بود مىپذيرفتند و آنچه به زيانشان بود نفى مىکردند و از روش «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» استفاده مىکردند.
( نساء، آيه 150)
سلفىهاى امروز نيز نسبت به آيات قرآن چنين مىکنند مثلاً براى نفى شفاعت پيامبر و ساير معصومين به آيه «قُلْ للَّهِِ الشَّفَاعَهُ جَمِيعاً» متوسل( زمر، آيه 44)
مىشوند و آياتى همچون «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» را که با ( بقره، آيه 255)
صراحت از شفاعت اولياءاللَّه سخن مىگويد، به فراموشى مىسپارند.
4. عرب جاهلى تازه مسلمانان را شکنجه مىدادند و مجبور به تغيير عقيده مىکردند.
(داستان شکنجههاى ياسر و سميّه که به شهادت آنان انجاميد و شکنجههاى بلال و ديگر مسلمانان توسط مشرکان مغرور قريش را همگان شنيدهاند.)
وهابيت تکفيرى نيز به اجبار و تهديد به قتل، مسلمين را وادار به تغيير عقيده و پذيرش آيين خود مىکنند و اعمال غير وهّابى را صحيح نمىدانند و در گذشته نه چندان دور شاهد و ناظر بوديم که در مسجد مدينه مرتباً مخالفان را شلاق مىزدند.
احمد زينى دحلان مفتى مکه مکرمه مىنويسد: «اگر کسى به مذهب وهابيت در مىآمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمد بن عبدالوهاب» به وى مىگفت: بايد دوباره حج انجام دهى، زيرا حج گذشته تو در حال «شرک» صورت گرفته است! و به کسى که مىخواست وارد کيش وهابيت بشود، مىگفت: پس از شهادتين بايد گواهى دهى که در گذشته کافر بودهاى و پدر و مادرت نيز در حال کفر از دنيا رفتهاند! و همچنين بايد گواهى دهى که علماى گذشته نيز کافر مردهاند! اگر گواهى نمىداد وى را مىکشتند و هر کس را که از مذهب وهابيّت پيروى نمىکرد، مشرک دانسته و خون و مال او را مباح مىدانست. آرى، او بر اين باور بود که طىّ قرون گذشته تمامى مسلمانان کافر بودهاند!».
( الدرر السنيّه، ج 1، ص 41؛ الفجر الصادق، تأليف جميل صدقى الزهاوى، ص 17)
اکنون نيز در کنار قبرستان بقيع سردابى توسط سلفىهاى تکفيرى درست شده که اگر کسى زيارت نامهاى با صداى کمى بلند در بقيع بخواند او را به آنجا مىبرند و شکنجه مىدهند و مىگويند تا از کار خود اظهار پشيمانى نکنى رها نمىشوى!
5. عرب جاهلى به ماههاى حرام (ماه هايى که جنگ در آن حرام بود) اهميت نمىداد و به ميل خود آن را تغيير مىداد.
( ماههاى حرام چهار ماه است، ماههاى ذى قعده، ذى حجه، محرم و رجب که در ميان عرب جنگ در اين چهار ماه حرام بود، ولى چون جنگ و غارت جزئى از زندگى عرب جاهلى شده بود، لذا تحمل سه ماه آتش بس براى آنان مشکل بود، به همين خاطر گاه بعضى از اين سه ماه را از ماههاى حرام حذف مىکردند و ماه ديگرى را به جاى آن مىگذاشتند. قرآن در همين باره مىفرمايد: «إِنَّمَا النَّسِىءُ زِيَادَهٌ فِى الْکُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ کَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَاماً وَيُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِيُوَاطِئُوا عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِينَ» (توبه، آيه 37))
سلفىهاى تکفيرى امروز بدتر از عرب جاهلى، کشتارهاى دستهجمعى بيگناهان را در عراق هيچ روز و در هيچ ماهى متوقف نمىکنند و حکومت طالبان در افغانستان نيز چنين بود.
6. اعراب جاهلى سعى در تخريب مساجد داشتند چنانکه در تفسير آيه شريفه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْکَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِى خَرَابِهَا» آمده است که مشرکان مکه بعد از مهاجرت مسلمين به مدينه( بقره، آيه 114)
محل عبادت و نماز آنها را ويران کردند.
( در تفسير مجمع البيان ذيل آيه فوق آمده است: «وقد وردت الروايه بانّهم هدموا مساجد کان اصحاب النبىصلى الله وعليه وآله يصلّون فيها بمکّه لمّا هاجر النبىصلى الله وعليه وآله الى المدينه؛ در روايات آمده است، مشرکان قريش مکانهايى را که مسلمين در آنجا نماز مىخواندند، پس از هجرت پيامبر به مدينه، ويران ساختند»)
سلفىها نيز اخيراً فتوا دادند مساجد پيروان اهلبيتعليهمالسلام را تخريب کنند و مراقد ائمه اهلبيتعليهمالسلام که مرکز عبادت الهى بود نيز به دست آنها تخريب شد؛ همانگونه که طىّ چند سال گذشته مسجد علىعليهالسلام و مسجد حضرت زهراعليهاالسلام را در مدينه (از مساجد سبعه) تخريب کردند.
7. عرب جاهلى بر اثر جهل و نادانى، خود را عاقلترين مردم و مسلمانان را به عنوان سفهاء و ابلهان معرفى مىکرد.
( «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ» (بقره، آيه 13))
عالمنمايان نادان وهابى تکفيرى نيز، خود را از همه علماى اسلام اعم از سنى و شيعه عالمتر و بزرگان علماى اسلام را به جهل و ناآگاهى نسبت مىدهند.
8 . عرب جاهلى براى زنان کمترين ارزشى قائل نبود و هنگامى که به او بشارت مىدادند خدا به تو دخترى داده، صورتش از شدت غضب سياه مىشد و مدتى پنهان مىگرديد، سپس اگر مىتوانست دختر را زنده بگور مىکرد.
( قرآن کريم در اين رابطه مىفرمايد: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْکُمُونَ» (نحل، آيه 59-58) )
سلفىهاى متعصب نيز هيچگونه حقى براى زنان قائل نيستند، نه مشاغل اجتماعى، نه حق رأى دادن؛ حتى حق رانندگى با رعايت کامل حجاب اسلامى را نيز به زنان نمىدهند.
حال خود قضاوت کنيد آيا وهابيت تندرو بازگشت به دوران جاهليت عرب نيست؟
ما اميدواريم آنان بيش از اين به خود و جهان اسلام ستم نکنند و به مقتضاى «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» با علماى ( زمر، آيه 18-17)
اسلام اعم از شيعه و اهل سنت بنشينند و سخنان روشنگرانه آنها را بشنوند و به اشتباهات خطرناک خود پى ببرند و راه تفاهم جهان اسلام را به روى خود بگشايند و اتهامات دشمنان را دائر بر خشونت اسلامى در پرتو معارف نورانى واحکام حياتبخش و مملو از رحمت و رأفت اسلامى را بزدايند.
«وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَکَّرُونَ».
( قصص، آيه 51 )
/خ