جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مفاتيح الجنان و اخلاص شيخ عباس قمي «ره»
-(5 Body) 
مفاتيح الجنان و اخلاص شيخ عباس قمي «ره»
Visitor 504
Category: دنياي فن آوري
حضرت صادق «ع» فرمودند: «العمل الخالص الذي لا تريد ان يحمدک عليه احد الا الله عز و جل »(1)
(عمل خالص آن است که نخواهي جز خداي عزيز و جليل کسي تو را به خاطر آن، ستايش و تمجيد کند).
حکايت ذيل نشان مي دهد که شيخ عباس تا چه حد مصداق زيباي اين حديث بود:
فرزند مرحوم شيخ عباس از مرحوم سلطان الواعظين شيرازي - مؤلف شب هاي پيشاور - نقل مي کند که گفته بود: « در ايامي که مفاتيح الجنان تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامرا آن را در دست داشتم و مشغول زيارت بودم. ديدم شيخي با قباي کرباس و عمامه ي کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شيخ از من پرسيد اين کتاب از کيست؟ گفتم: از محدث قمي آقاي شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف کردن از آن، شيخ گفت: اين قدر هم تعريف ندارد، بي خود تعريف مي کني! من با ناراحتي گفتم: آقا! برخيز و از اينجا برو! کسي که کنار من نشسته بود، دست زد به پهلويم و گفت: مؤدب باش! ايشان خود محدث قمي، آقاي حاج شيخ عباس هستند. من فوراً برخاستم با آن مرحوم روبوسي کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ايشان را ببوسم، او خم شد دست مرا بوسيد و گفت: شما سيد هستيد».(2)
به نظر مي رسد از آنجا که نشانه اخلاص انتظار مدح و تمجيد از ديگران نداشتن است، شيخ عباس يا خواسته جلو تعريف هاي اغراق آميز مرحوم سلطان الواعظين را بگيرد و يا نخواسته به همين مقدار مدح و تمجيد از خود و کتابش بشنود. لذا بدون معرفي خود، خواسته آن تعاريف را رد کند. امام صادق «ع» فرمود: « لا يصير العبد عبدا خالصاً لله حتي يصبر المدح و الذم عنده سواء» (3) (آدمي بنده خالص خدا نمي شود تا اينکه ستايش و نکوهش در نزد او يکسان بشود».
در هر حال، اين حکايت نشان دهنده اخلاص بالاي شيخ عباس است. به همين جهت است که مفاتيح الجنان در جنان و قلب هاي مردم جا باز کرده است. ما ده ها کتاب جامع درباره دعا داريم اما هيچ کتاب دعايي در کنار قرآن و صحيفه سجاديه مثل مقاتيح جا باز نکرده و جاودانه و ماندگار نشده است. به همين جهت است که امام خميني در پاسخ کساني که مي گويند و مي گفتند: « اسلام فردا، ديگر اسلام مفاتيح نيست؛ اسلام قرآن نيست و ما نياز به دعا و مفاتيح نداريم» مي فرمود: « همين مفاتيح الجنان، همين کتاب هاي ادعيه هستند، اينها کمک انسان است در اينکه انسان را آدم کند».(4)
براي ماندگاري اين نماد ارتباط با خدا و اين نشانه اخلاص شيخ عباس لازم است از دستکاري و تغيير و تلخيص اين کتاب شريف جداً خودداري شود، چرا که آن مرحوم هرگز راضي به اين کار نيست. خود مي نويسد: « چنين گويد اين گنهکار روسياه عباس قمي «عفي الله عنه» بعد از آنکه بعون الله تعالي کتاب مفاتيح الجنان را تأليف نمودم و در اقطار منتشر گشت به خاطرم رسيد که در طبع دويم آن، بر آن زياد کنم دعاي وداعي براي ماه رمضان و خطبه روز عيد فطر و... لکن ديدم هرگاه اين کار را کنم فتح بابي مي شود براي تصرف در کتاب مفاتيح و بسا شود بعضي از فضولان بعد از اين در آن کتاب بعضي از ادعيه ديگر بيفزايند يا از آن کم کنند و به اسم مفاتيح الجنان در ميان مردم رواج دهند چنان که در مفاتيح الجنان مشاهده مي شود. لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و اين هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتيح ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهار و نفرين رسول خود و ائمه اطهار «ع» واگذار و حواله نمودم کسي که در مفاتيح تصرف کند».(5)
بگذاريم و بگذارند عطر و بوي مفايتح، همام گونه که شيخ عباس خواسته و خداوند مهر تأييد زده در خانه ها و بر دل ها بماند که به يقين نيز خواهد ماند. بد نيست در اين بخش به اين قصه از زبان خود شيخ توجه شود.

ظهور مشک در آهو به برکت اخلاص
 

شيخ شرف الدين بن موسي در باب اخلاص گويد: کسي در عمل اخلاص بورزد براي خدا، آثارش بر خود و نسلش تا روز قيامت ظاهر مي شود. چنان که گفته شده وقتي حضرت آدم «ع» در زمين فرود آمد، وحوش بيابان ها مي آمدند و بر او سلام مي کردند، و او نيز مناسب هر گروه براي آنان دعا مي کرد. تا اينکه گروهي از آهوان آمدند. حضرت آدم دست بر پشت آنها کشيد و براي آنها دعا کرد پس مشک در ناف آنها به وجود آمد. وقتي غزالان ديگر اين امر را مشاهده کردند از آنها پرسيدند [اين بوي خوش] از کجا آمد؟ گفتند: ما آدم صفي الله را زيارت کرديم، او نيز دست بر پشت ما کشيد و در حق ما دعا کرد. پس مابقي نيز نزد آدم شتافتند، حضرت آدم دست بر پشت آنها کشيد و در حق آنها دعا کرد ولي مشک براي آنها ظاهر نشد. پس نزد آهوان آمدند و گفتند ما نيز مانند شما سلام کرديم و آنچه براي شما پيش آمد دستگير ما نشد.
«فقالوا انتم کان عملکم لتنالوا کمانال اخوانکم و اولئک کان عملهم الله من غير شيء فظهر ذلک في نسلهم و عقبهم الي يوم القيامه؛ گفتند شما عملتان (زيارت و سلامتان) براي رسيدن به چيزي بود که به برادرانتان رسيده بود (يعني به قصد مشک دار شدن به زيارت آدم «ع» رفتيد) ولي برادران شما عملشان (خالص) براي خدا بود نه چيز ديگر. لذا آن بوي خوش (در خود آنان) و نسلشان تا قيامت ماندگار شد.»(6)

ج) اخلاص در نماز جماعت
 

هستند کساني که با کثرت جمعيت شاگردان و فزوني مأمومان مي نازند و مي بالند، ولي شيخ عباس قمي- رضوان خدا بر او باد - از اين قبيله نبود و از شهرت و به سر زبان ها افتادن گريزان بود و عملي را که کمترين خدشه اي به اخلاص او وارد مي کرد. هر چند ثمرات دنيوي چشم پر کني مي داشت- براحتي کنار مي گذارد.
مرحوم استاد محمود شهابي مي نويسد: از همان اوقات که به تحصيل مقدمات اشتغال داشتم نام محدث قمي را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زياد و توأم با تجليل مي شنيدم. وقتي که براي تحصيل به مشهد مشرف شدم زيارت ايشان را بسيار مغتنم مي شمردم. چند سالي که با اين دانشمند با ايمان معاشرت داشتم و از نزديک به مراتب علم و عمل و پارسايي و پرهيزکاري ايشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم مي افزود.
در يکي از ماه هاي رمضان با چند تن از دوستان از ايشان خواهش کرديم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منت نهند. با اصرار و پافشاري، اين خواهش پذيرفته شد و وي چند روز نماز ظهر و عصر را در يکي از شبستان هاي آنجا اقامه کرد و بر جمعيت اين جماعت روز به روز افزوده مي شد. هنوز دو روز نشده بود که اشخاص زيادي اطلاع يافتند و جمعيت فوق العاده شد. روزي پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزديک ايشان بودم گفتند: « من امروز نمي توانم نماز عصر بخوانم». رفتند و ديگر آن سال براي نماز جماعت نيامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: « حقيقت اين است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صداي اقتداکنندگان که پشت سر من مي گويند: « يا الله، يا الله، ان الله مع الصابرين » از محلي بسيار دور به گوش مي رسد و متوجه زيادي جمعيت شدم و در من شادي و فرحي توليد شد و خلاصه خوشم آمد که جمعيت اين اندازه زياد است! بنابراين، من براي امامت اهليت ندارم.» (7)
راستي که بايد کتاب زندگينامه شيخ عباس قمي ها و تربتي ها را به نام «فضيلت هاي فراموش شده» و از ياد رفته چاپ کرد و به همه خصوصاً حوزويان داد و به آنها گفت سلف صالح حوزه و علما، اينان و امثال آنان بوده اند. حکايت ذکر شده، تنها موردي نيست که شهرت گريزي شيخ را در نماز نشان مي دهد و از تلاش او براي لکه دار نشدن مرز اخلاصش و نشستن گرد و غباري بر آن خبر مي دهد، بلکه شيوه و سيره شيخ عبا پيوسته چنين بوده است.
يکي از دوستان شيخ عباس قمي مي گويد: اگر محدث قمي چند روز در جايي مرتب به نماز مي ايستاد و مردم پشت سر وي نماز جماعت مي گذاردند، همين که مکبر پيدا مي شد و تکبير مي گفت، ديگر نماز جماعت را ادامه نمي داد.(8)
رسول خدا «ص» فرمود: « قد افلح من اخلص قلبه للايمان وجعل قلبه سليما و لسانه صادقا و نفسه مطمئنه» (9) (کسي که قلبش را براي ايمان خالص کرد و دل و زبانش را سالم و صادق قرار داد و نفس خويش را به آرامش رساند؛ رستگار شده است). و محدث به چنين مرحله اي رسيده بود.
علي «ع» فرمود: « تصفيه العمل اشد من العمل و تخليص النيه من الفساد اشد علي العالمين من طول الجهاد».(10) (پاکيزه کرده عمل، سخت تر از [خود] عمل است و خالص کردن نيت از فساد براي عمل کنندگان از جهاد طولاني [در راه خدا] سخت تر است).
کار ديگر او اين بود که اغلب اوقات فريضه خويش را در مساجد متروکه به جا مي آورد. اتفاقاً به محض اطلاع مردم روز به روز بر کثرت جمعيت افزوده مي شد تا حدي که آن مسجد، مورد علاقه مردم و به دست عده اي ثروتمند تعمير مي شد. پس از رسيدن به مقصدش، ديگر در آن مسجد به نماز حاضر نمي شد و مسجد ديگر را انتخاب مي کرد و خود بدون اطلاع ديگران چند نوبت اداي فريضه را در آنجا ادامه مي داد. پس از چند روز مردم مطلع مي شدند و از راه هاي بسيار دور به آنجا مي شتافتند و به اين سبب مساجد مخروبه معمور مي شد و نماز جماعت زنده مي شد ولي نوبت که به بهره برداري از اين شهرت مي رسيد جا خالي مي داد و از آن فرار مي کرد.

د) اسم نبردن از اوصاف خويش
 

بسيارند کساني که کتاب نوشته اند و بخشي از آن را - با ظرافت به نام «دفتر» يا «بيت معظم له» - به معرفي و تمجيد از خويش پرداخته اند و گاه با لقب هاي بسيار سنگين غيرزميني و کاملاً آسماني از خويش نام مي برند، اما شيخ عباس که کتاب «فوائد رضويه» را در شرح حال 1200 تن از علماي جعفري «ع» مي نويسد، وقتي به نام خود مي رسد مي گويد: چون اين کتاب شريف در بيان احوال علماست شايسته نديدم که ترجمه خود را - که احقر و پست تر از آنم که در شمار ايشان باشم - در آن درج کنم، لهذا از ذکر حال خود صرف نظر کرده فقط بسنده مي کنم به ذکر مؤلفات خود. ولادتم ظاهرا سنه 1294 و مؤلفاتم تا حال که سال 1333 است و سنين عمرم حدود چهل عنوان است به چهار قسم است. (11) آنگاه کتاب هاي خويش را در چهار بخش چاپ شده، آماده چاپ، کتاب هايي که تمام شده و هنوز آماده چاپ نشده و کتاب هايي که ناتمام است نام مي برد که بيش از 55 عنوان مي شود.

پي نوشت ها :
 

1. الکافي، محمد بن يعقوب کليني، تحقيق علي اکبر غفاري، (چهارم: بيروت، دارالصعب و دارالتعارف، 1401 ق)، ج 2، ص 16، ح 4.
2. الکافي، همان، ح 4.
3. شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت، پيشين، صص 64- 62 و ستارگان حرم، جمعي از نويسندگان مجله کوثر، ج4، ص 176.
4. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آماري، تحقيق مير سيد جلال الدين ارموي، (سوم: دانشگاه تهران، 1360 ش)، ح 3397.
5. ستارگان حرم، پيشين، ص 178 و مجله حوزه، ش 49، ص 185.
6. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، (سوم: قم، انتشارات مطبوعات ديني، 1377)، ص 945، ملحقات مفاتيح الجنان.
7. سفينه البحار، پيشين، ص 668 و بحارالانوار، پيشين، ح 62، صص 91- 90.
8. الفوائد الرضويه، پيشين، صفحه ج و مفاخر اسلام، ج 11، ص 360.
9. حاج شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت، ص 28 و سيماي فرزانگان، ص 127.
10. نهج الفصاحه، غلامحسين مجيدي، (قم، مؤسسه انصاريان)، ج 1، ص 296؛ و کنزالعمال، متقي هندي، ج3، ص 420، ح 7251.
 

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 348
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image