جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
رمز و راز شادابي و نشاط در جواني
-(2 نفر) 
رمز و راز شادابي و نشاط در جواني
بازدید 232
گروه: دنياي فن آوري
استاد حسن عرفان; استاد حوزه و دانشگاه، محقق و داراي تاليفات مي‏باشند. كم‏تر طلبه يا دانشجويي است كه در اولين برخورد يا اولين تدريس استاد، مجذوب اخلاق او نشود. تقاضاي مصاحبه‏اي كرديم و ايشان متواضعانه پذيرفتند. از جواني گفتند و تعريف جواني، از دوستان خوب و دوستان بد، از ضرورت داشتن مرشد و استاد و اين‏كه قبل از طلب رشد بايد «تشنه شد» و ... آنچه پيش روي شماست‏حاصل اين گفت‏وگوي كوتاه است. با تشكر از ايشان توجه شما را به اين مصاحبه مفيد و خواندني جلب مي‏كنيم.

به عنوان اولين سؤال تعريف شما از جوان و جواني چيست؟

قاعدتا ما از نظر علمي يك سن تقويمي داريم، سن تقويمي همان است كه شناسنامه مشخص كننده آن است، كي به دنيا آمده‏ايم و اكنون چند ساله هستيم؟ و يك سن عقلي داريم كه اين ميزان و معيارها و شاخص‏هاي عقلي را در ما مشخص مي‏كند، كه ممكن است كسي در پنج‏سالگي به رشد عقلي برسد، كسي در بيست‏سالگي به رشد عقلي برسد، كسي در چهل سالگي به رشد عقلي برسد و ممكن است هيچ‏گاه به رشد عقلي نرسد. «الكسيس كارل‏» يك مطلبي را مطرح مي‏كند راجع به سربازان امريكا كه مي‏گويد: حدود 50% سربازان امريكايي سن عقلي آن‏ها بين 11 و 12 سال است‏يعني از نظر عقلي كودك اند و يك سن رواني داريم كه اين مربوط به شاخصه‏هاي رواني است كه اين شخصي كه ما مطرح مي‏كنيم چه مقدار شادابي رواني دارد يا افسردگي رواني دارد.
جواني بيش‏تر مربوط به شادابي و نشاط رواني است; يعني جوان كسي است كه شادابي شايسته و بايسته رواني داشته باشد، نشاط داشته باشد و انرژي و نيرومندي جواني داشته باشد. از اين جهت ممكن است كسي زودتر از سن تقويمي‏اش پير بشود. مثلا همان پديده‏اي كه اكنون در دنيا متداول است و در زمان قديم هم گاه گاه بوده است كه از آن تعبير كردند به پيري زودرس و يك كسي ممكن است اين شادابي و نشاط و انرژي را نگه بدارد و اين يك پديده ديگري است‏به نام «جواني پايدار».

يعني چه بسا پيري كه جوان باشد و جواني كه پير باشد.

بله. بنابراين، ما نمي‏توانيم جواني را با سن تقويمي مرزبندي كنيم. بيش‏تر جواني مربوط به سن رواني و شادابي و نشاط رواني است و انرژي‏هايي كه جوان دارد. مسلما در معارف اسلامي هم كوشش شده براي پايداري جواني، يعني «جواني پايدار» و مبارزه با پيري زودرس كه امروز يكي از پديده‏هاي مهم جهاني است.

آيا معناي فرمايش شما اين نيست كه وقتي گفته مي‏شود: «اهل بهشت جوان‏اند» منظور روح جواني است؟

درست است كه اهل بهشت روح و روان شادابي دارند، «هم في شغل فاكهون‏». ولي مسلما از نظر فيزيكي و فيزيولوژي هم جوان خواهند بود.

چطور مي‏شود به اين جواني پايدار رسيد و جوان ماند؟

ما بايد ببينيم عوامل پيري زودرس چيست؟ چه چيزهايي پيري مي‏آورد؟ يا اين‏كه چه چيزهايي پيري زودرس مي‏آورد؟ مردم فكر مي‏كنند تنها چيزي كه پيري مي‏آورد و انسان را به فصل پيري مي‏رساند، فقط گذشت زمان است ولي جدا از گذشت زمان، چيزهاي ديگري هم مطرح شده كه اين‏ها انسان را دچار پيري مي‏كند مثلا در روايت هست كه: غم و غصه و يا به تعبير ديگر، افسردگي، نصف پيري است‏يا وامداري انسان را پير مي‏كند. ازدواج با پير زن، انسان را پير مي‏كند، از پله بالا رفتن انسان را پير مي‏كند، زندگي در جاهاي نمناك انسان را پير مي‏كند. مهم‏ترين شاخصه پير شدن غير از زمان، غصه است. آنچه كه امروزه از آن به نام «افسردگي‏» ياد مي‏كنند. اين افسردگي‏ها انسان را پير مي‏كند و انسان را دچار پيري زودرس مي‏كند و اين غير از عامل زمان است. هم در تاريخ كهن و هم در تاريخ جهان نقل كرده‏اند كه اين افسردگي‏ها چه آثار فيزيكي و فيزيولوژيكي دارد. در جنگ جهاني دوم، آلمانها يك زن جوان را به عنوان جاسوس گرفتند و او را در سلول انفرادي زندان كردند كه متخصصان و كارشناسان در امور جاسوسي او را محاكمه كنند. وقتي در سلول انفرادي را گشودند او را نشناختند، يعني همه نگهبانان خيال كردند كه دولت انگليس با يك شگرد پيچيده‏اي جاسوس جوان را با يك پير زن عوض كرده، نمي‏دانستند كه فشار غم و اندوه ناگهاني، او را پير كرده و حتي موهايش را سپيد كرده است. همين سفيدمويي يك عارضه‏اي است كه در زمان پيري رخ مي‏دهد، مي‏شود بر اساس غم و غصه در زمان جواني هم پديد بيايد يا مثلا يكي از شاخصه‏هاي پيري ضعف است. كمبود پروتئين، ويتامين، كلسيم، فسفر و همه ضعف‏هايي كه در تغذيه ما هست ممكن است در دوران جواني رخ دهد.

در واقع افسردگي عامل اصلي از بين رفتن جواني است؟

بله، شكي نيست.

استاد! خيلي از اولياي خدا، بسياري از ثمرات رياضت‏هاي خود را مديون دوران جواني مي‏دانند. مگرچه خصوصيتي در اين برهه از زمان عمر آدمي وجود دارد؟

يك فصل حساس و سرنوشت‏ساز زندگي ما، در دوران جواني است. ويژگي‏هاي دوران جواني چند چيز است: اول اين‏كه انسان در جواني به اوج زيبايي‏اش مي‏رسد، يعني فصل جواني فصل جمال انسان است. جلوه جمال انسان در جواني است. هر كس متناسب با زيبايي‏هاي خودش، بعدها دچار فرسودگي، شكست، ضعف اندام، ريزش مو، ريزش دندان‏ها و امثال اين‏ها مي‏شود. مسلم است كه جواني خودش به عنوان يك قدرت و يك دارايي كه همان زيبايي باشد، يك سري آفت‏هاي ويژه خودش را دارد. در اين زمان است كه جوان به جهت زيبايي‏هايي كه دارد معشوق واقع مي‏شود.
دومين ويژگي دوران جواني اين است كه دوران جواني، فصل طوفان‏ها و تندرهاي حساس و تند غرايز هم هست; يعني فصلي است كه انسان شديدا احتياج دارد به كنترل غرايزش كه در صورت كنترل، سرنوشت‏ساز و در صورت عدم كنترل سرنوشت‏سوز است.
سومين ويژگي جواني اين است كه دوران بروز عواطف هم هست; يعني همان‏طوركه غرايز در جواني طوفاني مي‏شوند، عواطف انسان هم اوج مي‏گيرد. فصلي است كه انسان دوست دارد محبت كند و مورد محبت واقع شود. فصل دوست‏يابي‏هاي انسان است و چون فصل دوست‏يابي‏هاي انسان است، اگر معيارهاي خاص براي گزينش دوست نداشته باشد، مي‏تواند دوست او سرنوشت‏سوز باشد و اگر معيارهاي خاصي براي انتخاب دوست داشته باشد و دوست‏سالم و درست انتخاب كند، مي‏تواند برايش سرنوشت‏ساز باشد.
همچنين جواني فصل توانمندي و قدرتمندي انسان است. اين فصل است كه انسان قدرت دارد و در اوج توانايي جسمي است و فصل كار و تلاش اوست. از اين جهت، در روايات آمده است كه روز قيامت نمي‏گذارند كسي قدم از قدم بردارد تا اين‏كه سؤال مي‏كنند از «عمره في ما افناه‏» از او مي‏پرسند كه عمرش را در چه چيزهايي تباه ساخته است. بلافاصله از او سؤال مي‏كنند كه جواني‏اش را در كجا گذراند؟ با اين‏كه جواني قسمتي از عمر است ولي يك‏بار سؤال از عمر مي‏كنند و يك‏بار از جواني. چون جواني بخش سرنوشت‏ساز انسان است. جواني اوج كارآيي مغزي انسان هم هست; يعني نه تنها توانمندي‏هاي فيزيكي دارد، بلكه از نظر فكري و عقلي نيز كارايي ذهن او بسيار بالاست، يعني حافظه‏اش بسيار خوب مطالب را مي‏گيرد و درك مي‏كند ولي در دوران پيري ضعف در همه قلمروهاست‏حتي ضعف حافظه. لذا روايت مي‏فرمايد: «العلم في الصغر كالنقش في الحجر و العلم في الكبر كالنقش في الماء»; يعني علم در كودكي همچون نگار بر سنگ است ولي در پيري همچون نقش بر آب است.
و در روايتي ديگر هست كه فرشته‏اي هست كه شب همه انسان‏ها را خطاب مي‏كند در همه سنين: با سالمندان سخني دارد، با ميان‏سالان سخني و با جوان‏ها هم سخني. و سخني كه اين فرشته هر شب به جوانان مي‏گويد اين است: اي بيست‏ساله‏ها! تلاش كنيد. يعني فصل تلاش است، فصل كوشش است. چون فصل قدرتمندي انسان است. مساله ديگر اين‏كه، در جواني اشتغالات انسان كم‏تر است و اين‏كه اشتغالات كم‏تر است تمركز بيش‏تري دارند و مي‏توانند رشد بيش‏تري در بعضي قلمروها پيدا كنند.

همان‏طور كه فرموديد: يكي از خصوصيات جوان، گرايش به دوست‏يابي است. ملاك يك «دوست‏» از منظر آيات و روايات چيست؟ و راه‏هاي كشف چنين دوستي كدام است؟

ملاك‏هاي مختلفي در آيات و روايات براي دوست آمده است. چون نقش سرنوشت‏سازي دارد و گاهي دوست، انسان را جهنمي مي‏كند. در قرآن كريم، كه سخنان اهل دوزخ را نقل مي‏كند، بعضي از جهنمي‏ها مي‏گويند: «يا ليتنا لم اتخذ فلانا خليلا» مي‏گويند: اي واي! كاش ما فلاني را به دوستي برنگزيده بوديم. بعضي معيارها بسيار بلند است مانند اين‏كه دوست‏شما بايد شما را به ياد خدا بيندازد و اين معيارهاي قابل پي‏جويي است و در جامعه خيلي ساده انسان مي‏تواند بفهمد، اگر كسي در قلمرو اخلاق و قلمرو دين و قلمرو معنويت قرار دارد، اين شايستگي دارد براي اين‏كه انسان او را به عنوان دوست‏برگزيند: دوست تو از تو به بايد
تا تو را عقل و دين بيفزايد
يا سعدي مي‏گويد:
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
و يا شاعر ديگري مي‏گويد:
دوستي با مردم دانا زرين كوزه‏ايست
بشكنند ور نشكنند بازش توان ساختن
دوستي با مردم نادان سفالين كوزه‏ايست
بشكنند ور نشكنند دورش توان انداختن دوستي با مردم مؤمن، دانا، عاقل مناسب است و در معيارهاي دوست‏گزيني روايت هست كه با افراد فاسق، شهوت‏پرست و هوس‏باز دوست نشويد، با انسان‏هاي احمق دوست نشويد، با انسان‏هاي متملق و چاپلوس دوست نشويد، با انسان‏هاي رياكار و دروغ‏گو دوست نشويد. و از آن طرف معيارهاي دوست‏خوب مشخص است; دين‏مدار بودن، عاقل و حكيم بودن و ...

جناب استاد! يكي از سؤالاتي كه براي بعضي‏ها مطرح مي‏شود اين است كه چطور مي‏توان شور و نشاط جواني را با خودسازي اخلاقي جمع كرد و اصلا آيا قابل جمع هستند؟

همان نشاط، قدرت و انرژي كه جوانان دارند، همان نشاط و قدرت را اگر در قلمرو معنويات قرار بدهند زودتر از پيران آن‏ها را به سلوك معنوي و مقامات معنوي مي‏رساند و اين مكرر در طول تاريخ تجربه شده است. جوانان واصل و جوانان سالك در تاريخ بسيار داشته‏ايم. آن شهادت كه در تاريخ اسلام مطرح بوده و تاكنون ادامه داشته عمده‏اش در جوانان بوده است; يعني اگر بخواهيم تاريخ شهادت را بررسي كنيم و شهادت را به عنوان يكي از اوج‏هاي تكامل انساني، به عنوان اوج ايثار، فداكاري، خودساختگي و خودباختگي و به عنوان اوج تطهير مطرح كنيم; از صدر اسلام يعني از جنگ بدر تا پايان تاريخ; يعني جنگي كه امام زمان (عج) خواهند داشت عمده شهيدان ما جوانان ما هستند. اين نشان مي‏دهد كه همان انرژي سرشار و نشاط فيزيكي را اگر در قلمرو معنويات قرار دهند بسيار سريع به هدف مي‏رسند.

سؤالي كه براي بسياري از جوانان دين‏دار ما مطرح است، اين است كه وجود يك مرشد و استاد تا چه حد براي آن‏ها ضروري است؟

در بعضي از احاديث آمده است كه انسان نياز دارد به «حكيم يرشده‏» حكيمي كه او را ارشاد كند. بي شك يك مربي و يك معلم و يك انسان خود ساخته و صالح و سالك اگر زندگي انسان را زير نظر بگيرد و انسان را تربيت كند، بي ترديد انسان زودتر و بهتر و عالي‏تر به مقصد مي‏رسد. زمين تا آسمان تفاوت است; بين باغي كه باغبان دارد و باغي كه باغبان ندارد. ولي اگر چنين استاد سالك و صالحي پيدا نشد، انسان واجبات را آنچه مي‏داند عمل كند، خداوند به او آنچه را كه نمي‏داند مي‏آموزد. اگر ما آنچه را از واجبات مي‏دانيم عمل كنيم و آنچه از محرمات مي‏دانيم ترك كنيم، آنچه را كه نمي‏دانيم به ما مي‏آموزند. مشكل ما اين است كه آنچه مي‏دانيم عمل نمي‏كنيم و دنبال استاد سالك هم هستيم، و تجربه هم شده است كساني كه به آنچه مي‏دانسته‏اند عمل كرده‏اند و عطش وجودي در آنان براي پيمودن راه بيش‏تر باشد و ظرفيت هم براي پيمودن مراحل بالاتر داشته باشند، خداي متعال از باب «قانون لطف‏»، براي او استاد مي‏فرستد.

اگر امكان دارد چند توصيه در قالب جملاتي كوتاه براي جوانان داشته باشيد.

1- جوانان عزيز، جواني طلايي‏ترين فصل زندگي است هر لحظه‏اش را غنيمت‏شماريد.
2- هر دوستي يا زندگي ساز است‏يا زندگي سوز، ببين دست در دست چه كسي داري.
3- پيري با انبوه اندوه‏هايش در پيش است، ببين چه توشه‏اي ذخيره كرده‏اي.
اضافه کردن نظر
نام:
پست الکترونيک:
نظرات کاربران:
کد امنیتی: تصویر امنیتیتغییر عکس