جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
داور خانوادگي
-(1 Body) 
داور خانوادگي
Visitor 611
Category: دنياي فن آوري

اشاره :

در گذشته ، از « خانواده » به عنوان نهادي مقدس ياد کرديم و از سازندگيهاي آن گفتيم و «معيارگرايي» را در انتخاب همسر ، به عنوان عامل ثابت و سلامت خانواده دانستيم و لحاظ کردن ديانت و نجابت را در ازدواج ، يک ارزش شمرديم. ويژگيهاي همسر نمونه هم بحث شد . « منطقي بودن» هم به عنوان عامل جلوگيري از اختلافها و حل اختلافها دانسته شد . اينک به روشهاي شايست? حل اختلافهاي خانوادگي مي پردازيم:

شعل? اختلاف

خيلي اوقات ، يک جرقه ، خانه اي ، خرمني و کارخانه اي را به آتش مي کشد و نابود مي سازد . « اختلاف» ، جرقه اي است که گاهي در کانون يک خانواده مي افتد و آن را تا مرز سوختن و خاکستر شدن پيش مي برد. بايد از پيدايش اين جرقه ، که به شعل? خانمانسوز تبديل مي شود ، جلوگيري کرد و ريش? آن را در رفتار هر يک از دو شريک زندگي شناخت و خشکاند . اگر هم اين آتش برافروخته شد ، پيش از گسترش دامن? آن ، بايد در اولين فرصت آن را فرو نشاند و از در افتادن آن در هم? ارکان زندگي جلوگيري کرد. اگر از دست خود زوجين کاري ساخته نيست ، ضرورتاً بايد از بيرون کمک گرفت . مثل« آتش نشاني » که هنگام اشتعال يک خانه و ناتواني افراد خانه براي فرونشاندن آتش ، به « امداد» خانواده مي آيد و نجات ميدهد و شعله ها را خاموش مي کند. طرفين اختلاف ، اغلب هر کدام مي کوشند تا حق را به جانب خود بدانند و مشکل و علت اختلاف را به گردن ديگري بيندازند . از اين رو تفاهم و صلح و سازش به دست نمي آيد و نفسانيات و خودخواهي هاي انسان مانع از اعتراف به حق به سود طرف مقابل مي شود. 

نياز به « داور»

در صورت عدم تفاهم ، براي حل اختلافها گاهي نياز به « داور » است ، داوري بي طرف ، دلسوز ، عاقل ، با تجربه و بي غرض. داوري که هر دو طرف ، براي او احترام قايل باشند و حرف و صلاحديد او را بپذيرند و به داوري او رضايت دهند . داوري که مورد رضايت طرفين باشد و به تعبير فقهي : « قاضي تحکيم». اصل اين کار ، بسيار پسنديده است و اگر کسي بتواند نقش« داور مصلح» را ايفا کند ، بزرگترين پاداش الهي را نصيب خويش ساخته است ، چون که در تعاليم اسلامي يکي از ثواب ترين و شايسته ترين کارهاي خداپسند، « اصلاح» و آشتي دادن ميان افرادي است که دچار فتنه و کدورت و قهر و دشمني شده اند . « اصلاح ذات البين» در آيات قرآني هم آمده است و خداوند ، مکرر به ايجاد آشتي و اصلاح ميان مردم فرمان داده است . (1)امام صادق(عليه السلام ) فرمود: « صَدَقَةٌ يُحِبُّها اللهُ ، اِصلاحٌ بينَ الّناسِ اِذا تَفاسَدوُا و تَقارُبٌ بَينَهم اِذا تباعَدوُا»(2) صدقه اي که خداوند دوست مي دارد ، آشتي دادن ميان مردم است ، آنگاه که گرفتار تباهي شوند و نزديک ساختن آنان به يکديگر ، آنگاه که از هم دور شوند . حتي دروغ مصلحت آميز براي حل اختلافات و ايجاد تفاهم و دوستي ، مجاز شمرده شده است . از اين رو ، آنکه مسؤوليتِ « اصلاح » را مي پذيرد و به عنوان داور بين دو طرف حضور مي يابد ، يک نيکوکار راستين است . گاهي هم به دو قاضي و داور نياز است ، دو نمايند? عاقل و فهميده و مجرّب ، تا به حل مشکل بپردازند و صلح و صفا را دوباره برقرار کنند و ريش? کدورت و نزاع را بخشکانند . قرآن کريم نيز به چنين حکميتي رأي داده است . تلاش از سوي اين دو « قاضي خانوادگي » و اصلاح از سوي خدا . يعني يک گام را اينان بر مي دارند ، گام ديگر را خداوند با نزديک ساختن دلها به يکديگر و ايجاد مودت برمي دارد . گر چه دو طرف ، راضي به حکميت و داوري مي شوند و گر چه دو داور ، براي آشتي دادن تلاش مي کنند ، اما دلها در قبض? قدرت خداست و او الفت آفرين است و اين تلاش را سبب حصول توافق و هماهنگي مي سازد. در قرآن کريم مي خوانيم : « وَ اِن خِفتُم شِقاقَ بينهما فَابعَثُوا حَکماً مِن اهله و حکماً من اهلِها اِن يُريدا اِصلاحاً يُوَفِّقِ اللهُ بينَهما...»(3) اگر از نزاع و اختلاف ميان آن دو ( همسران) بيم داشتيد که به جدايي بيانجامد ، پس يک داور و حَکَم از سوي خانواد? مرد و داوري هم از سوي خانواد? زن انتخاب کنيد و بفرستيد ، اگر آن دو در پي اصلاح و آشتي بودند ، خداوند نيز ميان آنان آشتي و توافق پديد مي آورد . در اين آيه چند نکت? زيبا به چشم مي خورد :
«اول» : اينکه داور ، از خانواده باشد نه از بيرون و بيگانه ، تا اختلافات و اسرار خانوادگي به خارج درز نکند و آبروريزي نشود و نزاع داخلي آنان بر سر زبانها نيفتد. بعلاوه ، اقوام نسبت به مسايل فيمابين آنها ، آشناتر و به راه حل نيز واردترند.
«دوم»: آنکه واقعاً دو طرف ، در صدد اصلاح و رفع مشکل باشند، نه در حالت لجاجت و تعصب و يکدندگي و خودمحوري و خودخواهي ، که هر کدام بخواهد اثبات کند که حق با اوست و طرف مقابل اشتباه کرده يا گنهکار است و تقصير اوست . در اين صورت هرگز تلاش مصلحان و داوران به نتيجه نخواهد رسيد.
«سوم» : آنکه«اراد? اصلاح» ، جدي باشد و طرفين به يک توافق و وحدت نظر برسند يعني بزرگترها و ريش سفيدها و داوران خيرخواه و صادق و امين ، حرفهاي آنان را بشنوند و ديدگاههاي موکل خود را به طرف مقابل برسانند و نتيج? اين صحبتها آن باشد که خود زوجين ، مشکل را حل شده ببينند و اختلاف ريشه کن شده باشد ، نه آنکه با سلام و صلوات و رودربايستي قرار دادن آنها و « مأخوذ به حيا شدن» و شرم حضور ، مسأله به ظاهر حل شود ، ولي ريش? اختلاف و غد? کدورت همچنان باقي مانده باشد . « تا ريشه به جاست ، درد درمان نشود.» آشتي و صلحِ دلخواه و ارادي ، پايدار است . و گرنه « آشتي تحميلي»، سر پوش گذاشتن بر « شعل? خلاف و اختلاف» است ، که روزي از زير خاکستر سر مي کشد و برافروخته مي شود . چنين داوري ، نبايد مانند يک « مداواي سطحي» باشد و اصل غده باقي بماند و به تدريج رشد کند و صفاي خانه را بر هم بريزد .
« چهارم» : علت اينکه قرآن ، توصيه به گزينش و داوري « دو قاضي » مي کند ، براي اطمينان هر چه بيشتر به اين است که هيچ ستم و اجحاف و حق کشي يا يک سويه نگري در قضيه پيش نخواهد آمد . وقتي دو طرف ، از خود سلب اختيار کردند و کار را به دو داور مطمئن و منصف سپردند ، روشن است که آنان به توافقي دست خواهند يافت و راه حلي ارائه خواهند کردکه به سود و صلاح هر دو جانب باشد.(4)« داوران خانگي» ، هم مسؤوليت دارند ، هم اختيار و قدرت تصميم گيري و هم رأي و داوري آنان براي دو طرف اختلاف خانوادگي الزام آور و لازم الأتّباع است . تعيين چنين داوراني ، براي جلوگيري از تفرق و از هم پاشيدن خانواده هاست . وظيف? عموم مؤمنين ، فاميلها و وابستگان و حتي دستگاه قضايي و دادگستري آن است که تا مي توانند با چاره انديشي و تدبير ، مانع تفرقه ، جدايي و طلاق شوند و ايجاد آشتي و وفاق را سرلوح? کار خويش قرار دهند . 

طلاق ، هرگز!

برخلاف آنچه در ابتداي بروز « اختلاف» و « ناسازگاري» به نظر مي رسد ، طلاق ، تنها« راه حل » نيست . پيچيدگي بافت « روابط خانوادگي» و تأثير و تأثرهايي که هر يک از « پيوستن» ها و « گسستن» ها برافراد مي گذارد و جدايي ، آثار سوء اخلاقي و اجتماعي و تربيتي و معاشرتي بر هر دو طرف و وابستگان و فرزندان مي گذارد ، سبب مي شود که در بروز اختلافات ، طلاق را « بدترين راه حل » بدانيم. طلاق ، شايد آسانترين راه باشد ، ولي هرگز بهترين و عاقلانه ترين راه حل براي ناسازگاريها نيست ، بخصوص اگر در شرايط عصبانيت و خشم به آن اقدام شود . از اين رو ، طلاق ، از منفورترين « حلال» هاي الهي به شمار آمده است . هر چند جايز است ، ولي بسيار ناپسند است . امام صاقد(عليه السلام ) فرمود: هيچ چيز ، از آنچه خداوند متعال آنها را حلال قرار داده است ، نزد او از « طلاق» ، منفورتر و ناپسنديده تر نيست . »: « ما مِن شيءٍ ممّا اَحَلَّهُ الله عز و جل اَبغَض اليه مِنَ الطّلاق...»(5) و در سخني ديگر فرموده است : هيچ چيز نزد خداوند ، مبغوض تر و نکوهيده تر از خانه اي نيست که در اسلام ، با جدايي( و طلاق) خراب شود.(6) کودکاني که بي سرپرست ، يا محروم از محبت پدري يا مادري مي مانند ، از نظر تربيتي مشکل پيدا مي کنند و از نظر عاطفي دچار کمبود مي شوند . اغلب نيز « نامادري» نمي تواند « خلأ عاطفِي» فقدان مادر را در کودکان بي پناهي که ساي? شوم طلاق بر سرشان افتاده است ، پر کند. خود زن و شوهري هم که از هم جدا مي شوند ، اغلب گرفتار بحرانها و مشکلات عجيب و فراواني مي شوند که قبلاً هرگز فکر آن را هم نمي کردند. اينجاست که خراب شدن خانه در اثر جدايي( که در حديث آمده است) مصداق پيدا مي کند. طلاق ، نوعي « آوار» است که بر سر افراد خانواده فرو مي ريزد و بنيان خانواده را ويران مي سازد . « خانه خرابي » در ساي? طلاق ، يعني اين ! طلاق به خاطر ناسازگاري اخلاقي و عدم تفاهم ، يک مسأله است ، طلاق از سر هوس و تمايلاتِ نفساني و تجربه کردن زنهاي مختلف ، مسأله اي ديگر که زشت تر و ضد اخلاقي تر است . رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) مي فرمايند: خداوند ، دشمن مي دارد ( يا لعنت مي کند) هر زن يا مردي را که ذوّاق و چشنده باشند( انّ الله عز و جَلَّ يبغَضُ ( او يلعن) کُلَّ ذَوّاقٍ مِنَ الرِّجال وَ کُلَّ ذوّاقَةٍ مِنَ النّساء)(7)يعني ازدواج نه بر اساس بنيان نهادن يک کانون مستحکم و بي خلل ، و طلاق نه از سر ناسازگاري و عدم امکان ادام? زندگي مشترک و به عنوان آخرين راه حل ، بلکه بر اساس هوسراني و تجربه کردنِ زنهاي مختلف و شوهرهاي متعدد . اين گونه نگاه به زندگي ، به بازيچه گرفتن زندگي است . زندگيهاي تلخ تر و شکننده تر پس از طلاق ، عبرت خوبي براي کساني است که با بروز کوچکترين ناهماهنگي در زندگي ، پاي طلاق را به ميان مي کشند . تا مي توان ، با حسن نيت و به کمک داور بي طرف و داوران خانوادگي ، اختلافات را ريشه يابي و ريشه کن کرد ، چرا سخن از طلاق و جدايي؟

پاورقي ها:
1- انفال 3 ، نساء85 و 115 ؛ حجرات10 و بقره244.
2- اصول کافي ، ج2 ، ص209.
3- نساء، آي? 35.
4- اين نکته در الميزان ، ج4 ، ص368 آمده است .
5- فروع کافي ، ج6 ، ص54.
6- وسائل الشيعه ، ج15 ، ص266.
7- ميزان الحکمه ، ج5 ، ص547(به نقل از فروع کافي،6/54)

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image