جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
علامه اميني، جرعه نوش ولايت (1)
-(1 Body) 
علامه اميني، جرعه نوش ولايت (1)
Visitor 513
Category: دنياي فن آوري

سپيده صبح

ستاره‌اي بدرخشيد و ماه مجلس شد
دل رميده ما را انيس و مونس شد
آسمان تبريز سرشار از ستاره‌هاي درخشان بود واز زمين و زمان، نور مي‌باريد؛ گويا همه مي‌دانستند شيخ احمد در انتظار فرزندي است که با الغدير خود، جهاني را نوراني خواهد کرد. سرانجام انتظار به سر رسيد[1] و خانه شيخ احمد لبريز شادي شد.
فرزند را عبدالحسين ناميدند تا همواره عشق اهل بيت (عليهم السلام) در سينه‌اش مانا باشد؛ پيوسته در مسير ايشان گام بردارد و هم چون مولايش حسين (عليه‌السلام)، شميم روح افزاي ولايت را پراکنده سازد. آري، عبدالحسين به دنيا آمد و الغدير با او جان گرفت.

خاندان پاک

شيخ (ميرزا) احمد اميني تبريزي، [2] پدر بزرگوار علامه اميني از عالمان با تقوا بود و مردم به ايشان همواره به ديده احترام مي‌نگريستند. ايشان در سال 1287 هـ. ق در روستاي سُردها ـ از توابع تبريز ـ به دنيا آمد و در سال 1304 هـ. ق براي يادگيري دانش به تبريز رفت. ميرزا احمد پس از تکميل مقدمات، از استادان بسياري کسب فيض کرد و در رشته‌هاي گوناگون ديني، از خرمن دانش بزرگان، خوشه‌ها چيد. به گونه‌اي که حضرت آيت الله ميرزا علي شيرازي[3] و استاد ميرزا علي ايرواني[4]، دانش و پارسايي ايشان را تأييد کردند. برخي آثار به يادگار مانده از ايشان عبارتند از: شرحي بر قصيده المفجع و تعليقاتي بر مکاسب شيخ انصاري. اين مرد بزرگ درسال 1370 هـ. ق، ديده از جهان فرو بست.
پدر بزرگ علامه اميني، مولي نجف قلي مشهور به امين الشرع بود که نام خانوادگي علامه نيز از همين لقب گرفته شده است. ايشان در سال 1257هـ. ق، در روستاي سردها پا به عرصه هستي نهاد و به يادگيري دانش و ادب پرداخت. وي مردي زاهد، فاضل، پرهيزگار و اديبي برجسته بود که به گردآوري اخبار ائمه اطهار (عليهم السلام) علاقه بسياري داشت و چند مجموعه روايت نيز تدوين کرده و اشعاري به فارسي و ترکي از او به جا مانده است. ايشان در سال 1340هـ. ق از دنيا رفت و در وادي السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد.[5]

دوران کودکي

کودکي عبدالحسين مانند ديگر هم سالانش سپري نشد ، بلکه او از همان کودکي، استعداد و تيزهوشي عجيبي از خود نشان مي‌داد. وي از آغاز زندگي، با حافظه قوي و سرعت عجيبش در درک مسائل ديني،[6] همه نگاه‌ها را به خويش جلب کرد. روح پرسش گر و جست و جوگر عبدالحسين نمي‌گذاشت تا او مانند ديگر کودکان باشد. هر کس در کودکي او را درک مي‌کرد، از تيزهوشي وي خبر مي‌داد. او مانند عالمان فکر مي‌کرد و مي‌فهميد و حالت‌هاي کودکانه ـ مثل بازي و کارهاي بيهوده ـ را انجام نمي‌داد.[7]
خانوده مذهبي و علاقه مند به دانش و معرفت علامه نيز زمينه رشد و تعالي عبدالحسين را آماده کردند . اولين استاد اين کودک با استعداد، پدر روحاني‌اش بود که او را با مباني دانش آشنا ساخت و روح تشنه‌اش را سيراب کرد.
پدر، ادبيات فارسي ، عربي ، منطق و تا اندازه‌اي فقه و اصول را به فرزندش آموخت. در کنار اين‌ها، عبدالحسين به کتاب‌هاي حديثي و اعتقادي نيز اشتياق زيادي داشت، ولي با اين همه، قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گران قدر براي آموزش اين محصل جوان بود.[8]
از همان کودکي ، وجود عبدالحسين از آيه‌هاي قرآن و سخنان والاي اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) و امامان ديگر پر شد و به اين ترتيب، عشق به اهل بيت (عليهم السلام) در تار و پود وجودش نفود کرد به گونه‌اي که نخستين شعري که فرزند شاگرد از پدر استاد خويش آموخت و حفظ کرد، شعري از اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) بود با اين مطلع:
محمد النبي اخي و صنوي
و حمزه سيد الشهداء عمّي[9]
بدين ترتيب، علامه اميني با کوشش علمي و با استعداد و پشتکار خويش، خانواده و اطرافيانش را به آينده خود اميدوار مي‌ساخت.

سوگ آفتاب

خستگي‌ها و سختي‌هاي علامه اميني در راه اعتلاي دين اسلام و مذهب تشيع در ظهر روز جمعه 12 تير ماه 1349هـ. ش (28 ربيع الثاني 1390هـ .ق) به پايان رسيد و صاحب الغدير پس از 68 سال تلاش و کوشش به ديدار يار شتافت تا از دست صاحب غدير و از چشمه زلال کوثر بياشامد و غبار خستگي را از تن بزدايد.
علت مرگ علامه نيز پند آموز است. روح بلند علامه پيوسته در پي برنامه‌ها و طرح‌هايي بزرگ و ارزش مند مانند: خانه نويسندگان، رسيدگي به نشريه‌هاي جهان در مورد اسلام و آيين نقابت بود، ولي کمبود امکانات مالي مانع اجراي اين طرح‌ها مي‌گشت. دکتر منوچهري ـ پزشک علامه ـ در مورد علت بيماري علامه مي‌گويد: علامه اميني برنامه‌ها و طرح‌هاي علمي و فرهنگي گسترده‌اي در ذهنش طرح ريزي کرده بود و چون امکانات مالي نداشت و عملي کردن اين طرح‌ها هم هزينه‌هاي زيادي مي‌طلبيد، به مغز و اعصابش فشار آورد و دچار بيماري شد.[10]
استاد جلال الدين همايي نيز مي‌گويد: کثرت کار و زحمت بي شماري که اميني در راه خدمت مذهبي کشيد، کم کم قواي بدني او را ضعيف ساخت تا منتهي به مرگ او گرديد. هنگام احتضار لب‌هاي علامه را با آب مخلوط به خاک مقدس کربلا مرطوب ساختند و فرزندشان ـ حاج شيخ رضا اميني ـ دعاهاي عديله ، مناجات متوسلين و مناجات المعتصمين را مي‌خواند و علامه هم با حزن و اندوه و در حالي که اشک از چشمانشان سرازير بود، دعاها را تکرار مي‌کردند.[11]
آخرين سخناني که در لحظه‌‌هاي آخر زندگي بر لبان آن مرد بزرگ جاري شد، اين بود: خداوندا! اين سکرات مرگ است که به سويم مي‌آيد. پس به سوي من نظري کن و مرا با آن چه صالحان را کمک مي‌کني، کمک نما.[12]
بامداد روز شنبه 13 تير ماه، پيکر علامه از خيابان شاه پور تا سه راه بوذرجمهري و از آن جا تا مسجد ارک تشييع شد. مردم همانند کسي که عزيزترين کس خود را از دست داده باشند، در تشييع پيکر امين خود شرکت کردند به گونه‌اي که: ميدان‌ها و خيابان‌ها پر بود از جمعيت؛ همه سياه پوش و غرق در تجليل علم.[13]
افزون بر تهران، در شهرهاي بغداد ، کاظمين ، کربلا و نجف نيز پيکر علامه با شکوه فراواني تشييع شد و پس از طواف دادن پيکر بر گرد آستان مقدس علوي، به وصيت خودشان، در حجره‌اي از کتاب خانه اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) ـ که خود بنيان‌گذار آن بود ـ به خاک سپرده شد. پس از مراسم خاک سپاري، مردم تا مدت‌ها در شهرهاي بزگ ايران، عراق و ديگر کشورهاي اسلامي ، مجلس‌هاي ترحيم برگزار و از مقام علمي و معنوي ان بزرگ مرد عرصه علم و تقوا تجليل کردند. عبارت‌هاي زير گوشه‌هايي از وصيت علامه اميني است[14] که اوج اخلاص و عشق ايشان را به خاندان وحي نشان مي‌دهد: از فرزندان و دوستانم مي‌خواهم که مرا از دعاي خير فراموش نکنند و در مجالس عزا و توسل و دعا مرا به ياد بياورند. از طرف من، کسي را نايب قرار دهيد تا ده سال به کربلا برود. ده سال مجلس عزا در روزهاي وفات فاطمه زهرا (عليها السلام) برگزار کنيد.
هر چند پيکر خسته صاحب الغدير از ميان شيفتگان ايشان پنهان گشت ، ولي الغدير او مانند نگيني درخشان در عرصه دين و دانش باقي مانده است. به تعبير استاد جلال الدين همايي: علامه اميني در واقع نمرده، بلکه حيات جاوداني يافته است.[15]
آري:
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جريده عالم، دوام ما

ويژگي هاي اخلاقي علامه اميني

1ـ عبادت

راز و نياز، نيايش و تضرع از ويژگي‌‌‌هاي انسان‌هاي خدايي است که راه وصول به ملکوت الهي را بر آنان مي‌گشايد. هر چه معرفت انسان به خود و خدايش بيش‌تر شود، احساس نياز به عبادت در وي بيش‌ تر مي‌گردد. علامه اميني در شمار اين افراد بود.
ايشان داراي ابعاد وجودي برجسته‌اي بود؛ اگر تنها به بعد علمي و پژوهشي ايشان بنگريم، ايشان را عالمي محقق و پژوهشگري فرزانه مي‌يابيم و اگر تنها به بعد عبادي و گريه‌هاي شبانه ايشان توجه کنيم، علامه را به عنوان عارف و عابدي زاهد خواهيم شناخت.
علامه به عبادت و راز و نياز به درگاه بي نياز، نمازهاي مستحبي و قرآن خواندن بسيار مشتاق بود. نزديک فجر به نماز شب مي‌ايستاد و پس از آن که نماز صبح را به جاي مي‌آورد ، يک جزء کامل قرآن را با تدبر تلاوت مي‌کرد و از محضر قرآن درس‌ها فرا مي‌گرفت.[16] نمازهاي ايشان نيز ويژگي‌هاي خاصي داشت.
آيت الله سيد مرتضي نجومي در اين باره مي‌گويد: چه بگويم در مورد فردي که از سر تا پا رباني بود. من در حياتم نديدم که کسي مثل او نماز بخواند.[17]
دکتر محمد هادي اميني فرزند علامه در مورد نمازهاي آن بزرگوار مي‌گويد: او نمازش را در اول وقت و با حضور قلب به جاي مي‌آورد و در قنوت نماز گريه مي‌کرد.[18]
روح ايشان با آيات قرآن آميخته بود و اين شيفتگي به قرآن، در لا به لاي متن الغدير به چشم مي‌خورد. در ماه مبارک رمضان تمام کارهايشان را تعطيل مي‌کرد و در کربلا يا نجف، به عبادت و اعمال وارد شده آن ماه مشغول مي‌‌شد. ايشان تا آخر عمر شريفشان، مقيد بود که در طول ماه رمضان ، 15 بار قرآن ختم کند و ثواب 14 ختم قرآن را به امامان معصوم و ثواب يک ختم را نيز به روح پدر و مادر بزگوارشان هديه فرستد.[19] هم چنين هزار رکعت نماز مستحبي را که در شب‌هاي ماه رمضان وارد شده است، به جاي مي‌آورد.
علامه در کتاب رياض الانس برخي از اين گونه نمازها، تعداد ختم قرآن در سال‌هاي معين و چگونگي زيارت قبرهاي امامان را آورده و به عبادت‌هاي وارد شده در آن‌ها اشاره کرده است.[20]

2ـ زهد و تقوا

تقوا و دوري جستن از سرمايه‌هاي دنيايي از نشانه‌هاي دانشمند حقيقي است. امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايند: کسي که به دنيا بي رغبت باشد و زهد را پيشه خود سازد، خداوند حکمت را در قلبش استوار دارد و زبانش را به آن گويا سازد.[21]
اين نشانه‌ها در وجود علامه به خوبي نمايان بود. او مجتهد و فقيه عالي قدري بود که آثار گوناگون و ارزش مندي داشت. به همين دليل، مي‌توانست زندگي مرفه و آرامي داشته باشد، ولي هيچ گاه پرهيزگاري را ترک نکرد و به دنيازدگي ـ که سرچشمه هر خطا و گناهي است ـ دچار نشد. هميشه از زندگي ساده خود راضي و شکرگزار بود و هرگز کالاي گران قدر آخرت را به ثمن بخس دنيا نفروخت.
از خواندن آياتي از قرآن که در مذمت دنيا آمده است، خسته نمي‌گرديد. به درجه‌هاي بلند و ماندگار آخرت اطمينان روحي داشت و خانواده، شاگردان و ياران خود را به همين شيوه سفارش مي‌فرمود.[22]
ايشان با اين که 40 سال در نجف اشرف ساکن بود، ولي خانه‌اي شخصي نداشت؛ خانه‌اي نيز که در آخر عمر خريده بود، بين علامه و کتاب‌خانه مشترک بود.
دکتر جعفر شهيدي درباره زهد علامه مي‌گويد: درباره تقواي او بايد همين را بگويم که به حقيقت، مصداقي بود از آيه کريمه يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومه لائم[23].
آيت الله موسوي اردبيلي مي‌گويد: روزي در خدمت مرحوم آيت الله العظمي خويي حرکت مي‌کرديم، مطلبي از ايشان پرسيده بودم. وقتي جوابم را گرفتم، مي‌خواستم خداحافظي کنم. فرمود: علامه اميني از ايران برگشته‌اند؛ نمي‌خواهيد به ديدن ايشان برويم؟ عرض کردم: امروز روز درس است، اگر اجازه بفرماييد ما روز ديگري مي‌رويم و امروز به درس‌هايمان مي‌رسيم. فرمود: مطئمن باشيد ثواب زيارت ايشان از ثواب همه اين درس‌ها بيش تر است.[24]

3ـ ادب و اخلاق

يکي ديگر از ويژگي‌هاي آن مرد بزرگ ، حسن اخلاق و ادب اسلامي ايشان بود که در کتاب الغدير نمايان است. ايشان با منابع و متن‌هايي سر و کار داشت که برخي از آن‌ها از جعل، افترا، توهين، فحش و هتک مقدسات تشيع پر بود، ولي او در الغدير هيچ گاه، در پاسخ آن‌ها سخني بر خلاف ادب اسلامي نمي‌آورد، بلکه پس از اين که با استدلال‌هاي عقلي و نقلي، پاسخي قاطع به بيهوده گويي‌هاي آنان مي‌داد، نويسندگان اين گونه کتاب‌ها را به وحدت اسلامي فرا خوانده اگر گاهي تعبيرهاي تند و عتاب آميز در الغدير هست، بدان دليل است که طرف مقابل بسيار هتاک و بي ادب و دشمن خوني شيعه بوده است. از اين رو، اين عتاب‌ها نيز جنبه شخصي ندارد، بلکه در دفاع از ناموس بزرگ دين ـ ولايت ـ است. بايد دانست علامه در سر تا سر الغدير، از عالمان، مفسران و انديشمندان اهل سنت با تجليل فراوان ياد مي‌کند.
استاد محمد عبدالغني حسن مصري از عالمان اهل سنت، با توجه به اين ويژگي علامه، درباره ايشان چنين مي‌سرايد:
يشتد في سبب الخصومه لهجه
و کذلک العلماء في اخلاقهم
لکن يرق خليفه و طباعا
يتباعدون و يلتقون سراعا[25]
هنگام بحث، لحن او تند مي‌شود. ولي خوي و خلق او بسيار نرم است. اخلاق دانشمندان اين گونه است. از هم (به خاطر عقيده) دور مي‌شوند، ولي باز به زودي گرد هم مي‌آيند.
در نشست‌هايي که در شهرهاي گوناگون تشکيل مي‌شد، ايشان در سخنراني‌هاي خود، به دور از هرگونه تعصب و با زباني به دور از نيش و کنايه و تهمت و در عين حال قاطعانه، حقيقت را بيان مي‌کرد. محمد سعيد دحدوح ـ از عالمان بزرگ حلب ـ در بخشي از نامه‌اش به علامه مي‌نويسد: به راستي، شما روش و اخلاقي را از آل محمد (صلي الله عليه و آله) ارث برده‌ايد که مانند آن را از غير شما نخواهيم يافت، مگر تعداد قليلي از پارسايان با اخلاص.[26]

4ـ شجاعت

علامه اميني با بهره گيري از آموزه‌هاي اخلاقي مولايش اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه‌السلام) شجاعت، مردانگي، صراحت بيان و هراس نداشتن از غير خدا را در خود پرورانده بود که اين مسايل از عوامل بسيار مهم در موفقيت علمي و اخلاقي ايشان به ويژه در نوشتن الغدير است.
علامه نقل مي‌کند: هنگامي که به حج بيت الله الحرام مشرف شدم، بعد از نماز صبح روز عرفه، به سوي عرفات حرکت کردم. وقتي به صحراي عرفات رسيدم، صحرا پر از جمعيت بود و از کثرت جمعيت جايي براي نشستن و نصب خيمه نبود، اما ديدم در گوشه بيابان، جايي خلوت است که مشخص بود مکان ويژه پادشاهان و اشراف عربستان است. به شخصي که وسايل مرا حمل مي‌کرد، گفتم وسايل را به آن مکان ببرد. وسايلم را به آن جا برد و مزد او را پرداختم. وقتي مشغول نصب خيمه بودم، يکي از مأموران با صداي بلند فرياد زد و مرا از نصب خيمه منع کرد، ولي من به او توجهي نکردم. به طرف من آمد و دستم را گرفت تا مانع خيمه زدن در آن جا شود. ايستادم و گفتم: چه مي‌خواهي؟ گفت: نصب خيمه در اين مکان ممنوع است گفتم: چرا؟ گفت: مگر نمي‌بيني که اين جا خيمه‌هاي امير نصب شده است. در اين لحظه با صداي بلند و با تعجب فرياد زدم (تا هر که داخل خيمه است بشنود): به اميرت بگو از سرزمين ما بيرون برود؛ اين سرزمين بندگان است و براي امرا و رؤسا در اين مکان، جايي نيست. مأمور ترسيد و رفت تا کلام مرا به اميرش برساند. وقتي خبر به امير رسيد، فهميد که اين فرد، شخصي عادي نيست که چنين شجاعتي دارد. از اين رو، ديگر مانع علامه نمي‌شوند و ايشان در آن جا مي‌ماند.[27]

5ـ عزم و اراده

داشتن اراده قوي از شرايط مهم در فعاليت‌هاي پژوهشي است. چه بسيار پژوهشگران که وقتي در نيمه راه با مشکلات برخورد کرده‌اند، دست از کار کشيده‌اند، ولي هيچ مانعي نتوانست اراده پولادين علامه را سست کند.
شيخ رضا اميني، فرزند علامه در اين باره مي‌گويد: علامه خود را براي همه مشقت‌ها آماده ساخت، در برابر واقعيات تلخ ايستاد، با موانع جنگيد و آن‌ها را تسليم خود ساخت.[28]
به راستي، اراده‌هاي آهنين و عشق و علاقه‌اي سرشار مي‌طلبد تا فردي 40 سال از عمرش را براي نوشتن يک کتاب صرف کند؛ کتابي که به طور معمولي بايد چندين پژوهشگر در نگارش آن همکاري مي‌کردند. آيت الله عبدالهادي حسيني شيرازي مي‌فرمايد: اگر مؤلف عالي قدر اين کتاب (علامه اميني) ميان ما نبود و نمي‌ديديم که او به تنهايي به اين عمل بزرگ اقدام نموده‌اند، جا داشت که گمان شود اين کتاب، اثر جمعيتي است که هر کدام، نگارش گوشه‌اي از آن را به عهده داشتند.[29]
و شاعر چه زيبا سروده است:
جمال مبهم تاريخ اسلام
دهد ما را نشان آمار و ارقام
ز يمن همتش گرديد روشن
که کار امتي کرده ست يک تن[30]
ادامه دارد .....

پى نوشت ها:

[1] - تاريخ دقيق تولد علامه اميني (رحمه الله) مشخص نيست، ولي گويا سال 1320هـ . ق (1281هـ . ش) بوده است.
[2] - نک: الغدير، برگردان: محمد تقي واحدي و ديگران، ج 1، ص 154؛ علماي بزرگ شيعه، ص 410.
[3] - از مراجع بزرگ تقليد در قرن چهاردهم (وفات 1355 هـ. ق)
[4] - از عالمان بزرگ نجف و نويسنده کتاب‌هاي مانند: تحرير الاصول (وفات 1354هـ.ق)
[5] - شهيدان راه فضيلت: ص 7.
[6] - علماي بزرگ شيعه، ص 410.
[7] - ربع قرن مع العلامه: حسين شاکري، ص 299.
[8] - گلشن ابرار: جمعي از پژوهش گران، ج 2، ص 727.
[9] - الغدير: ج 1، ص 25.
[10] - جرعه نوش غدير، مهدي لطيفي، ص 72.
[11] - حماسه غديرک محمدرضا حکيمي، ص 551.
[12] - دراسه في موسوعه الغدير، کمال سيد، ص 25.
[13] - حماسه غدير: ص 347.
[14] - ربع قرن مع العلامه: ص 286.
[15] - حماسه غدير: ص 551.
[16] - يادنامه: ص 22.
[17] - جرعه نوش غدير: ص 42.
[18] - يادنامه: ص 23.
[19] - همان.
[20] - همان.
[21] - اصول کافي: ج 3، ص 193.
[22] - يادنامه: ص 22.
[23] - حماسه غدير: ص 481.
[24] - يادنامه: ص 70.
[25] - حماسه غدير: ص 205.
[26] - ترجمه الغدير: ج 1، ص 21.
[27] - تمام داستان‌ها و خاطره‌ها در اين نوشتار، باز آفريني شده‌اند. ربع القرن مع العلامه، ص 46.
[28] - يادنامه: ص 30.
[29] - ترجمه الغدير: ج 9، ص 15.
[30] - حماسه غدير: ص 575.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image