شادى و نشاط، چه نسبتى با دين دارد؟ آيا دين شادابى را تقويت مىكند يا سبب ركود و خمود آن است؟ با توجه به منابع دينى، يعنى قرآن و سيره پيشوايان معصوم، دين اسلام موافق نشاط و شادى بوده، علاوه برآن كه آدمى را از تنبلى رهانده، سرزنده و سر حال مىسازد؛ البته اين شادى، افراطى و تفريطى نبوده، بلكه درچارچوب نگاه تعديلى قابل رهيابى است. توضيحات ذيل مدعا و پاسخ فوق را روشن و مدلّل مىسازد:
1. هدف زندگى؛ بر اساس تصوير و تفسيرى كه اسلام از انسان ارائه مىنمايد، هدف، غايت، فرجام و آرمانى كه اسلام براى بشر ترسيم كرده است، فقط خداست. هدف از زيستن آدمى در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خويش است و اين عبارت از حركت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است. به بيان ديگر، انسان تنزل يافته، بايد تلاش كند تا دوباره خود را پاك گرداند و در واقع در پرتو پيروى از انبياء و ائمه(عليهم السلام) و عمل به هدايتها و تعاليم آنان است كه آدمى مىتواند به اصل خويش كه همان حاكميت روح توحيد و خدايى شدن است، دست يازد.1
2. اسلام و نيازهاى اساسى انسان؛ بهترين آيينها آن است كه با طبيعت آدمى و سازمان آفرينش او سازگار بوده، نيازمندىهاى طبيعى و فطرى اش را برآورد؛ در غير اين صورت، نه قابل عمل است و نه مىتواند آدمى را خوشبخت و سعادتمند سازد. تعاليم اسلام به دليل توجه به اين نيازها و متناسب بودنش با فطرت آدمى است كه توانست از محدوديت جزيرةالعرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصىنقاط دنيا شكل دهد2. به گفته علامه طباطبايى، اسلام، نه انسان را از نيروها غرايز و خواستههايش محروم مىكند و نه همه توجه را به تقويت جنبههاى مادى معطوف مىدارد؛ نه او را از جهانى كه در آن زندگى مىكند، جدا مىسازد و نه او را بىنياز از دين و شريعت به حساب مىآورد.3
3. شادى و نشاط يك ضرورت و نياز؛ از شادى تعاريف گوناگونى، مانند «احساس مثبتى كه از حس ارضاى پيروزى به دست مىآيد»؛4 «مجموع لذتهاى منهاى درد»5 «حالتى كه در فرآيند نيل به علاقهها در آدمى به وجود مىآيد»،6 ارائه شده است. اين پديده هر چند از زواياى گوناگونى تعريف و تشريح شده است، ولى به اتفاق انديشمندان يك ضرورت و نياز اساسى انسان به شمار مىآيد؛ چه كسى را مىتوان يافت كه مدعى باشد نيازمند به شادى نيست؟ اصلاً اساس جهان هستى و پديدههاى آن به گونهاى طراحى شدهاند كه در آدمى شادى ايجاد كنند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعت با ظرافت، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و...، همه شادى آور و مسرّت خيز است. از آن جا كه شادى، ناكامى، نااميدى، ترس و نگرانى را از آدمى دور مىسازد، روانشناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد دادهاند و اين همه حكايت گر اين حقيقت است كه شادى نياز اساسى و ضرورى مىباشد.7
4. عوامل شادى و نشاط؛ باكندوكاو در نظريات و گفتههاى دانشمندان و متون معتبر، مىتوان موارد ذيل را در زمره عواملى بر شمرد كه حالت شادى و نشاط را در انسان پديد مىآورند: 1. ايمان. 2. رضايت و تحمل. 3. پرهيز از گناه. 4. مبارزه با نگرانى. 5. تبسم و خنده. 6. مزاح و شوخى. 7. بوى خوش. 8. خود آرايى. 9. پوشيدن لباسهاى روشن. 1. حضور در مجالس شادى. 11. ورزش. 12. اميد به زندگى. 13. كار و تلاش. 14. سير و سفر. 15. تفريح. 16. تلاوت قرآن. 17. تفكر در آفريدههاى خداوند. 18. صدقه دادن. 19. نگاه كردن به سبزهها و... .8
چهار چيز هر آزاده را زِ غم بخرد
تن درست و خوىِ نيك و نام نيك و خرد
هر آن كه ايزدش اين چهار روزى كرد
سزد كه شاد زِيَد شادمان و غم نخورد9