اهميت مشاوره
آيا تاكنون به مشكلي برخورد كردهايد كه نياز به كمك داشته باشيد . براي هر يك از ما كم و بيش ممكن است چنين حادثهاي روي داده باشد . مسائل و مشكلات زيادي، اعم از روحي و جسمي، براي ما كم و بيش پيش آمده و ميآيد كه ما را وادار به عكسالعمل در مقابل آن ميكند . مردم معمولا حساسيت زيادي در مقابل مشكلات جسمي خود دارند و با بروز كوچكترين مشكل جسمي، به پزشك مراجعه ميكنند . اما در مورد بهداشت روان بسيار محتاط عمل ميكنند . افراد در زندگي دوست ندارند ديگران از مسائل و مشكلات روحي آنان باخبر باشند و از اينرو، اين مشكلات را كمتر با مشاور يا حتي والدين خود در ميان ميگذارند . بيشك سلامت روح و روان رابطه نزديك و مستقيمي با سلامت جسم آدمي دارد . در بسياري از بيماريهايي كه مردم فقط به عوامل جسمي آن توجه دارند، مانند ناراحتيهاي گوارشي، قلبي و حتي مغزي و . . . عوامل روحي و رواني در آن دخيل هستند . از اينرو، شناخت و توجه به بيماريهاي روحي نيز حائز اهميت است .
آيا تاكنون احساس پوچي كردهايد؟ آيا تاكنون احساس نكردهايد كه بيدليل احساس ياس و نوميدي يا ترس و اضطراب داريد؟ آيا تاكنون خودخوري نكردهايد كه چرا بيدليل فلان حرف را زدم و اي كاش در پاسخ فرزند يا دانشآموز و يا همسر خود، فلان استدلال را به كار ميبردم! آيا تاكنون احساس كردهايد كه بيدليل از مشاهده تاريكي، برخي حشرات يا و . . . دچار ترسي بيدليل ميشويد؟ آيا احساس نكردهايد براي فهم مسالهاي دچار كند ذهني شدهايد؟ آيا از اينكه نميتوانيد به ديگران «نه» بگوييد دچار عذاب وجدان هستيد؟ آيا در انجام كارهاي روزانه احساس نكردهايد كه قدرت تصميمگيري نداريد و از اعتماد به نفس كافي برخوردار نيستيد؟ طبيعيترين پيامد و عوارض چنين حالاتي، بيحوصلگي، بيخوابي، نواميدي، بي تفاوتي، عدم انگيزه و رغبت به زندگي و كار، تنهايي و . . . خواهد بود . گاهي اوقات براي حل مشكلاتي از اين دست هيچ راه حلي به ذهنمان نميرسد . گاهي به انزوا و گوشهنشيني پناه ميبريم (بدترين حالت) . گاهي نيز به سراغ ديگران رفته تا از تجارب و راهنماييها و مشاوره آنان بهرهمند شويم (بهترين حالت) . به نظر ميرسد، عقل سليم حكم ميكند كه در حل مسائل و مشكلات روحي، همانند مسائل و مشكلات جسمي، نيازمند مشاوره و مراجعه به متخصصان فن هستيم تا از مشاوره و تجربيات آنان براي حل مشكلات روحي خود بهرهمند شويم .
آنچه ميخوانيد، سؤالات يكي از خوانندگان محترم نشريه ديدارآشناست كه پيرامون علل و عوامل افت تحصيلي به دفتر نشريه واصل شده است و توسط كارشناس محترم پاسخهاي آن را ميخوانيد .
لطفا بفرماييد افت تحصيلي به چه معناست؟
يكي از بحرانهاي بزرگ نظام آموزشي در كشورهاي مختلف، به ويژه كشورهاي جهان سوم، مساله «افت و شكست تحصيلي» است كه از ديرباز مورد توجه مسؤولان آموزشي بوده است . امروزه نيز از مهمترين مسائل آموزش و پرورش به شمار ميرود . بسياري از مربيان، جامعهشناسان، روانشناسان و . . . بر حسب ديدگاههاي خاص خود به اين مساله نگريستهاند و تعاريف گوناگوني نيز از آن به دست دادهاند . مراد از افت تحصيلي اين است كه افرادي استفاده از امكانات آموزشي را به دست نياورند . در اينجا منظور از شكست و افت تحصيلي اين است كه اشخاصي فرصت استفاده از امكانات آموزشي را پيدا كنند ولي به عللي از مدرسه اخراج شوند، ترك تحصيل كنند، تجديد يا مردود شوند، يا اينكه والدينشان آنان را از ادامه تحصيل بازدارند . به نظر ما، حتي كساني كه كيفيت و ميزان پيشرفت آنان در تحصيل نسبتبه سال يا سالهاي قبل كاهش يافته باشد، داراي افت تحصيلي هستند .
به نظر شما چه عواملي در افت و شكست تحصيلي مؤثر هستند؟
اجمالا بايد دانست عدم عنايت كافي به اهميت و نقش بسزاي مدرسه در رشد و شخصيت آيندهسازان كشور، توالي فاسده فراواني را به دنبال خواهد داشت . مسائلي از قبيل شرايط و امكانات تحصيل، محتواي كتابهاي درسي و تطابق آن با نيازهاي دانشآموزان، شرايط فيزيكي و جغرافيايي مدارس، امكانات سرگرمي و ورزش، ارتباط خانه و مدرسه، مشكلات رواني و خانوادگي دانشآموزان، سطح علمي معلمان، وضع معيشتي آنان، روش تدريس مدرسان، مديريت و سازماندهي آموزش، كيفيت پرورش در كنار آموزش و دهها مساله ديگر از اين دست هر يك ميتوانند نقش مؤثري در افت و شكست تحصيلي دانشآموزان داشته باشند . به طور كلي، ميتوان عوامل مؤثر در افت تحصيلي را به دو دسته كلي تقسيم كرد:
1 . عوامل درون سازماني: كه مربوط استبه معلم، دانشآموز، كيفيت و محتواي دروس، فضاي آموزشي، مديريت، ارزشيابي و سنجش، امتحان و نمره، محدوديت مالي كشور و . . .
2 . عوامل برون سازماني: كه عمدتاً ناظر به فقر اقتصادي خانوادهها، درگيريهاي والدين و دانشآموزان و . . . ميباشد .
از عوامل مهم و تعيينكننده در افت تحصيلي يا پيشرفت تحصيلي دانشآموزان، كتابهاي درسي است كه به دانشآموزان ارائه ميشود . اين مساله از دو جهت در نظام آموزشي حائز اهميت است: اول آنكه ارزشيابي تحصيلي و استخدامي، تعيين صلاحت علمي افراد و نيز ملاك ورود به دانشگاهها و مراكز عالي و . . . بر محور كتابهاي درسي و فهم محتواي آن استوار است . دوم اينكه، اگر بگوييم كتابهاي درسي تنها وسيله آموزشي است كه در اختيار معلمان قرار ميگيرد، سخني به گزاف نگفتهايم .
در تهيه و تدوين كتابهاي درسي توجه به اين نكته ضروري است كه نه تنها در كتابهاي مختلفي كه در يك پايه تحصيلي تدريس ميشود هماهنگي ميان اجراي آن، كه هر كدام هدف خاصي را براي گروه سني ويژهاي تعقيب ميكنند لازم است، بلكه هماهنگي برنامه مطالعه دانشآموزان و كوششهاي تربيتي، آموزشي مدرسه با آن چه در منزل توسط والدين و در محيط زندگي توسط همسالان و دوستان، به دانشآموزان ارائه ميشود، ضرورت دارد و اگر دوگانگي ميان آنها احساس شود برنامه تربيتي، آموزشي دچار اختلال ميشود و احيانا اثر معكوسي بر جاي خواهد گذاشت .
علاوه بر اين، كتابهاي درسي بايد واجد ويژگيهايي باشند كه از آن جملهاند: مفيد و سودمند بودن محتوا و تناسب داشتن آن با اهداف كلي نظام آموزشي، هماهنگي با ارزشهاي فرهنگ اسلامي، در برداشتن مسائل علمي روز با توجه به شرايط اقليمي و جغرافيايي كشور، قابل هضم و فهم بودن محتوا كتابها با گروه سني خاص خود، جذابيت محتوا، هماهنگي و همسطح بودن آن با ديگر كتابها، تناسب حجم كتاب با ساعات درسي و . . . . كتابهاي درسي و محتواي آن اگر مطابق استاندارد و فني تدوين نشود، ميتواند از عوامل بيعلاقگي دانشآموزان به مطالعه و در نتيجه، از عوامل افت تحصيلي محسوب شود . به عقيده يك دانشآموز «مدارس درس زندگي به ما نميآموزند، كتابهاي گذشته توسط همان معلمان تدريس ميشود و اصلاحات اساسي در آن به عمل نيامده است . لازم بود مدارس روش صحيح حيات را به ما ميآموختند و نياز امروزي ما را درك ميكردند و براساس آن برنامه مينوشتند .» (1)
مديران در نظام آموزشي و بخصوص در مدارس، نقش اصلي را در اجرا و پيش برد اهداف نظام آموزشي بازي ميكنند . در واقع، ايشان مجريان اصلي برنامههاي نظام آموزشي هستند . مديريت در اين نظامها از اهميت ويژهاي برخوردار است چرا كه اداره يك مدرسه چه از نظر ماهيت و چه ازنظر نوع رابطه مانند اداره يك مملكت است، منتهي در مقياس كوچكتر . برخي از مديران يا معلمان براي حفظ كلاس يا محيط مدرسه از قدرت زور، اخراج، تنبيه، توبيخ و . . . استفاده ميكنند . روشن است كه چنين محيطي براي مدت زيادي دوام نخواهد داشت; چرا كه دانشآموزان همواره از مديران و معلمان در هراسند و در دلهره و ترس به سر ميبرند .
متاسفانه در بسياري از مدارس، بسيارند مديراني كه تازه تحصيلات خود را به پايان رسانده و بر كرسي مديريت نشستهاند و زماني كه در برابر شرايط غيرمنتظره قرار ميگيرند، دست و پاي خود را گم كرده و تصميماتي عجولانه ميگيرند كه ممكن استخسارات جبرانناپذيري بر نظام آموزشي وارد كنند و موجبات دلسردي معلمان، دانشآموزان و نيز موجبات بينظمي، بيبرنامگي و . . . را فراهم آورند كه اين خود موجب افت تحصيلي دانشآموزان وعدم موفقيت اهداف نظام آموزشي است . (2)
از ديگر عواملي كه موجب افت تحصيلي ميشود، دير رسيدن كتاب به دست دانشآموز است . مدتي از سال تحصيلي گذشته كه كتابهاي درسي در اختيار دانشآموز قرار ميگيرد . اين مساله موجب ايجاد اختلال در برنامه تدريس ميشود و معلم زمان كافي و لازم را براي تدريس نخواهد داشت و از زمان مفيد تحصيل كاسته ميشود . در كنار اين مساله، تغيير پياپي كتابهاي درسي آن هم بدون برنامهريزي درست و توام با شتابزدگي، موجب به هدر رفتن تجارب گذشته معلم شده و موجبات افت تحصيلي دانشآموزان را فراهم ميآورد .
در پايان به طور فهرستوار به عواملي چند كه ممكن است در افت تحصيلي دانشآموزان مؤثر واقع شوند اشاره ميگردد:
1 . نابرابري توزيع امكانات آموزشي در شهر و روستا;
2 . تقليدي بودن نظام آموزشي;
3 . نقص برنامهريزيهاي آموزشي;
4 . پايين بودن ارزش واقعي تعليم و تعلم در جامعه;
5 . كمبود يا فقدان ارتباط لازم و كافي و صميمانه بين معلمان و دانشآموزان;
6 . ارفاق بيجاي بعضي از معلمان به دانشآموزان;
7 . ضعف هوش دانشآموزان;
8 . محدوديت مالي كشورها و عدم امكان سرمايهگذاري آموزشي;
9 . امتحان و نمره;
10 . بعد مسافت .
آيا در افت تحصيلي، فقط دانشآموزان مقصر هستند؟
همانطور كه اشاره شد، طرف ديگر فرايند تعليم، تعلم است . در يك قضاوت منصفانه، روا نيست كه علت تامه افت و شكست تحصيلي را در نظام آموزشي و در معلمان خلاصه كنيم . متعلم نيز يكي از عوامل و متغيرهايي است كه در اين امر سهم بسزايي دارد . «معمولا وقتي شاگردي در تحصيل شكست ميخورد، پدر و مادر ميپندارد كه شاگرد كندذهن، سر به هوا، بيتوجه، بازيگوش را بايد رام كرد .»
پروفسور ترنس در اين زمينه مينويسد: «همه جا دريغ ميخورند كه شاگردان امروز مانند گذشته ياد نميگيرند و از درجه هوش كمتري برخوردارند، اما تمام اشتباه در اين است كه توجه ندارند كه ما امروزه نيازها، روشهاي آموزشي و اهداف تعليم و تربيتمان تغيير كرده است .» (3) اين مطلب بيانگر اين نكته است كه دانشآموزان مشكلاتشان در «كند ذهني» ، «بازيگوشي» و . . . خلاصه نميشود .
آيا معلمان هم در افت تحصيلي دانشآموزان مؤثر هستند؟
كار تعليم و تعلم از امور بسيار خطير و باارزش است . هم از اينروست كه امام خمينيقدس سره ميفرمايند: «نقش معلم در جامعه نقش انبياء است» و لذا هر معلمي بايد وظيفه خود را وظيفه الهي تلقي كند . معلم موفق كسي است كه خود را تنها عهدهدار تعليم خواندن و نوشتن نبيند، بلكه پرورش روحي و رواني محصلان را نيز از اهم مقاصد خود به شمار آورد . معلم ميتواند با يك برخورد كوتاه سرنوشت و آينده دانشآموزان را تغيير دهد . آشنايي با روانشناسي تعليم و تربيت از ضروريترين اموري است كه هر معلمي بايد بدان توجه كند و عدم آشنايي معلمان با اين مسائل از موجبات بزرگ افت و شكست تحصيلي تلقي ميشود . توجه به مشكلات مادي معلمان از اهميت ويژهاي برخوردار است; چرا كه اگر وضعيت مادي و معيشتي آنان متعادل نباشد، معلم مجبور استبراي گذران زندگي خود با انتخاب شغلهاي مختلف، شغل معلمي را به عنوان يك كار جنبي به حساب آورد; يعني در ساعاتي كه بايد صرف بهبود كيفيت آموزشي خود كند و به ارتقاء سطح معلومات خود بپردازد، به كارهايي تن دهد كه با روحيه وي ناسازگار است . آيا ممكن است آنجا كه انديشه و روان معلم در كلاس درس متوجه اجاره بهاي عقب افتاده يا نگران عيشتخانواده خود است، شاهد افت تحصيلي نباشيم؟
ضعف علمي معلمان، عدم برنامهريزي براي تدريس، كاستيها در متد آموزش، عدم آشنايي لازم با روحيه متعلمان از عوامل مهم ديگري است كه موجب افت و شكست تحصيلي ميشود . نكتهاي كه معلمان بايد بدان توجه كنند، اين است كه فرض همگني و همانندي دانشآموزان، فرض باطلي است . دانشآموزان با خواستها، تمايلات و علايق متفاوت و از لحاظ هوشي نيز ميان آنان تفاوتهاي آشكاري وجود دارد و نبايد انتظار داشت كه همه آنان در يك سطح و به يك اندازه توان و قدرت يادگيري داشته باشند . متاسفانه بعضي از معلمان براي جبران اين نقيصه سعي ميكنند با دادن تكاليف مضاعف، نقائص يادگيري كلاس را جبران كنند و دانشآموزان نيز در خانه تمرين براي درس داشته باشند . اين تكاليف بعضاً چون با نيازها و تواناييهاي آنها تطابق ندارد نه تنها اثري ندارد كه موجب دلسردي و زدگي آنان از درس و و مدرسه ميگردد و موجبات افت تحصيلي آنان را فراهم ميآورد .
آيا پدر و مادرها نيز ميتوانند در افتيا شكست تحصيلي مقصر باشند؟ چهطور؟
از عوامل مهم برون سازماني كه تاثير مستقيم و زيادي روي تحصيل دانشآموزان دارد، فقر معيشتي خانواده است . در اين رابطه اقتصادان آموزشي «جان سيموتر» ميگويد: «. . . فقرا اولين گروهي هستند كه ترك تحصيل ميكنند . زيرا مجبورند كار كنند . فقرا اولين گروهي هستند كه اخراج ميشوند; زيرا در نتيجه سوء تغذيه سركلاس به خواب ميروند و . . . زيرا كودكان طبقات داراي درآمد بالا امكانات بهتري براي يادگيري در منزل داشتهاند . . . ولي فقرا تحصيل كافي پسرشان براي دستيافتن به شغلي ثابت، هرچند پست، به نظر ميرسد وراي تصور آنان است، تا چه رسد به دخترانشان .» (4)
در همين رابطه مالكولم اديسشيا ميگويد: «اكثريت كساني كه تحصيلات را به پايان ميرسانند از خانوادههاي مرفه جامعه هستند; چون منحصرا كودكان فقير هستند كه ترك تحصيل ميكنند .» (5)
«. . . نوع تغديه و بهداشت و مراقبتهايي كه از كودك ميشود، مستقيما در رشد او اثر ميگذارد . سوء تغذيه به خصوص كمبود پروتئين، موجب كندي رشد وزن و حجم مغز او ميشود . به طور خلاصه ميتوان گفت كه نابرابري امكانات تربيتي و تحصيلي، در واقع از خانواده آغاز ميشود .» (6)
شرايطي كه دانشآموزان در آن رشد ميكنند، محيط خانواده، اجتماع، امكاناتي كه دانشآموزان از آن استفاده ميكنند، هوش و استعداد آنان، معلماني كه با آنان سر و كار دارند، مطالبي كه به دانشآموزان القا ميشود، نوع ارتباط معلم و دانشآموز، تعداد دانشآموزان در كلاس، فاصلهاي كه دانشآموز بايد از خانه تا مدرسه بپيمايد و . . . از عواملي است كه ميتواند به عنوان مشكل و از عوامل افت و شكست تحصيلي دانشآموزان محسوب گردد .
دانشآموزاني كه در خانه شاهد درگيري والدين و بگومگوي آنان هستند و از تغذيه ناكافي برخوردارند، و از شلوغي خانه نيز رنج ميبرند، علاوه بر آن جاي مناسبي كه بتواند با حواسي جمع در آن به مطالعه بپردازند نيز ندارند، به طوري كه «بيشتر اوقات در اتاق نشيمن، حياط، پشتبام، زيرزمين، كوچه، خيابان و . . . به مطالعه ميپردازند . (7) چگونه ما شاهد افت تحصيلي آنها نباشيم .
پينوشت:
1 - ر . ك: خمينو حوزه بلات، شكست تحصيلي در آموزش ابتدايي و راههاي مقابله با آن، ترجمه محمدعلي اميري، ويرايش دوم، تهران، سازمان برنامه و بودجه، 1363، ص 15
2 - مايكل تودارو، توسعه اقتصادي در جهان سوم، ترجمه غلامعلي فرجادي، ج اول، چاپ دوم، ويرايش سوم، تهران، برنامه و بودجه 1366، ص 506
3 - مالكولم ادسيشيا، تفكر درباره تحولات آينده آموزش و پرورش، ترجمه محمدعلي اميري، چاپ دوم، تهران، برنامه و بودجه، 1368، ص 97
4 - حوزه بلات، پيشين، ص 18
5 - سيد احمد احمدي، روانشناسي نوجوانان و جوانان، چاپ اول، 1368، ص 75
6 - علي قائمي، مسائل نوجوانان و جوانان، ص 232، به نقل از سيد احمد احمدي، روانشناسي نوجوانان و جوانان، چ اول، ص 68
7 - مصطفي عسكريان، جامعهشناسي آموزش و پرورش، چ اول، تهران، 1368، چ حيدري، ص 106 - 107