در قسمت اول مقاله ، به بيان نقش زنان در صدر اسلام پرداختيم و پس از آن فعاليت زنان در پشت جبهه، در ايام دفاع مقدس را بيان نموديم. اينک در پي آنيم تا به بررسي حضور زنان در خط مقدم و نقش اساسي آنها در حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، پس از جنگ بپردازيم؛
2ـ حضور زنان در ميدان نبرد و خط مقدم
در حماسه 45 روزه مقاومت خرمشهر، زنان نقش بسزايي ايفا کردند. آنها در واقع ميدان دار اصلي اين فعاليت سخت و جانفرسا بودند. با کم شدن تعداد مردان، زنان بار امدادگري و رسيدگي به مجروحين را به دوش گرفتند. فعاليتهاي آنان عبارت بودند از پرستاري و انتقال مجروحين به بيمارستان، نظافت محيط بيمارستان، شناسايي شهدا، حفر زمين براي تدفين آنان و حتي نگهباني از اجساد مطهرشان در قبرستان خرمشهر. در اينجا بود که زنان حتي سلاح برداشتند و دوشادوش مردان جنگيدند.
الف ـ پرستاري و امداد رساني به مجروحين
يکي از خواهراني که خود در حماسه مقاومت خرمشهر حضور داشته است، ميگويد: «در آن روزها خواهران دو دسته بودند، عدهاي براي مهمات رساني تعيين و تعدادي هم براي امدادگري راهي بيمارستان شدند. ما به بيمارستان رفتيم. پشت سر هم مجروح ميآوردند. دست و پاها و بدنهاي پاره پاره، که در پتو و حصير پيچيده شده بودند. اوائل جرأت نميکرديم به آنها دست بزنيم؛ ولي کمکم عادت کرديم. خواهران هر کار نياز بود، ميکردند، از تخليه مجروحين و پرستاري تا کار در آشپزخانه و نگهباني از بيمارستان. امکانات بسيار کم و مختصر بود. مجبور بوديم سِرُمها را به ميخ آويزان کنيم، روز به روز وضع بدتر ميشد... آب و برق نبود و آب از شط ميآورديم و يا شستشو را کنار شط انجام ميداديم. اين باعث شد که آب، عدهاي از خواهران را تا وسط شط ببرد... که تعدادي از آنها غرق شدند...»1
«جنگ شروع شده بود که به اتفاق چند نفر از خواهران پرستار داوطلبانه به مريوان رفتيم. يک روز خواهري را براي عمل آوردند که دستش سفيد سفيد شده بود. حالت غش و بيهوشي داشت و از ضعف مفرط رنج ميبرد. ما بلافاصله به مداواي او مشغول شديم. بعد که حالش بهتر شد، و از وضعش پرس و جو کرديم، فهميديم اين خواهر اهل شمال است. چندي پيش که عمليات شروع شده، نيمه شب به منطقه رسيده و اظهار داشته که ميخواهم در يک مرکز درماني در کنار پرستاران کار کنم. او به مدت 72 ساعت، بي آنکه چيزي بخورد، در اتاق عمل پنسها را ميشسته و دسته بندي ميکرده است. از بس که دستش داخل آب بوده، خون به دستش نرسيده و دست کاملاً سفيد شده بود. اين خواهر شمالي پس از بهبودي، مجدداً در منطقه ماند و به صورت تجربي به پرستاري مجروحين جنگي پرداخت.»2
حضور زنان در نقش پرستار و پزشک در بيمارستانهاي صحرايي و پشت جبهه بسيار پررنگ بود و ما در اينجا تنها به چند نمونه کوتاه اشاره کرديم.
ب ـ شرکت مستقيم در عملياتها
خواهر جانباز، آمنه وهابزاده چنين ميگويد: «روز دهم جنگ، همراه سيصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شديم. وقتي به ماهشهر رسيديم، بعضي همانجا ماندند و من همراه بقيه راهي خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. اين مدت همراه دکتر چمران بوديم و چون ايشان و همسر گراميشان قبلاً به ما آموزش چريکي داده بودند، حتي قرار شده بود همراهشان به لبنان هم برويم. خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشيديم و در بيمارستان ولي عصر (عج) مستقر شديم. چون خرمشهر خالي از سکنه شده بود، از ما نيز خواستند تا شهر را ترک کنيم. ما جزء آخرين نفراتي بوديم که از خرمشهر خارج ميشديم. بعدها در عمليات ثامن الائمه و بيت المقدس شرکت کردم. در والفجر يک شيميايي شدم... هفت بار مجروح شدم. پاي چپم ترکش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالاً آخر هم قطع خواهد شد...»3
برادر جانباز، ايران خواه، چنين ميگويد: «خانم فاطمه نواب صفوي، نوه شهيد نواب صفوي، به عنوان ديدهبان به طرف بهمن شير رفته بود. او با اطلاعات مؤثر و مفيدي که از موقعيت دشمن ميداد، در موفقيت عمليات نقش تعيين کنندهاي را ايفا کرد. در آخرين ديدار او را در حالي ديدم که پيکر شهيدي را با خود حمل ميکرد. معلوم شد که از يک عمليات موفق چريکي بازميگردد.»4
خواهر نوشين نجار نيز ادامه ميدهد: «کوکتل مولوتوف درست ميکرديم. گونيها را پر از شن ميکرديم و در نقاط حساس خرمشهر ميچيديم. شبها روي پشت بام مسجد جامع با اسلحه ام ـ يک نگهباني ميداديم و هر چند ساعت يکبار پست خودمان را عوض ميکرديم.»5
«در جريان خرمشهر تعدادي از خواهران واقعاً رشادتشان خيلي بيش از مردها بود. خواهر شهناز حاجي شاه، از نظر اخلاق، شجاعت ايثار و تقوا و طهارت الگوي ما بود. مردانه ميجنگيد. با وجود شدت درگيريها در اين چند روز، کسي تار مويي از ايشان نديد و کلامي به جز سلام نشنيد. وقتي براي استراحت به عقب برميگشتيم، او به سرعت مشغول آماده کردن غذا ميشد.
شهناز حاجي شاه، سرانجام به آرزويش رسيد و جلو مقرّ هميشگياش مکتب قرآن، زماني که آمده بود براي سنگرها غذا ببرد، همراه يکي از دوستانش شهناز محمدي، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، به شهادت رسيد و از برادرش حسين حاجي شاه که دوّم آبان 59 به اين فوز نائل شد، سبقت گرفت.»6
زهره حسيني، دختري پانزده ساله بود، که در هفته اول جنگ پدر شهيدش را با دست خود دفن کرد و يازدهم مهر 59 نيز بدن قطعه قطعه شده برادرش علي را که در مدرسه به شهادت رسيده بود، دفن کرد.
مادر شهيدان شهناز، حسين و محسن حاجي شاه، براي آنکه پيکر دخترش به دست مزدوران دشمن نيفتد، خود براي او قبر کند و او را دفن نمود.
خانم بديعي نوعروس پانزده ساله بود. تنها چهل روز از ازدواجش ميگذشت، وقتي جنازه شوهرش را آوردند، خودش او را کفن کرد؛ با دستان خودش، با دستهايي که هر کسي آن را ندارد 7... .
ج ـ عکاسي و خبرنگاري جنگ
خانم خدامرادي يکي از خبرنگاراني است که در طول جنگ عکسهايي به يادماندني تهيه کرده است. وي در اين مورد ميگويد: «اوايل انقلاب ويزيتور روزنامه اطلاعات بودم. بعد از مدتي خبرنگار شدم. اواخر شهريور 59، وقتي عراق به زادگاهم کرمانشاه حمله هوايي کرد، جهت تهيه عکس و گزارش به سمت کرمانشاه رفتم... بمباران مدرسه پسرانهاي را به خاک و خون کشيده بود....»8
د ـ اسارت در جنگ
فاطمه ناهيدي آن روزها دختري بيست و چهار ساله بود که پس از فارغ التحصيلي در رشته مامايي، با سفر به مناطق محروم، ميکوشيد تا در اين عرصه آن چه ميتواند، انجام دهد. در يکي از همين سفرها، در شهر بم، خبر جنگ را شنيد و عازم جبهه شد. خيلي زود نام او در سياهه اولين کسان و اولين زناني که به اسارت عراق درآمدند، ثبت شد.9 او و همبندانش، معصومه آبادي 17 ساله، مريم بهرامي و حليمه آزموده، 40 ماه در اسارت به سر بردند. در دوران اسارت 17 روز تمام اعتصاب غذا کردند تا آنان را از زندان سياسي الرشيد به اردوگاههاي مخصوص اسرا ببرند. برادران اسير هم باورشان نميشد که آنان بتوانند تحمل کنند. سرمشق اسرا بودند؛ با حجابشان، کلامشان و استقامتشان.
3ـ نقش زنان در حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس پس از جنگ
زنان و به خصوص مادران، همسران، خواهران و دختران شهدا، جانبازان و اسرا، نقش به سزايي در ترويج ارزشها و فرهنگ روزهاي آتش و خون دارند. انتشار نامههاي خانواده رزمندگان در آن روزها، سخنرانيها، مراسم يادبود و... همگي در بزرگداشت ياد آن روزها اثرگذار ميباشند. کتاب «نامههاي فهيمه» که پس از فوت وي چاپ شد، يکي از هزاران نمونهاي است که موجب تشجيع و آسودگي خيال مردان از ناحيه زنان ميشد. در قسمتي از اين نامهها ميخوانيم:
«... سلام مرا از اين راه دور بپذير؛ سلامي که از سينهاي برميخيزد که دوري تو آن را سخت تنگ کرده. سلامي که از قلب مصيبت ديدهام بيرون ميآيد و بر قلب مصيبت ديدهات مينشيند؛ ولي بدان که امام صادق (عليهالسلام) فرموده است: «اگر مؤمن پاداشي را که براي مصيبتها دارد، بداند، آرزو ميکند که او را با مقارضها تکه تکه کنند...».
«غلامرضا! خيلي دلمان برايت تنگ شده، ولي چه کنيم که اسلام را بيشتر و بيشتر از تو دوست داريم. چه کنيم که ما حسين (عليهالسلام) را بيشتر از تو دوست داريم. چه کنيم که عشق حسين (عليهالسلام) قبل از عشق تو در وجودمان نقش بسته است؛ چرا که اول چيزي که در ابتداي زندگيمان چشيديم، تربت پاک حسين (عليهالسلام) بود... .»
گذشته از اين، زنان در عرصه هنر و ادبيات نيز نقش آفرين بودهاند. اشعار مرحومه سپيده کاشاني در سرودن حماسه رزم آوران از اين گونه است:
اي شهر خرمشهر اي خاک گُهر خيز
اي سينه پر آذرت از غصه لبريز
سوي تو مرغان مهاجر باز آيند
بر آشيان سبز در پرواز آيند
با من بخوان شعر ظفر اي بندر سبز
شب سر شد و آمد سحر اي بندر سبز
ديگران نيز همچون طاهره صفار زاده، سيمين دخت وحيدي، مهري حسيني و... در سرودن حماسهها نقش به سزا داشتهاند. مثنوي «کربلا در کربلا» از خانم مهري حسيني يکي از اين نمونههاست که داستان زندگي سرلشگر شهيد مهدي زينالدين را به تصوير ميکشد:
اي خداي جاودان لم يزل!
شرح مردان جا نگيرد در غزل
جاي آرام و سکون، توفان بکار
تا بگويم از عزيزي بي قرار
تا ببويم اندکي با مثنوي
عطر عشق پاکِ مردي معنوي
داده بودي همسرت را اين خبر
بر نخواهي گشت هرگز از سفر
تا نپوشي جامهاي از جنس نور
برنداري دست از شوق حضور
در زمينه ادبيات داستاني نيز بانواني چون خانم راضيه تجّار، سميرا اصلان پور، زهرا زواريان، مريم صباغ زاده، ايراني، طاهره ايبد، مهري ماهوتي، بلقيس سليماني، حبيبه جعفريان و حتي زنان جواني که در هشت سال دفاع مقدس يا به دنيا نيامده بودند و يا کودکي بيش نبودهاند، اکنون سراينده و نويسنده آن روزهايند، که خون، اثري در فرهنگ مردم ميگذارد که هيچ چيزي نميتواند جاي آن را بگيرد. مؤسسه روايت فتح، يکي از مؤسساتي است که با قلم نوقلماني چون فرزانه مردي (کتاب شهيد حسن باقري)، مريم برادران (کتاب شهيد همت)، فاطمه غفاري، نفيسه ثبات و ديگر نويسندگان و شاعران جوان، دري را گشوده است که هرگز بسته نخواهد شد. و اين فرهنگ آرمان شهري است که تا کَسي با عشق وارد آن نشود، درکي از آن نخواهد داشت.
راهي است راه عشق که هيچش کناره نيست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نيست
پي نوشت :
1ـ خرمشهر در جنگ طولاني، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، ص 396.
2ـ همان.
3ـ همان.
4ـ منبع شماره 8.
5ـ منبع شماره 6.
6ـ همان.
7ـ همان.
8ـ منبع شماره 6.
9ـ فاطمه ناهيدي، مريم برادران، دوره درهاي بسته، ص 14.
منابع و مآخذ
1ـ خاک، خون، حماسه، مجموعه شعر دفاع مقدس، به کوشش شيرينعلي گلمرادي.
2ـ نقد و بررسي ادبيات منظوم دفاع مقدس، دکتر محمد رضا سنگري، ج 3.
3ـ نقش پشتيباني رزمي زنان در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنيت.
4ـ نقش زنان مسلمان در صدر اسلام.
5ـ نقش دفاعي زنان در جهان.
6ـ زنان جنگ، به کوشش سيد امير معصومي، سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران جمهوري اسلامي ايران.
7ـ عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس (وحدت مردمي و حضور روحانيت)، مرکز تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه در سپاه.
8ـ مثنوي کربلا در کربلا، مهري حسيني، نشر پرديسان، 1381.
9ـ نقش رزمي زنان در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنيت.
10ـ دوره درهاي بسته، فاطمه ناهيدي، مريم برادران، مؤسسه روايت فتح.
11ـ خرمشهر در جنگ طولاني، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه
12ـ عشق و آتش، (ويژهنامه بانوان فداکار مازندران)، اسفند 80.
13ـ نامههاي فهيمه، به کوشش عليرضا کمري، چاپ دفتر ادبيات و هنر مقاومت.
14ـ زن در آينه جلال و جمال، آيت الله جوادي آملي، مرکز نشر فرهنگي رجاء.
منبع: ماهنامه ياس ، شماره 23