همان طور كه ميدانيم، روح فناناپذير است؛ چون روح خدايي است و براي حشر و نشر روز قيامت بايد برانگيخته شود و به همين علت، جاوداني است. حال سوءال اين است كه اگر روح حيوانات هم فناناپذير باشد و در آن نابودي و فنا راه نداشته باشد، آيا روح حيوانات در آن دنيا محشور ميشود و حساب و كتاب دارد يا با از بين رفتن جسم، از بين ميرود؟
سوءال شما را از دو ديدگاه ميتوان پاسخ گفت؛ يكي ديدگاه تفسيري و كلامي و ديگري فلسفي. ما در پاسخ شما، ديدگاه تفسيري و كلامي را مطرح ميكنيم و ديدگاه فلسفي را به آينده موكول ميكنيم.
در قرآن دو آيه است كه مستقيماًبه مسئله حشر حيوانات اشاره دارد:
1. «و ما من دابة في الارض ولا طائر يطير بجناحيه الا امم أمثالكم ما فرّطنا في الكتاب من شيء ثمّ الي ربّهم يحشرون؛ هيچ جنبندهاي در زمين و هيچ پرندهاي كه با دو بال خود پرواز ميكند، نيست؛ مگر اين كه امتهايي همانند شمايند. ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم؛ سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور ميشوند».1 «دابه هر جنبندهاي را كه بر روي زمين بجنبد، گويند و در قرآن كريم، به تمام جنبدهها اعم از انسان و حيوانات اطلاق شده است و هرگاه در برابر انسان آمده ـ مثل اين آيه ـ به معناي حيوانات است».2 امت، جماعتي را ميگويند كه در هدفي يگانه اشتراك داشته باشند. حشر نيز به معناي كوچ دادن جمعي از جايي به جاي ديگر است».3
2.«و اذا الوحوش حشرت؛ هنگامي كه حيوانات وحشي محشور ميشوند».4
در قرآن، به حشر انسان و حيوانات اشاره شده، اما در مقابل، براي موجودات ديگري، چون آسمان، زمين، ماه، سنگ و خلاصه موجودات بيجان و غير ذيشعور، از واژه «حشر» استفاده نشده است و اين نشانه دقت خاص قرآن در اين موضوع است كه انسان و حيوانات ـ جانداران و موجودات ذيشعور ـ را در يك طرف قرار داده و براي آنها از واژه «حشر» استفاده كرده و موجودات غير جاندار را نيز در طرف ديگر قرار داده و از اين لفظ براي آنها استفاده نكرده است. پرسش مهم اين است كه ملاك حشر در انسان چيست؟ اگر ما ملاك حشر در انسان را دريابيم، ميتوانيم درباره حيوانات واضحتر بحث كنيم.
مقصد و مقصود انسان، حشر او به سوي پروردگار جهانيان است و نه زندگي كوتاه در اين دنيا. امت بودن انسان، هدفدار بودن است و اين هدفداري، در سايه حشر او به سوي خدا حاصل ميشود. مرگ، هجرت از خانه نابودي به خانه جاودانگياست و مقصد و مقصود انسان نيز ديدار خداي سبحان است كه با حشر تأمين ميشود. از اينجا ثابت ميشود كه انسان روحي فناناپذير دارد كه به سوي پروردگار محشور ميشود.انسان داراي ادراكات متعدد و گرايشهاي متنوع است؛ به دليل همين بينشها و گرايشهاي خير و شر را تشخيص ميدهد؛ تكليف دارد؛ با اراده و اختيار خود، به يكي از دو راه «نيكي و عدالت» يا «گمراهي و زشتي و ظلم» ميرود و هر كدام را كه انتخاب كرد، به مقصد و مقصود خود ميرسد؛ يا به لقاي رحمت و بركت ـ كه نمود و نماد آن بهشت پرنعمت و رضوان خداوند است ـ ميرسد و يا به لقاي غضب و سَخَت الهي ـ كه نمود و نماد آن دوزخ پرزحمت است ـ نايل ميشود.
در قرآن، آيات متعددي وجود دارد كه نشان ميدهد حيوانات هم شعور و ادراك دارند. برخي از اين آيات عبارت است از:
1.«و قال يا ايها الناس علمنا منطق الطير5؛ و (سليمان نبي) گفت: اي مردم! به ما زبان پرندگان را آموزش دادهاند». اين آيه اشاره دارد كه پرندگان سخن و نطق دارند و نطق و سخن و زبان، بدون انديشه و ادراك امكانپذير نيست.
2.«قالت نملة يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لا يحطمنّكم سليمان و جنوده و هم لايشعرون 6؛ مورچهاي گفت: اي مورچگان! به خانههاي خود وارد شويد تا سليمان و سپاهيانش نادانسته شما را پايمال نكنند». اين آيه آشكارا نشان ميدهد كه مورچه، سليمان و سپاهيانش را ميشناسد و هر شناختي مسبوق به انديشه و ادراك است.
3.قرآن از زبان هدهد ـ پرندهاي كه در محضر حضرت سليمان است ـ چنين نقل ميكند:
گفت: من به چيزي كه تو از آن خبر نداري، آگاه شده و از سرزمين سبأ به طور يقيني خبري آوردهام. من زني را يافتم كه بر مردم حكومت ميكرد و به او هر گونه نعمتي عطا شده بود و او داراي تختي بزرگ بود. من آن زن و قومش را يافتم كه خدا را از ياد بردهاند و خورشيد را پرستش ميكنند و شيطان رفتار زشتشان را برايشان زينت داده است و آنها را از راه خدا باز داشته است تا هرگز به راهحق هدايت نشوند.7اين سخنان، نشانه ادراك بالاي اوست و تنها موجودي با درك و شعور بالا ميتواند با مشاهده يك ملت، اوضاع اجتماعي و ديني آن را چنين روشن گزارش كند.
4. هدهد سپس براي اثبات توحيد و نفي شرك، به استدلال روي ميآورد. وي با تحليل روانشناسانه، ساختار فكري و رفتارشان را تحليل كرد و سلطه شيطان را بر آنان باز گفت. اين امر نشان ميدهد كه وي از نظر عقلي و استدلالات كلامي و فلسفي نيز سطح ادراك خوبي دارد. در استدلال او آمده است: «چرا آنها خداوندي را كه هر پنهاني را در آسمانها و زمين ظاهر ميكند و به نهان و آشكار آگاه است، سجده نميكنند؛ خداوندي كه معبودي جز او نيست و او پروردگار عرش عظيم است». برهان هدهد، برهاني است كه اكثر انسانها از تبيين و بيان آن عاجزند. او تحت تعليم سليمان نبي، به مقامي رسيد كه توانست چنين برهان عميقي را تبيين كند.
5. «المتر انّ الله يسبح له من في السموات و الارض و الطير صافّات كل قد علم صلاته و تسبيحه و الله عليم بما يفعلون؛8 مگر نميبيني كه هر كس در آسمانها و زمين است تا پرندگاني كه در آسمان پر ميگشايند، خداوند را تسبيح ميكنند و همه آنها به تسبيح و نماز خود آگاهند و خداوند به هر چه ميكنند، آگاه است». اين آيه شريف به چند مطلب اشاره دارد:
الف) هر موجود جاندار و ذيشعوري كه در زمين و آسمان است، حتي پرندگان، خداوند متعال را تسبيح ميكنند و براي او نماز ميگذارند. «من» به موجودات جاندار و ذيشعور اشاره دارد.
ب) آنها به تسبيح و نماز خود علم دارند. اين بخش آيه، پاسخ به اين توهم است كه آنها از روي غريزه خداوند سبحان را تسبيح ميكنند و نماز ميگزارند. برخي معتقدند كه تمام كارهاي حيوانات غريزي است؛ از آنچه ميكنند، خبر ندارند و همه رفتارشان بدون ادراك و علم است. آيه تصريح دارد كه آنها به تسبيح و نماز خود علم دارند و چون علم دارند، كارشان غريزي نيست.
ج) هر كس چون پيامبر اكرم ـ صلياللهعليهوآلهوسلم ـ داراي علم شهودي و قلبي باشد، تسبيح و نماز آنها را ميبيند.
د) خداوند متعال به رفتار آنها علم دارد.
با جمع بندي آيات بالا، چند مطلب روشن ميشود:
1. حيوانات اهل تسبيح و نمازند و اين تسبيح و نمازگزاري، آگاهانه است.
2. حيوانات از ادراك حسي و ادراك عقلي و توان درك معارف عقلي برخوردارند و تعليم و تربيت ميپذيرند؛ چنان كه سگ شكاري، در سايه تعليم و تربيت، در حالي كه گرسنه است، گوشت شكار را بيهيچ چشمداشتي به دندان ميكشد و به شكارچي تحويل ميدهد و اگر قرار بود بر اساس غريزه كار كند، بايد شكار را ميخورد؛ اما او امانتداري و عدم خيانت در امانت را آموخته، طبق آن عمل ميكند؛ به عبارت ديگر، او خوب و بد را ادراك كرده، ميداند خيانت در امانت، ستم در حق مربي و صاحبش ميباشد و به سوي خوبي گرايش نشان داده است.
3. حيوانات، ادراك و گرايشهايي دارند و به وسيله اين ادراكات، براي خود جلب منفعت و دفع ضرر ميكنند و با اراده خود به سمت آنچه براي خود خير ميپندارند، ميروند. رفتار حيوانات در مواقع شكار، خطر، جفتگيري و زندگي اجتماعي، نشانه ادراك و هدفمندي و رفتار بر اساس اراده و براي جلب منفعت و دفع ضرر است كه زيستشناسان به برخي از اسرار آن پيبردهاند.
4. هر موجودي كه ادراك خوب و بد دارد، يقيناً عدالت و ظلم را نيز تشخيص ميدهد؛ زيرا از مصاديق بارز خير و شر، عدل و ظلم است و شناخت خير و شر و عدل و ظلم، مقدمه رفتار است.
5. حيوانات، شعور و اختيار دارند؛ البته سطح شعور و اختيار آنها به سطح انسان نميرسد؛ اما همان مقدار شعور، ادراك، اختيار و اراده، سبب ميشود كه داراي تكليف9 باشند و بر اساس همان تكليف، تسبيح حق بگويند و نماز بگزارند.
6. آنها همانند انسان، هدف، مقصود و مقصدي دارند.
7. هدف، مقصود و مقصد حيوانات، حشر به سوي خداوند متعال است و چرا چنين نباشد؟ موجودي كه چنين كمالات، بينش و گرايشي دارد، اگر با مردن نابود شود، در حقيقت موجودي عاطل و باطل است و آفرينشي عبث و بيهوده دارد؛ زيرا با مرگ همه اين كمالات نابود شده است. اين كمالات، اموري وجودي و مجردند و تنها روح مجرد ميتواند داراي چنين كمالاتي باشد. پس حيوانات روح مجرد دارند و با مرگ نابود نميشوند و تا قيامت باقياند و به سوي پروردگار جهانيان محشور ميشوند و اين حشر، هدف، مقصود، و مقصد آنهاست. آيه «ثم الي ربهّم يحشرون» دلالت دارد كه حيوانات مانند انسان داراي روحي فناناپذيرند و به سوي خداوند محشور ميشوند و در قيامت جمع ميشوند و بنابراين بر اساس رفتارشان حكم ميشود.10
پي نوشت:
1.انعام (6) آيه 38.
2.سيد علي اكبرقرشي، قاموس قرآن، ج 2 ص 323.
3.سيد محمد حسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ترجمه موسوي همداني، ج7، ص 71 و 102.
4.تكوير (81) آيه 51.
5.نمل (27) آيه 16.
6.نمل (27) آيه 18.
7.نمل (27) آيه 22 ـ 25.
8.نور (24) آيه 41.
9. نشانه تكليفداري حيوانات اين است كه سليمان نبي، هنگام غيبت هدهد، گفت: اگر او عذر موجه نداشته باشد، عذابي دردناك يا مرگ در انتظار اوست. اگر هدهد بر اساس ادراك و درك خوبي و بدي عمل نميكرد و صرفاً رفتار غريزي داشت، مجازات سنگين او قبيح بود. انبيا معصومند و همه كارهايشان بر اساس عصمت و دستورهاي خداي سبحان است. همين اشاره است به علم و آگاهي و ادراك و گرايش و تكليفداري هدهد كه يك نوع پرنده است.
10. ر.ك: تفسير الميزان، ج 7، ص 71.