جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


عذاب الهي و اختيار انسان
-(5 نفر) 
عذاب الهي و اختيار انسان
بازدید 484
گروه: دنياي فن آوري
خداوند به انسان قدرت اختيار و انتخاب داده كه حق يا باطل را انتخاب كند و خود مي‏فرمايد كه در پذيرش دين اكراه و اجباري نيست; اما از طرفي عذاب اخروي را بر اهل باطل حتمي كرده است . آيا اين مساله يعني عذاب خداوند اختيار انسان را محدود نمي‏كند؟
در پاسخ به اين سؤال توجه به چند نكته لازم است:
1 . در هيچ انديشه و مكتبي، آزادي انسان مطلق نيست و همه متفكران، اديان الاهي و مكاتب بشري به گونه‏هاي مختلف بر محدوديت پذيري آزادي‏هاي انسان مهر تاييد زده‏اند . اگر اختلافي نيز در اين زمينه مشاهده مي‏شود درباره مسائل زير است:
الف) محدوده آزادي چيست؟
ب) چه كسي حق دارد آزادي انسان را محدود كند؟
ج) بر اساس چه معيارهايي مي‏توان آزادي را محدود ساخت؟
براي آگاهي بيش‏تر به كتاب نظريه سياسي اسلام نوشته محمد تقي مصباح يزدي مراجعه شود .
2 . كلماتي مانند «اختيار» ، «اراده‏» ، «آزادي‏» و «انتخاب‏» و همچنين واژه‏هاي مقابل آن مانند «جبر» ، «الزام‏» ، «اكراه‏» و . . . در معاني و موارد مختلف استعمال مي‏شوند كه همه آن‏ها حكم واحد ندارند . بنابراين، در برخورد با اين واژه‏ها بايد دايره معنا و استعمال را دقيقا مورد توجه قرار داد و از تسري و تعميم غير منطقي و بي‏دليل حكم به دايره ديگر خودداري كرد . براي روشن شدن اين مطلب به اختصار به سه حوزه مرتبط با استعمال مفاهيم فوق اشاره مي‏شود:
الف) حوزه تكوين
آزادي و اختيار در حوزه تكوين به معناي آن است كه:
اولا، رفتار و كنش‏هاي انساني ناشي از جبر ذاتي نيست .
ثانيا، برخي از امور را نمي‏توان به صورت جبر تكويني از بيرون تحميل كرد و الزام بيروني پاسخ مطلوب به همراه ندارد . آيه دوم سوره بقره «لا اكراه في الدين‏» اگر اختصاص به اين حوزه نداشته باشد، لااقل به خوبي اين مفاد را در پي دارد و مي‏فهماند كه حقيقت دين تكوينا اجبارپذير نيست; يعني اگر به فرض با زور سرنيزه كسي به سوي دين دعوت شود و به ظاهر آن را بپذيرد، اين پذيرش ظاهري با ايمان واقعي و اعتقاد راسخ قلبي فاصله بسيار دارد . بنابراين، «لا اكراه في الدين‏» در حوزه تكوين به معناي اين است كه حقيقت دين تكوينا اجبارپذير نيست .
ب) حوزه تشريع اجتماعي
تشريع اجتماعي مجموعه قوانيني است كه چگونگي مناسبات اجتماعي انسان‏ها را مشخص و تنظيم مي‏كند . كسي حق ندارد ديگران را با زور و فشار به سوي اسلام دعوت كند . تفاوت اين مرحله با مرحله پيشين تفاوت «هست‏» و «بايد» است; به عبارت ديگر، در مرحله نخست معناي آيه جنبه اخباري و توصيفي دارد; يعني خبر از ناكار آمد بودن مي‏دهد; ولي در اين مرحله معناي آيه انشايي و دستوري است; يعني از الزام و اجبار اجتماعي منع مي‏كند و انسان‏ها را از خواندن اجباري ديگران به سوي دين باز مي‏دارد . البته اين مساله در اصل دعوت به سوي دين است و با وجود احكام الزام‏آور اجتماعي ديگر براي مسلمانان و غير مسلمانان در جامعه اسلامي منافات ندارد .
ج) حوزه تشريع فردي
مراد از دايره تشريع فردي در اين جا مجموعه قوانيني است كه خداوند براي آحاد انسان‏ها وضع كرده است . اين قوانين غالبا الزام آور و مسؤوليت‏زا است و خداوند افراد را در برابر آن‏ها بازخواست مي‏كند; هر چند در مورد آن‏ها كيفر دنيوي و قوانين الزام آور اجتماعي وضع نكرده باشد . عمده‏ترين اين مسائل تدين به دين حق است . آيه شريف «لااكراه في الدين‏» با اين حوزه هيچ ارتباطي ندارد و به كلي از آن منصرف است . در مقابل آيه «و من يتبع غير الاسلام دينا فلن يقبل منه; هر كسي ديني جز اسلام برگزيند از او پذيرفته نيست‏» و همه آياتي كه در بردارنده نوعي تكليف الزامي براي افراد انسان‏ها است، شامل اين حوزه مي‏شود .
بنابراين:
1 . آزادي انسان مطلق نيست و محدوديت‏هايي دارد .
2 . نفي اكراه در دين به معناي عدم مسؤوليت انسان در پذيرش دين و راه حق نيست .
اضافه کردن نظر
نام:
پست الکترونيک:
نظرات کاربران:
کد امنیتی: تصویر امنیتیتغییر عکس