نوجوان و جوان به دنبال كشف هويت و چيستي و كيستي خود است; هرگاه پاسخي كافي براي اين سؤالات پيدا نكند، به «انحراف در هويت» دچار ميشود . پناه بردن به اعتياد و يا لااقل ايجاد زمينهي آن در اين سن و سال، امري بعيد نيست .
خانواده در گرايش طفل و نوجوان به بزهكاري و ناهنجاري اجتماعي - از جمله اعتياد - نقش مهمي دارد; وفور و تنوع مواد مخدر و قرار گرفتن در گروههاي اجتماعي كه عملكردي خلاف هنجارهاي اجتماعي و عرف دارند، از ديگر عوامل گرايش فرد به اعتياد است . بي ترديد عوامل ريز و درشت ديگري هم در اين مقوله مؤثرند كه به منظور پرهيز از طولاني شدن مطلب از بيان آنها صرف نظر كرديم . در اين مقاله به برخي از مهمترين راههاي پيشگيري و جلوگيري از اعتياد، به اختصار اشاره ميشود .
آموزش همگاني
آموزش همگاني و ايجاد فرهنگ مبارزه با اعتياد، از مهمترين راهكارهاي پيشگيري از اعتياد و مبارزه با اين بلاي خانمان برانداز است . هرگاه رسانههاي جمعي بابرنامههاي اختصاصي، اين مهم را در دستور كار قرار بدهند، نقش مهمي در اين زمينه پذيرفتهاند . ارائهي آمار قربانيان مصرف دخانيات و اينكه سالانه پنج ميليون نفر براثر استعمال دخانيات جان ميسپارند، ادعاي سازمان بهداشت جهاني را به اثبات ميرساند كه سيگار را قاتل انسان داشته است . همچنين دود سيگار حاوي چهارهزار نوع مادهي سمي است كه در بروز سرطانريه و بيماريهاي قلبي نقش عمده دارند . حدود نود تا نود و پنج درصد از كساني كه به سرطان ريه مبتلا شدهاند، از معتادان به سيگار ميباشند . از اين تعداد، تنها بيست درصد قابل درمان تشخيص داده شدهاند آن هم نه به طور كامل . همچنين نيمي از كساني كه به سرطان مثانه دچار شدهاند، از معتادان به سيگار ميباشند .
از سوي ديگر ترك سيگار پس از چهل و پنجسالگي چندان مؤثر نيست، زيرا سيگار در طول مدتي كه استعمال شده، تاثير خود را بر بدن شخص گذاشته است . (1)
هرگاه آموزشهايي متضمن مضرات سيگار و ديگر مواد مخدر، در دستور كار رسانههاي جمعي اعم از راديو و تلويزيون و مطبوعات و روزنامهها و مجلات قرار بگيرد، به مرور زمان نوعي باور قلبي به مضرات آن در وجود افراد نهادينه ميگردد و از استعمال دخانيات همانگونه پرهيز ميشود كه از نوشيدن يك مايع سمي خطرناك خودداري ميگردد .
البته موفقيت واقعي و چشمگير زماني به دست ميآيد كه ضرورت پيشگيري از اعتياد و قبح استعمال آن به صورت يك «فرهنگ اجتماعي و عمومي» درآيد . تجربه نشان داده است كه آيين نامهها و مقررات (اعم از آنها كه جنبهي پيشگيرانه دارند و آنها كه براي توزيع و پخش اين مواد مجازات تعيين ميكنند) و نيز جلسات و كنوانسيونها و دستورالعملها و قطعنامهها عملا كارآيي واقعي نداشتهاند; اما هرگاه پذيرش يك پديده به باور عمومي بنشيند و قبح و زشتي يك عمل به صورت «فرهنگ اجتماعي» درآيد، مقصود حاصل شده است .
به عنوان مثال، ايستادن در صف نانوايي و رعايت نوبت، در حال حاضر به عنوان يك فرهنگ اجتماعي درآمده است; به طوري كه حتي اگر شخص بتواند با اعمال زور و قدرت اين نوبت را رعايت نكند، دستبه اين كار نميزند، زيرا خود را در معرض سرزنش ديگران ميبيند، يا مثلا تا چند سال قبل در اتوبوسهاي خط واحد ديده ميشد كه افرادي از كشيدن سيگار پرهيز نميكنند; اما در حال حاضر، زشتي اين كار به عنوان يك فرهنگ زيبا و پذيرفته شده درآمده است; و كسي در اتوبوس واحد مبادرت به استعمال سيگار نميكند .
بنابراين هرگاه زشتي اعتياد در هر رتبه و با هردرجه از خطر به عنوان يك فرهنگ عمومي در آيد، آن گاه زحمت صدور آيين نامه و مقررات و قطعنامه و ... از دوش مسؤولان برداشته ميشود و جامعه به عنوان موجودي قاطع و مراقب، جلو معتادان و كساني را كه در معرض اين بلا قرارگرفتهاند، خواهد گرفت . در حال حاضر زشتي و قبح بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي به صورت فرهنگ عمومي درآمده و اين را ميتوان دليلي براين نكته دانست كه هرگاه همت مسؤولان صرف فرهنگ سازي پديدهها گردد; با بسياري از ناهنجاريها از جمله اعتياد، ميتوان مبارزهاي اصولي و اساسي صورت داد .
البته اين اقدام اساسي نميتواند با اقدامات رايج منافات داشته باشد . مانند اقدامات ستادهاي امور تربيتي كه در سال هفتاد و شش با وضع آيين نامههاي انضباطي مدارس در خصوص پيشگيري از ابتلاي به سيگار و مبارزه با اين پديده، گامهايي برداشت و البته در شكلي وسيعتر اقداماتي شبيه اقدامات پليس بينالملل در مبارزه با قاچاقچيان و كنفرانسهاي كميسيون بين المللي پليس جنايي و اقدامات يونسكو و كميسيونهاي مربوط در زمينهي آموزش همگاني و تبيين مسالهي اعتياد در شكل عمومي نظر مخالفي نيز وجود دارد، مبني براين كه با توجه به عمومي نبودن مسالهي اعتياد و اين كه همواره درصدي از افراد جامعه به اعتياد مبتلا هستند، آموزش عمومي و تبيين عمومي مسائل مربوط به اعتياد احتمال فراگيرتر شدن آن را افزايش ميدهد و اين كار به جاي پيشگيري از اعتياد، شيوع آن را دامن ميزند . حتي برخي ديگر سكوت مطلق در برابر اين پديده و ايجاد نوعي خلا اطلاعاتي را در اين زمينه راهگشاتر از تبيين عمومي مساله ميدانند، (2) اما واقعيتها غير از اين را نشان ميدهد و مقتضيات جوامع و سردرگمي انسان امروزي و اين كه انسان در جهان امروز به دنبال راهي است، تا خلاهاي مختلف فكري و روحي خود را پر سازد (و اين نياز او را به راههاي مختلفي از جمله اعتياد به مواد مخدر ميكشاند) ضرورت آموزش همگاني را اقتضا ميكند; مضافا اين كه تنوع اين مواد، دامنهي فراگيرتر شدن آن را دوچندان ميكنند .
برهمين مبناست كه در دههي دوم قرن بيستم به اينسو، اعتياد به مواد مخدر در محافل پزشكي، قضايي و انتظامي مردود و زيانبار وصف شده و ريشه كن شدن آن بر پنج اصل، مبتني شده است: (3)
1 . آموزش بهداشت و ارشاد عمومي به خاطر پيشگيري از ابتلاي به اعتياد; 2 . منع كشتخشخاش، يا محدود ساختن كشت آن; 3 . غير قانوني شناختن اعتياد به مواد مخدر; 4 . مبارزه با قاچاقچيان; 5 . درمان معتادان با بازگيري اعتياد;
البته با وجود آنچه گفته شد; دامنهي اعتياد گسترش چشمگيري يافته و گاه در طول چند سال، شاهد گسترش چندين برابر آن بودهايم .
از سوي ديگر، كساني كه موفق به ترك اعتياد ميشوند، به طور دائم توفيق حاصل نميكنند، بلكه بالغ بر نود درصد مجددا به اعتياد روي ميآورند و عجيب و شگفتآور اين كه مجهزترين قواي انتظامي در برخورد با قاچاقچيان توانستهاند تنها پنج درصد تا ده درصد از كل مواد مخدر را كشف و ضبط نمايند . (4)
براساس آنچه اشاره شد، ضرورت آموزش همگاني براي پيشگيري از غلتيدن در دام اعتياد، در مقايسه با برخورد با قاچاقچيان و ترك اعتياد، اولويتي ويژه پيدا ميكند .
مضافا اينكه هزينههاي آموزش عمومي به مراتب از لحاظ مادي، كمتر از برخورد با قاچاقچيان و درمان اعتياد است; ضمن اينكه توفيق در اين كار، رقم چندان قابل ملاحظهاي را نشان نميدهد . از سوي ديگر، نگرشي كه جامعه به شخص معتاد، ولو با ترك اعتياد دارد، او را چه بسا مجددا به دام اعتياد بكشاند . همهي اينها ضرورت آموزش همگاني را در پيشگيري از اعتياد و واظبتبراين پديدهي خطرناك موجه ميسازد .
در آموزش همگاني براي پيشگيري از اعتياد، تنوع برنامههاي آموزشي ضرورتي اجتنابناپذير دارد; برنامههاي مبتني بر عبرت و پند گرفتن از سرنوشت و سرگذشت كساني كه زندگي معمولي خود را فداي يك لحظه هوسراني كردهاند و با يك لب زدن به مواد مخدر، براي هميشه معتاد شدهاند، هشدار به خانوادهها مبني بر مواظبتبر روند زندگي فرزندانشان، كنترل غير محسوس بر ارتباطات آنها، آگاه كردن خانوادهها از تنوع مواد مخدر و دهها شاخص ديگر ميتواند در قالب آموزش همگاني قرار بگيرد . در شمارهي آينده باز هم راهي ديگر به منظور پيشگيري از اعتياد و مبارزه با آن تقديم خواهيم كرد . پينوشتها:
1 . روزنامهي جام جم، 11/3/82 .
2 . جرمشناسي، ج 2، ص 372 .
3 . همان، ص 382 .
4 . اين آمارها معمولا در نوسان است .