|
آزادي و اين همه تكليف؟
-(3 Body)
|
آزادي و اين همه تكليف؟
Visitor
240
Category:
دنياي فن آوري
اگر خداوند ما را آزاد آفريد، پس اين همه احكام و تكاليف براي چيست؟ 1 . انسان، بر اساس خلقتخاص خويش، موجودي صاحب عقل و اراده است و در هر كاري ميتواند جانب انجام يا ترك آن را برگزيند . اين نوع آزادي انسان را «آزادي تكويني» ميخوانند . لازمه اين آزادي، آزادي ديگري است كه عبارت است از: امكان بهرهمندي آدمي از مواهب «آزادي تكويني» بدون دخالت قوه، قدرت و اراده قاهري بيرون از نفس انسان . اين آزادي، «آزادي تشريعي» يا «آزادي حقوقي» نام دارد . (15) دقت در مطالب ياد شده مشخص ميسازد منشا «آزادي» اراده آدمي است; يعني حالتي نفساني كه از ميان رفتن آن با از بين رفتن اصل انسانيت مساوي است . 2 . در نگرش اسلامي، انسان كارگزار يا خليفه خداوند در زمين و عبد او است . در مقام عبوديت مطيع خواست و اراده او است; اما در مقام كارگزاري در زمين بايد فعال باشد . او عقل و اراده دارد و اسلام ميخواهد انسان ارادهاش را تابع مشيتخداوند سازد; زيرا تنها در اين صورت به زندگي توام با سعادت و رستگاري در دنيا و آخرت دستخواهد يافت . (16) انسان قدرت دارد بر همه مخلوقات ديگر سلطه پيدا كند; اما مسؤوليت دارد از همه مخلوقات مراقبت كند . (17) در يك برآيند كلي، اسلام آدمي را در همين كه هست و تاكنون خود را نشان داده محدود نميبيند و براي او آرماني فراتر از بينش طبيعي و مادي دارد . اسلام ميخواهد انسان ايدهآل بسازد نه انسان صرفا نرمال كه تنها با جامعه و ديگران هماهنگ است; برخلاف نگرش ليبراليزم از انسان كه طبيعتگرا است و آدمي را همين ميبيند كه وجود دارد و تاكنون خود را نشان داده است . 3 . آدمي نقطه صفري است كه از قابليت «تا بينهايت صعود يا سقوط» برخوردار است، با توجه به همين دوگانگي وجودي انسان در نگرش اسلام خداوند هم «آزادي تكويني» به بشر عطا فرموده و هم «آزادي تشريعي» و تا در پرتو آن آدمي بر ترميم كاستيها و ايجاد مصونيت از آسيبهاي ناشي از كژيهاي ضلع طبيعتخود توانا گشته، با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خويش مرتبه خلافت الاهي و كارگزاري خداوند را به دست آورد; به عبارت ديگر، اسلام انسان را واجد قابليتها و صلاحيتهايي ميداند كه سبب شايستگي و بايستگي بهرهمندي او از موهبت «آزادي» است . از همين رو، قرآن هدف نهايي بعثت پيامبر گرامي (ص) را تحقق آزادي تكويني و تشريعي تلقي كرده است: «ويضع عنهم اصرهم والاغلال التي كانت عليهم; و از آنان قيد و بندهايي را كه برايشان بوده استبرميدارد .» (18) گويا با نبود آزادي دعوت به دين و دينداري لغو و عبث است . 4 . اسلام هم آزادي تكويني براي انسان قائل است و هم آزادي تشريعي . براساس آيات قرآن، انسان از آزادي تكويني برخوردار است; يعني بر انجام فعل و ترك آن مختار است; و اين آزادي، فطري بشر است . همچنين آزادي تشريعي در منظر اسلام امري شايسته و بايسته است; يعني انسان آزاد است كه در زندگي از آزادي تكويني خود بهرهمند شود و هيچ كس حق ندارد با اعمال زور از بهرهوري معقول وي از آزادي تكويني جلوگيري كند; به فرموده خداوند متعال: «بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به خدايي نگيرد» (19) و «هيچ بشري را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبري بدهد; سپس او به مردم بگويد: به جاي خدا بندگان من باشيد» . (20) و اين همان آزادي است كه حضرت علي (ع) در وصيتخود به فرزندش امام حسن (ع) سفارش فرمود: «نفست را از هر پستي گراميدار، هر چند دنائت تو را به خواهشهايتبرساند; چرا كه هرگز در برابر نفس [ارجمندت] كه ميبخشي چيز ارزندهاي به دست نخواهي آورد . بنده دگري مباش; زيرا خدايت آزاد آفريده است (21) » . براساس روح توحيدي كه در نگرش اسلامي جايگاهي ويژه دارد، انسان تنها بايد بنده خداوند باشد، و اراده خود را تابع مشيت و اراده خداوند سازد و آزادي تكويني خود را محدود و مقيد به خواستخداوند گرداند . در آن صورت، در دنيا و آخرت به زندگي سعادتمندانه بار خواهد يافت; اما همين انسان در نگرش اسلامي حق ندارد بهرهوري از آزادي تكويني خود را به ارادههاي انسانهاي ديگر محدود كرده، خود را بنده ديگران سازد و عملا از آزادي حقوقي و تشريعي محروم كند . آزادي تشريعي - با تعريفي كه از ديدگاه قرآن ارائه شد - حق مسلم و طبيعي بشر است و هيچ انساني حق محدود ساختن آن را ندارد . خلاصه آن كه، بندگي خداوند موجب آزادي و به عبارت دقيقتر، «آزادگي» است; چنان كه «همسر عمران [مادر مريم] گفت: پروردگار من، نذر كردم كه آنچه در رحم من است آزاد و در خدمت تو باشد (22) .» اما بندگي غيرخدا بيشتر به معناي «رهايي» نزديك ميشود و به كارگيري واژه آزادي سزاوار آن نيست . 5 . بايد توجه داشت انسانهاي ديگر نميتوانند آزادي تشريعي را محدود سازند; ولي از آن جا كه انسان موجودي اجتماعي است، به صورت طبيعي ملزم ميشود اراده خود را در اراده ديگران دخالت دهد; به بيان ديگر، اراده خود را در عرصه اجتماع با اراده ديگران شريك سازد . ازاينرو، بايد در برابر قانوني كه حدودي براي ارادهها و آزاديهاي مردم معين و آنها را تعديل كرده، خاضع بود . پس همان طبيعتي كه به انسان آزادي اراده و عمل داده، در عرصه اجتماع ارادهاش را محدود و آزادي تشريعي را مقيد ميسازد . در نگرش اسلامي، از آن جهت كه قانون براساس توحيد و اخلاق فاضله، تحت عنوان ضوابط شرع همه اعمال فردي و اجتماعي را در بر ميگيرد، آزادي تشريعي در اين چارچوب مرزبندي ميشود . با توجه به اين مطلب مهم، از ديدگاه اسلام، آزادي تشريعي بدان معنا است كه انسان آزاد و مختار است از تمام حقوقي كه قوانين شرع براي او مشخص كرده بهرهمند شود; مثلا يكي از قوانين شرع آن است كه انسان ميتواند تا هر جا كه بخواهد در عرصه علماندوزي پيش رود و در اين ساحت آزاد است . حتي دولت اسلامي موظف است امكاناتي براي افراد فراهم كند تا از اين حق بهرهمند شوند . آزادي بيان و نوشتار، آزادي اجتماعي، آزادي بينش و ازادي انديشه (در ساحتهاي اقتصادي - فرهنگي و سياسي) همه در چارچوب مقوله پيش گفته معنا مييابد و تحليل ميشود . به دليل مجال اندك به همين مقدار بسنده كرده، تفصيل ابعاد ديگر اين مساله دامنگستر به فرصت مناسب و مكاتبات بعدي موكول شود .
|
|
|