همان طور كه ميدانيم، شيعه همچنانكه نبوت يعني راهنمايي ديني را منجانبالله ميداند، رهبري ديني را نيز از طرف خدا ميدانست، و از اين جهت، ميان راهنمايي و رهبري را تفكيك نميكند . پيامبران بزرگ هم راهنما بودهاند و هم رهبر . ختم نبوت، ختم برنامه و راه است، اما ختم رهبري الهي نيست . «رهبر به يك تعريف، كسي است كه سبب تسهيل گروه در نيل به هدف رهبري شود . به عبارت ديگر: وي آسان كنندهي نيل به مقصود است، راهنماي دستگير است، احيانا تنها را ه را نمينمايد، بلكه وسائل طي آن و رسيدن به فرجام آن را نيز فراهم ميآورد .» (1)
ممكن است كسي فقط راهنما باشد و رهبر نباشد، مانند همهي مبلغين درست ما . اينها كناري ايستاده و راه و چاه را به ديگران ارائه ميدهند و ميگويند: تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال . ممكن استبرعكس كسي رهبر باشد، ولي رهنما نباشد . يعني راهي است آشكار و هدفي است مشخص، ولي نياز به نيرويي است كه قدرتها را متمركز و متشكل كند و سازمان بخشد و نيروهاي خفته را بيدار نمايد و ناشكفته را به سوي سازندگي و ابتكار بسيج دهد . هم چنان كه ممكن استيك شخص در آن واحد هم رهبر باشد و هم راهنما .
و ظيفهي امام، اين است كه ولايت و سرپرستي و رهبري كند كساني را كه رهبري او را پذيرفتهاند . ما نيز همواره در طول تاريخ شاهد اين بودهايم كه رهبران ديني با توصيهها و رهنمودهاي خود، توانستهاند مشكلات و خطرات و نا بسامانيهاي موجود در جامعه را رفع نمايند .
با اين اوصاف، پس گوش كنيد: