در ميان همه دورههاي زندگي انسان، دوره جواني در روند تحقق كمال حقيقي و شخصيت واقعي او بسيار مهم و سرنوشتساز است. در اين دوره از زندگي، تغيير و تحولات سريع و در عين حال، مؤثري به وقوع ميپيوندد. كه چگونگي برخورد با اين دگرگونيها، مسير آينده فرد را مشخص ميسازد. از جمله اين تحولات بروز و ظهور يك سلسله نيازهاي جديد است كه ارضاي درست و به موقع آنها، علاوه بر متمايز ساختن نوع زندگي انسان از ساير حيوانات، رشد و تعالي فرهنگ و پيشرفت و ترقي همه جانبه جامعههاي انساني را در پي دارد. از اين رهگذر، زمينه سعادت واقعي يا بدبختي و سقوط اخلاقي بشريت تحقق پيدا ميكند. بر اين اساس، يكي از نيازهاي رواني مهمي كه در دوره جواني شكوفا ميشود، نياز به برخورداري از «هويت» است. فرد اگر در دوره كودكي از طريق تقليد و تبعيت از رفتارهاي اطرافيانش خود را با محيط انطباق ميداد و يا همينطور در اوايل دوره نوجواني به وسيله شبيه ساختن خود با هم سن و سالان و اعضاي گروههايي كه با آنها در ارتباط بود، به زندگيش نظام خاصي بخشيده بود، اينك در مرحله ورود به دوره بزرگسالي نه تنها به آنگونه از زندگي تمايلي ندارد بلكه تلاش ميكند از اين به بعد از هر جهت مستقل باشد. زيرا لازمه مستقل عمل كردن، برخورداري از يك طرح منسجم فكري و اعتقادي است كه به كمك آن بتواند تصميم مناسب را در هر لحظهاي كه ضرورت آن را احساس كرد اتخاذ نمايد. از اينرو، در پايان دوره نوجواني و آغاز دوران جواني مهمترين دغدغه و دل مشغولي او دستيابي به «هويت» است تا بداند كه چيست و كيست؟ و چه وظيفهاي بر عهده اوست؟ و چگونه ميتواند بين خود و ساير افراد جامعه ارتباط مناسب برقرار كند؟ ... توانمندي پاسخگويي به اينگونه پرسشهاي اساسي، جز از طريق تحقق بخشيدن به هويت انساني فرد ميسر نيست.
معنا و مفهوم هويت
در كتابهاي لغتبراي واژه هويت معناهاي زيادي ذكر ميكنند كه از جمله آنهاست:
- هستي، وجود، آنچه سبب شناسايي شخص باشد; (1)
- حقيقتشيء يا شخص كه مشتمل بر صفات جوهري او باشد، ذات، شخصيت و ... (2)
- در لغتنامه دهخدا، هويتبه معناي تشخص دانسته شده است و مؤلف تصريح ميكند كه همين معني در ميان حكيمان و متكلمان مشهور است. (3)
لازم به ذكر است كه معاني اصطلاحي خاصي كه صاحبنظران تعليم و تربيت و روانشناسي و جامعهشناسي و ... بر اين واژه ذكر كردهاند تا حدود زيادي با معاني لغو آن همخواني دارد.
اريك اريكسو، در تبيين مفهوم هويتي كه نوجوان همواره در پي آن است چنين مينويسد: هويتي كه نوجوان درصدد است تا به طور روشن به آن دستيابد اين است كه او بداند كيست؟ و نقشي كه بايد در جامعه ايفا كند چيست؟ (4)
يكي ديگر از انديشمندان روانشناس در اين باره ميگويد: هويت ميان خود و ديگران توازن برقرار كردن; (5)
اريك فروم جامعهشناس و روانكاو آلماني در توضيح نياز انسان به هويت مينويسد: ... هر فرد آدمي مايل است كه هويتخاصي داشته باشد از اين رو، ميكوشد كه خويشتن را دريابد و بشناسد ... در عين حال، ميكوشد تا فرد ممتازي باشد ... (6)
از بررسي و تحليل مجموعه ديدگاههاي موجود در اين باره ميتوان چنين نتيجه گرفت: هويت آن بخشي از عناصر اصلي شخصيت انسان است كه به دنبال عينيت پيدا كردن آن، فرد قادر ميشود كه موضع خود را در برخورد با جهان و ديگران و خويشتن به صورت شايسته مشخص نمايد. منتهي اين توانمندي پاسخگويي به مسائل در دورههاي مختلف زندگي به دليل تفاوتهاي سني و ميزان علم و آگاهي و استعداد و رشد فكري و تجربه با هم فرق دارد. عمده آن است كه فرد به گونهاي پرورش يابد كه در مرحله خستبتواند به وظايف و مسؤوليتهايي كه بر عهده اوست عمل كند لذا در تعريف عملياتي هويت گفته ميشود: اگر فرد براي پرسشهايي چون پرسش هاي زير پاسخهايي مطمئن و قانعكننده داشته باشد معلوم ميشود هويت واقعي خويش را به دست آورده است.
- جايگاه و منزلت و مرتبت او دقيقا چيست؟
- چه پيوندها و رشتهها و ارتباطهايي او را به خود و جهان خارج از خود مرتبط ميسازد؟
- درك كند كه چه نقشها، وظايف و مسؤوليتهايي در قبال خود و ديگران بر عهده دارد؟
- چه توقعاتي بايد از خود و ديگران در برخورد با مسائل داشته باشد؟ (7)
- نسبت او به گذشته و حال و آينده چيست؟ و ...
اسلام و هويت انسان
در فرهنگ اسلامي در زمينه ضرورت شناخت هويت انساني و اهميت پاسداشت آن و آثار زيان بخش به فراموشي سپرده شدن هويت واقعي انسان و نيز علل آن و ... مطالب زيادي مطرح شده است. به يك اعتبار ميتوان گفت: مجموعه مباحثي كه تحت عناويني چون: معرفت نفس، خدايابي، خودشناسي، خوديابي، خودسازي و خودزياني و از خودبيگانگي و ... ارائه ميشوند، همگي به گونهاي و از بعدي به مساله هويتشناسي انسان ارتباط پيدا ميكنند. به عبارت ديگر هدف مجموعه آموزههاي ديني از يك نظر اين است كه ضمن ارائه تصوير واقعي از حقيقت هويت انساني، راههاي دستيابي و حفظ و حراست از آن را به بشر نشان دهد.
توضيح آنكه، اساسيترين موضوع در هويتيابي خودشناسي است; يعني اگر پذيرفتيم كه نخستين و در عين حال، مهمترين سؤال انسان در زندگي اين است كه من كيستم؟ و در نظام هستي چه مسؤوليتي را برعهده دارم؟ و پذيرفتيم كه هويت انساني عبارت است از حقيقتشخص كه مشتمل استبر همه صفات جوهري او و نيز پذيرفتيم كه در روند خودشناسي تلاش ميگردد كه ويژگيهاي اختصاصي و صفات جوهري انسان شناخته شود. از اينجا معلوم ميشود كه تنها از طريق خودشناسي زمينه دستيابي به هويت انسان فراهم ميگردد. و درستبه همين دليل است كه در نظام تربيتي اسلام هيچ موضوعي به اندازه خودشناسي مورد توجه واقع نشده است.
عليعليه السلام سودمندترين معارف را معرفت نفس معرفي كردهاند. (8) و تاكيد مينمايد كسي كه خود را نشناسد از راه رستگاري و نجات از گمراهيها دور گشته، به وادي جهل و ضلالت كشيده ميشود. (9) و پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله تصريح ميكنند: هر كس به خودشناسي موفق شود در حقيقتبه خداشناسي دستيافته است. (10) و باز اميرالمؤمنين علي بن ابيطالبعليه السلام ميفرمايد: در شگفتم از كسي كه تمام گمشدههاي خود را جستوجو ميكند اما نفس و حقيقتخود را گم كرده است ولي به دنبالش نميگردد؟ (11) و قرآن كريم همواره اين هشدار را به انسان ميدهد كه همانند كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند، خدا هم به سزاي اين عمل آنان خودشان و هويت واقعي انسانيشان را از يادشان برد. (12)
البته، توجه به اين نكته نيز ضروري است كه مراد از خودشناسي، خودشناسي شناسنامهاي نيستبلكه منظور آن است كه انسان منزلت و جايگاه واقعي خودش را در جهان آفرينش دريابد و متوجه اين حقيقتباشد كه او يك حيوان خاكي در رديف ساير حيوانات نيست كه همواره مشغول خور و خواب و ارضا شهوات باشد بلكه پرتوي است از روح الهي و از چنان ارزشي برخوردار است كه صلاحيت دستيابي به منزلتخليفه الهي را دارد. موجودي است ملكوتي كه آگاه و مختار آفريده شده است تا به اختيار خود مراتب كمال بينهايت را يكي پس از ديگري بپيمايد تا در نهايتبه منزلت قرب الهي نائل شود.
رسالت همه انبيا و اولياي الهي در طول تاريخ اين بوده است تا از طريق بيدار ساختن فطرت انسانها، آنان را با گوهر گرانقدر هويت انسانيشان آشنا سازند و راه تحقق بخشيدن به آن را آموزش دهند و از كشيده شدن به مسيرهاي انحرافي ديگر كه حقيقت انساني را دچار خسران و نابودي ميسازند باز دارند. چرا كه در جهانبيني الهي اسلام، هيچ ضرري قابل مقايسه با باختن يا از دست دادن هويت انساني نيست. خداوند متعال در قرآن كريم خطاب به پيامبر اكرم در اين باره ميفرمايد: اي پيامبر به مردم بگو زيانكاران واقعي كساني هستند كه حقيقتخويشتن را باختهاند ... خسران و ضرر روشن همين است. (13)
وقتي انسان در اثر غرق شدن در ارضاي خواهشهاي نفساني ناخود را خود پنداشت و خود واقعي را به فراموشي سپرد، هويت انساني او نه تنها گم ميشود بلكه گاهي به مرحلهاي ميرسد كه حقيقت او مسخ ميگردد. به مرحله پستحيوانيت و بلكه پايينتر از آن سقوط ميكند ...
نتيجه آنكه، حساسترين مرحله زندگي انسان در دستيابي به هويت انساني دوره جواني است; چرا كه در اين مقطع از زندگي، احساس نياز به هويت در وجود فرد ظهور پيدا ميكند و به دنبال آن، مرحله تمايز زندگي واقعي انسان از زندگي حيواني هر چه بيشتر مشخصتر ميگردد و موفقيت و عدم موفقيت در اين برهه از حيات نه تنها سرنوشتخود فرد بلكه جامعه را رقم ميزند. بر اين اساس، موفقترين جوامع آن جامعههاي هستند كه شرايط اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي در آنها به گونهاي فراهم شده باشد كه مرحله شكلگيري و تحكيم هويت انساني قشر جوان آن با موفقيت انجام گيرد. و از وقوع بحران هويت، كه مهمترين خطر و تهديد براي قشر جوان و به دنبال آن براي كل جامعه در عصر كنوني است، جلوگيري به عمل آيد.
پينوشتها:
1- فرهنگ معين، ج 4، صفحه 5228
2- فرهنگ عميد، صفحه 1265
3- لغتنامه دهخدا، ج 14، ص 20866
4- دنياي نوجوان، صفحه 55
5- جوان و بحران هويت، ص 16
6- نظريههاي شخصيت، ص 151، 150
7- جوان و بحران هويت، صفحه 18 و 17
8- معرفة النفس انفع المعارف، غرر و درآمدي، ج 6، ص 148
9- من لم يعرف نفسه بَعدُ عن سبيل النجاه، شرح غرر و درآمدي، ج 5، ص 426
10- من عرف نفسه فقد عرف ربه، مهجة البيضاء، ج 1، ص 68
11- عجبت لمن نشيد ضالته و قد اضل نفسه فلا يطلبها. غرر الحكم و دررالكلم، ج 4، ص 34
12- ولاتكوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم، سوره حشر، آيه 19
13- قل ان الخاسرين الذين خسرو انفسهم، سوره زمر، آيه 15