از برجستهترين خصلتهاي نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگي از تعلّقات و خوي بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبّت و احسان ميكند .«ضيافت» و داشتن دستي باز و سفرهاي گشوده و عطايي پيوسته و مهمانداري و مهماننوازي، از نشانهها و جلوههاي اين روحيّه فتوّت و جوانمردي است.معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهي به صورت «مهماني» است. از اين رو آشنايي با آداب ضيافت و رسوم ديني مهماني، در محدوده «اخلاق» معاشرت ميگنجد. اين موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: يكي كسي كه مهمان ميكند، ديگري آن كه مهمان ميشود. و هر كدام را آداب و روش و حدّ و حدودي است، قابل بحث.
مهمان، بركتِ خانه
بعضي، از مهمان گريزانند. برخي هم مهماندوستند. هر كدام هم نشاندهنده خصلتِ دروني افراد است. حضرت علي(ع) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا علي! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهماني برايم نيامده است!...»(1)
اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا ميشمارد و كوه غم بر دلش ميافتد و عزا ميگيرد، كجا؟ بركتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهي است و پذيرايي از مهمان، توفيقي ارجمند است كه نصيب هر كس نميشود. مهمان حبيب خداست. در ضربالمثلهاي ايراني است كه: «مهمان، روزيِ خود را ميآورد.»(2) البته اين ضربالمثل، از احاديث اسلامي گرفته شده و ريشهاي ديني دارد. از حضرت رسول(ص) روايت است كه: «الضّيفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزي خود را نازل ميكند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه و ميزبان را هم ميزدايد و اين بركتي شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثي از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكي از يارانش به نام «حسين بن نعيم» فرمود:
ـ آيا برادران دينيات را دوست داري؟
ـ آري.
ـ آيا به تهيدستانِ آنان سود ميرساني؟
ـ آري.
ـ سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بداري. به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نميرسد، مگر آنكه دوستشان بداري. راستي، آيا آنان را به خانه خودت دعوت ميكني؟
ـ آري. هرگز غذا نميخورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
ـ آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برتري تو بر آنان است!
(راوي كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)
ـ فدايت شوم! من به آنان طعام ميدهم، مركب خويش را در اختيارشان ميگذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟
ـ آري! چون وقتي آنان به خانه تو وارد ميشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه ميآورند و چون ميروند، گناهان تو و خانوادهات را با خويش ميبرند.(4)
كسي كه خانهاي وسيع، امكاناتي فراوان و دستي سخاوتمند دارد، شكرانه نعمتهاي الهي را گاهي بايد با انفاق و صدقه، گاهي با اطعام و مهماني، هديه، دستگيري از بينوايان، كمك به محرومان و ... ادا كند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«وليمه»، يك سنّت ديني
در باره اينكه كيْ بايد سور و اطعام داد، و به چه كساني و چگونه، در دستورهاي ديني، آداب و نكات فراواني آمده است كه به بعضي اشاره ميشود.
موارد مهماني
از توصيههاي حضرت رسول به اميرالمؤمنين(ع) يكي هم اين بود:
«يا عليّ! لا وَليمةَ اِلاّ في خَمسٍ: في عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِكارٍ اَوْ رِكازٍ.»(5)
يا علي! جز در اين پنج مورد، وليمهاي (اطعام و مهمانيدادن) نيست: ازدواج و عروسي، تولّدِ نوزاد، ختنه كردن كودك، ساختن يا خريدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در اين موارد، سزاوار است كه انسان به اين بهانه و مناسبت، سفرهاي بگسترد، ذبحي كند و مؤمنان را به مهماني دعوت كند.
در حديث ديگري از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: هر كس مسجدي ساخت، گوسفند چاقي را ذبح كند و از گوشت آن به محرومان بينوا اطعام كند و از خداوند بخواهد كه شرّ سركشانِ جنّ و انس و شيطانها را از او دور كند.(6)
مهماني براي هر يك از موارد ياد شده، سنّتي اسلامي است كه دلها را به هم مهربانتر و صفا و صميميّت ميان جامعه را بيشتر ميكند و اقوام و دوستان، يكديگر را ميبينند و آشناتر ميشوند، روحها شادابتر و زندگيها بانشاطتر ميشود.
در زندگي اولياء دين و پيشوايان معصوم نيز، نمونههاي فراواني از اين گونه ضيافتها ديده ميشود. از جمله به اين نمونه دقت كنيد: امام هفتم، حضرت كاظم(ع) براي تولّد يكي از فرزندانش وليمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و كوچهها، در ظرفهايي به مردم «فالوده» داده شد. برخي پشت سر، اين كار را بر حضرت عيب گرفتند. وقتي امام كاظم شنيد، در پاسخ آن عيبجويي، به سنّت انبيا و روش پيامبر اكرم(ص) استناد نمود.(7)
مهماننوازي
گرچه باديهنشينان عرب به مهماننوازي معروفند، همچنين عشاير خودمان در ايران، ولي در بسياري از شهرها و مناطق، با جلوههاي زيباي مهماندوستي مواجه ميشويد. شايد شما هم نام برخي از شهرها و مناطق را به عنوان مهماننواز و مهماندوست شنيدهايد كه در اين خصلت، مشهورند و زبانزدِ خاصّ و عام. اين نيز ريشه در فرهنگ ديني و باورهاي مذهبي دارد و تعليمي است كه از قرآن و دين فرا گرفتهاند. اساسا دين ما، يكي از مؤثرترين عوامل شكلدهنده به «فرهنگ عمومي» در جامعه ايراني و اسلامي است.
در روايات اسلامي، حتي فصلي به عنوانِ «باب اِقراء الضّيف و اكرامه»(8) وجود دارد كه به تكريم و گرامي داشتن و احترام و پذيرايي از مهمان سفارش ميكند و مهماندوستي را خوش ميدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسيار نيكو ميشمارد و خانه بيمهمان را دور از فرشتگان ميداند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پيامبر(ص) فرموده است:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلْدَةً فَهُوَ ضَيْفٌ عَلي مَن بِها مِنْ اَهلِ دينهِ، حَتّي يَرْحَلَ عَنْهُمْ ...»(9)
هرگاه كسي وارد شهري شد، او مهمانِ همدينان خودش در آن شهر است، تا آنكه آنجا را ترك كند.
وقتي تازهواردي به يك شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظيفه اكرام و مهماننوازي دارند، ورود مهمان به خانه شخصي يك مسلمان، ضرورت اكرام و پذيرايي بيشتري را داراست. از همين جاست كه اگر شهري پذيراي مهمانهاي خارجي، سيلزدگان، آوارگان جنگ، آسيبديدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از يك كشور همسايه باشد، به حكم وظيفه انساني و به دستور اخلاقي اسلام، وظيفه آن شهروندان است كه با آغوشي باز و
گرم و برخوردي كريمانه و بزرگوارانه، مهماننوازي كنند. از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: «اَكْرِمُوا الضُّيوفَ وَ اَقْرُوا الضّيوُفَ»(10)، مهمانها را اكرام و پذيرايي كنيد.
پرهيز از اسراف و ريا
هر عمل خير و شايستهاي، گاهي دچار برخي آفتها ميشود. با همه ستايشي كه از پذيرايي شايسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعايت نشود و به مرز اسراف و ولخرجيهايي برسد كه اغلب، روي چشم و همچشمي است، يا ريشه در خودنمايي و تفاخر دارد، ناپسند است و همين كار مقّدس و خداپسند، از قداست و محبوبيّت نزد خدا ميافتد.
اطعام، با همه ارزشي كه دارد، آنجاست كه «فِياللّه» و «للّه» باشد و به قصد سير كردن شكمي گرسنه يا شاد كردنِ برادري مؤمن يا تقويت رابطههاي خويشاوندي و صله رحم باشد.
درست است كه از نعمت الهي بايد بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشي آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن كار به صورتي خردمندانه و شرع پسند و عرفپذير!
روزي حضرت امير(ع) به «علاء بن زياد» كه خانهاي وسيع و مجلّل براي خود ساخته بود، فرمود: با اين خانه بزرگ، در اين دنيا ميخواهي چه كني؟ تو در آخرت، به چنين منزل وسيعي بيش از دنيا نياز داري؛ مگر آنكه بخواهي از همين خانه وسيع دنيوي، به آخرت برسي، مثل اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايي كني، صله رحم نمايي، به بستگانت برسي، حقوقي را كه از اين خانه بر گردنِ دوست تو ادا كني. در اين صورت، از همين خانه به آخرت ميرسي! ...(11)
گاهي اصل مهمانيدادن، رياكاري است. گاهي نوع غذا و محلّ اطعام و كيفيّت سفرهچيدن، تظاهر و خودنمايي است. گاهي مهمانهاي خاصّ و مدعوّين، شايسته اطعام نيستند، يا با انگيزههاي رياكارانه و حسابگرانه و مصلحت انديشانه دعوت ميشوند.
همه اينها نارواست و هدر دادن نعمتهاي الهي. پيامبر خدا(ص) فرمود: هركس طعامي را از روي ريا و خودنمايي اطعام كند و مهماني دهد، در روز قيامت، همانندِ آن را خداوند از طعامهاي دوزخي به او ميخوراند.(12)
و امام باقر(ع) فرمود: «وليمه»، در حدّ يكي دو روز، كرامت و بزرگواري است، بيشتر از آن، ريا و سُمعه است:
«الوَليمةُ يَوْمٌ اَوْ يَوْمَيْنِ مَكْرَمَةٌ وَ مازادَ رياءٌ و سُمعَةٌ».(13)
البته اينها در سوردادنها و مهمانيهاي رايج و مرسوم به مناسبتهاي ياد شده است. امّا اصل مهماندوستي و كرم و اطعام به محرومان، سخاوتي است كه هرچه بيشتر و مستمرّتر باشد، بهتر و زيبندهتر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا، هميشه سفرهاي باز داشت و غذاي آماده او و خانه مهيّايش براي عامّه مردم، او را به سيادت و آقايي قريش رسانده بود.
«حاتم طايي»، سخاوتمند معروف عرب، خانهاي داشت كه ملجأ مردم و محلّ اميدِ بينوايان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبي(ع) مهمانخانهاي در منزل داشت كه به طور معمول، از طبقات مختلف، بويژه افراد غريب و بيخانه و بينوا و مسافران و يتيمان و محرومان، پيوسته از آن بهرهمند ميشدند.
براي كريمانِ بلندهمّت، «اِطعام» لذّتي بيش از طعام خوردن دارد و حظّ روحي آنان از اين رهگذر است.
چه زيباست اين كلام مولا علي(ع) كه فرمود:
«قُوتُ الأَجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأَرواحِ الأِطعام».(14)
قُوت و غذاي جسم، غذا خوردن است، ولي غذاي روح، اِطعام و غذا دادن.
كسي ميگفت: بزرگترين لذّت روحي من وقتي است كه عدّهاي نيازمند و تهيدست را به مهماني دعوت كنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، اين صحنه را نگاه كنم و لذّت ببرم!
مجال سخن در باره مهماني هنوز هم باقي است، تا فرصتي ديگر. پايان اين نوشته را از «قابوسنامه» ميآوريم كه توصيه ميكند:
«چون ميهمان كني، از خوبي و بديِ خوردنيها عذر مخواه، كه اين طبع بازاريان باشد، هر ساعت مگوي كه فلان چيز بخور، خوب است! يا چرا نميخوري؟ يا من نتوانستم سزاي تو كنم، كه اينها سخن كساني است كه يك بار ميهماني كنند.»(15)
پينوشت:
1ـ ميزانالحكمه، ج5، ص521.
2ـ امثال و حكم، دهخدا، ج4، حرف ميم.
3ـ ميزانالحكمه، ج5، ص520، وسائلالشيعه، ج16، ص459.
4ـ كافي، ج2، ص201، ح8 و 9.
5ـ وسائلالشيعه، ج16، ص454.
6ـ همان، ح4.
7ـ همان، ص452، ح2.
8ـ بحارالانوار (بيروت)، ج72، ص458.
9ـ همان، ص462.
10ـ كنزالعمّال، ج9، ص245.
11ـ نهجالبلاغه، خطبه 209.
12ـ وسائلالشيعه، ج16، ص455.
13ـ همان، ص456.
14ـ بحارالانوار، ج72، ص456.
15ـ رهنمون، ص748.