7. تخريب قبور طائف و مکه:
در سال 1343 وهّابىها بار ديگر قبه ابن عباس و ديگر قبور طائف و قبرهاى عبدالمطلب، ابوطالب و حضرت خديجه همسر پيامبر صلىاللهعليهوآله و زادگاه حضرت زهرا عليهاالسلام و همه شعائر اسلامى مکه را ويران کردند(1).
8. تخريب قبور ائمه بقيع عليهمالسلام :
در سال 1344، وهّابيّان پس از اشغال مکه، به مدينه روى آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال نمودند، قبور ائمه بقيع و ديگر قبور همچون قبر إبراهيم فرزند پيامبر و زنان آن حضرت، قبر ام البنين مادر حضرت عباس، قبه عبداللّه پدر پيامبر صلىاللهعليه وآله ، إسماعيل پسر امام جعفر صادق و قبه همه صحابه و تابعين را بدون استثنا خراب کردند.
ضريح فولادى ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته و به مدينه حمل شده بود، از روى قبر حضرت امام حسن مجتبى، امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهمالسلام برداشته و بردند. قبور عباس عموى پيامبر و فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين را که با قبور چهار امام همام، در زير يک قبه بودند نيز ويران کردند(2). هم چنين زادگاه امام حسن و امام حسين در مدينه، قبور شهداى بدر و نيز بيت الاحزانى را که حضرت على عليهالسلام براى حضرت زهرا عليهاالسلام ساخته بود، ويران کردند(3).
9. قتل عام مردم طايف:
برخى بر اين پندارند که وهّابيّان فقط بلاد شيعه نشين را مورد تاخت و تاز قرار دادند، ولى با نگاهى به عملکرد آنان در حجاز و شام، روشن خواهد شد که حتّى مناطق سنّى نشين نيز از حملات آنان در امان نمانده است.
زينى دحلان مفتى مکه مکرّمه مىنويسد:
ولمّا ملکوا الطائف في ذى القعده سنه 1217 ألف ومائتين وسبعه عشر قتلوا الکبير والصغير والمأمور والآمر ولم ينج إلاّ من طال عمره، وکانوا يذبحون الصغير على صدر أمّه ونهبوا الأموال وسبّوا النساء(4)؛ هنگامى که وهّابيّان در سال 1217 هجرى طايف را به تصرّف خود درآورند، کوچک و بزرگ، رئيس و کارمند، همه و همه را قتل عام کردند. جز سالخوردگان کسى از دست آنان خلاصى نيافت، آنان کودک شيرخواره را در آغوش مادر سر بريدند و اموال مردم را غارت کردند و زنان را به اسارت در آوردند.
جَبَرْتى(5) موّرخ حنفى مىنويسد: في أواخر سنه 1217 ه. أغار الوهّابيّون على الحجاز، فلما قاربوا الطائف خرج إليهم الشريف غالب فهزموه، فرجع إلى الطائف وأحرقت داره وهرب إلى مکه، فحاربوا الطائف ثلاثه أيام حتّى دخلوها عنوه، وقتلوا الرجال وأسروا النساء والأطفال، وهذا دأبهم فى من يحاربهم، وهدموا قبه ابن عباس فى الطائف(6)؛ در اواخر سال 1271، وهّابيّان به حجاز يورش بردند و هنگامى که نزديک طايف شدند شريف غالب، حاکم طايف، براى مقابله با آنان به بيرون طايف رفت، ولى او را شکست دادند و او به داخل شهر بازگشت. خانه او را آتش زدند و او بهسوى مکه فرار کرد و پس از آن به مدّت سه روز با مردم طايف جنگيدند و مردان آنان را کشتند و زنان و کودکان را به اسارت گرفتند.
روش وهّابيّان همهجا اين چنين بود و در طايف، قبر ابن عباس را (که محل زيارت عموم بود) ويران کردند.
جميل صدقى زهاوى، از علماى اهل سنّت عراق در حمله وهّابيان به طايف مىنويسد:
از زشت ترين کارهاى وهّابيان در سال 1217، قتل عام مردم طايف است که بر صغير و کبير رحم نکردند، کودک شيرخوار را در آغوش مادر سر بريدند، جمعى را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند، کشتند و حتّى گروهى را که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند و کتابها را که در ميان آنها تعدادى قرآن و نسخههايى از صحيح بخارى و صحيح مسلم و ديگر کتابهاى حديثى و فقهى نيز بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پايمال کردند(7). وهّابيان پس از قتل عام مردم طايف طى نامهاى، علماى مکه را به آيين خود دعوت کردند، آنان در کنار کعبه گرد آمدند تا به نامه وهّابيان پاسخ بگويند که ناگهان جمعى از ستم ديدگان طايف داخل مسجدالحرام شدند و آن چه بر آنان گذشته بود بيان داشتند، مردم سخت به وحشت افتادند، گويا که قيامت برپا شده است.
آن گاه علما و مفتيان مذاهب چهارگانه اهل سنّت از مکه مکرّمه و ديگر بلاد اسلامى که براى اداى مناسک حج آمده بودند، به کفر وهّابيان حکم کردند و بر امير مکّه واجب دانستند تا با آنان به مقابله برخيزد و فتوا دادند که بر مسلمانان واجب است تا در اين جهاد شرکت نمايند و در صورت کشته شدن شهيد خواهند بود(8).
10. کشتار عمومى علماى اهل سنّت:
دريادار سرتيپ ايّوب صبرى مىنويسد: «عبد العزيز بن سعود که تحت تأثير سخنان محمّد بن عبد الوهّاب قرار گرفته بود، در نخستين سخنرانى خود در حضور شيوخ قبايل گفت: ما بايد همه شهرها و آبادىها را به تصرّف خود درآوريم و احکام و عقايد خود را به آنان بياموزيم ...»(9). تا آن جا که مىگويد:
براى تحقّق بخشيدن به اين آرزو ناگزير هستيم که عالمان اهل سنّت را که مدّعى پيروى از سنّت سنيّه نبويّه و شريعت شريفه محمّديّه هستند، از روى زمين برداريم.
و به عبارت ديگر، مشرکانى که خود را به عنوان علماى اهل سنّت قلمداد مىکنند از دم شمشير بگذرانيم به ويژه علماى سرشناس و مورد توجّه را، زيرا تا اينها زندهاند همکيشان ما روى خوشى نخواهند ديد، از اين رهگذر بايد نخست کسانى را که به عنوان عالم خودنمايى مىکنند ريشهکن نموده، سپس بغداد را تصرّف کرد(10). در جاى ديگرى مىنويسد:
سعود بن عبد العزيز در سال 1218 به هنگام تسلّط بر مکه مکرّمه، بسيارى از دانشمندان اهل سنّت را بىدليل به شهادت رساند و بسيارى از اعيان و اشراف را بدون هيچ اتّهامى به دار آويخت و هر کس را که در اعتقادات مذهبى ثبات قدم نشان مىداد به انواع شکنجهها تهديد کرد و آن گاه مناديانى فرستاد که در کوچه و بازار بانگ زدند: ادخلوا في دين سعود، وتظلّوا بظلّه الممدود؛ هان اى مردمان! به دين سعود داخل شويد و در زير سايه گستردهاش مأوا گزينيد!(11).
11. قطع مناسبات تجارى با کشورهاى غير وهابى:
فاسيليف مستشرق روسى مىنويسد:
وقد بلغ تعصّب الوهّابيّين إلى حدّ حملهم على قطع العلاقات التجاريّه مع غيرهم، وکانت التجاره إلى عام 1269 ه مع الشام والعراق محرمه(12)؛ تعصّب وهّابيّان به جايى رسيد که تجّار عربستانى را وادار به قطع مناسبات تجارى با کشورهاى غير وهّابى کردند که تا سال 1269 تجارت با کشور سوريه و عراق از اين جهت که وهّابى نبودند، حرام بود.
ابن بشر تاريخ نگار وهّابى مىنويسد:
وکانوا إذا وجدوا تاجراً في طريق يحمل متاعاً إلى المشرکين صادروا ماله(13)؛ وهّابيّان اگر مشاهده مىکردند که بازرگانى، کالايى را به کشورهاى مشرکين (يعنى غير وهّابى) حمل مىکند، آن را مصادره مىکردند.
12. کشتار حجاج بيت اللّه الحرام:
الف: کشتار حجاج يمن:
در سال 1341 وهّابيّان با حجاج يمنى که خلع سلاح بودند و هيچگونه دفاعى به همراه نداشتند، رو به رو شدند. آنان ابتدا به حجاج امان دادند؛ ولى وقتى در بالاى کوه قرار گرفتند و حجاج يمنى در پايين قرار داشتند، دهانه توپها را به سوى آنان گرفته و تنها دو نفر جان سالم به در بردند که جريان کشتار وحشيانه را به آگاهى مردم رساندند(14).
ب: قتل عام حجاج مصرى در منى:
در سال 1344 وهّابيان برخى از اعمال حاجيان مصرى در منى را حرام دانستند و عدّهاى از آنها را کشتند(15).
ج: کشتار حجاج ايرانى:
عمّال وهّابى رژيم آل سعود در چهارم ذى الحجه 1407 ق (9 مرداد 1366 ش) هزاران نفر از حجاج بيت اللّه الحرام را به جرم سر دادن فرياد برائت از مشرکين در مکه به خاک و خون کشيدند و حتى آخوندهاى دربارى آنان، فرياد مىزدند و مىگفتند: «اقتل المجوس اقتل المشرکين»؛ مجوس و مشرکين را بکشيد. يکى از شاهدان عينى اين واقعه تلخ را اين چنين نقل مىکند:
با چشم خود ديدم که سعودىهاى کثيف، بىشرمانه و بىرحمانه با عصاى معلولين با دو دست محکم به صورت زنها مىکوبيدند و نقش بر زمين مىکردند. اى کاش به زدن تنها قانع بودند. وقتى خانمى بر روى زمين مىغلطيد، نفر بعدى با هر وسيلهاى که در دست داشت به مغز نيمه جان او مىکوبيد تا از دنيا برود(16).
د: حمله وهابيان افراطى به حجاج بحرينى:
در مهر ماه 1386 گروهى از وهّابيان تندرو با کمين در کوچههاى اطراف مسجدالحرام پس از مشاهده مينى بوس شيعيان بحرينى با خرده شيشههاى تيز و برنده به سوى حجاج شيعه يورش بردند و اقدام به فحاشى و به زبان آوردن القابى چون شيعيان سگ صفت کافر و دهها فحش ديگر کردند(17).
13. کشتار مردم بى دفاع اردن:
در سال 1343، جمعى از وهّابىها ناگهان به اردن يورش بردند و مردم بىاطلاع «ام العمد» و همسايه آنان را مورد هجوم قرار دادند، مردان و زنان بىگناه را کشتند و اموال آنان را غارت کردند. اما طولى نکشيد که با رانده شدن برخى و اسارت عدهاى ديگر، عقب نشينى کردند که البته اسيران وهّابى به فرمان انگليس آزاد شدند. در سال 1346 وهابيان دوباره با سپاهى متشکل از سى هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونريزى شديدى به راه انداختند(18).
14. کشتار عزاداران امام موسى کاظم عليهالسلام :
کشتار عزاداران امام موسى کاظم عليهالسلام در 25 رجب 1426 مصادف با شهادت امام موسى کاظم عليهالسلام وهّابيون با پخش غذاهاى مسموم در اطراف حرم آن إمام عليهالسلام و نيز انجام انفجارهاى متعدد در کاظمين بين صفوف عزاداران امام موسى کاظم عليهالسلام ، باعث شهادت 1500 نفر از شيعيان عزادار شدند.
15. جنايتهاى طالبان وهابى در افغانستان:
در اواخر سال 1372 شمسى گروهى وهّابى به نام طالبان در افغانستان وارد صحنه نبرد شدند که از سوى عربستان و آمريکا حمايت مىشدند. در شهريور 1375 کابل را تصرّف کردند و به کشتار مسلمانان شيعى پرداختند. در 17 مرداد 1377 زنان و مردان و کودکان را از پشت بامها به رگبار بستند و اهالى شهر مزار شريف را قتل عام کردند؛ سپس با هجوم به بيمارستانها، بيماران شيعه را روى تختها به شهادت رساندند.
در سنگچارک و باميان و يروان و کاپيسا، شکم بانوان حامله شيعه را پاره مىکردند و جنين آنان را بيرون کشيده و سر مىبريدند(19). در عاشوراى 1267 شيعيان قندهار در حسينيهها سرگرم عزادارى بودند که ناگهان وهّابيان جنايتکار با اسلحه هجوم آوردند و عدّه فراوانى از شيعيان بىدفاع را به فجيعترين وضع به قتل رساندند(20).
16. وهابيت و انفجار در اهواز:
در جريان دستگيرى عوامل بمب گذارىهاى پياپى سال 1384 در اهواز، روشن شد که از مجموع 46 دستگير شده، 44 نفر داراى عقايد وهّابيت هستند. براساس اطّلاعات موثق، اين عدّه از سوى اسرائيل، آمريکا و انگليس حمايت مىشدند و از عوامل وهّابيت در ايران بودند(21).
17. انفجار بزرگ در مسجد تاريخى براثا:
در عمليات انتحارى هجدهم فروردين 1385 در مسجد تاريخى براثاى بغداد، بيش از 69 نفر کشته و 130 نفر زخمى شدند(22).
18. انفجار حرم عسکريين:
22 فوريه 2006 (3/12/84)، انفجار 215 کيلوگرم مواد منفجره منجر به آسيب کلى مرقد امام هادى و امام حسن عسکرى عليهماالسلام شد.
13 ژوئن 1207، (23/3/1386)، انفجار منارههاى عسکرين به دست وهّابيّان برگ ديگرى از جنايت وهّابيّت تکفيرى را رقم زد.
حدود ساعت 9 صبح بر اثر وقوع چندين انفجار مهيب، دو مناره حرم عسکريين منفجر و تخريب شد. در انفجار نخست گلدسته طلايى سمت چپ و در انفجار دوم گلدسته سمت راست اين حرم منفجر گرديد.
همچنين در اين اقدام تروريستى ، سقف سرداب غيبت حضرت ولى عصر(عج) نيز به کلى فرو ريخت(23).
پي نوشت:
(1) مقدمه علامه دوانى بر کتاب فرقه وهابى، ص 55.
(2) مقدمه دوانى بر کتاب فرقه وهابى، ص 56.
(3) پايگاه اطلاع رسانى مرکز اسناد انقلاب اسلامى، www.irdc.ir
(4) الدرر السنيّه، ص 45.
(5) وى عبد الرحمان بن حسن بن ابراهيم مصرى حنفى، متوفّاى 1237 مىباشد.
(6) عجائب الآثار، ج 2، ص 554 و غالب محمّد أديب در: أخبار الحجاز ونجد فى تاريخ الجبرتى، ص 93.
(7) «ومن أعظم قبائح الوهابيّه اتّباع ابن عبد الوهّاب، قتلهم الناس حين دخلوا الطائف قتلاً عامّا حتّى استأصلوا الکبير والصغير، وأودّوا بالمأمور والأمير، والشريف والوضيع، وصاروا يذبحون على صدر الأم طفلَها الرضيع، ووجدوا جماعه يتدارسون القرآن فقتلوهم عن آخرهم، ولمّا أبادوا من في البيوت جميعا خرجوا إلى الحوانيت والمساجد وقتلوا من فيها وقتلوا الرجل في المسجد وهو راکع أو ساجد، حتّى أفنوا المسلمين في ذلک البلد ولم يبق فيه إلاّ قدر نيف وعشرين رجلاً تمنعوا في بيت الفتنى بالرصاص أن يصلوهم وجماعه في بيت الفعر قدر المائتين وسبعين قاتلوهم يومهم ثم قاتلوهم في اليوم الثانى والثالث حتّى راسلوهم بالأمان مکرا وخديعه فلمّا دخلوا عليهم وأخذوا منهم السلاح قتلوهم جميعا، وأخرجوا غيرهم أيضا بالأمان والعهود إلى وادي (وج) وترکوهم هنالک في البرد والثلج حفاه عراه مکشوفي السوآت، هم ونساوءهم من مخدرات المسلمين ونهبوا الأموال والنقود والأثاث، وطرحوا الکتب على البطاح وفي الأزقه والأسواق تعصف بها الرياح، وکان فيها کثير من المصاحف ومن نسخ البخارى ومسلم وبقيه کتب الحديث والفقه وغير ذلک، تبلغ الوفا موءلفه فمکثت هذه الکتب أيّاما وهم يطوءونها بأرجلهم ولا يستطيع أحد أن يرفع منها ورقه، ثم أخربوا البيوت وجعلوها قاعا صفصفا وکان ذلک سنه 1217.» الفجر الصادق، ص 22.
(8) سيف الجبر المسلول على الأعداء، ص 2.
(9) تاريخ وهّابيان، 33.
در چاپ مصر اين چنين آمده: «ها أنا ذا آمر حاميه، فأستطيع الآن أن أفصح عمّا أضمره في خلدى إنّ هدفي من حشد هذا الجيش هو أن أنطلق من دار الخلافه ـ وهي الدرعيّه ونجد ـ بجحفل أشوس لا يقهر، فأحتلّ جميع الديار والقفار وأعلّم الناس الأحکام والشرائع، وأضمّ بغداد وبجميع توابعها إليّ فتنعم في ظلّ العدل الذى نتصف به». تاريخ الوهّابيّه، ص 54.
(10) تاريخ وهّابيان، 33.
در چاپ مصر اين چنين آمده: ولاجل تحقيق هذا الأمل فلابدّ من أن نجتثّ دابر علماء العامّه الذين يدّعون أنّهم يتّبعون السنّه النبويّه السنيّه والشريعه المحمّديّه العليّه وبعباره أخرى: نستأصل شأفه المشرکين الذين يسمّون أنفسهم باسم علماء أهل السنّه ولا سيّما من يشار إليه بالبنان منهم.
إذ ما دام هؤلاء في قيد الحياه فسوف لا يروق لأتباعنا بلغه من العيش، فلذا ينبغي أن نبيد من يظهر بعنوان عالم أولاً، ثمّ نحتلّ بغداد ثانيا. تاريخ الوهّابيّه، ص 55، ط. الهدف للإعلام والنشر ـ قاهره سال 2003 م.
(11) تاريخ وهابيان، ص 74.
عبارت چاپ مصر اين چنين است: قتل سعود الوخيم العاقبه کثيرا من علماء العامّه بدون ذنب وأعدم شنقا کثيرا من الأعيان والأشراف دون أيّ تهمه، وهدّد بأنواع العذاب کلّ من يبدي تمسّکا بما عليه من عقائد دينيّه وحينئذ أرسل رجالاً ينادون بغايه الوقاحه في الأزقّه والأسواق بأعلى أصواتهم «ادخلوا في دين سعود، وتظلّوا بظلّه الممدود» وبهذا النداء المسعور دعوا الناس عملاً إلى اعتناق دين محمّد بن عبد الوهّاب. تاريخ الوهّابيّه، ص 95.
(12) تاريخ العربيه السعوديه، ص 105 .
(13) عنوان المجد فى تاريخ نجد، ج 1، ص 122 .
(14) salaf.blogfa.com
(15) salaf.blogfa.com
(16) روزنامه جمهورى اسلامى ايران، 16 آذر 1366، خاطرات سيدرضا موسوى کاظمى محمدى از نايين.
(17) www.shia-news.com
(18) www.salaf.blogfa.com
(19) www.salaf.blogfa.com
(20) محمد سلطان الواعظين، شبهاى پيشاور، ج 1، تحقيق: عبدالرضا درايتى، انتشارات دليل ما، چاپ اول، پايى. 1385، ص 346.
(21) www.aftabnews.ir
(22) روزنامه ايران، 19 فروردين 1385، صفحه بين الملل.
(23) ر.ک: خبرگزارى مهر 13/3/86؛ روزنامه کيهان، 24 خرداد 1386، 28 جمادى الأوّل 1428، 14 ژوئن 1207، سايت مجمع جهانى محبين اهلالبيت 23 خرداد 1386.
منبع:موسسه جهاني سبطين/خ