جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نسبت‏شادي و دين
-(0 Body) 
نسبت‏شادي و دين
Visitor 205
Category: دنياي فن آوري
آيا دين مي‏تواند شادي مورد نياز انسان را تامين كند؟ آيا تعاليم مذهبي و دستورهاي ديني مانع شادي و شادماني انسان نمي‏گردد؟ براي مثال، آيا سفارش به گريه و عزاداري موجب غم و اندوه و افسردگي انسان نمي‏گردد؟
ترانه ترابيان/گرافيك ارمغان دين براي بشر شادي، بهجت و سرور به معناي واقعي و عميق آن مي‏باشد . دين هم بشر را با شادي واقعي آشنا كرده و هم راه رسيدن به آن و بهره‏مندي كامل از آن را پيش روي او نهاده است . خواندن دعايي با شور و حال و نمازي با حضور قلب، نجوايي شبانه و زمزمه‏اي عاشقانه، كمك به انساني افتاده، نوازش يتيمي غمگين، سير كردن گرسنه‏اي بينوا، زيارت بارگاه انساني پاك، ديدار وابستگان و گفت‏وگو با دوستي صميمي كه همگي از سفارش‏هاي دين و تعاليم پرمحتواي آن است، همان سرور و نشاطي را به دنبال دارد كه ديدن بهار طرب‏انگيز و صبح پرلطافت و قطره‏اي شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جويبار و وزش نسيم روح فزا .
هر دو نوع شادي برگرفته از يك حقيقت و هر دو جلوه‏اي از زيبايي وعظمت و كمال خداوند بزرگ و كريم است . نگاهي گذرا به تعاليم ديني نشان مي‏دهد، شادي و سرزندگي از آثار ايمان مذهبي است; چرا كه مذهب بر زمينه‏هاي پيدايش شادي سفارش كرده و نشانه‏هايش را ستوده است . نداشتن نگراني و اضطراب و غم و اندوه و رسيدن به اطمينان قلبي اساس هر نوع شادي است و اين ممكن نيست مگر با ايمان به قدرت مطلقي كه سرچشمه همه نيكي‏ها است . (1) به همين دليل، عميق‏ترين و عالي‏ترين شادي‏ها و سرورها از آن مردان پاك سيرت و آشنا با خداوند است . در حديثي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏خوانيم: «ركعتان في جوف الليل احب الي من الدنيا و مافيها; دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و آنچه در آن است، ارزنده‏تر و دوست داشتني‏تر است .» (2)
حضرت صادق (عليه السلام) مي‏فرمايد: اگر مردم از فضيلت‏شناخت‏خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‏هاي مادي كه خداوند به دشمنانش بخشيده نمي‏دوختند و دنياي آن‏ها در نظرشان از چيزي كه زير پالگد مي‏كنند، بي‏ارزش‏تر بود و از شناخت‏خداوند چنان لذت مي‏بردند كه گويا پيوسته در باغ‏هاي بهشت‏با دوستان خدا، همنشين و همراهند . (3)
در دين اسلام دستورهاي فراواني كه زمينه‏ساز شادي و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده‏رويي و ديدار برادران ايماني با روي گشاده و چهره شكفته و تلاش براي شادي كردن مؤمنان; چنان كه در روايت آمده است:
«الق اخاك بوجه منبسط; با رويي گشاده با برادران ملاقات كن .» (4) «ايما مسلم لقي مسلما فسره، سره الله عزوجل; هر مسلماني كه مسلماني را ببيند و او را مسرور كند، خداوند را شاد كرده است .» (5)
در بهشت‏خانه‏اي است‏به نام خانه شادي، تنها كسي كه يتيمان و بچه‏ها را خوشحال كند به آن داخل مي‏شود . (6)
بوي خوش عامل مهم شادماني است و متقابلا بوي بد عامل نااميدي و افسردگي; در روايات اسلامي توجه ويژه‏اي به استفاده از عطريات و بوي خوش شده است و خوشبو بودن از ويژگي‏هاي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - و از سنت‏هاي آن حضرت شمرده شده است; حضرت صادق - عليه السلام - مي‏فرمايد: رسول خدا - صلي الله عليه و آله - براي بوي خوش بيش‏تر از خوراك خرج مي‏كرد . (7)
رنگ روشن شادي آفرين است; در دين نيز به پوشيدن لباس‏هاي روشن و به ويژه سفيد، توجه زيادي شده است; در حال نماز بر پوشيدن لباس سفيد تاكيد شده و پوشيدن لباس سياه در اين حال مكروه شمرده شده است; در حديثي از پيامبر بزرگ اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: «لبسوا البياض فانهما اطيب و اطهر و كفنوا فيها موتاكم; لباس‏هاي سفيد بپوشيد، چون بهتر و پاك‏تر است و مردگان خود را در آن‏ها كفن كنيد .» (8)
در اسلام آراستگي ظاهري امتيازي براي فرد و يكي از نشانه‏هاي ايمان شمرده شده است . هر مسلمان مؤمني از كودكي با حديث «النظافة من الايمان‏» آشنا است; نقش آراستگي ظاهر در آرامش و نشاط روحي و ايجاد شادي و انبساط فردي و اجتماعي انكارناپذير است .
كار جوهر آدمي و نشانه حيات او است، انسان تنبل، بهره‏اش از زندگي اندك و سلامتي‏اش در معرض خطر و شادابي‏اش برباد است . كار و تلاش از انحرافات و لغزش‏ها جلوگيري مي‏كند; زمينه بسياري از مفاسد اخلاقي و اجتماعي را از بين مي‏برد و بر سرزندگي و نشاط مي‏افزايد . در روايات اسلامي به حدي بر اهميت كار وتلاش در راه كسب روزي حلال و تامين هزينه‏هاي زندگي تاكيد شده كه انسان غرق در شگفتي و حيرت مي‏شود . حضرت صادق (عليه السلام) در روايتي مي‏فرمايد: فرد زحمتكش كه براي رفاه خانواده‏اش مي‏كوشد، همانند مجاهد در راه خدا است . (9)
سير و سفر در شهرها وسرزمين‏هاي مختلف و گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظره‏هاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملت‏ها، گذشته از فايده‏هاي فراوان مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي مي‏رهاند و به سلامتي جسم و روان و ايجاد شادابي كمك شاياني مي‏كند . از اين رو، دين مقدس اسلام مردم را بسيار بدان سفارش كرده است و تعبير «سيروا في الارض‏» را در آيات متعددي از قرآن مي‏توان يافت . (10)
توصيه به شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخريد خانه و برگشت از حج و زيارت (11) كه هدف از از آن‏ها ايجاد انس و الفت و صفا بين مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن‏ها است، گواه اهميت دادن دين مبين به مقوله شادي وسرور است . سفارش به پوشيدن لباس‏هاي نيكو و زيبا و زينت كردن و معطر بودن و شادي كردن و شاد ساختن يكديگر در اعياد اسلامي، به ويژه عيد سعيد غدير و تاكيد بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زيارت آن‏ها و تبسم كردن به روي آن‏ها و هديه دادن به آن‏ها، شاهد ديگري بر توجه اسلام به اين امر است .
بايد دانست‏شادماني تنها در لذت‏هاي مادي گذرا خلاصه نمي‏شود . شادماني واقعي در نزديك شدن به هدف والاي آفرينش و آراسته شدن به خصلت‏ها و خوي‏هاي انساني و الاهي است . به گفته ارسطو: «شادماني عبارت است از پروراندن عالي‏ترين صفات و خصايص انساني .» (12) بنابراين، لذت و خوشي تنها با عوامل مادي به دست نمي‏آيد . عوامل معنوي نيز در ايجاد شادي مؤثرند . گاهي انجام كارهايي كه عادتا بايد لذتبخش باشند، نه تنها لذتي به انسان نمي‏بخشد، بلكه عذاب وجدان و تشويش روحي نيز مي‏آورد; چرا كه روح و وجدان آماده لذت بردن نيستند . يك غذاي لذيذ يا رابطه جنسي و يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غير معقول باشد، براي انسان سالم و طبيعي تلخ و ناگوار است .
پرهيز از گناه در بيش‏تر مواقع، پرهيز از لذت‏هاي مادي سطحي است; ولي در عين حال شادي آور است; زيرا روح آدمي به گونه‏اي است كه گاه از پرهيز و رياضت معقول سرخوش مي‏شود . ارضاي تمايلات به هر صورت و در هر شرايط شادي آور نيست . گاه پرهيز از لذت، لذت بخش‏تر از نيل به لذت است . (13)
اگر مادري برخلاف ميل فرزند دلبندش او را از خوردن غذايي زيانبار بازداشت، آيا مانع شادماني او شده است؟
اگر پزشكي براي راحت‏ساختن بيماري كه غده‏اي در مغز دارد، با چاقوي تيز جراحي جمجمه‏اش را شكافت، آن غده دردآور را بيرون آورد و او را از غم و درد جانكاه رهانيد، به او شادي نبخشيده است؟ آيا درست است‏بگوييم اين پزشك با شكافتن استخوان اين بيمار او را آزرده ساخته و شادماني را از او گرفته است؟
آيا منع بيمار از بعضي غذاها و كارها، محروم كردن او از سرور و شادماني است؟
آيا منع از شراب خواري كه ارزنده‏ترين گوهر وجود آدمي يعني عقل را محجوب و پوشيده مي‏سازد و بزرگ‏ترين جنايت‏ها و زشت‏ترين كارها را آسان و زيبا جلوه مي‏دهد، بازداشتن انسان از شادي و شادماني است؟
آيا سفارش به دوري از تهمت و غيبت و دروغ و ريا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم كه زمينه‏ساز هزاران آسيب فردي و اجتماعي و بستر همه ناهنجاري‏هاي رواني و اجتماعي است، دور كردن انسان از شادي است؟
آيا سفارش به ارتباط با كانون عظمت و كمال يعني خداوند متعال و رسيدن به سكون و اطمينان قلب در پرتو اين ارتباط كه محور اصلي آموزه‏هاي ديني و مذهبي است، شادي بخش نيست؟
آيا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهي‏دستان و گذشت و بزرگواري و كمك به برادران ديني و پيشي گرفتن در نيكي و خوبي و تقوا و پاكدامني و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تكبر نورزيدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردي و اجتماعي و اخلاقي و اقتصادي و سياسي ديگر، زمينه ساز شادي حقيقي و راستين بشر در دنيا و آخرت نيست؟
ستودن اعمالي چون گريه از خوف خداوند و عظمت و كبرياي او و گريستن بر خطاها و گناهان و نيز گريه و سوگواري در عزاداري اولياي الاهي و انسان‏هاي برجسته و ممتاز و سفارش به آن‏ها، به هيچ وجه با سرزندگي و نشاط ناسازگار نيست . گريه‏اي كه از سر عشق به خداوند و يادآوري عظمت او باشد، پيوند با درياي بي‏كران همه نيكي‏ها و زيبايي‏ها و سرچشمه همه شادي‏ها و بهجت‏ها است . گريستن بر مظلوميت اولياي الاهي و جفايي كه بر آنان رفته است، در واقع گريستن بر پنهان شدن خورشيدهاي تابان و زندگي بخش و چيرگي ظلمت و تيرگي بر آسمان انسانيت است; چنين گريه‏اي نه تنها به افسردگي نمي‏انجامد بلكه به گواهي تاريخ و تجربه، هماره نيروي معنوي و قدرت روحي و سرزندگي را افزايش مي‏دهد و پويايي و تحرك جامعه انساني را رونق مي‏بخشد .

پي‏نوشت:

1 . حديث مهر، سالنماي تحصيلي جوان‏82 - 1381 .
2 . علل الشرايع، شيخ صدوق، ج‏2، ص‏363 .
3 . ميزان الحكمة، ج‏6، ص‏155، ح‏11937 .
4 . همان، ج‏1، ص‏418، ح‏1707 .
5 . همان، ج‏3، ص‏439، ح‏8466 .
6 . همان، ج‏3، ص‏438، ح‏8461و8460 .
7 . همان، ج‏5، ص‏574، ح‏11021 .
8 . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج‏1، ص‏291 .
9 . ميزان الحكمة، ج‏4، ص‏119، ح‏7203 .
10 . مثل نحل (16): 36، نمل (27): 69 و انعام (6): 11 .
11 . سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ج‏4، ص‏763 .
12 . حديث مهر، سالنامه تحصيلي جوان 82 - 1381 .
13 . همان .

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image