جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
زن در آيينه دفاع مقدس (1)
-(2 Body) 
زن در آيينه دفاع مقدس (1)
Visitor 389
Category: دنياي فن آوري

مقدمه

چهره‏شان عجيب بود. روسري‏هاي سرمه‏اي و کِرم رنگ پوشيده بودند و لباس بلندي بر تن داشتند. سرمه چشمانشان گرد و غبار و اشک، سرخي لب‏هايشان از خشکيِ تشنگي، و گونه هايشان آفتاب زده و سوخته بود. عطرشان بوي باروت مي‏داد و گردنبندي از پوکه به گردن داشتند. با تحمّلي شگفت آور سلاح در دست مي‏گرفتند، يا کوله‏اي از تدارکات و مهمات و... را با آن سنگيني بر دوش مي‏انداختند. زيورشان اسلحه شان بود، يا دوربين عکاسي‏شان، يا ضبط صوت و جعبه مهمّات و جعبه کمک‏هاي اوليه... و اکنون نيز قلمشان زيبنده‏ترين زينت آن‏هاست. ابهت‏شان چشم مردان را مي‏گرفت و سوزن در دستشان، تيري بود بر قلب دشمن. نُقل عروسي‏شان گلوله بود؛ شاهد عقدشان شهدا؛ ضامن عقدشان امام (ره)؛ شرط ازدواجشان همراهي در سير و سلوک و مدّت ازدواجشان شايد تا چند لحظه ديگر... .
و زنان جنگ، چنين بودند.
سرّ اينکه اباذر در مبارزه شهره آفاق است، براي آن است که مبارزات قولي و عملي او در کتاب‏ها به ثبت رسيد و در سخنراني‏ها طرح گرديد. سرداران جنگ تحميلي نيز چنين بودند. از همّت و چمران و باکري‏ها و بابايي‏ها و.... سخن‏ها گفته شد. امّا زناني هم بودند که چه در صدر اسلام و چه پس از آن، اباذر گونه، هم در صحنه جنگ حضور داشتند و هم براي روحيه دادن به نيروهاي اعزامي و رزمي از آيات و احاديث رسول خدا (صلي‏عليه‏وآله‏وسلم) استمداد مي‏نمودند و دعوت و رهبري آن‏ها بر محور قرآن کريم بود.
اگر کارهايي که زنان، در جنگ‏ها و صحنه‏هاي سياسيِ اسلام کردند، ده‏ها بار گفته مي‏شد، به صورت فيلم تبليغي درمي‏آمد و کتاب‏ها در اين زمينه نوشته مي‏شد، آنگاه مشخص مي‏گشت که زن‏ها در پيشبرد دين چه در صدر اسلام و چه پس از آن همچون اباذر و مالک اشتر بودند.
زن هم مي‏تواند مسأله جهاد را به عهده بگيرد، چرا که جهاد، تنها در سنگر بودن و تيراندازي کردن نيست. کمک‏هاي تدارکاتي پشت جبهه و متن جبهه، امور مربوط به نقشه برداري، ديده باني و ... بخش‏هاي مهمي از جهاد به شمار مي‏رود، که زنان مي‏توانند آن‏ها را به عهده بگيرند.
زن از فيض جهاد محروم نيست. اگر کشوري در حال جنگ و دفاع است، و از طرف بيگانگان تهديد مي‏شود، زن نيز بايد دفاع کند و لازمه دفاع آموزش ديدن است. در هيچ يک از اين مسائل، زن را محروم نکرده‏اند، بلکه در اکثر دشواري‏ها و امانت‏داري‏ها، در بسياري مصائب و مشکلات، زن همتاي مرد است.1
حتي اگر شرايط ايجاب کند، واجب است که زن، فرمانده لشگر هم باشد.2 چنانکه هنگام ظهور حضرت امام عصر (عج) طبق روايات، پنجاه تن از سيصد و سيزده نفر ياران امام، زن هستند و البته تنها اينان نيستند، بلکه اين 50 نفر فرمانده ديگر زنانِ ياورِ حضرت هستند.
مشارکت بانوان در دفاع مقدس، از اهميت به سزايي برخوردار است، زيرا از جهت کميّت، حدود نيمي از آحاد جامعه را زنان تشکيل مي‏دهند و مشارکت زن، يعني هماهنگي نيمي از نيروهاي جامعه در راستاي يک هدف.

نقش زنان در صدر اسلام

نقش زنان در صدر اسلام در دفاع، امري انکارناپذير و مالامال از ايثاري آگاهانه، تقديمي عاشقانه و روحي مخلصانه است. بزرگترين مدافع زن در صدر اسلام، فاطمه (عليهاالسلام) است. ايشان به همراه گروهي از زنان در جنگ احد شرکت کردند. حضرت زهرا (عليهاالسلام) و چهارده زن ديگر، عهده دار حمل آذوقه و آشاميدني، مراقبت از مجروحان و آب رساني به تشنگان بودند. در همين جنگ ايشان از رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله) و علي (عليه‏السلام) پرستاري و مراقبت نمودند.
زنان ديگري نيز در صدر اسلام براي دفاع از عقيده، ايمان، و دين و کيان خود نقشي به سزا داشته‏اند. اولين شهيد زن در اسلام، سميّه است؛ مادر عمار ياسر. سوده همداني با اشعار خود برادران مسلمان را تشويق به جهاد مي‏نمود. صفيه دختر عبدالمطلب و عمّه بزرگوار پيامبر در جنگ احد سر يک يهودي را با شمشير از تن جدا کرد، آسيه در مداواي مجروحين و انتقال شهدا سهم به سزايي داشت و يک نيروي رزمي بود. ام عمّاره در جنگ حنين يکي از دشمنان را با ضربات شمشير از پاي درآورد.
پيامبر اکرم همواره در جنگ‏ها تعدادي از زنان را به همراه داشت، که وظيفه آبرساني به بيماران و مداواي آن‏ها را بر عهده داشتند. نسيبه، امّ سنان اسلمي، سِلمي کنيز پيامبر نيز به عنوان پرستار به ايشان کمک مي‏کردند.
سهم زنان در جنگ هشت ساله ايران و عراق
بحث مهم زنان در جنگ ايران در سه مقوله اصلي مي‏گنجد:
1ـ فعاليت زنان در پشت جبهه
2ـ حضور زنان در ميدان نبرد و خط مقدم
3ـ نقش زنان در حفظ آثار و ارزش‏هاي دفاع مقدس پس از پايان جنگ
1ـ فعاليت زنان در پشت جبهه
مساعدت زنان در پشت جبهه، طيف گسترده‏اي از فعاليت‏ها را در برمي گيرد. از جمله:

الف ـ کمک‏هاي نقدي و غير نقدي

«لن تنالوا البرّ حتّي تنفقوا ممّا تحبّون»؛ هرگز به نيکي دست نخواهيد يافت مگر از آن چه دوست داريد (به ديگران) ببخشيد.3 خانم مصباحي مدير دبيرستان قدس نقل مي‏کند: «از آنجا که مي‏خواستيم کاري انجام دهيم که هم در روحيه شاگردان و هم خدمت عمده‏اي به جبهه باشد، لذا با صحبت‏هايي که با هلال احمر انجام داديم، قرار گذاشتيم تا آمبولانسي به صورت امانت به مدرسه آورده شود، آنگاه به شيوه‏هاي مختلفي که دانش‏آموزان در نظر مي‏گيرند، به تدريج پول آن تهيه شود. قرار شد هر روز يک کلاس، غذايي تهيه کند و با فروش آن به دانش‏آموزان، سودش را براي خريد آمبولانس پرداخت نمايد. حتي بعضي از کلاس‏ها روزه گرفتند و پول صبحانه و نهارشان را به جبهه دادند. اين مسأله شور و شوق عجيبي در دانش‏آموزان به وجود آورد.»4
«زني را ديدم که با وجود فقر مالي، دسترنج يک ماه حصيربافي خودش را با رضايت فرزاندان يتيم خود براي کمک اهدا کرد.»5
در سال 66، شرايط خاصي در جبهه‏ها به وجود آمده بود. در دبيرستان دخترانه‏اي که من مدير آن بودم، جهاد مالي اعلام شد. روز اول چند تن از فرزندان شهدا، انگشترهايي که پدرانشان برايشان خريده بودند، داوطلبانه به صندوق ريختند. دانش آموزي داشتيم که برادر شهيدش براي ازدواج خود يک انگشتر براي نامزدش خريده بود. او نيز آن را به جبهه اهدا کرد. 6
مرحومه فهيمه بابائيان‏پور، همسر شهيد غلامرضا صادق زاده، در نامه‏اي به همسرش، مي‏نويسد: «دستم را از زير چادر بيرون آوردم و يکبار ديگر براي آخرين بار به آن نگاه کردم. از دستم بيرونش آوردم و گفتم: مي‏خواهم براي جبهه بدهم. برادري که در دکه ايستاده بود، گفت: چيه؟ طلاست؟ و بي اختيار نوار آهنگران را پشت بلندگوي دکه گذاشت. صداي آهنگران در ميدان پيچيد. اما من به خاطر مي‏آوردم لحظات خوشي را که براي خريدنش صرف کرده بوديم. از اين مغازه به آن مغازه. مغازه‏دار وقتي آن را آورد، گفت: عقيق اين انگشتر يمني است. تو خوشحال شدي و به عنوان تنها خريد ازدواجمان آن را خريدي. مي‏خواستم به آن برادر بگويم: آري طلا است. تنها خريد ازدواجمان است. مي‏خواستم بگويم که خيلي دوستش دارم. مي‏خواستم بگويم که چند روزي در دستم کردم که خاطره‏اش در ذهنم بماند... برادر نوشت: انگشتر طلا با نگين دريافت گرديد... . از دکه کمک به جبهه بيرون آمدم و پيش خود گفتم: يا زهرا (عليهاالسلام) قبول کن!7

ب ـ آشپزي و تهيه مواد غذايي

«عمليات کربلاي چهار و پنج بود که تعداد مجروحين زياد بود و آن‏ها را به نقاهتگاهي که به همين منظور در استاديوم آزادي تهران تدارک ديده بودند، آوردند. ساعت 12 شب، به بسيج خواهران محل اطلاع دادند که دويست کيلو هويج را بايد آماده و آبگيري کنيد. ما بلافاصله با خواهران تماس گرفتيم. آن‏ها به مسجد آمدند و در مدت 2 ساعت، تمامي 200 کيلو هويج را آب گرفتند و در شيشه آماده کردند. وقتي برادرها براي تحويل آن‏ها به مسجد آمدند، از سرعت عمل ما شگفت زده شدند...»8

ج ـ خياطي و تهيه لباس گرم

«يکي از خواهراني که در ستاد پشتيباني مکتب الزهرا(عليهاالسلام) فعاليت کرده است، چنين مي‏گويد: «آن روزها شنيديم که بعضي کارخانه‏ها لباس‏هايي را که براي برادران سپاهي و ارتشي مي‏دوزند، دستي 45 تومان از دولت پول مي‏گيرند. ما با مراجعه به واحد امور صنفي تقاضا کرديم که دو هزار دست لباس را مي‏دوزيم و مجاناً در اختيار دولت مي‏گذاريم.»9
«حتي در مواقع بمباران هوايي دشمن، شبانه روز پشت چرخ خياطي مي‏نشستيم و فقط کار مي‏کرديم. مادر شهيدي که در فاجعه هفتم‏تير پسرش شهيد شده بود، اشک مي‏ريخت و شبانه روز در ستاد، لباس مي‏دوخت...»10

دـ اهداي خون

دکتر ميلاني، مدير عامل وقت سازمان انتقال خون ايران، خاطره‏اي از عمليات کربلاي 5 نقل مي‏کند: «... ساعت حدود 3 نيمه شب بود. براي سرکشي به سالن انتقال خون رفتم. ديدم گروهي از خواهران براي اهداي خون از دولت آباد تهران به سازمان آمده‏اند... آن هم در آن ساعات شب!»11

ه ـ ازدواج با رزمندگان و جانبازان

معصومه صالح خاني، همسر جانباز صفوي (نابينا از دو چشم و محروم دوپا)، مي‏گويد: «اوايل جنگ بود. فکر مي‏کردم من که زن هستم، تکليف من چيست؟ احساس کردم که بايد با يک جانباز ازدواج کنم...»12

و ـ سخنراني و نامه‏هاي پرشور در تشجيع رزمندگان

سخنراني پرشور مادر بزرگوار شهيدان مهدي و مجيد زين الدين، در تشييع پيکرشان، چنان شوري در همگان ايجاد کرد که هزاران هزار جوان برومند با تهييج مادرانشان، داوطلبانه به جبهه اعزام شدند... .
و يا سخنراني فهيمه بابائيان پور، همسر شهيد غلامرضا صادق زاده که: «اي همسر شهيدم! راهت ادامه دارد...». فهيمه پس از آن که بر جسد پاره پاره همسرش حضور يافت، به جاي آن که فغان و زاري پيشه کند و سياه بپوشد، لباس سپيد عروسي اش را بر تن کرد و گل روز عروسي‏اش را در دست گرفت و پيشاپيش همگان در تشييع پيکر همسرش فرياد برآورد: «اي همسر شهيدم! شهادتت مبارک!» و در هنگام تدفين او، در ميان انبوه جمعيت، با صداي رسا گفت: «الهي! رضاً برضائک، تسليماً لأمرک». و در مراسم ختم او تأکيد کرد که «اين ختم نيست که آغاز است، آغاز راهي که همسرم آن را پيمود...»
از آن پس فهيمه يکسال لباس سپيد پوشيد؛ چرا که خود را عزادار نمي‏دانست، همان گونه که در تدفين او گفته بود: «اگر غلامرضا به مرگ طبيعي مرده بود، سياه مي‏پوشيدم؛ چرا که عزيزي از دست رفته بود. اما اکنون لباس سپيد عروسي‏ام را بر تن کرده‏ام؛ چرا که مي‏دانم او هست، ناظر است، شاهد است، من حتي از او خداحافظي هم نمي‏کنم...». کلامش چنان شورانگيز بود که بانويي از فهيمه 19 ساله خواسته بود تا اگر پسرش شهيد شد، فهيمه در مراسم ختمش سخنراني کند.13

ز ـ تبليغات براي ايجاد روحيه حماسي در رزمندگان

هنر، هم چنان که پير مراد رزمندگان گفته بود: دميدن روح تعهد در انسان‏هاست... و اين چنين بود که شاعران و هنرمندان زن در اين ميان نقش آفريني کردند. اشعار حماسي و شورانگيز مرحومه سپيده کاشاني، خانم سيمين دخت وحيدي و طاهره صفارزاده، همچون شعر خنساء در زمان پيامبر، حماسه ساز بزرگمردان بود. تهيه و نصب پلاکاردها و تراکت‏هاي تبليغاتي و شعارها و... نيز شيوه‏اي ديگر بود.
«بچه‏ها چند قوطي رنگ که در خانه داشتند، آورده بودند. نقاش ابتدا طرح‏ها را با مداد روي تخته‏ها پياده کرد. قلم مو نداشتيم. نگاهي به هم انداختيم. آستينم را بالا زدم و انگشتم را در قوطي رنگ فرو بردم و شروع کردم به رنگ زدن. بقيه هم به من نگاه کردند و با خنده مرا همراهي کردند... صداي اذان صبح که بلند شد، کار طراحي ما نيز به پايان رسيده بود...»14
چنين است که رهبر معظم انقلاب مي‏فرمايند: «ما در جنگ و انقلاب مشاهده کرديم که نقش خانم‏ها اگر از مردها بيشتر نبود، کمتر هم نبود. اگر زنان حماسه جنگ را نمي‏سرودند و جنگ را در ميان خانه‏ها يک ارزش تلقي نمي‏کردند، مردها اراده و انگيزه رفتن به ميدان جنگ را پيدا نمي‏کردند. ده‏ها عامل دست به دست هم مي‏دهد تا خيل عظيم بسيجي را به سمت جبهه روانه کند. يکي از مهمترين اين عامل‏ها، روحيه همسران و زنان است...»15

پي نوشت :

1ـ آيت الله جوادي آملي، زن در آينه جلال و جمال، نشر فرهنگي رجاء، ص 292.
2ـ همان، ص 391.
3ـ آل عمران/ 92.
4ـ زهرا رحمانيان، نقش رزمي زنان در دفاع، ناشر: سازمان تحقيقات خودکفايي بسيج، ص 10.
5ـ همان، ص 15.
6ـ عشق و آتش (ويژه‏نامه بانوان فداکار مازندران)، ص 104 و 106.
7ـ عليرضا کمري، نامه‏هاي فهيمه، دفتر ادبيات و هنر مقاومت، ص 137.
8ـ عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، مرکز تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه در سپاه، ص 80.
9ـ نقش پشتيباني رزمي در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنيت، ص 10.
10ـ همان، ص 11.
11ـ همان، ص 15.
12ـ همان.
13ـ نامه‏هاي فهيمه، ص 116.
14ـ منبع شماره 9.
15ـ حديث ولايت، ج 3، ص 54.

منبع: ماهنامه ياس، شماره 22
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image