جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ثواب عزادارى
-(1 Body) 
ثواب عزادارى
Visitor 231
Category: دنياي فن آوري
وجود رواياتى كه ثواب عزادارى براى امام حسين عليه‏السلام‏را بى‏شمار ذكر مى‏كند تاچه اندازه صحيح است؟
عزادارى براى سالار شهيدان، آقا ابا عبدالله الحسين‏عليه‏السلام‏از بزرگ‏ترين اسباب تقرب به خداوند و داراى اجر و ثواب فراوان مى‏باشد. روايات بسيارى در اين خصوص، در كتاب‏هاى معتبر وارد شده كه در ميان آنها، احاديث داراى اعتبار كافى و قابل اعتماد نيز فراوان است.
دراين مورد چند نكته اساسى را بايددر نظر گرفت:
1. اين گونه روايات نيز مشتمل بر صحيح و غيرصحيح هستند.
2. مقصود از روايت‏هايى كه آثار خاصى را براى بعضى از اعمال ذكر كرده‏اند، اين نيست كه فلان عمل علت تامه آن اثر است؛ بلكه مقصود اقتضاى اثر است. علت تامه، مجموع علل مؤثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است. تأثير چنين علتى بر معلول، حتمى و ضرورى است و به هيچ وجه تخلّف‏پذير نيست؛ در حالى كه مقتضى، يكى از شرايط مؤثر بر يك پديده است كه در صورت نبودِ موانع، مى‏تواند اثر كند؛ ولى اگر مانعى بر سر راه آن قرار گيرد، توان تأثير ندارد. چنين چيزى در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعى نيز هست؛ مثلاً اگر گفته شود كه آتش سبب احتراق چوب است، به نحو مقتضى است؛ يعنى تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشود و موانع بر طرف نگردد، عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابراين اگر كسى چوب‏ترى را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبرى نباشد، نبايد درآن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جست و جو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطى نيز هست يانه و آيا مانعى براى تأثير آتش در چوب وجود دارد ياخير؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره - ضمن دارا بودن ارزش صدق - مشروط به شرايط متعددى از قبيل وجود اكسيژن و نبود موانعى چون رطوبت در چوب، تناسب ميزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و... مى‏باشد؛ اما اگر تمام شرايط و رفع موانع مفروض پديد آمد؛ يعنى، علت تامه محقق شد، حتما چوب آتش خواهد گرفت و تخلّف آن، به معناى كذب گزاره ياد شده است. تأثير اين اعمال نيز به نحو جزءالعلّه و مقتضى است و همواره با ديگر شرايط عمل مى‏كند؛ اما اين كه آن شرايط دقيقاً چيست و سهم هر يك تا چه اندازه است‏و آيا تأثير اين عمل و هر شرط ديگرى، در همه موارد يكسان است يا ممكن است در موردى نقش اصلى‏ترى را ايفا كند و مكانيسم تأثير چگونه است؟ آيا ديگر ابزارها را در اثر گذارى تقويت مى‏كند يا خود مستقيماً اثر مى‏گذارد؟ اينها و ده‏ها سؤال ديگر، مسائلى است كه ريشه عقلى و فكرى بشر هنوز در حدى نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق، به آنهاپاسخ دهد و يكى از خدمات بزرگ پيامبران به بشر، آگاه‏سازى او از وجود چنين عاملى است كه عقل به تنهايى قادر به شناخت آن نيست. آن چه به طور كلى مى‏توان با ژرف كاوى فلسفى و تحقيق در نصوص دينى دريافت، اين است كه دايره عليت، منحصر به علل و معلومات مادى نيست؛ بلكه علل طبيعى، مقهور ماوراى طبيعت هستند.
3. گستره كمى و كيفى ثواب‏هايى كه بر گريه، عزادارى و زيارت امام حسين عليه‏السلام‏ذكر شده است، تعجبى ندارد؛ زيرا در مقابل آن همه ايثار، شجاعت، توكل، رضا، مردانگى، آزادگى... و مصايبى كه آن حضرت متحمل شدند، اين همه ثواب شايسته است. توجه و دقت در داستان ذيل، اين مطلب را روشن‏تر مى‏سازد.
علامه بحرالعلوم در راه سامرا به مسئله گريه بر امام حسين‏عليه‏السلام كه باعث آمرزش گناهان مى‏شود، فكر مى‏كرد. عربى بر مركبى سوار، مقابلش رسيد و سلام كرد و پرسيد: جناب سيد! شمارا متفكر مى‏بينم؟ اگر مسئله علمى است، بفرماييد، شايد من هم چيزى بگويم.
بحرالعلوم فرمود: دراين فكر بودم كه چگونه حق تعالى اين همه ثواب به زائران و گريه كنندگان حضرت سيد الشهداعليه‏السلام مى‏دهد؛ مانند آن كه: «هر قدمى كه زائر بر مى‏دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى‏شود و براى يك قطره اشك، تمام گناهان صغيره و كبيره‏اش آمرزيده مى‏شود»؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب مكن! من براى شما مثل مى‏آورم تا مشكلت حل گردد. سلطانى در شكارگاه از همراهانش دور افتاده بود. در آن بيابان وارد خيمه‏اى شدو پيرزنى را با پسرش در گوشه خيمه ديد. آنان بزى داشتند كه زندگى شان از شير آن بز تأمين مى‏شود و غير از آن چيز ديگرى نداشتند. آن پير زن، بز را براى سلطان ذبح كرد و طعامى حاضر كرد. او سلطان را نمى‏شناخت و فقط براى اكرام مهمان، اين عمل را انجام داد. سلطان شب را آن جا ماند و روز بعد در ديدار عمومى، واقعه ديشب خود را نقل كرد و گفت: من در شكار گاه از غلامان دور افتادم و در حالى كه شديداً تشنه و گرسنه شده بودم و هوا به شدت گرم شده بود، به خيمه آن پيرزن رفتم؛ او مرا نمى‏شناخت و در همان حال، سرمايه او و پسرش بزى بود كه از شير آن، زندگى را مى‏گذراندند؛ بز را كشتند و براى من غذا آماده كردند. حال در عوض اين محبت، به اين پير زن و پسرش چه بدهم و چگونه تلافى كنم؟
يكى از اين وزيران گفت: صد گوسفند به او بدهيد؛ ديگرى گفت: صد گوسفند و صد اشرفى به او بدهيد؛ ديگرى مى‏گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. سلطان گفت: هر چه بدهم، كم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، مكافات به مثل كرده‏ام؛ چون آنها هر چه داشتند به من داده‏اند؛ من بايد هر چه دارم، به آنان بدهم.
حضرت سيد الشهداعليه‏السلام هر چه داشت، از مال، اهل و عيال، پسر،برادر،فرزندو سر و پيكر، همه و همه را در راه خدا داد؛ حال اگر خداوند بر زائران و گريه كنندگان آن حضرت، آن همه اجر و پاداش و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود؛ اين را فرمود واز نظر سيد بحرالعلوم غايب شد.1

پى‏نوشت:

1. االعبقرى الحسان، ج 1، ص‏199 به نقل از اشك حسينى، سرمايه شيعه، ص 37و36.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image