جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جوان و بحران هويت
-(0 Body) 
جوان و بحران هويت
Visitor 252
Category: دنياي فن آوري
در دوره نوجواني و جواني، اساسي‏ترين تحولات زندگي انسان از طريق شكوفايي اصيل‏ترين نيازها به وقوع مي‏پيوندد. از ميان همه اين احساس نيازها، نياز به برخورداري از يك هويت مستقل، بيش‏ترين تاثير را در سرنوشت افراد و درنتيجه در سرنوشت جوامع بشري دارد. جوان در اين برهه از زندگي، به موازات احساس نياز به داشتن يك هويت مستقل، از نظر ذهني نيز دچار يك تحول بي‏سابقه مهمي مي‏شود. ارزش‏هاي نسبتا ثابت دوره كودكي فرو مي‏ريزد، بدون اين‏كه نظام فكري و ارزشي خاصي جايگزين آن شود، در نتيجه، جوان با يك بحران فكري و فرهنگي بزرگي مواجه مي‏گردد. چون نه همچون گذشته از طريق همانندسازي رفتار و عملكردهاي خود به ديگران، مي‏تواند به اعمال خود نظام منسجمي بخشد و نه از ايده و نظام فكري و ارزشي مستقلي برخوردار است تا در هر مورد مستقلا تصميم‏گيري خاصي داشته باشد. در چنين موقعيتي، اگر جوان از شرايط مناسب فكري و روحي و رواني نيز محيط فرهنگي و آموزشي شايسته‏اي برخوردار نباشد، در گزينش مسير درست و انتخاب هويت واقعي دچار مشكل مي‏گردد.

بحران هويت

از عدم توانايي فرد در تحصيل هويت انساني، با تعابير مختلفي ياد شده است. برخي از صاحب‏نظران از آن با تعبير «گم كردن خويش‏» يا «از خود بيگانگي‏» ياد مي‏كنند. و روان‏شناسان از اين حالت اغلب تحت عناويني چون: «آشفتگي هويت‏»، «اختلال هويت‏» و «بحران هويت‏» ياد مي‏كنند و در توصيف آن مي‏گويند: «بحران هويت عبارت است از عدم توانايي فرد در قبول نقشي كه جامعه از او انتظار دارد.» (1) به اعتراف همه صاحب‏نظران، جدي‏ترين بحران در طول زندگي انسان در خلال شكل‏گيري هويت او رخ مي‏دهد; چون شخصي كه فاقد يك هويت متشكل قابل قبولي باشد در طول زندگي با مشكلات بسيار زيادي روبه‏رو خواهد شد. چنين شخصي در درجه اول از حقيقت وجودي خود و استعداد و توانمندي‏هايي كه دارد، آگاهي لازم ندارد و در درجه دوم، از هدف خلقت و نقشي كه در نظام هستي بر عهده اوست‏بي‏اطلاع است، در نتيجه، از تشخيص شيوه درست ارتباط با ديگران و برخورد با پيش‏آمدها نيز پاسخ به اصلي‏ترين پرسش‏هاي زندگي عاجز است. مجموعه اين امور در نهايت، او را دچار سردرگمي در اغلب موضع‏گيري‏ها مي‏كند. طبيعي است كه وقتي فرد خود را نشناخت و هدف از آفرينش جهان و انسان براي وي معلوم نگشت و با وظايفي كه در جامعه بر عهده دارد آشنا نشد، نمي‏تواند نقش مثبتي در زندگي ايفا كند. بروز چنين وضعي و تزلزل فكري اعتقادي مهم‏ترين خطري است كه سعادت انسان را در طول حيات مورد تهديد قرار مي‏دهد.

نشانه‏ها و پيامدهاي بحران هويت

همان‏گونه كه برخورداري از هويت انساني كامل، نشانه‏هاي مشخصي چون خودباوري، احساس ارزشمندي و توانايي حل مشكلات، موضع‏گيري مناسب در برخورد با پيش‏آمدها و برخورداري از اراده و استقلال لازم و... دارد، فقدان يا اختلال هويت نيز آثار و نشانه‏هايي دارد. روان‏شناس معروف «اريكسون‏» در اين‏باره مي‏گويد: «فردي كه قادر به يافتن ارزش‏هاي مثبت پايدار در فرهنگ، مذهب يا ايدئولوژي خود نيست، ايده‏آل‏هايش به هم مي‏ريزد. چنين فردي كه از به هم فروپاشي هويت رنج مي‏برد، نه مي‏تواند ارزش‏هاي گذشته خود را ارزيابي كند و نه صاحب ارزش‏هايي مي‏شود كه به كمك آن‏ها بتواند آزادانه براي آينده برنامه‏ريزي نمايد. (2)
گرچه تعبير «اريكسون‏» در نوع خود بجاست اما براي روشن شدن اثرات و نشانه‏هاي بحران هويت‏به برخي نتايج آن اشاره مي‏گردد:

الف. بي‏برنامگي در زندگي

انساني كه دچار بحران هويت‏شده است، نمي‏تواند براي زندگي خود طرح و برنامه منسجمي تهيه كند. چون چنين شخصي علاوه بر اين‏كه از درك اهداف اصلي حيات خود ناتوان است، در ايجاد انسجام بين هدف‏ها و وظايف عادي زندگي نيز دچار حيرت و سردرگمي است.

ب. غفلت از فرصت‏ها

از جمله عوارض بحران هويت، بيهوده تلف كردن وقت و از دست دادن فرصت‏هاست. بروز اختلال در هويت موجب مي‏شود كه فرد از تشخيص صلاح كار و عوامل سعادت‏آفرين و تعالي‏بخش ناتوان گردد. در نتيجه، چنين فردي اغلب، اوقات خود را به بطالت مي‏گذراند. براي چنين فردي مهم نيست كه سرمايه اصلي زندگي را، كه عبارت از لحظات عمر است، چگونه از دست مي‏دهد.

ج. مسؤوليت گريزي

از آنجا كه احساس مسؤوليت‏با نوع نگرش انسان به جهان، انسان، خدا معني پيدا مي‏كند، فرد از خود بيگانه نمي‏تواند جايگاه خود را در نظام هستي به صورت شايسته تشخيص دهد. در نتيجه از پذيرش مسؤوليت‏ها شانه خالي مي‏كند. روشن است كه كسي كه نتوانست پاسخي براي سؤالات اساسي زندگي خود پيدا مي‏كند، در حقيقت انگيزه‏اي هم براي پرداختن به وظيفه خويش در قبال خود و جهان و ديگران نخواهد داشت.

د. دل‏مشغولي‏هاي بي‏ارزش

از مظاهر روشن فقدان هويت، مشغول بودن به هدف‏هاي ناچيز و كارهاي بي‏ارزش است. فردي كه دچار خود فراموشي شده، هرگز نمي‏تواند در زندگي براي خود نقش مؤثري پيدا كند. به همين دليل ضمن احساس پوچي، اغلب اوقات خود را در كارهاي بيهوده صرف مي‏كند و چون اين قبيل كارها، كم‏كم ارزش و اعتبار خود را در نزد شخص از دست مي‏دهد، فرد در نهايت دچار احساس بي‏ارزشي، ياس و بي‏معنايي مي‏شود. چه بسا در چنين مواقعي حتي دست‏به خودكشي نيز... خواهد زد.

ه. تقليد كوركورانه از ديگران

اغلب افرادي كه به بحران هويت دچارند، داراي شخصيت‏بسيار منفعلي هستند. چون از جهان‏بيني و نظام ارزشي ثابتي برخوردار نيستند، اعمال و رفتار و ارزش‏هاي خود را براساس ديدگاه‏هاي ديگران تنظيم مي‏كنند. روشن است در اين حد اهميت قائل شدن به داوري‏هاي معقول و غيرمعقول ديگران و احساس خود كم‏بيني زمينه‏اي براي نفوذ انديشه‏ها و ارزش‏هاي غلط بيگانگان است و اين امر گاهي آن چنان مؤثر واقع مي‏گردد كه فرد حتي كوچك‏ترين
واكنش در قبال دستورات و القائات غلط فرهنگي آنان را، نوعي ارتجاع تلقي كرده، پاي‏بندي به ارزش‏هاي خودي را خلاف اصول مدنيت و تمدن مي‏پندارند! بدين‏وسيله، بستر تسلط همه جانبه فكري و اقتصادي و فرهنگي بيگانگان را بر سرنوشت‏خود و جامعه با دست‏خويش فراهم مي‏سازد.

عوامل بروز بحران هويت

همان‏گونه كه پيش از اين بيان شد، فرد در فرايند دست‏يابي به هويت كامل انساني، از عوامل گوناگوني چون خانواده، نهادهاي آموزش و پرورش، نظام سياسي و فرهنگي و اجتماعي حاكم بر جامعه و رسانه‏ها و مطبوعات و تبليغات بيگانگان و... متاثر مي‏گردد.
البته در اين ميان، دو عامل نخست‏بيش‏ترين تاثير را دارند. بر اين اساس، افرادي كه از نعمت والدين و خانواده‏هاي مناسبي برخوردارند و در نتيجه سرپرست‏هاي فهيمي دارند، ضمن حفظ تعادل روحي و رواني، زمينه رشد و تفكر و بينش آنان هماهنگ با ساير استعدادها مي‏گردد. چنين افرادي با توجه به توانمندي‏هايي كه قبل از اين پيدا كرده‏اند، به راحتي مي‏توانند اين بحران را پشت‏سر بگذارند و به تمام پرسش‏هاي مربوط به كسب هويت مستقل پاسخ صحيحي دهند. در نتيجه، از دچار شدن به تحير و سردرگمي در پيش‏آمدهاي زندگي در امان باشند و اما اگر چنين مسؤوليتي به هر دليلي در محيط خانواده به انجام نرسد، روشن است كه جوان تربيت‏يافته در چنين خانواده‏اي قادر نخواهد بود در فرايند هويت‏يابي به موفقيت لازمي دست‏يابد.
نهاد آموزش و پرورش و يا به عبارت ديگر، مجموعه نهادهاي فرهنگي جامعه پس از خانواده مؤثرترين عامل تاثيرگذار در تكوين هويت اشخاص محسوب مي‏شوند. اگر مجموعه آموزه‏هاي اين بخش از جامعه با توجه به واقعيت‏هاي وجودي انسان و جهان تهيه شود و در انتقال آن به افراد نيز از مناسب‏ترين شيوه‏ها استفاده گردد، در مرحله جست‏وجوي هويت قشر جوان با كم‏ترين تلاش قادر خواهد بود جايگاه واقعي خود را در كل نظام هستي و در نتيجه در جامعه تشخيص دهد و به وظايف و مسؤوليت‏هايي كه برعهده دارد به نحو احسن عمل نمايد و از عوارض آشفتگي هويت در امان بماند.
امروزه به لحاظ حاكميت نظام استكباري غرب در جوامع بشري، از جمله مهم‏ترين عوامل اختلال در هويت افراد، تبليغ فرهنگ اومانيستي غرب است. استكبار جهاني با در اختيار گرفتن دست‏آوردهاي علمي و تكنولوژيك از طريق به كاربردن پيچيده‏ترين شيوه‏هاي تبليغي به ترويج اصول و ارزش‏هاي منحط خود مي‏پردازد كه اغلب با آموزه‏هاي فرهنگي و ارزش‏هاي ديني و ملي ساير جوامع در تعارض‏اند. از اين‏رو اين ارزش‏ها مانع از تكوين هويت واقعي افراد است و موجب از خود بيگانگي و غرب‏زدگي و پوچ‏گرايي و تمايل به هويت منفي غربي است. از جمله دست‏آوردهاي خطرناك آن، اين‏كه اصولا هويت‏زدايي از جمله مهم‏ترين اهداف عوامل استكبار است و بدون چنين كاري، زمينه براي تسلط نظام ضدبشري غرب در هيچ جامعه‏اي فراهم نمي‏گردد.
علاوه بر آنچه گذشت اموري چون ويژگي‏هاي شخصيتي هر فرد، نظام اجتماعي و اصول فرهنگي ملت‏ها، نوع اعتقادات و فرهنگ ديني جامعه، عملكرد رهبران، ويژگي‏هاي الگوهاي پذيرفته شده اجتماعي، ميزان خودباوري و اعتماد به نفس افراد و نظام اخلاقي در رشد انديشه‏ها و سلامت رواني افراد و چگونگي تكوين هويت آنان مؤثرند.

جوان و بحران هويت جهاني

به دنبال نهضت عصرنوزايي در نوع تفكر و جهان‏بيني بشر تحول بسيار عظيمي پديد آمد، زيرا بين جهان‏بيني و رفتارها رابطه نزديكي وجود دارد. توضيح آن‏كه وقتي در جريان عصرنوزايي مكتب اومانيسم به معناي انسان محوري، جاي مكاتب الهي و خدامحوري را گرفت و به اصطلاح، انسان در جايگاه خدا قرار گرفت و ملاك خوبي‏ها و بدي‏ها اميال و غرايز خود انسان شد هويت الهي انسان جاي خود را به هويت ماده‏گرايي و لذت‏پرستانه داد. از اين پس، به موازات تغيير در جهان‏بيني، انحطاط اخلاقي نيز شروع شد. در نتيجه مكاتب الحادي انسان‏مدار، ليبراليسم و آزادي بي حد و مرز و به دنبال آن، نيهليسم (پوچ‏گرايي) با هدف مذهب ستيزي پايه‏گذاري و حاكميت پيدا كرد. و بدين سان، بشر غربي هويت اصيل انساني خود را از دست داد و كم‏كم با اصالت پيدا كردن تكنيك و اقتصاد، انسان آن‏چنان گرفتار سيطره تكنولوژي شد كه خود نيز به ماشين تبديل گرديد.
امروزه در اثر پديد آمدن اين بحران، زمينه همه فضيلت‏هاي اخلاقي و ارزش‏هاي معنوي، به ويژه در ميان مردم جوامع غربي از بين رفته است و در اثر آن، به جاي صلح و امنيت، ناامني و ظلم و تعدي سراسر جهان را فرا گرفته است، به گونه‏اي كه انسان‏ها به منظور اشباع هرچه بيش‏تر غرايز اميال حيواني خود از هيچ‏گونه خيانت و ستم به يكديگر روي‏گردان نيستند. تعجب‏آورتر آن كه، تمام اين كارها را تحت عناوين زيبا و خوش رنگ و لعابي چون: دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروريسم و... انجام مي‏دهند! اين وضع، نتيجه طبيعي بروز اختلال هويت‏بشر عصر حاضر است كه به دليل پشت پا زدن به ارزش‏هاي معنوي و اعتقادات اصيل ديني و ملاك‏هاي صحيح عقلي براي وي پيش آمده است. رهايي از اين وضع جز از طريق رجوع به فطرت اوليه و بازيابي و بازشناسي حقيقت اصيل انساني خويش ميسر نيست و صد البته، علايم چنين بازگشتي كم و بيش در اقصي نقاط جهان، به ويژه در عهد تمدن غربي به چشم مي‏خورد. به عنوان مثال، انديشمندان بزرگ معاصر وقتي بي‏هويتي انسان و از خود بيگانگي و حيرت و سرگشتگي او را در اثر سيطره تكنولوژي بي‏روح مشاهده كردند، درصدد برآمدند تا هويت مستقلي براي انسان سرگشته امروزي تدارك ببينند در اين راستا، پيشنهادهايي هم مطرح كردند:
«انيشتين‏»، راه حل گريز از خلا رواني و فقدان خوشبختي، رفع ابهام و آشفتگي از هدف‏هاي زندگي انسان است;
«هانري برگسن‏»، نياز به منابع تازه اخلاقي و معنوي وتغيير روش اخلاقي را راه نجات از بي‏هويتي دانست;
«ماكس پلانك‏»، پيروزي خدانشناسي را عامل ويراني فرهنگ و نابودي هرگونه اميد به آينده معرفي كرد;
«آلبرت شوايتزر»، بر احياي سنت‏هاي اخلاقي تاكيد كرد و... (3)
و در اين ميان چون قرآن غفلت از خدا را عامل اصلي خودفراموشي و بحران هويت انساني معرفي مي‏كند (4) در نتيجه، راه صحيح خوديابي را هم خداشناسي مي‏داند. اصولا محال است كه انسان بتواند حقيقت‏خود را جدا از علت و آفريننده خود درك كند. بنابراين، ايمان به خدا بهترين و در عين حال، صحيح‏ترين راه دستيابي به هويت واقعي است.

پي‏نوشت‏ها:

1. روان‏شناسان بزرگ، ص 64
2. تضادهاي دروني ما، ص 134
3. سروش، شماره 1021، ص 71
4. سوره حشر آيه 19

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image