بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اعضاي همايش بزرگداشت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني
بسم الله الرحمن الرحيم
خيلي متشکريم از اينکه به فکر احياء نام و آثار مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از بزرگان مراجع دوران اخير افتاديد. يکي از خصوصيات مهم ايشان اين است که در يکي از دوران هاي بسيار حساس تاريخ اين منطقه زعامت معنوي و ديني شيعه را بر عهده داشتند. مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از سال 1339 قمري که مرحوم شريعت اصفهاني از دنيا مي روند مرجعيت ايشان شروع مي شود. البته اين مرجعيت در آن دوره، مرجعيت مستقل و فراگير نبوده و بزرگان ديگر مثل مرحوم آقاي نائيني و مرحوم آقاي حائري بودند. لکن از سال 1355 قمري که در آن سال مرحوم آقاي نائيني و مرحوم آقاي حائري فوت مي کنند، مرجعيت مرحوم آقا سيد ابوالحسن مرجعيت مطلق در تمام قلمرو تشيع از کشورهاي عربي تا هندوستان و بقيه مناطق شيعه نشين مي شود.
اين مرجعيت مطلق تا سال 65 قمري (1325 شمسي) که سال وفات ايشان است يعني ده سال ادامه داشته است. شما ببينيد از سال 1339 قمري که مرجعيت ايشان آغاز مي شود ( حدود 1300 شمسي ) تا سال 1365 قمري يعني حدود 25 سال در تمام اين دوران در اين منطقه چه اتفاقاتي افتاده است؟ اتفاقات اين منطقه در اين دوران خيلي مهم است: در ايران مصادف است با روي کار آمدن رضاخان، در ترکيه روي کار آمدن آتاترک، در عربستان سعودي روي کار آمدن خاندان ملک سعود، در خود عراق نقشه جديد انگليس ها و آن ظلم هاي بزرگ در حق مردم عراق و حکومت ملک فيصل، در يک چنين دوراني مرحوم آقا سيد ابوالحسن زعامت شيعه را بر عهده داشتند که خيلي دوران دشواري است.
ممکن است کسي امروز به بعضي از مواضع مرحوم سيد اعتراض کند که چرا فلان موضع را نگرفتند يا فلان حرکت را نکردند لکن اگر چنانچه با چشم انصاف نگاه کنيم مي بينيم اين بزرگوار خيلي پخته و متين و هوشمندانه و بر اساس تکليف عمل کردند. دو برهه سياسي در زندگي مرحوم سيد مي توان قائل شد: در برهه اول مرحوم آقا سيد ابوالحسن جزو کساني بودند که به همين حکومت عراق و انتخابات صوري انگليس ها اعتراض کردند.
مرحوم خالصي از يک طرف مخالفت کرد، مرحوم نائيني و آقا سيد ابوالحسن هم مخالفت کردند. مرحوم آقاي خالصي را تبعيد کردند. اين دو بزرگوار را هم از نجف به ايران تبعيد کردند. (در بعضي از شرح حال هاي آقا سيد ابوالحسن خصوصيات و جزئيات اين موضوع را ذکر نمي کنند اما خوب است که ذکر بشود. ) در ايران علماء و بزرگان از اين دو عالم بزرگ تجليل کردند و شهر به شهر از آنها استقبال کردند و با احترام وارد قم کردند. اينها از چشم انگليسي ها پوشيده نماند و فهميدند که موقعيت اين دو بزرگوار چقدر موقعيت بالا و برجسته اي است و در نتيجه در کمتر از يک سال با تمهيدات مقدماتي مجدداً عذرخواهي کردند و اين دو بزرگوار را با احترام به نجف برگرداندند. برهه اول حرکت مرحوم آقا سيد ابوالحسن يک چنين حرکتي بود ولي در برهه دوم ايشان همتّش بر اين است که اولاً حوزه نجف را حفظ و تقويت کند و بعد تفکرات شيعه و تشيع را در اقطار دنياي اسلام ترويج کند.
ممشاي مرحوم آقا سيد ابوالحسن را در امر زعامت حوزه چه در بخش علمي و تدريس و چه در بخش اداره اجتماعي حوزه انصافاً جزو رؤساي کم نظير محسوب مي شوند. از نظر علمي تبرز ايشان در تسلط بر فقه است. کتاب وسيله ايشان هم انصافاً کتاب جامع و جالبي است. دوره فقه هست و از اين جهت بر عروه ترجيج دارد و از جهت جمع و جور کردن مسائل و مندرج کردن مسائل مشابه با يکديگر کتاب کم نظير و بسيار با اهميتي است. اگر بخواهيم در رابطه با فقاهت آيت الله اصفهاني شواهدي بياوريم استناد به اعتراف سيد عبدالهادي شيرازي از شاگردان آخوند خراساني به فقاهت و عمق علمي مرحوم سيد کافي است.
من از حاج آقا موسي زنجاني که ايشان هم از اخوان مرعشي به نقل از سيدعبدالهادي شيرازي شنيده بود، شنيدم زماني که مرحوم سيد تازه وارد ايران شده بود يک جلسه استفتاء تشکيل مي دهند و در آن جلسه سيد عبدالهادي شيرازي به احاطه علمي سيد اعتراف مي کند و راجع به مقام علمي ايشان خاضع مي شود.
يک خاطره اي من از آقاي مروج از شاگردان آيت الله اصفهاني شنيدم؛ ايشان تعريف مي کردند که بعد از مدتي تعطيلي حوزه يک روز رفتيم سر درس مرحوم سيد، وقتي ايشان آمدند فراموش کرده بودند که درس تا کجا بوده اتفاقاً طلبه ها هم فراموش کرده بودند که مرحوم سيد درس را تا کجا گفته اند. مرحوم سيد يک مسأله فقهي را مطرح کرد و گفت همين مسأله را بحث مي کنيم اما ايشان آنچنان بر بحث تسلط داشت مثل اينکه شب گذشته ساعت ها راجع به اين مسأله مطالعه کرده و اسناد آن را به دست آورده است.
از نظر زندگي و برخورد و مماشاتشان با افراد، مثل يک طلبه معمولي بودند يعني زندگي کاملا ساده که خود اين يک هيبت عظيمي را در چشم مخاطبين ايشان و زائرين ايشان به وجود مي آورد. محمد مهدي جواهري شاعر عراقي مي گويد با يکي از مقامات دولتي عراق به خانه سيد رفتيم برخلاف تصور ما خانه سيد بسيار ساده و کوچک بود. خادم ايشان ما را راهنمايي کرد تا بر روي يک حصيري که گوشه حياط پهن کرده بود بنشينيم. ما اکراه داشتيم که روي آن بنشينيم. چند لحظه بعد ديديم که خود سيد تشريف آوردند و روي همان حصير نشستند. ما هم مجذوب قناعت و وقار سيد شديم در حالي که از تمام دنياي اسلام براي ايشلان وجوهات مي فرستد اما ايشان اين چنين ساده زندگي مي کنند.
از لحاظ عظمت روحي هم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني خيلي شخصيت برجسته اي بود که نمونه آن حادثه کشته شدن فرزندش سيد حسن است. يک شيخي طلبه غيرمتعارفي به نام شيخ علي قمي (نبايد او را با شيخ علي قمي زاهد معروف نجف اشتباه گرفت) بين نماز مغرب و عشاء با چاقو پسر سيد را همانجا ذبح مي کند و رگ هاي گردنش را مي بُرَد و بعد هم فرار مي کند و از ترس مردم به شرطه خانه پناه مي برد. مرحوم سيد با اين حادثه آنچنان بزرگوارانه و صبورانه برخورد کرد که همه و حتي مخالفين سيد را به تعجب و تحسين واداشت. پدرم نقل مي کرد از مرحوم عموي ما مرحوم سيد محمد که آنجا حاضر بوده، ايشان مي گويد: وقتي با سيد ابوالحسن از مسجد به منزل برمي گشتيم سيد يک نگاهي کردند گفتند: عجب با سيد حسن آمدي بي سيد حسن برمي گردي؟ اظهار تأسف سيد همين اندازه بود و ايشان به عشاير شيعه اجازه نمي دهند که قاتل پسرشان را قصاص کنند که اين عظمت روحي اين بزرگوار را نشان مي دهد.
/س