|
حرف هاي در گوشي
-(4 Body)
|
حرف هاي در گوشي
Visitor
367
Category:
دنياي فن آوري
آقاي احمدي،همسايه ي رضا از دنيا رفته بود.مامان ورضا به خانه ي آن ها رفته بودند تا به خانم احمدي تسليت بگويند. وقتي با خانم همسايه خداحافظي کردند و از خانه ي آنها بيرون آمدند، رضا از مامان پرسيد:«مامان من درخانه ي خانم همسايه پسر بدي بودم؟» مامان گفت:«نه!» رضا پرسيد:« پس چرا آن جا به من اخم کردي؟» مامان گفت:«چون تو آن جا با دوستت نشسته بودي و هي با هم درگوشي حرف مي زديد.» رضا گفت:« آخه آن جا نمي شد بلند بلند حرف زد.» مامان گفت:«وقتي چند نفر دريک جا نشسته اند،خوب نيست که دونفر با هم در گوشي صحبت کنند.پيامبر هم اين کار را دوست ندارد.» رضا پرسيد:«از کجا مي داني؟» مامان جواب داد:«پيامبر ما فرموده: وقتي کسي کنار تو نشسته است،با ديگري درگوشي حرف نزن.» رضا گفت:«مامان! حالا تو از دست من ناراحتي؟» مامان خنديد و گفت:«نه! چون مي دانستم که اين حرف را نشنيده اي.» منبع:نشريه سنجاقک،شماره 56 /خ
|
|
|