براى نيل به مقام دوستى با اهلبيت، دو راه وجود دارد كه هر دو ملازم يكديگر است؛ 1. نظرى. 2. عملى
1- راه نظرى؛ «محبّت» فرزندى است كه در دامان «معرفت»، پرورش مىيابد و آن گاه كه معرفت حاصل شود، كشش به سوى محبوب و شكلگرفتن طبق روش او نيز حتمى خواهد بود. از اين رو، نخستين قدم در راه ايجاد محبّت و نيل به مقام دوستى با اهلبيت، شناخت آنهاست. براى شناخت آنها نيز سه راه وجود دارد كه عبارتند از:
1- مطالعه تاريخ زندگانى آنان.
2-مطالعه و تفكر در سخنان ايشان.
3- شناخت خدا؛ با شناخت حضرت حق و صفات او مىتوانيم بفهميم كه اهلبيت - كه متصف به اوصاف و اسماى الهىاند- داراى چه ويژگىهايى مىباشند.
2- راه عملى؛ در اين راه نيز دو روش اساسى زير وجود دارد:
1- تبعيّت از آنان؛ عمل كردن به سخنانشان، اجتناب از حرام و عمل كردن به واجبات، هم شكلى با آن سروران، متخلق شدن به اخلاق آنان در سخن و عمل موجب دوستى با آنان مىشود. بارورى محبّت به آن عزيزان، دوست داشتن امورى و افرادى است كه آنان دوست مىدارند و متنفر بودن از هر كس و هر چيزى است كه آنان مبغوضش مىدارند.
2- رابطه و پيوند داشتن؛ زيارت آنان در حرمهاى پاكشان و ياد كردن ايشان از راه دور و نزديك، موجب ايجاد محبّت مىشود. اين همه ثواب كه بر زيارت اهلبيت عليهمالسلام مترتب بوده و اين همه به آن توصيه شده است، براى اين است كه با آنان «رابطه» پيدا شود. وقتى رابطه پيدا شد، «تشبّه» پديد مىآيد و وقتى تشبّه پديدار گشت، عشق و محبّت به حدّ عالى خود مىرسد.1
در خصوص گناهان، اگر بدون توبه باشد، در محبّت و انس به آنان خلل ايجاد خواهد كرد؛ زيرا آنان از عمل پليد متنفرند و اما اگر اين گناهان با توبه باشد، از آن جا كه اينها خود تبديل به حسنه مىشود، زمينه را براى انس بيشتر فراهم خواهد كرد.
در ايجاد اين محبّت، بايد به خود آنان نيز متوسل شويم و هنگامى كه در آلودگىها، تاريكىها، حجابها، رنگها و تعلقات گرفتاريم، با توسل به آن بزرگواران، از آنان بخواهيم كه به فريادمان برسند و مجذوبمان كنند.
چون ز تنهايى تو نوميدى شوى
زير سايه يار، خورشيدى شوى
روبجو يار خدايى را تو زود
چون چنان كردى، خدا يار تو بود2