جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
دل هر جايي
-(1 Body) 
دل هر جايي
Visitor 287
Category: دنياي فن آوري
شايد بتوان دل را براي دگرگوني‏ها، تغييرات و تحولات، مَثل زد.اگر نام دل در عربي، قلب است، بي‏اشاره به زير و رو شدن، حالي به حالي شدن و منقلب گشتن نيست.اين ويژگي، از يك سو عامل امتياز است كه مي‏توان به دل‏هاي خراب، قلب‏هاي قساوت گرفته و تاريك هم چشم اميد داشت كه روزي دگرگون و منقلب شوند و پذيراي فروغ ايمان، روشنايي اميد و حال خوب گردند؛ از سويي هم نگران‏كننده است؛ چرا كه تا آخرين لحظه عمر انسان نيز احتمال جابه‏جايي، عوض شدن، از حق برگشتن و دچار شك و كفر و بدبيني شدن، وجود دارد.

ثبات دل

گاهي دل، آيينه بيرون و محيط اطراف مي‏شود؛ از آن چه دور و بر آن مي‏گذرد، اثر مي‏پذيرد و حرف‏ها، رفتارها، صحنه‏ها و عمل‏ها در آن انعكاس مي‏يابد؛ وسوسه‏ها به تشويشش مي‏كشد؛ جاذبه‏ها دچار لغزشش مي‏سازد؛ تحولات جامعه او را هم عوض مي‏كند؛ برخورداري‏ها به غفلتش مي‏كشاند؛ شبهه‏افكني‏ها از راه حق به در مي‏بردش و چنين عوارضي، كم نيست.اين است كه ثبات دل بر آن چه حق، خوب و ارزش الهي است، اهميت مي‏يابد. در دعاهايمان از خدا مي‏خواهيم: «ثبّت قلبي علي‏دينك ...؛ پروردگارا! دلم را بر آيين خودت، استوار و پابرجا بدار» و اين دعايي است كه پيوسته حضرت رسول صلي‏الله‏عليه‏وآله از خدايش مي‏خواست.1
كم نبوده‏اند آنان كه عمري در دامن اسلام زيسته، با باورهاي ديني به سر برده‏اند؛ اما در لحظات واپسين، با حالت كفر، نفاق و عناد مرده‏اند. «عاقبت به خيري» از همين جاست كه ارزش مي‏يابد و از بهترين خواسته‏هاي ما از آستان الهي به شمار مي‏آيد.
در تاريخ، از عابدي سخن گفته شده كه پس از عمري پارسايي، عبادت و صومعه‏نشيني، در حادثه‏اي، فريب نفس امّاره را خورد و رسواي عالم گشت و در پاي چوبه دار، يك لحظه بر ابليس سجده كرد و هم دنيايش را باخت و هم آخرتش را سوزاند.
دل، حالتي ميان خير و شر و صلاح و فساد دارد و مصون از لغزيدن به سمت تباهي نيست؛ هيچ كس هم نبايد خاطرجمع باشد كه «ما به انحراف و كفر كشيده نخواهيم شد»! بايد از خدا خواست تا دل را در مسير پاكي، نورانيت و عبوديت استوار بدارد.
مراقبت از حالات دل و به اصطلاح عارفان، «كشيك نفس كشيدن»، مي‏تواند اين ثبات را فراهم آورد و خطر لغزش‏ها را بكاهد. بدترين حالت براي انسان، ضلالت پس از هدايت است. سقوط پايگاه دل در برابر هجوم قواي شيطاني و نبودن نيروهاي مقاوم، اين سرنوشت رابراي دل پيش مي‏آورد. در دعاهاي قرآني چنين آمده است:
«ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا؛ خداوندا! پس از آن كه هدايتمان كردي، دل‏هاي ما را از حق برنگردان».2
اين خواسته، نشان مي‏دهد كه اين خطر، هميشه محتمل است و هدايت يافتگان، نبايد احساس امنيت صددرصد كنند و از تحولات دروني، روحي و فكري خويش غافل شوند.

دگرگوني‏هاي دل

اگر ثبات دل، يك ارزش و موهبت است، تغيرات و تحولات قلب هم يك خطر و ضايعه است. گاهي دل، همچون يك فلش و عقربه، ميان دو جاذبه قرار مي‏گيرد. گاهي به اين سو مي‏گرايد؛ گاهي به سوي ديگر. گاهي رو به ملكوت خدا مي‏آورد؛ گاهي چراگاه و مأواي شيطان مي‏گردد. گاهي به سوي بالا مي‏پرد؛ گاهي به سمت پايين و انحطاط سقوط مي‏كند.
در چند حديث، رسول خاتم صلي‏الله‏عليه‏وآله با مثال‏هايي به اين دگرگوني‏هاي خطرناك دل اشاره فرموده است كه قابل توجه است. در يك مورد مي‏فرمايد: «مثال دل، همچون گنجشك است كه در هر ساعت و لحظه‏اي، جابه‏جا مي‏شود».3 اين همان «از اين شاخه به آن شاخه پريدن» دل و عدم ثبات آن است كه براي سالكان و هدايت‏جويان، منشأ خطر است.
در جايي ديگر مي‏فرمايد: «مثل قلب در دگرگوني و زير و رو شدن، همچون ديگ است؛ آن گاه كه كاملاً به جوش آيد».4 اين جوش و خروش، غَلَيان و زير و رو شدن، امري ناپسند است و در مقابل ثبات، طمأنينه و آرامش قرار دارد. شاعر گويد:
اين ديگ ز خامي است كه در جوش و خروش است
چون پخته شد و لذت دَم ديد، خموش است
در مثال ديگري، آن حضرت، دل را همچون پري رها شده در دشت و صحرا مي‏داند كه هر لحظه، دستخوش وزش باد است و با وزش هر باد و توفان، زير و رو و جابه‏جا مي‏شود.5
آن چه در وزش اين توفان‏ها و هجوم امواج، همچون لنگري، به دل، ثبات، سكينه و آرامش مي‏دهد و پابند بندگي پروردگار نگه مي‏دارد، ياد خدا و توجه به او و نَه گفتن به هوس‏ها، وسوسه‏ها و تمنيات پايان‏ناپذير است و بدون آن، پايگاه دل، هر لحظه از سوي شيطان، بمباران خواهد شد!
در جبهه نفس بي‏صدا بنشينيم
در سنگري از ذكر خدا بنشينيم
آيد چو به آسمان دل، ميگ ملال
در پشت پدافند دعا بنشينيم
و اين همان «الا بذكر الله تطمئن القلوب» است كه در كلام الهي آمده است.
دلي كه چهارتاق به روي شيطان باز باشد، چه اطميناني دارد كه در مسير هدايت، دوام و استمرار يابد؟ عارفان براي كوردلي غافلان، مثالي مي‏زنند؛ آنان مي‏گويند: همان طور كه وقتي دودي بلند شود و فضا را پر كند، چشم انسان هم مي‏سوزد و هم جايي را نمي‏بيند، از هواي نفس هم دودي سياه برمي‏خيزد و به سوي دل هجوم مي‏آورد و اطراف چشم دل را احاطه مي‏كند و مانع ديد عقل مي‏شود. غلبه شهوت بر انسان، در حكم همين مثال است و چشم دل و گوش جان را كور و كر مي‏كند و آدمي را به ناكجاآباد مي‏كشاند.

دل هرجايي

دل را بايد پاي‏بند يك حقيقت و محبت كرد و بر سر همان ايستاد و وفا نشان داد. شايد هيچ گوهري نفيس‏تر از عشق و محبت نيست كه خانه دل را به تصرف خويش در مي‏آورد و فرمانرواي دل مي‏شود؛ به شرط آن كه اين فرماندهي، از خدا و عقل فرمان بگيرد و راه ورود بيگانه به اين خلوت‏سرا را ببندد.
چه زيبا فرمود رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏وآله كه دل، همچون گنجشك مي‏ماند كه هر لحظه در جايي و بر شاخه‏اي است؛ اما دل‏هاي باايمان، چنين نيست. موءمن، مي‏گويد «خدا» و تا آخر مي‏ايستد و ثمره اين ايستادگي موءمنانه را هم با نزول فرشتگان و مژده بهشت دادن مي‏بيند؛ «الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا...».8
در كلام پيامبر صلي‏الله‏عليه‏وآله آمده است: «دل، پادشاه است و سپاهياني دارد. اگر اين فرمانروا صالح و شايسته باشد، سپاهيانش هم صالح خواهند بود و اگر پادشاه، خراب باشد، لشكريانش هم خراب و فاسد مي‏شوند».9
نبايد گذاشت اين دل، هرجايي شود و هر روز به كسي و چيزي دل ببندد. محبت‏ها را بايد كنترل كرد. چه علاقه‏هايي وارد دل مي‏شود؟ كدام جاذبه‏ها دل ما را تسخير مي‏كند و ما را به دنبال خود مي‏كشاند؟ محبت چه كساني بر زندگي ما چه تأثيراتي مي‏گذارد؟ آيا نبايد به دروازه‏باني دل پرداخت؟
خواهي نخوري ز تيم ابليس، شكست
بايد به دفاع از دل و ديده نشست
چون شوت شود به سوي دل، توپ گناه
دروازه دل به روي آن بايد بست10
اگر بخواهيم دل، هوس‏هاي بيجا نكند، بايد بر ديده، كنترل و نظارت داشته باشيم؛ وگرنه بايد همچون باباطاهر عريان، هم از دست دل، نالان باشيم و هم از دست ديده، گريان و فريادزنان؛ زيرا «هر آن چه ديده بيند، دل كند ياد»!
دل هرجايي، دچار عشقي سطحي، زودگذر و سرراهي مي‏شود؛ عشقي كه بر درك، عقل و فهم او تأثير مي‏گذارد و ساده‏لوحانه، به هر چيز، از نگاه دوستي و عشق مي‏نگرد و فريب ظاهري آراسته را مي‏خورد و از باطن‏هاي مسموم، غفلت مي‏ورزد.
اين كلام علوي در نهج‏البلاغه، اشاره به اين گونه عشق‏هاي مجازي است كه كار دل‏هاي هرجايي است:
«هر كس عاشق چيزي شود، آن عشق، نابينايش مي‏كند و دلش را بيمار مي‏سازد؛ پس او مي‏نگرد؛ اما با چشمي عيبناك و مي‏شنود؛ اما با گوشي ناشنوا. شهوت‏ها پرده عقلش را مي‏درد و دنيا، دلش را مي‏ميراند».11
با اين حساب، آيا بهتر نيست كه قيمت خانه دل را بدانيم و اگر اجاره مي‏دهيم، به كسي و چيزي اجاره و اختصاص دهيم كه شايستگي حضور و اقامت در اين «حرم الله» را داشته باشد؟
نشناخته را محرم هر راز مكن
قفل دل خود بر همه كس باز مكن
در قلّك دل براي آينده خويش
جز عشق خدا و دين، پس‏انداز مكن
چنين پس‏انداز محبت، هم دل را قيمتي‏تر مي‏كند، هم در روز مبادا، به كار مي‏آيد!

پي‏نوشت

1. محجة البيضاء، ج5، ص 82.
2. آل عمران (3)، آيه 8.
3. مثل القلب، مثل العصفور يتقلّب في كل ساعة؛ محجة البيضاء، ج5، ص 83.
4. مثل القلب في تقلّبه كالقِدر اذا استجمعت غليانا؛ همان.
5. مثل القلب كمثل ريشة في ارض فلاة تُقلّبها الرياح ظهرا لبطن؛ همان.
6. جواد محدثي، برگ و بار، ص 289.
7. رعد (11)، آيه 28.
8. فصّلت (41)، آيه 30.
9. القلب مَلك و له جنود فاذا صَلح الملك صلحت جنوده و اذا فسد الملك فسدت جنوده؛ ميزان الحكمة، ح 16912، به نقل از كنز العمّال.
10. جواد محدثي، برگ و بار، ص 304.
11. من عشق شيئا اعشي بصره و امرض قلبه...؛ نهج‏البلاغه، خطبه 109.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image