آيا دين ميتواند شادي مورد نياز انسان را تامين كند؟ آيا تعاليم مذهبي و دستورهاي ديني مانع شادي و شادماني انسان نميگردد؟ براي مثال، آيا سفارش به گريه و عزاداري موجب غم و اندوه و افسردگي انسان نميگردد؟
ترانه ترابيان/گرافيك ارمغان دين براي بشر شادي، بهجت و سرور به معناي واقعي و عميق آن ميباشد . دين هم بشر را با شادي واقعي آشنا كرده و هم راه رسيدن به آن و بهرهمندي كامل از آن را پيش روي او نهاده است . خواندن دعايي با شور و حال و نمازي با حضور قلب، نجوايي شبانه و زمزمهاي عاشقانه، كمك به انساني افتاده، نوازش يتيمي غمگين، سير كردن گرسنهاي بينوا، زيارت بارگاه انساني پاك، ديدار وابستگان و گفتوگو با دوستي صميمي كه همگي از سفارشهاي دين و تعاليم پرمحتواي آن است، همان سرور و نشاطي را به دنبال دارد كه ديدن بهار طربانگيز و صبح پرلطافت و قطرهاي شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جويبار و وزش نسيم روح فزا .
هر دو نوع شادي برگرفته از يك حقيقت و هر دو جلوهاي از زيبايي وعظمت و كمال خداوند بزرگ و كريم است . نگاهي گذرا به تعاليم ديني نشان ميدهد، شادي و سرزندگي از آثار ايمان مذهبي است; چرا كه مذهب بر زمينههاي پيدايش شادي سفارش كرده و نشانههايش را ستوده است . نداشتن نگراني و اضطراب و غم و اندوه و رسيدن به اطمينان قلبي اساس هر نوع شادي است و اين ممكن نيست مگر با ايمان به قدرت مطلقي كه سرچشمه همه نيكيها است . (1) به همين دليل، عميقترين و عاليترين شاديها و سرورها از آن مردان پاك سيرت و آشنا با خداوند است . در حديثي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ميخوانيم: «ركعتان في جوف الليل احب الي من الدنيا و مافيها; دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و آنچه در آن است، ارزندهتر و دوست داشتنيتر است .» (2)
حضرت صادق (عليه السلام) ميفرمايد: اگر مردم از فضيلتشناختخداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهرههاي مادي كه خداوند به دشمنانش بخشيده نميدوختند و دنياي آنها در نظرشان از چيزي كه زير پالگد ميكنند، بيارزشتر بود و از شناختخداوند چنان لذت ميبردند كه گويا پيوسته در باغهاي بهشتبا دوستان خدا، همنشين و همراهند . (3)
در دين اسلام دستورهاي فراواني كه زمينهساز شادي و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشادهرويي و ديدار برادران ايماني با روي گشاده و چهره شكفته و تلاش براي شادي كردن مؤمنان; چنان كه در روايت آمده است:
«الق اخاك بوجه منبسط; با رويي گشاده با برادران ملاقات كن .» (4) «ايما مسلم لقي مسلما فسره، سره الله عزوجل; هر مسلماني كه مسلماني را ببيند و او را مسرور كند، خداوند را شاد كرده است .» (5)
در بهشتخانهاي استبه نام خانه شادي، تنها كسي كه يتيمان و بچهها را خوشحال كند به آن داخل ميشود . (6)
بوي خوش عامل مهم شادماني است و متقابلا بوي بد عامل نااميدي و افسردگي; در روايات اسلامي توجه ويژهاي به استفاده از عطريات و بوي خوش شده است و خوشبو بودن از ويژگيهاي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - و از سنتهاي آن حضرت شمرده شده است; حضرت صادق - عليه السلام - ميفرمايد: رسول خدا - صلي الله عليه و آله - براي بوي خوش بيشتر از خوراك خرج ميكرد . (7)
رنگ روشن شادي آفرين است; در دين نيز به پوشيدن لباسهاي روشن و به ويژه سفيد، توجه زيادي شده است; در حال نماز بر پوشيدن لباس سفيد تاكيد شده و پوشيدن لباس سياه در اين حال مكروه شمرده شده است; در حديثي از پيامبر بزرگ اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: «لبسوا البياض فانهما اطيب و اطهر و كفنوا فيها موتاكم; لباسهاي سفيد بپوشيد، چون بهتر و پاكتر است و مردگان خود را در آنها كفن كنيد .» (8)
در اسلام آراستگي ظاهري امتيازي براي فرد و يكي از نشانههاي ايمان شمرده شده است . هر مسلمان مؤمني از كودكي با حديث «النظافة من الايمان» آشنا است; نقش آراستگي ظاهر در آرامش و نشاط روحي و ايجاد شادي و انبساط فردي و اجتماعي انكارناپذير است .
كار جوهر آدمي و نشانه حيات او است، انسان تنبل، بهرهاش از زندگي اندك و سلامتياش در معرض خطر و شادابياش برباد است . كار و تلاش از انحرافات و لغزشها جلوگيري ميكند; زمينه بسياري از مفاسد اخلاقي و اجتماعي را از بين ميبرد و بر سرزندگي و نشاط ميافزايد . در روايات اسلامي به حدي بر اهميت كار وتلاش در راه كسب روزي حلال و تامين هزينههاي زندگي تاكيد شده كه انسان غرق در شگفتي و حيرت ميشود . حضرت صادق (عليه السلام) در روايتي ميفرمايد: فرد زحمتكش كه براي رفاه خانوادهاش ميكوشد، همانند مجاهد در راه خدا است . (9)
سير و سفر در شهرها وسرزمينهاي مختلف و گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظرههاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملتها، گذشته از فايدههاي فراوان مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي ميرهاند و به سلامتي جسم و روان و ايجاد شادابي كمك شاياني ميكند . از اين رو، دين مقدس اسلام مردم را بسيار بدان سفارش كرده است و تعبير «سيروا في الارض» را در آيات متعددي از قرآن ميتوان يافت . (10)
توصيه به شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخريد خانه و برگشت از حج و زيارت (11) كه هدف از از آنها ايجاد انس و الفت و صفا بين مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آنها است، گواه اهميت دادن دين مبين به مقوله شادي وسرور است . سفارش به پوشيدن لباسهاي نيكو و زيبا و زينت كردن و معطر بودن و شادي كردن و شاد ساختن يكديگر در اعياد اسلامي، به ويژه عيد سعيد غدير و تاكيد بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زيارت آنها و تبسم كردن به روي آنها و هديه دادن به آنها، شاهد ديگري بر توجه اسلام به اين امر است .
بايد دانستشادماني تنها در لذتهاي مادي گذرا خلاصه نميشود . شادماني واقعي در نزديك شدن به هدف والاي آفرينش و آراسته شدن به خصلتها و خويهاي انساني و الاهي است . به گفته ارسطو: «شادماني عبارت است از پروراندن عاليترين صفات و خصايص انساني .» (12) بنابراين، لذت و خوشي تنها با عوامل مادي به دست نميآيد . عوامل معنوي نيز در ايجاد شادي مؤثرند . گاهي انجام كارهايي كه عادتا بايد لذتبخش باشند، نه تنها لذتي به انسان نميبخشد، بلكه عذاب وجدان و تشويش روحي نيز ميآورد; چرا كه روح و وجدان آماده لذت بردن نيستند . يك غذاي لذيذ يا رابطه جنسي و يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غير معقول باشد، براي انسان سالم و طبيعي تلخ و ناگوار است .
پرهيز از گناه در بيشتر مواقع، پرهيز از لذتهاي مادي سطحي است; ولي در عين حال شادي آور است; زيرا روح آدمي به گونهاي است كه گاه از پرهيز و رياضت معقول سرخوش ميشود . ارضاي تمايلات به هر صورت و در هر شرايط شادي آور نيست . گاه پرهيز از لذت، لذت بخشتر از نيل به لذت است . (13)
اگر مادري برخلاف ميل فرزند دلبندش او را از خوردن غذايي زيانبار بازداشت، آيا مانع شادماني او شده است؟
اگر پزشكي براي راحتساختن بيماري كه غدهاي در مغز دارد، با چاقوي تيز جراحي جمجمهاش را شكافت، آن غده دردآور را بيرون آورد و او را از غم و درد جانكاه رهانيد، به او شادي نبخشيده است؟ آيا درست استبگوييم اين پزشك با شكافتن استخوان اين بيمار او را آزرده ساخته و شادماني را از او گرفته است؟
آيا منع بيمار از بعضي غذاها و كارها، محروم كردن او از سرور و شادماني است؟
آيا منع از شراب خواري كه ارزندهترين گوهر وجود آدمي يعني عقل را محجوب و پوشيده ميسازد و بزرگترين جنايتها و زشتترين كارها را آسان و زيبا جلوه ميدهد، بازداشتن انسان از شادي و شادماني است؟
آيا سفارش به دوري از تهمت و غيبت و دروغ و ريا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم كه زمينهساز هزاران آسيب فردي و اجتماعي و بستر همه ناهنجاريهاي رواني و اجتماعي است، دور كردن انسان از شادي است؟
آيا سفارش به ارتباط با كانون عظمت و كمال يعني خداوند متعال و رسيدن به سكون و اطمينان قلب در پرتو اين ارتباط كه محور اصلي آموزههاي ديني و مذهبي است، شادي بخش نيست؟
آيا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهيدستان و گذشت و بزرگواري و كمك به برادران ديني و پيشي گرفتن در نيكي و خوبي و تقوا و پاكدامني و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تكبر نورزيدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردي و اجتماعي و اخلاقي و اقتصادي و سياسي ديگر، زمينه ساز شادي حقيقي و راستين بشر در دنيا و آخرت نيست؟
ستودن اعمالي چون گريه از خوف خداوند و عظمت و كبرياي او و گريستن بر خطاها و گناهان و نيز گريه و سوگواري در عزاداري اولياي الاهي و انسانهاي برجسته و ممتاز و سفارش به آنها، به هيچ وجه با سرزندگي و نشاط ناسازگار نيست . گريهاي كه از سر عشق به خداوند و يادآوري عظمت او باشد، پيوند با درياي بيكران همه نيكيها و زيباييها و سرچشمه همه شاديها و بهجتها است . گريستن بر مظلوميت اولياي الاهي و جفايي كه بر آنان رفته است، در واقع گريستن بر پنهان شدن خورشيدهاي تابان و زندگي بخش و چيرگي ظلمت و تيرگي بر آسمان انسانيت است; چنين گريهاي نه تنها به افسردگي نميانجامد بلكه به گواهي تاريخ و تجربه، هماره نيروي معنوي و قدرت روحي و سرزندگي را افزايش ميدهد و پويايي و تحرك جامعه انساني را رونق ميبخشد .
پينوشت:
1 . حديث مهر، سالنماي تحصيلي جوان82 - 1381 .
2 . علل الشرايع، شيخ صدوق، ج2، ص363 .
3 . ميزان الحكمة، ج6، ص155، ح11937 .
4 . همان، ج1، ص418، ح1707 .
5 . همان، ج3، ص439، ح8466 .
6 . همان، ج3، ص438، ح8461و8460 .
7 . همان، ج5، ص574، ح11021 .
8 . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج1، ص291 .
9 . ميزان الحكمة، ج4، ص119، ح7203 .
10 . مثل نحل (16): 36، نمل (27): 69 و انعام (6): 11 .
11 . سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ج4، ص763 .
12 . حديث مهر، سالنامه تحصيلي جوان 82 - 1381 .
13 . همان .