يکي از خصلتهاي بارز ابن تيميه ، مخالفت و دشمني علني با اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و به ويژه با امير المؤمنين عليه السلام است . وي در موارد بسياري به امير المؤمنين ، حضرت زهرا و ساير اهل بيت جسارت کرده است که بنده به چند مورد اشاره ميکنم ؛ البته قبل از ورود به بحث ، بايد معنا و حکم « ناصبي » را از ديدگاه اهل سنت روشن کرد تا معلوم شود که آيا ميتوان به ابن تيميه ناصبي گفت يا خير.
ناصبي از ديدگاه اهل سنت :
زبيدي در تاج العروس مينويسد :
النواصب ، والناصبيه ، وأهل النصب : وهم المتدينون ببغضه سيدنا أميرالمؤمنين ويعسوب المسلمين أبي الحسن علي بن أبي طالب ، رضي الله تعالى عنه وکرم وجهه ؛ لأنهم نصبوا له ، أي : عادوه .
تاج العروس ، ج2 ، ص436 ، ماده «نصب» .
نواصب و ناصبيه و اهل نصب : ايشان کساني هستند که دين خود را بر دشمني سرور ما امير مومنان و پادشاه مسلمانان ابو الحسن علي بن ابي طالب رضي الله عنه وکرم الله وجهه است ؛ زيرا ايشان نسبت به وي نصب دارند ؛ يعني با وي دشمني دارند.
و ابن حجر عسقلاني مينويسد : والنصب، بغض علي وتقديم غيره عليه . مقدمه فتح الباري ، ص460 .
نصب بغض علي است و مقدم کردن غير او( معاويه) بر او .
و حسن بن فرحان مالکي ، از علماي عربستان مينويسد :
النصب فهو کل انحراف عن على واهل البيت سواء بلعنه أو تفسيقه ، کما کان يفعل بعض بنى أميه أو بالتقليل من فضائله کما يفعل محبّوهم أو تضعيف الأحاديث الصحيحه في فضله أو عدم تصويبه في حروبه أو التشکيک فى شرعيّه خلافته وبيعته أو المبالغه فى مدح خصومه ، فهذا وأمثاله هو النصب .
نحو إنقاذ التاريخ الإسلامي ، ص 298، الناشر مؤسسه اليمامه الصحفيّه ، الاردن ، ط . 1418 هجريه .
نصب عبارت از هرگونه انحرافي از علي و اهل بيت است ؛ و فرقي ندارد با لعن کردن ايشان باشد يا با فاسق دانستن ايشان - همان کاري که عده اي از بني اميه انجام مي دادند – و يا با کوچک کردن فضائل ايشان – همان کاري که دوست داران ايشان (بني اميه) انجام مي دهند – يا تضعيف کردن روايات صحيح که در مدح آنان وارد شده و يا اعتقاد اين که علي در جنگ ها (جنگ جمل، صفين و نهروان) اشتباه کرده است يا شک کردن در مشروعيت خلافت امير مومنان و بيعت با آن حضرت و يا مبالغه کردن در مدح دشمنان ايشان ، پس اين موارد و مشابه آنها ، نصب محسوب مي شود.
حکم ناصبي از ديدگاه علماي بزرگ اهل سنت :
و در باره حکم ناصبي نيز ابن حبان از علماي بزرگ اهل سنت نوشته است :
أن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) قال : والذي نفسي بيده لا يبغضنا أهل البيت رجل إلا أدخله الله النار . صحيح ابن حبان، ج15 ص435 .
رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند : قسم به کسي که جانم در دست اوست ، هيچ کس ما اهل بيت را دشمن نمي دارد ، مگر اينکه خداوند او را در آتش وارد مي کند .
حاکم نيشابوري بعد از نقل اين روايت مينويسد : هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه .
المستدرک: ج3 ص162، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ط1 سنه 1990، دار الکتب العلميه – بيروت .
اين روايت طبق شرائط مسلم ( براي صحت حديث) صحيح است ولي ايشان ( بخاري و مسلم ) آن را ( در کتابهاي خود) نياورده اند .
و الباني از علماي معاصر وهابي نيز اين روايت را در سلسله احاديث صحيحه آورده است .
السلسله ، ج5 ص643، مکتبه المعارف – الرياض .
و نيز روايات بسياري وجود دارد که دلالت ميکند ، کسي که بغض اهل بيت پيامبر را در دل داشته باشد ، قطعاً در حلال زاده بودن او بايد شک کرد . از جمله حافظ حمويني در کتاب فرائد السمطين مينويسد :
عن زيد بن يثيع قال سمعت أبا بکر الصديق يقول: قال: رأيت رسول اللّه (ص) خيّم خيمه وهو متکئ على قوس عربيّه، وفي الخيمه علي وفاطمه والحسن والحسين فقال: «معشر المسلمين أنا سلم لمن سالم هل الخيمه، حرب لمن حاربهم، ولي لمن والاهم، لا يحبّهم إلاّ سعيد الجد طيب المولد، ولا يبغضهم إلاّ شقي الجد رديء المولد»، فقال رجل يازيد أ أنت سمعت منه؟ قال: أي وربّ الکعبه.
فرائد السمطين ، ج2 ، ص40 ، ح 373 و المناقب ، الخوارزمي ، ص 297 ، ح 291 (211) و جواهر المطالب ، محمد بن الدمشقي الشافعي ، ج1 ، ص174
زيد بن يثيع ميگويد از ابوبکر ، شنيدم که مي گفت : در يکى از روزها ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سراپردهاى برپا کرده بود و خود به کمان عربى تکيه زده و على و فاطمه و حسنين عليهم السّلام در زير خيمه قرار داشتند ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به مسلمانان فرمود : اى گروه مسلمانان ! من سازگارى دارم با کسى که با اين سراپرده نشينان من سازگارى دارد . و نبرد مىکنم با هر کسى که با ايشان نبرد کند . و دوست مىدارم هر کسى را که آنان را دوست بدارد ؛ دوست نمىدارد اينان را مگر آن کسى که نياى او از نيکبختى برخوردار و نطفهاش از آلودگى پاک باشد و دشمن نمىدارد اينان را مگر آن کسى که نياى او دچار بدبختى گرديده و نطفهاش ناپاک و آلوده به پليدى است .
و نيز ابن مردويه مينويسد :
عن عبد الله بن أحمد بن حنبل ، عن أحمد ، قال : سمعت الشافعي يقول : سمعت مالک بن أنس يقول : قال أنس بن مالک : ما کنا نعرف الرجل لغير أبيه إلا ببغض علي ابن أبي طالب .
مناقب علي بن أبي طالب (عليه السّلام) وما نزل من القرآن في علي (عليه السّلام) - أبي بکر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 76 .
عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده ست که گفت : از شافعي شنيديم که ميگفت : از مالک بن أنس شنيدم که ميگفت : أنس بن مالک گفت : ما هيچ فردي را به غير پدرش ملحق نميکرديم ، مگر اين که بغض علي بن أبي طالب عليه السلام را در دل داشت .
يعني معيار و ميزان در حلال زاده بودن و يا حرام زاده بودن ، حب و بغض علي بن أبي طالب عليه السلام است . هر کسي علي را دوست دارد ، قطعاً حلال زاده است و کسي که با علي دشمني ميکند و کينه او را در دل دارد ، قطعاً حرام زاده است . روايات در اين باره در منابع اهل سنت از دهها مورد نيز ميگذرد ؛ اما فقط به همين دو روايت اکتفا ميکنيم .
با توجه به نکات ياد شده اينک مي پردازيم به برخي از سخنان ابن تيميه در رابطه با پيامبر گرامي (ص) و حضرت امير و اهل بيت عليهم السلام.
1- ابن تيميه ، پدر پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را کافر مي داند :
وي در کتاب مجموع الفتاوي مينويسد :
التوسل بدعائه - اى النبى - وشفاعته ينفع مع الايمان به، واما بدون الايمان به فالکفار والمنافقون لا تغنى عنهم شفاعه الشافعين فى الاخره، ولهذا نهى عن الاستغفار لعمه وابيه وغيرهما من الکفار !.
توسل به دعاي او – يعني پامبر اسلام – و شفاعت وي در صورت ايمان به او ، فايده مي دهد ؛ اما اگر به وي ايمان نداشته باشد ( خير ؛ فايده نمي دهد ) ؛ پس شفاعتِ شفاعت کنندگان ، کافران و منافقان را در آخرت فايده نمي دهد ؛ و به همين جهت رسول خدا از استغفار براي عمو و پدرشان و ديگر کفار منع شدند
و در ادامه ميگويد :
وقد يدعو - اى النبى - لبعض الکفار بأن يهديه اللّه او يرزقه، فيهديه او يرزقه، کما دعا لأمّ أبى هريره حتى هداها اللّه ! . وکما دعا لدوس - قبيله ابى هريره - فقال: «اللهم اهد دوسا وائت بهم» فهداهم اللّه ! .
مجموع الفتاوى ، ج1 ، ص145 و التوسل والوسيله ، ص 7.
و گاهي رسول خدا براي بعضي از کفار دعا مي کرد که خداوند او را هدايت نمايد ؛ يا به او رزق دهد ؛ همانطور که براي مادر ابو هريره دعا کردند تا خدا او را هدايت نمايد!
آيا مقام پدران ابوهريره نزد خداوند ، از مقام پدران پيامبر گرامي و خاتم رسولان، کم ارزشتر بوده است ؟ ما قصد نداريم به صورت مفصل ايمان پدران انبياء را ثابت کنيم ؛ بلکه فقط به صورت مختصر به اين مطلب خواهيم پرداخت .
فخر رازي ، مفسر پر آوازه اهل سنت در اثبات اين که آزر عموي حضرت ابراهيم بوده نه پدرش مينويسد :
أن آباء الأنبياء ما کانوا کفارا ويدل عليه وجوه : منها قوله تعالى : * ( الذي يراک حين تقوم * وتقلبک في الساجدين ) * ( الشعراء : 218 ، 219 ) . قيل معناه : إنه کان ينقل روحه من ساجد إلى ساجد وبهذا التقدير : فالآيه داله على أن جميع آباء محمد عليه السلام کانوا مسلمين .
به درستي که پدران انبيا ، کافر نبوده اند . و دليل هاي بسياري بر اين مطلب ، دلالت مي کند :
يکي از آن ها کلام خداوند است که :" کسي که تو را در هنگام ايستادن مي بيند ؛ و گردش تو را در بين سجده کنندگان" ؛ گفته شده است که معني اين آيه آن است که روح رسول خدا از سجده کننده اي به سجده کننده اي منتقل مي گرديد . و با اين فرض ، تمامي اجداد رسول خدا عليه السلام مسلمان بوده اند
و در ادامه ميگويد :
ومما يدل أيضا على أن أحدا من آباء محمد عليه السلام ما کان من المشرکين قوله عليه السلام : " لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرين إلى أرحام الطاهرات " وقال تعالى : * ( إنما المشرکون نجس ) * ( التوبه : 28 ) وذلک يوجب أن يقال : إن أحدا من أجداده ما کان من المشرکين . تفسير الرازي - الرازي - ج 13 - ص 39 .
و نيز از دليل هايي که دلالت مي کند يکي از پدران رسول خدا مشرک نبوده است ، کلام خود ايشان است که فرمودند : دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل مي شدم ؛ و خداوند فرموده است که " مشرکين نجس هستند ) و اين دليل ، لازم مي کند که چنين گفت : که يکي از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است .
و آلوسي نيز در اين باره ميگويد :
قال الآلوسي: أنّه ليس فى آباء النبي صلى اللّه عليه وسلّم کافر أصلا لقوله (عليه السّلام) «لم أزل انقل من اصلاب الطاهرين الى ارحام الطاهرات». والمشرکون نجس، وتخصيص الطهاره بالطهاره من السفاح لا دليل له يعول عليه والعبره لعموم اللفظ لا لخصوص السبب. وقد ألّفوا في هذا المطلب الرسائل واستدلّوا له بما استدلوا والقول بأنّ ذلک قول الشيعه کما ادعاه الإمام الرازي ناشيء من قلّه التتبع .
تفسير الآلوسي ، ج7 ، ص195.
آلوسي گفته است : در بين پدران رسول خدا کافر نبوده است ؛ زيرا خود ايشان فرموده اند : دائماً از صلب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل مي شدم ؛ و مشرکين نيز نجس مي باشند ؛ و اينکه بگوييم مقصود از اصلاب پاک و ارحام پاک ، پاک از زنا است ، اين دليلي ندارد که بر آن تکيه شود . و آنچه مورد توجه است عام بودن لفظ است (که فرموده اند اصلاب پاک) نه جهتي خاص ؛ و در اين زمينه مقالات نوشته اند و به دلايل بسياري استدلال کرده اند و اينکه ما اين نظر را تنها نظر شيعه بدانيم – همانطور که فخر رازي ادعا کرده است - ناشي از کمي جستجو است .
از اينها که بگذريم ، صالحي شامي در سبل الهدي والرشاد مينويسد :
وسئل القاضي أبو بکر بن العربي أحد الأئمه المالکيه رحمه الله تعالى عن رجل قال : إن أبا النبي صلى الله عليه وسلم في النار . فأجاب : بأن من قال ذلک فهو ملعون لقوله تعالى : ( إن الذين يؤذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والآخره ) قال ولا أذى أعظم من أن يقال عن أبيه : إنه في النار .
سبل الهدى والرشاد - الصالحي الشامي - ج 1 - ص 260 .
و از قاضي ابو بکر بن عربي يکي از ائمه مالکيه در مورد شخصي سوال شد که مي گويد : پدر رسول خدا صلي الله عليه وسلم در آتش است ؛ پس پاسخ داد ، هر کس چنين گويد ملعون است ؛ زيرا خداوند فرموده است که : بدرستيکه کسانيکه خدا و رسولش را آزار مي دهند خداوند ايشان را در دنيا و آخرت لعنت کرده است ؛ و اذيتي از اين بزرگتر نيست که در مورد پدر ايشان بگوييم که در آتش است !!!
و اين روايت ملعون بودن و کفر کساني را ثابت ميکند که اعتقاد دارند ، پدران پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم کافر بودهاند .
2- انکار فضائل اهل بيت :
ابن تيميه در انکار فضائل خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بي حيايي را به جايي رسانده است که عقيده تفضيل و تقديم اهل بيت رسول خدا را بر ديگران از افکار جاهليت و حتي از افکار و عقائد يهوديت ميداند . وي در اين باره ميگويد :
إنّ فکره تقديم آل الرسول هى من اثر الجاهليه فى تقديم اهل بيت الروساء !!. منهاج السنه ، ج 3 ، ص269.
به درستي که نظريه مقدم داشتن اهل بيت رسول خدا ، از آثار جاهليت است که بستگان رؤسا را مقدم مي داشتند !
و در جاي ديگر مينويسد : قالت الشيعه: لا تصلح الامامه الا فى ولد على . وقالت اليهود: لا يصلح الملک الا فى آل داود !. منهاج السنّه ، ج1 ، ص6.
شيعيان گفته اند امامت درست نمي باشد مگر در فرزندان علي و يهود گفته اند پادشاهي درست نمي باشد مگر در ذريه داوود .
در حقيقت اين سخن ابن تيميه ، انکار و اعتراض به خداوند است که در بسياري از آيات قرآن ، اهل بيت پيامبران خود را بر ديگران برتري داده است . ما به چند آيه به صورت مختصر اشاره ميکنيم :
خداوند در قرآن کريم بعد از نام بردن 18 نفر از أنبياء خودش ميفرمايد :
وَ کُلاًّ فَضَّلْنَا عَلىَ الْعَلَمِينَ وَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِِمْ وَ إِخْوَانهِِمْ وَ اجْتَبَيْنَاهُمْ وَ هَدَيْنَاهُمْ إِلىَ صرَِاطٍ مُّسْتَقِيم . االأنعام / 86 و 87
و همه را بر جهانيان برترى داديم و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى داديم) و برگزيديم و به راه راست، هدايت نموديم .
ما از ابن تيمه و طرفدارانش ميپرسيم : اين برتري دادن و برگزيدن ، خاندان پيامبران ، به چه دليل بوده است ؟ آيا ميتوان گفت که به خاطر پاسداشتن افکار جاهلي بوده است ؟
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِين . آل عمران / 33
خداوند ، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد .
آيا برتري دادن خداوند ، «آل ابراهيم » و «آل عمران» را بر تمامي جهانيان ، متأثر از افکار يهود بوده است يا افکار جاهليت ؟
و يا در آيه ديگر ميفرمايد : وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فىِ ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتَابَ وَ ءَاتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فىِ الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فىِ الاَْخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِين . العنکبوت / 27
و اسحاق و يعقوب را به او عطا کرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و کتاب قرار داديم و در دنيا پاداشش را به او بخشيديم و قطعاً او در آخرت [ نيز ] از شايستگان خواهد بود .
آيا ميتوان گفت که قرار دادن نبوت و کتاب در ميان فرزندان حضرت ابراهيم و تقديم آنها بر ديگران ، نشأت گرفته از افکار جاهلي باشد ؟
و همچنين وقتي خداوند خطاب به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود : َ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما .
من تو را پيشواي مردم قرار دادم
حضرت ابراهيم عرضه داشت : وَ مِنْ ذُرِّيَّتي . البقره / 124 . از دودمانم (چطور) ؟
آيا اين درخواست حضرت ابراهيم ، ميتواند از افکار و عقائد جاهليت و يا يهوديتي باشد که سالها بعد از حضرت ابراهيم عليه السلام به وجود آمدهاند ؟
اما اين که شيعيان ، اهل بيت رسول خدا را بر ديگران مقدم ميدارند و امامت و خلافت را منحصر به آنها ميدانند ، نيز نشأت گرفته از قرآن کريم و سخنان پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم است . در حقيقت اين خداوند کريم است که اهل بيت پيامبر را بر ديگرام مقدم داشته و برتري داده است . آيات بسياري بر اين مطلب دلالت دارد ؛ از جمله :
آيه مباهله :
فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ
وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِينَ . آل عمران / 61
پس هر کس در اين ، پس از دانشي که تو را آمده ، با تو محاجه کند ، بگو بياييد پسرانمان را و پسرانتان را و زنانمان را و زنانتان را و ما خويشان نزديک خود را و شما خويشان نزديک خود را فراخوانيم ؛ سپس مباهله کنيم و لعنت خداوند را بر دروغگويان قرار دهيم .
قضيه مباهله در بسياري از صحاح و مسانيد اهل سنت به سندهاي معتبر نقل شده است ؛ از جمله مسلم نيشابوري در صحيح مسلم مينويسد :
وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَهُ « فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ » دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَهَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي
صحيح مسلم ، ج7 ، ص120 ط. محمد على صبيح ، بمصر ، ودار الفکر ـ بيروت ، (5/23 ح32) ، کتاب فضائل الصحابه ، باب فضائل علي رضي اللّه عنه و مسند أحمد ، ج1 ، ص185 و صحيح الترمذي ، ج5 ، ص596 و المستدرک على الصحيحين ، ج3 ، ص150 و فتح الباري ، ج7 ، ص60 و تفسير الطبري ، ج3 ، ص212 و الدر المنثور ، ج2 ، ص38 و الکامل في التاريخ ، ج2 ، ص293 .
وقتي که اين آيه نازل شد که بگو بياييد پسرانمان را و پسرانتان را ...را فراخوانيم رسول خدا صلي الله عليه وسلم علي را و فاطمه را و حسن را و حسين را فرا خواندند و فرمودند خدايا ايشان اهل من هستند .
ابن کثير دمشقي سلفي مينويسد :
قال جابر " أنفسنا وأنفسکم " رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي بن أبي طالب " وأبناءنا " الحسن والحسين " ونساءنا " فاطمه . وهکذا رواه الحاکم في مستدرکه عن علي بن عيسى عن أحمد بن محمد بن الأزهري عن علي بن حجر عن علي بن مسهر عن داود بن أبي هند به بمعناه . ثم قال : صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه هکذا .
تفسير ابن کثير - ابن کثير - ج 1 - ص 379 .
جابر گفته است : "خويشان نزديک ما و خويشان نزديک شما " رسول خدا صلي الله عليه وسلم و علي و" پسران ما " حسن و حسين و " زنانمان" فاطمه است ؛ و اين چنين حاکم اين روايت را در مستدرکش از علي بن عيسي از احمد بن محمد بن الازهري از علي بن حجر از علي بن مسهر از داود بن ابي هند با همين مضمون نقل کرده است . سپس گفته است اين روايت طبق شروط مسلم ( براي صحت حديث) صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را ( در کتاب هايشان) نياورده اند .
آيه تطهير :
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيرًا . الأحزاب / 33
خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خداندان ( پيامبر ) بزدايد و شما را پاک و پاکيزه بگرداند .
مسلم نيشابوري در صحيح مسلم مينويسد :
قَالَتْ عَائِشَهُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاهً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَهُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيرًا . صحيح مسلم ، ج7 ، ص130 ، ح 6414 ، کتاب الفضائل باب فضائل أهل البيت .
عائشه گفت : رسول خدا صبحگاهي از خانه بيرون رفتند و بر دوش ايشان عبايي خط دار از موي سياه بود ؛ پس حسن بن علي به نزد ايشان آمد ، پس او را ( در عبا) راه دادند ؛ سپس حسين آمد پس او را هم راه دادند ؛ سپس فاطمه آمد پس او را نيز راه داد ؛ سپس علي آمد ؛ پس او را نيز راه داد ؛ سپس فرمودند : خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خداندان ( پيامبر ) بزدايد و شما را پاک و پاکيزه بگرداند .
آيه صلوات :
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَاِئکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا ). الأحزاب / 56
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مي فرستد ؛ اي کسانيکه ايمان آورده ايد بر او درود فرستيد و به فرمانش به خوبي گردن نهيد .
بعد از نزول اين آيه ، صحابه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم سؤال کردند که ما چگونه صلوات بفرستيم ؟ آن حضرت فرمود :
قولو اللهم صل على محمد وعلى آل محمد کما صليت على ابراهيم وعلى آل ابراهيم، وبارک على محمد وعلى آل محمد کما بارکت على ابراهيم وعلى آل ابراهيم .
بگوييد خدايا بر محمد و آل او درود فرست همان گونه که بر ابراهيم و آل او درود فرستادي و بر محمد و آل او برکت فرست ؛ همانگونه که بر ابراهيم و آل او برکت فرستادي
چنانچه محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مينويسد :
عن عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِي لَيْلَى، قَالَ لَقِيَنِي کَعْبُ بْنُ عُجْرَهَ فَقَالَ أَلاَ أُهْدِي لَکَ هَدِيَّهً سَمِعْتُهَا مِنَ النَّبِيِّ، صلى الله عليه وسلم فَقُلْتُ بَلَى، فَأَهْدِهَا لِي. فَقَالَ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ کَيْفَ الصَّلاَهُ عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلَّمَنَا کَيْفَ نُسَلِّمُ. قَالَ " قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد، وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، کَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّد، وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ .صحيح البخاري ، ج4 ، ص119 ، ح 3405 ، کتاب بدء الخلق .
از عبد الرحمن بن ابي ليلي روايت شده است که گفت کعب بن عجره من را ديد ؛ پس گفت : آيا به تو هديه اي را که از رسول خدا شنيدم ندهم ؟ گفتم : آري ، آن را به من هديه بده ؛ پس گفت : از رسول خدا پرسيديم که اي رسول خدا ؛ درود فرستادن بر شما اهل بيت چگونه است ؟ پس بدرستيکه خداوند راه سلام کردن به شما را به ما آموخته است ؛ ( اما راه درود فرستادن را نياموخته است) ؛ فرمودند : بگوييد : خدايا بر محمد و آل او درود فرست همان گونه که بر ابراهيم و آل او درود فرستادي؛ که تو ستايش شده و بزرگواري ؛ و خدايا بر محمد و آل او برکت فرست ؛ همانگونه که بر ابراهيم و آل او برکت فرستادي ؛ که تو ستايش شده و بزرگواري .
آيه مودت :
قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَيهِ أَجْرَاً إِلاّ المَوَدَّهَ فِي القُرْبَى . الشورى / 23.
بگو به ازاي آن ( رسالت ) پاداشي از شما خواستار نيستم مگر دوستي در باره خويشاوندان
اين آيه مبارکه بر وجوب مودت و محبت به اهل بيت عصمت و طهارت دارد که بسياري از علماي اهل سنت نيز بر اين مسأله اعتراف دارند .
شيخ حسن بن علي السقاف در کتاب « صحيح شرح العقيده الطحاويه » مينويسد :
محبه آل بيت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فريضه عقائديه من الله تعالى على کل مسلم ومؤمن ، والدليل عليها من القرآن قوله تعالى ( قل لا أسألکم عليه أجرا إلا الموده في القربى ) الشورى : 23 . والدليل على تفضيل الله لهم قوله تعالى ( إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت ويطهرکم تطهيرا ) الأحزاب : 33 .
صحيح شرح العقيده الطحاويه - حسن بن علي السقاف - ص 653
دوستي اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وسلم واجبي است عقيدتي از جانب خداوند براي هر مسلمان و مومني ؛ و دليل بر اين مطلب از قرآن ، کلام خداوند است که : "بگو به ازاي آن ( رسالت ) پاداشي از شما خواستار نيستم مگر دوستي در باره خويشاوندان " و دليل بر برتري دادن خداوند ايشان را ، کلام خداست که : خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خداندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاک و پاکيزه بگرداند ."
و بعد در ادامه ميگويد :
والمراد بالأخذ بآل البيت والتمسک بهم هو محبتهم والمحافظه على حرمتهم والتأدب معهم والاهتداء بهديهم وسيرتهم والعمل برواياتهم والاعتماد على رأيهم ومقالتهم واجتهادهم وتقديمهم في ذلک على غيرهم .
صحيح شرح العقيده الطحاويه - حسن بن علي السقاف - ص 654 .
و مقصود از گرفتن اهل بيت و تمسک به ايشان ، محبت ايشان و نگه داشتن احترام ايشان است ؛ و نيز راه جويي به هدايت ايشان و سيره ايشان و عمل به رواياتشان و تکيه نمودن بر نظرشان و کلامشان و اجتهادشان و مقدم داشتن ايشان بر غير ايشان .
و براي تعيين مراد از « ذوي القربي » و اهل بيت مينويسد :
وأهل البيت هم سيدنا علي والسيده فاطمه وسيدنا الحسن وسيدنا الحسين عليهم السلام وذريتهم من بعدهم ومن تناسل منهم للحديث الصحيح الذي نص النبي صلى الله عليه وآله وسلم فيه على ذلک ، ففي الحديث الصحيح : نزلت هذه الآيه على النبي صلى الله عليه وسلم (إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت ويطهرکم تطهيرا) في بيت أم سلمه ، فدعا النبي صلى الله عليه وسلم فاطمه وحسنا وحسينا فجللهم بکساء وعلى خلف ظهره فجلله بکساء ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا " . قالت أم سلمه : وأنا معهم يا نبي الله ؟ قال : " أنت على مکانک وأنت إلى خير " . هذا لفظ الترمذي ( 5 / 663 برقم 3787 ) من حديث عمرو بن أبي سلمه ، وهو في " صحيح مسلم " ( 4 / 1883 برقم 2424 ) من حديث السيده عائشه . صحيح شرح العقيده الطحاويه - حسن بن علي السقاف - ص 655 .
و اهل بيت ، ايشان سرور ما علي است و نيز سيده ما فاطمه ، و سرور ما حسن و سرور ما حسين عليهم السلام ؛ و نسل ايشان بعد از ايشان ، و هر کس که از نسل ايشان باشد ؛ به خاطر حديث صحيحي که در آن رسول خدا صلي الله عليه وسلم بر اين مطلب تصريح کرده اند ؛ پس در روايت صحيحي آمده است که اين آيه در خانه ام سلمه بر رسول خدا نازل شد که " خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خداندان ( پيامبر ) بزدايد و شما را پاک و پاکيزه بگرداند ." پس رسول خدا فاطمه را و حسن و حسين را خواندند ؛ پس بر روي ايشان عبايي کشيده و علي در پشت سر ايشان بود ؛ پس عبا را بر روي او هم کشيد ؛ سپس فرمودند : خدايا ، ايشان اهل بيت من هستند ؛ پس از ايشان پليدي را دور نما و ايشان را پاک و پاکيزه بگردان ؛ ام سلمه گفت : اي رسول خدا ، آيا من هم با ايشان هستم؟ فرمودند : تو در جايگاه خود هستي و تو به سوي نيکي هستي ( يعني از اهل بيت نيستي اما گرانقدري) . اين لفظ روايت ترمذي است از حديث عمرو بن سلمه و در صحيح مسلم از روايت عائشه آمده است .
آيا باز هم ميتوان گفت که عقيده به تقديم اهل بيت از افکار جاهليت و يا حتي يهود است ؟ آيا ميتوان گفت که خداوند تبارک و تعالي و نيز پيامبر و حبيب او ، (نعوذ بالله) مروج افکار جاهليت بودهاند ؟
آيا اين سخن ابن تيميه ، اعتراض به خداوند نيست ؟
ادامه دارد ...
/س