آيا از موسيقي عرفاني ميتوان به عرفان رسيد و به خدا نزديك شد؟
اشعار عارفانهاي كه همراه با موسيقي و آهنگ خوانده ميشود، دو بخش دارد:
1 . بخش ادبيات عرفاني
2 . بخش موسيقي
اشعار عرفاني به طور معمول مضامين آموزنده، حكمتآميز و كلمات نغز دارد . انسان وقتي به قطعهاي عرفاني گوش ميدهد، آرامش مييابد و ممكن استحتي اشكش نيز جاري گردد؛ ولي اگر خوب دقتشود، قسمتي از اين برانگيختگي عاطفي ناشي از مضامين اشعاري است كه به خوبي انتخاب شده است . اين نوع احساس آگاهانه و واقعي است؛ اما قسمتي از تحريكات نيز در اثر آهنگ محزون و صداي آرامشبخش شخص خواننده پديد ميآيد . اين نوع برانگيختگي البته مانند قسمت اول حقيقي و پايدار نيست و در تأثيرپذيري و خيال پردازي انسان ريشه دارد كه به طور معمول زودگذر و ناپايدار است؛ حتي گاه آثار سوء رواني در پي دارد و چه بسا زمينه راهيابي به برخي مسلكهاي انحرافي را به وجود آورد . از اين رو، فتواي اكثر فقها حرمت موسيقي غمگين است . اثبات اينكه به منظور تحصيل كمال، آرامش، نشاط و صفاي معنوي نيازمند موسيقي هستيم، كاري دشوار و قابل تأمل است؛ زيرا اولا، در آموزههاي ديني تشويق و هدايتي در خصوص آن وجود ندارد؛ و ثانياً، به نظر ميرسد تأثيري كه انسان از طريق آن ميپذيرد و آرامش و نشاطي كه به دست ميآورد، زودگذر و غير واقعي است .
چگونه برخي بزرگان، مانند بوعلي سينا و فارابي، به موسيقي روي آوردند؟ آيا اين خود بر همسويي علم و هنر دلالت ندارد؟
مهمترين نقش موسيقي تحريك قوه خيال آدمي است . بدين سبب، هر شخصي به نوعي خاص از موسيقي كه با روحيات و تخيلات و آرزوها و خواستههايش همسو و هماهنگ باشد، گرايش پيدا ميكند؛ و اين همان رمز تفاوت موسيقيها در ملتها و اقوام گوناگون و حتي اصناف مختلف يك جامعه است . انسانها، در بهرهگيري از موسيقي ، به سه دسته تقسيم ميشوند:
دسته اول: كسانياند كه با نگاه لذتجويي به موسيقي روي آورده، از رسيدگي به ابعاد برتر شخصيتخود غافل ماندهاند و نيازهاي فطري خود را تحتالشعاع نيازهاي حسي قرار دادهاند . تنها بهره اين گروه از موسيقي، تحريكپذيري حسي و خيالپردازي دور و نزديك است .
دسته دوم: آنانند كه نه چندان بلند همتند و نه بسيار فرومايه . اينان، در كنار لذتهاي حسي، به حفظ شخصيت فردي و اجتماعي خود اهميت ميدهند و تا جايي كه به ابتذال و تخدير نينجامد و از تحصيل و كار باز نمانند، از موسيقي بهره ميبرند؛ گرچه ممكن است در خلوت همچون گروه اول عمل كنند .
دسته سوم: كساني كه نفوس عالي و عقل كامل و طبع بلند دارند . آنان اعضا و حواس و قواي طبيعي را وسيله ارتقاي روح و تقويت عقل خود ميسازند . اينان عشق خود را در خدا ميجويند و رهنمودهاي زندگي خود را از او ميگيرند . آنها بيشتر در پي تحصيل كمالات معنوياند و جان گرانمايه خود را ارزشمندتر از آن ميبينند كه اسير محسوسات و موهومات شوند . اين گروه يكباره خود را از لذتهاي حسي و وهمي محروم نميكنند؛ اما آنجا كه بين حس و وهم و عقل تعارض پيش آيد، جانب عقل را ميگيرند؛ زيرا نميخواهند شرافت ذاتي و بلند همتي خود را به پاي لذتهاي زودگذر مادي (حسي و وهمي) فدا سازند .
افلاطون حكيم ميگويد: «آن كس كه همه عمر را به ترنم نغمات و حظ از زيبايي صوت ميگذراند، همان طور كه آهن در اثر آتش نرم ميشود، عنصر «غيرت» در نفس وي ملايم ميگردد و طولي نخواهد كشيد كه «شجاعت» وي نيز تحليل رود» . (1)
از امام خميني (ره) در اين باره آمده است: «اي عزيز، بكوش تا صاحب عزم و اراده شوي كه خداي ناخواسته اگر بيعزم از اين دنيا رحلت كني، انسان صوري بيمغزي هستي در آن عالم كه محل كشف باطن و ظهور سريره است؛ و جرئتبر معاصي كم كم انسان را بيعزم ميكند و اين جوهر شريف را از انسان ميربايد .» استاد معظم ما ميفرمودند: «بيشتر از هر چه گوش دادن به تغنيات [موسيقيها] سلب اراده و عزم از انسان ميكند . . . .» (2)
از بوعلي سينا آورده شده: «آهنگ خوش، آن مقدار كه حكمت لازم ميشمارد، جوهر نفس آدمي را تقويت ميكند و قواي باطني او را تمركز ميبخشد؛ نه آن آهنگي كه امور شهواني را در انسان تحريك ميكند» .
فارابي الحان خيالانگيز همراه با كلام و شعر پرمغز را الحان «انديشهزا» ميخواند؛ اما درباره موسيقي لهوي مينويسد: «اشعاري كه داراي محتواي هزلي و لهوي هستند، اغلب براي سرگرمي و تفريح خوانده ميشوند . كه بالتبع الحان متناسب همان اشعار لهوي است و اين سبك كردن و حقير نمودن شان الحان است كه تمام شرايع و اديان الاهي آن را نهي كردهاند . چنان كه در زمان ما [فارابي] كاربرد موسيقي نزد اهل خير و مؤمنان ناپسند تلقي ميشود؛ و اين به دليل بهرهگيري نادرست از موسيقي است .»
ناگفته نماند درباره مهارت فارابي در نواختن عود بسيار گفته شده، چنان كه مشهور است وي دربارگاه سيفالدوله حمداني چنان زخمه بر تار نواخت كه حضار خنديدند . در پرده ديگر، آنها را گرياند و در مقام سوم، آنان را خواب كرد و از مجلس بيرون رفت .
دكتر حسين الهي قمشهاي، درباره مرحوم پدرش، ميگويد: «به خاطر دارم كه روزي يكي از اشعار باباطاهر را در 12 لحن مختلف براي ما اجرا كرد و نام هر لحن را فرمود . از آن جمله: داد، بيداد، بلند، كوتاه، بياباني و غيره . مرحوم الهي قمشهاي صدايي خوش داشتبا مقامات و دستگاهها و گوشهها و الحان مختلف موسيقي ايران آشنا بود . قرآن را در بيات ترك و ديگر مقامات با شور و احساس ميخواند . دعا و نماز خويش را با لحن خوش ميخواند . به طوري كه لحن نماز ايشان، خود يكي از عوامل مشوق ما در كودكي به نماز بود» .
از اين رو، به خوبي آشكار ميشود رويآوري بزرگان به موسيقي به گونه آميختگي علم و هنر و در راستاي حفظ شريعتبوده است .
نوشتها:
1 . جمهوري افلاطون، ص 6- 194 .
2 . اربعين حديث، امام خميني (ره)، ص 103 .
3 . مبادي اخلاق در قرآن، جوادي آملي، ص 278 .