جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آيت‏اللّه‏ حاج شيخ محمد باقر ملكي ميانجي (ره)
-(4 Body) 
آيت‏اللّه‏ حاج شيخ محمد باقر ملكي ميانجي (ره)
Visitor 455
Category: دنياي فن آوري

تولـد

آيت‏اللّه‏ محمدباقر ملكي در سال 1324 ه.ق، (برابر با 1285 ه.ش) همزمان با مرگ مظفرالدين شاه قاجار و اوج‏گيري نهضت مشروطه در ميان مردم شجاع آذربايجان، در يكي از قصبه‏هاي اين خطه به نام «تَرْكْ» مركز بخش كندوان (گرمرود) يكي از بخشهاي مهمّ شهرستان ميانه است ديده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبدالعظيم» كه از ريش‏سفيدان و شخصيتهاي پرنفوذ و متديّن منطقه به شمار مي‏آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شيرخوارگي و نونهالي را در دامن پرمهر مادر و با عاطفه و نوازش بي‏همتاي وي پشت‏سر گذاشت و ايام كودكي و نوجوانيش مصادف با دوران ضعف و زبوني و انقراض پادشاهان قاجار سپري شد.
در آن زمان بر اثر غلبه اشرار و حمله خوانين به شهرها و روستاهاي اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذيت مردم، توسط ايادي و عوامل مزدور و از خدا بي‏خبر آنان به اوج نهايي خود رسيده بود. اين فقيه بزرگ در سن دوازده سالگي از نزديك شاهد و ناظر خشكسالي و قحطي هولناك سال 1336 ق بود كه هر روز مردم دسته دسته از گرسنگي در هر كوي و برزن تلف مي‏شدند. او سختي جانكاه و تلخي طاقت‏فرساي آن روزها را به جان و دل خريد و طعم تلخ بي‏وفايي و بي‏اعتباري ظواهر فريبنده دنيا را با تمام وجود لمس و تجربه كرد.
همه اينها اگرچه در ظاهر براي وي بسيار ملال‏آور و شكننده بود ولي از سوي ديگر مشكلات و فراز و نشيبهاي زندگي از وي يك شخصيتي قوي و باصلابت و با اراده آهنين ساخت و او را در برابر دشواريها و ناملايمات، همواره مقاوم و استوار نگاهش داشت و به اين ترتيب هرگز از تلاش و كوشش شبانه‏روزي احساس خستگي و دلتنگي نكرد و مبارزه با انواع مشكلات روزمره زندگي را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجواني در كنار پدر گرانقدرش به كار دشوار كشاورزي و تامين مخارج اقتصادي خانواده همت گمارد.

تحصيلات

حضور علماي بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاي مذهبي و فرهنگي مناسبي را در محيط خانواده به وجود آورده بود؛ از اين رو آيت‏اللّه‏ ملكي ميانجي از دوران نوجواني علائق مذهبي و ديني و ويژه‏اي يافت و به اين صفت در ميان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفي هم بر اثر عنايت و تشويق پدر، علاقه وافري به تحصيل علم از خود نشان داد و در كنار فعاليتهاي كشاورزي، آموزش مقدمات علوم اسلامي و زبان ادبيّات فارسي را در زادگاه خود آغاز كرد. نخست خواندن و نوشتن را از كتب رايج آن زمان، نزد اساتيد فن آموخت و خط «مبيّن‏الملك گرمرودي» ـ حاكم فارس ـ را به عنوان سرمشق براي خود انتخاب كرد و داراي خطّي بسيار زيبا شد.
بعد در همان روستا از محضر مرحوم آيت‏اللّه‏ «سيدواسع كاظمي تَركي» متوفاي؛ 1353 ه ق كه از شاگردان برجسته و اعضاي جلسه استفتاي مرحوم آخوند خراساني صاحب كفاية‏الاصول بود، ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانين و رياض) را فراگرفت. سپس براي تكميل آموخته‏ها و سير در اعماق معارف و حقايق تشيع، در سال 1349 ق به مشهد مقدس مشرف شد. و در جوار آستان قدس رضوي براي خود مسكن گزيد.
آنگاه سطوح عالي را در نزد آيت‏اللّه‏ «شيخ هاشم قزويني»(متوفاي؛ 1380 ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادي را نزد «آيت‏اللّه‏ شيخ مجتبي قزويني»(متوفاي 1386 ق) فراگرفت. بخشي از علم هيئت را نيز در كرسي درس مرحوم «آيت‏اللّه‏ شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي» (م. 1361 ق) آموخت و همچنين در درس خارج فقه مرحوم آيت‏اللّه‏ «ميرزامحمد آقا زاده خراساني» (متوفاي؛ 1356 ق) شركت جست و در نهايت بخشي از مباحث فقه، يك دوره اصول فقه و يك دوره كامل علوم و مباحث معارفي خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آيت‏اللّه‏العظمي «ميرزا مهدي غروي اصفهاني» (متوفاي؛ 1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه.ق از محضر ايشان به دريافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حديث مفتخر گشت كه اين اجازه‏نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آيت‏اللّه‏العظمي «سيدمحمد حجت كوه‏كمري تبريزي» (متوفاي؛ 1372 ه .ق) مورد تأييد و تاكيد قرار گرفت. در بخشي از اين اجازه‏نامه چنين آمده است:
«...ايشان به مرتبه فقيهان رهشناس و مجتهدان دقيق‏النظر نايل آمدند. بايد خداي سبحان را بر اين نعمت و كرامت شكر كنند، زيرا كه طالبان بسيارند، ولي واصلان اندك. و من به ايشان اجازه دادم كه از من روايت كنند هرچه را من اجازه روايت و نقل آنها را دارم...»(1)

خاطره‏اي از دوران تحصيل

هنگام تحصيل اين عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شديد مالي و گرسنگيِ مستمر، با بحرانهاي هولناك سياسي، اجتماعي از قبيل: توطئه كشف حجاب، متحدالشكل كردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانيت مواجه بود. اين جنايات تاريخي از سوي رضاخان تا آنجا در سرتاسر كشور بر مردم ايران تحميل مي‏شد تا اين كه منجر به وقوع قيام مردم مشهد و به وقوع پيوستن واقعه مسجد گوهرشاد (يكشنبه 12 ربيع‏الثاني 1354) گرديد. به طوري كه اكثر طلاب مشهد در اثر فشارهاي مزدوران رضاخاني پراكنده شدند، و برخي هم، كسوت مقدس روحانيت را براي هميشه كنار گذاشته و به كارهاي ديگر روي آوردند. در اين بين تنها عده‏اي اندك كه از ايمان قوي و اراده پولادين برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در اين راه استقامت كرده و از حريم دين و مذهب تشيع دفاع نمودند. مرحوم آيت‏اللّه‏ ملكي ميانجي هم جزو اين راست‏قامتان هميشه سرافراز بود كه در برابر تندبادهاي برخاسته از سوي سلطه استعمار خارجي و استبداد رضاخاني سر خم نكرد. در آن ايام به مدت طولاني همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژيم تعطيل گشته بود؛ ولي اين عالم تلاشگر همچنان با اميد، نشاط و پشتكار قوي به مطالعه و تحقيق خود ادامه داد و خلاء تعطيلي دروس را بدين وسيله جبران و پر مي‏كرد.
معظم‏له در ضمن خاطراتش نقل مي‏كرد: «در همان ايام اختناق روزي مرحوم استاد (آيت‏اللّه‏ ميرزا مهدي غروي اصفهاني) به بنده فرمود: البشارة! البشارة! رفقا را خبر كن مي‏خواهم درس شروع كنم. در اين هنگام من بلافاصله به دوستان كه حدود هفت يا هشت نفر بوديم، از جمله: مرحوم آيت‏اللّه‏ حاج ميرزا جوادآقا تهراني و آيت‏اللّه‏ مرواريد اطلاع دادم، از همان روزها مدتي شبانه، به صورت مخفيانه و با احتياط كامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پيدا مي‏كرديم. روزي يكي از دوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پليس شد. مرحوم استاد ناراحت شد و دست به دعا و توسل زد و براي رهايي وي دعا نمود و الحمداللّه‏ ايشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگيري براي طلاب و علما به اوج خود رسيده بود. بسياري از دوستان ديگر و اينجانب گرفتار آزار و اذيّت و توهين پليس شديم و خاطره‏هايي در اين مورد داريم.» بازگشت به منطقه
وي پس از حدود سيزده سال تلاش شبانه‏روزي در حوزه علميه مشهد و تحقيق و تفحص در فروع، اصول و معارف اسلامي و تشيع و الهام از بارگاه علي‏بن موسي‏الرضا عليه‏السلام و نيل به مراتب والاي از علم و معرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «تَرك» بازگشت. و در راه تشكيل خانواده با يكي از خاندان محترم سادات حسيني آن ديار، عقد وصلت بست. سپس با استقرار كامل در وطن به تبليغ دين و ارشاد مردم توفيق يافت. او در مدت اندكي به طور طبيعي رهبري مذهبي و سياسي بيش از صد پارچه آبادي و روستاهاي اطراف را در منطقه شمال و شمال‏شرق شهرستان ميانه بر عهده گرفت؛ البته بخشي از اين ايّام مصادف با جنگ جهاني دوم (1359 ق) بود كه حضور فعّال اين فقيه فرزانه، در منطقه، مايه نشاط و دلگرمي براي توده مردم و منزل ساده و بي‏آلايش وي همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسايش براي ستمديدگان به شمار مي‏رفت.
او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهي نيز با استاد بزرگوارش، مرحوم آيت‏اللّه‏ حاج شيخ مهدي غروي اصفهاني، ارتباط مكاتبه‏اي برقرار مي‏كرد و بدين ترتيب از راهنماييهاي استاد بهره‏هاي وافر مي‏برد. يك مورد در سال 1364 ه .ق مرحوم آيت‏اللّه‏ غروي اصفهاني نامه‏اي به شاگردش مي‏نويسد و در آن ضمن تكريم و تجليل از مقام علمي و تاكيد بر فقاهت و اجتهاد آيت‏اللّه‏ ملكي ميانجي، يك سري دستورالعملهايي علمي، اخلاقي و... را به وي توصيه مي‏كند. از آن‏جمله تأكيد مي‏نمايد: «با توجه به مقام علمي، هرگز خود را به منطقه كوچك محصور نكرده و بلكه براي ابلاغ رسالت خطير و انجام وظايف مهمّ ديني و نشر فرهنگ اهل‏بيت: حتما در شهرهاي بزرگي مانند تبريز سكونت كن. سپس اين مهم را به آرامش اوضاع سياسي كشور و پايان يافتن جنگ جهاني دوم موكول مي‏كند.

ايفاي نقش ماندگار

آيت‏اللّه‏ ملكي ميانجي تصميم داشت در فرصت مناسب، به توصيه استادش جامه عمل بپوشاند؛ ولي حوادث ناگواري سرنوشت او را رقم ديگر زد. پايان جنگ جهاني دوم، منتهي به اشغال سرزمين آذربايجان؛ توسط حزب دمكرات و حزب توده (ايادي ارتش سرخ شوروي در ايران) شد و در اين هنگام وي هرگز حاضر نشد سنگر خويش را خالي و رها كند؛ بلكه به خاطر دفاع از دين و ناموس مردم و حفظ حراست از تماميت ارضي كشور، عَلَم مبارزه بر ضد عوامل حكومت كمونيستي شوروي را بر دوش گرفت. و همچنان اين پرچم مقدس كفرستيزي را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده از چهره خائنان كنار زد.
در اين غائله اغلب عناصر مذهبي با جبهه مشترك (متشكل از مالكين، خوانين، سلطنت طلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمكراتها و توده‏ايها فعاليت مي‏كردند ازجمله در اين راه تشكيلاتي هم بنام جمعيت خيريه را بنا نهادند ولي آيت‏ا... ملكي به اين گروه و ديگر دسته‏ها نپيوست و به عنوان يك روحاني آزادانديش و رهبر مذهبي، از موضعي مستقل و كاملاً اسلامي و بر عليه دشمنان دين و استقلال كشور شوريد. و در طول اين غائله تاريخي همچون پدري دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دين مردم و حتي هدايت كساني كه در دام اين فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر و بزرگوارانه كوشيد. پس از فرار كمونيستها و ختم غائله نيز در ادامه وظايف ديني، نسبت به جلوگيري از منكرات و ترويج فضائل اخلاقي، رسيدگي به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامّه مردم بويژه ستمديدگان و زنان و اجراي احكام و شعاير اسلامي، حساسيت ويژه‏اي از خود نشان داد.
از اين رو حضور وي در منطقه براي برخي از مالكين و خوانين ستمگر سخت گران آمد و لذا تصميم به اذيت و آزار و اهانت نسبت به وي گرفتند.
آنان در يك ترفندي از پيش طراحي شده، دوستداران اين عالم مجاهد را بازداشت، شكنجه و زنداني كردند، فضاي رعب و وحشت عجيبي را ايجاد نمودند تا جايي كه وي در 1378 ه .ق پس از 16 سال سكونت در وطن به قم مهاجرت كرد.

هجرت به قم

ايشان در سال 1378 ه .ق هنگام ورود به شهر مقدس قم با تكريم و احترام رئيس حوزه و مرجع تقليد جهان تشيع، حضرت آيت‏اللّه‏العظمي بروجردي و ديگر مراجع و علماي اعلام قرار گرفت، و در جوار كريمه اهل‏بيت: به تحقيق و تدريس خارج اصول، تفسير كلام و معارف تشيع پرداخت و شاگرداني فاضل، دانا و كوشا تربيت نمود. آيت‏اللّه‏ ملكي به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمي علاقه‏اي شديد داشت و آن را به همه چيز ترجيح مي‏داد. او تا سال 1371 ش با اين كه 88 سال سن داشت، روزي دوازده ساعت كار و تحقيق علمي مي‏كرد.

مباني علمي

طريق تحقيقي و شيوه استنباطي آيت‏اللّه‏ ملكي، همان سيره و اسلوب فقهاي اصولي شيعه در طول تاريخ بود. او در رشته‏هاي؛ فقه، تفسير و كلام تبحر و تخصصي ويژه داشت، در هر كدام به همان شيوه فقاهتي و اجتهادي كه از كتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل مي‏كرد؛ يعني علاوه بر فقه و اصول، در معارف، كلام و اصول دين نيز به اجتهاد و تفقّه، مبتني بر اين سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را «فقه اكبر» و بخش مهمي از فقاهت مي‏دانست.
«مكتب معارفي» كه مرحوم آيت‏اللّه‏ ملكي ميانجي در پرتو آن بر دفاع از آرمانهاي اعتقادي اسلام و تشيع همت گماشت، تنها از راه صحيح (قرآن، نهج‏البلاغه، صحيفه سجاديه، ديگر كلام معصومين و عقل) اسلام را ترسيم مي‏كند و به نظر اين عالم انديشمند، مكتب تشيع، يك مكتب غني است و در ارائه آرمانهاي اعتقادي اسلام و... وام‏دار مكاتب ديگر نمي‏باشد، وي اگرچه نسبت به علم و عقل جايگاه ويژه‏اي در نظر داشت و حتي برخي اوقات به «علم» سوگند ياد مي‏كرد؛ ولي هرگز «اين همانيِ» بحث‏هاي عقلاني با فلسفه را قبول نداشت و ترويج ديدگاههاي فلسفي و عرفانيِ متأثر از انديشه‏هاي دانشمندان بيگانه يوناني و... را كه به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده يك نوع حركت انفعالي، تضعيف اسلام و انحراف از صراط مستقيم تلقي مي‏كرد. او مي‏گفت: با توجه به«اِنَ‏الدين عنداللّه‏ الاسلام»، مكتب راستين اسلام برتر و بالاتر از آن است كه در ارايه اصيل‏ترين باورهاي اعتقادي خود عاجز شده، دست تَكدّي به سوي ساير مكاتب و تمدنها دراز بكند؛ بلكه دين اسلام داراي محتواي جديد و پويا بوده و همواره در مقابل انديشه‏هاي كهن يوناني و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را چه از بعد حقيقت آن كه داراي عصمت ذاتي و پيامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احكام عقلي، بيش از ديگران مورد تأكيد قرار داده است. همچنين او بر اين باور بود كه علاوه بر معارف ديني، مسلمانان در علوم و فنون ديگر مانند: تاريخ، جغرافيا، رياضيات، علوم تجربي و... با تمام گستردگي‏اش كه محصول مشترك تمدن بشري به شمار مي‏آيد، بايد به گونه‏اي ابتكار، نوآوري و رشد از خود نشان بدهند كه هيچ وقت نيازمند بيگانگان نباشند.
آيت‏اللّه‏ ملكي در دفاع از تفكر خود اگرچه با مسلك برخي از شخصيتهاي فلسفي و عرفاني مخالف بود و آراء آنها را زمينه «مسخ» قرآن و عقايد ديني مي‏پنداشت؛ امّا هيچ وقت گستاخي به ساحت بزرگان را نمي‏پسنديد و خود را نيز از تقابل و خودنمايي به دور مي‏داشت. همواره نسبت به شخص آنها احترام قايل بود و ديگران را نيز به حفظ حريم و تكريم آنان توصيه مي‏نمود و هنگام نقد و يا رد افكارشان به گونه غيرمستقيم و با كنايه از ايشان نام مي‏برد.(2) از اين رو وقتي كسي در بين مردم و در حضور اين عالم بزرگوار به يكي از بزرگان معاصر كه مخالف مسلك علمي ايشان بود، اسائه ادب كرد، آيت‏اللّه‏ ملكي به اظهارات وي اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع كرد.

مناظرات و مباحثات علمي

آيت‏اللّه‏ ملكي، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسير، به عنوان يكي از اساتيد «مكتب معارفي خراسان»(3) در حوزه علميه قم به تدريس و تأليف اشتغال داشت، افزون بر اين، بخشي از حيات علمي اين عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه‏هاي علمي تشكيل مي‏داد. او بارها با علماي فرق و مذاهب اسلاميِ غير شيعي به مناظره نشسته بود. اما بيشترين مباحثات او در حوزه انديشه‏هاي جهان تشيع قرار داشت. گفتمانهاي علمي متعدد وي با بسياري از اهل فكر با انديشه‏هاي مختلف، مدتهاي مديدي ادامه پيدا كرد و برخي از چهره‏هاي طرف گفتگو هم اكنون از انديشمندان و شخصيتهاي بزرگ معاصر محسوب مي‏شوند.
بيشتر بحثهاي وي پيرامون موضوعات معارفي و كلامي دور مي‏زد؛ ولي او در بُعدِ «فروع دين» هم مناظرات قابل توجهي با اشخاص داشت از جمله در سالهاي پيش، كه يكي از اخباريهاي مقدس و بسيار قوي (از پيروان تفكّر مرحوم محمد امين استرآبادي) ساكن جنوب غرب استان اردبيل، به روستاهاي پيرامون بخش «گرمرود» نفوذ كرده و دست به فعاليت عليه مسلك تفقه و اجتهاد زده بود، يك بار هم براي مناظره با آيت‏اللّه‏ ملكي به مركز بخش گرمرود (ترك) آمده بود؛ اما در مباحثه با ايشان شكست سختي خورد و فورا با ناراحتي منطقه را ترك گفته بود.

تربيت شاگردان فاضل

اين فقيه پرتلاش افزون بر فعاليهاي تحقيقي، تفسيري و معارفي، به تربيت شاگرداني چند همت گماشت. از آن جمله: حضرات آيات و حجج اسلام: 1ـ شيخ محمدعلي حقي(ره) 2ـ شيخ اسداللّه‏ رباني سرابي(ره) 3ـ شيخ حسين رباني(ره) 4ـ محمد عبايي خراساني 5ـ ميرزا ابراهيم عليزاده اروموي 6ـ ميرزا احمد ارجمند مشكيني 7ـ سيدعلي‏اكبر تقوي قزويني 8ـ ميرزا ايوب گرمرودي 9ـ سيدهادي عظيمي تركي 10ـ سيدبهلول سجادي مرندي 11ـ سيدبهاءالدين علوي هشترودي 12ـ سيدمحمد علي جليلي 13ـ شيخ حسن احمد تركي 14ـ ميرزا عين‏اللّه‏ حسني 15ـ رضا برنجكار 16ـ محمد بياباني اسكويي 17ـ سيد رضا حسيني مرندي 18ـ محمد هادي ابراهيم نژاد قوچاني 19ـ محمد مهدي ابراهيم نژاد قوچاني 20ـ ميرزا رفعت اللّه حامدي 21ـ علي ملكي ميانجي و...

ويژگيهاي اخلاقي

1 ـ رعايت حال مردم
وي احترام خاصي براي عامه مردم قائل بود و رعايت حال آنها را برخود لازم مي‏دانست. خيلي حساس و مقيد بود كه صداي بلندگوي مساجد جز در اوقات اذان بلند نباشد، اصلاً اجازه نمي‏داد صداي سخنراني وي به بيرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمت براي مردم و سبك شمردن شعائر مذهبي مي‏شمرد.
2 ـ مبارزه با عوام‏زدگي
احترام به عامه مردم غير از عوام‏زدگي است، اين تمايز در وجود آيت‏اللّه‏ ملكي ظهور چشمگير داشت. از نقل روايات مجعول و وقايع تاريخي مشكوك در محافل و مجالس كه اغلب افراد به خاطر خوشايند مردم در منابر و محافل ذكر مي‏كردند، شديدا مخالفت و جلوگيري مي‏كرد. يك وقت (قبل از سال 1340) شخص ناشناسي با ريشي بلند كه به منطقه رفت و آمد داشت، ادعا كرد در هشت كيلومتري مركز بخش در روستائي به نام «دِيْزَجْ» امامزاده‏اي كشف كرده است، سپس اظهار كرد: امامزاده در خواب از وي خواسته تا آيت‏اللّه‏ ملكي هم قبر او را آشكار و بازسازي نمايد. او با اين ترفند خواست اين عالم تيزبين را هم در كار خود شريك كرده و از وجودش بهره‏برداري كند؛ ولي آيت‏اللّه‏ ملكي چون ظن قوي به خلاف آن داشت تن به اين كار نداد و دستور داد او را تنبيه كنند. و از منطقه خارج نمايند. امّا مردم هم بدون توجه به واقعيت امر، تحت تاثير قرار گرفته، دسته دسته از روستاهاي اطراف به زيارت امامزاده تازه كشف شده مي‏آمدند و گاو و گوسفند نذر و قرباني مي‏كردند، حتي در همين ايام صاعقه‏اي به منزل يكي از بستگان آيت‏اللّه‏ ملكي اصابت كرد. بلافاصله شايعه شد كه امام‏زاده غضب كرده است. و برخي از ايشان خواهش كردند تا دست از مخالفت بردارد، امّا آيت‏اللّه‏ ملكي طبق وظيفه شرعي خود هرگز اعتنايي به اين شايعات و تبليغات نداشت و بدون هيچ ترسي به مخالفت خود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتي معلوم شد آن شخص مي‏خواست دختري را بدون عقد شرعي تصاحب كند و اصلاً مسلمان نبود؛ بلكه ظاهرا فردي يهودي بوده است و براي استخراج اشياء عتيقه به منطقه مي‏آيد و برخي آثار باستاني گرانقيمت را هم كه نورافشاني مي‏كرده استخراج نموده و از منطقه خارج كرده است. و از آن به بعد ديگر به منطقه بازنگشت.
3 ـ ظلم ستيزي
او نسبت به توده مردم، خيلي متواضع بود، ولي در برابر افراد ثروت‏اندوز، خوانين و دولتمردانِ رژيم ستمشاهي كاملاً از موضع قدرت و تكبر برخورد مي‏كرد. روزي در يكي از روستاهاي بخش شخصي فوت كرده بود كه وارث ذكور نداشت. خان مامور خود را مي‏فرستد تا اموال ميت را به نفع خود مصادره كند. بيش از ورود مامور آيت‏اللّه‏ ملكي طي طريق راه طولاني با عجله خود را به آن روستا رسانده و اموال را ميان وارثان آن مرحوم تقسيم مي‏كند. وقتي مأمور خان از راه مي‏رسد، خود را در مقابل عمل انجام شده، مي‏بيند. لذا كاري نمي‏تواند بكند. ولي زيرلب، اعتراضهايي را زمزمه مي‏كند. در اين هنگام آيت‏اللّه‏ ملكي استكان چاي را از جلوي وي برداشته به بيرون از اتاق پرت مي‏كند. آنگاه يك سيلي محكمي هم به بيخ گوشش مي‏نوازد. خبر آن مانند انفجار بمب در سرتاسر منطقه طنين انداخت.
چنانكه يك وقت رسم بر اين شده بود كه وقتي كسي كه از دنيا مي‏رفت و وارث ذكور نداشت، اموالش به نفع خوانين و مالكين مصادره مي‏شد؛ ولي آيت‏اللّه‏ ملكي در چند مورد با شجاعت و صلابت ستودني جلوي خانهاي منطقه ايستاد و مانع از اجراي اين سنت شيطاني شد، به طوري كه وي خود قبل از اين كه ايادي خانها بر سند، در منزل ميت حاضر مي‏شد و اموال را ميان وارثان تقسيم و براي هر كدام سند و قباله تنظيم مي‏كرد.
همچنين در سالهاي قبل از اجراي قانون طاغوتي «اصلاحات ارضي رژيم شاه»، اراضي مسكوني مركز بخش (ترك) محل سكونت هزار خانواده (شش هزار جمعيت)، به يك مالك تبريزي تعلق داشت، برخي از ملاكين ستمگر ناحيه در سر مي‏پروراندند تا زمينهاي او را با حيله و فريب به چنگ بياورند ولي قبل از اقدام آنان با درايت و تدبير آيت‏اللّه‏ ملكي اين اراضي توسط مالك قانوني آن به مردم ساكن منطقه بخشيده شد و به اين وسيله دست تجاوز ظالمان از آن قطع گرديد و آنان در راه نيل به اهداف پليدشان ناكام ماندند.
آيت‏اللّه‏ ملكي محمدرضا شاه را نيز همانند پدرش؛ رضاخان، قلدر، ظالم و غاصب مي‏دانست و از طرق مختلف اين احساس و اعتقاد را از خود بروز مي‏داد. وقتي محمدرضا در اوائل سلطنت خود به آذربايجان و شهر ميانه آمد، وي هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفي شاه را به «مار خفته در زمستان» تشبيه كرد و گفت: «فردا اگر تابستان فرا رسد و هوا گرم شود، هيچ كس از نيش زهرآلود و كشنده او در امان نخواهد بود.»
4 ـ ساده زيستي
زندگي ساده و بي‏آلايش و در عين حال پرتلاش و جنب و جوش او مورد توجه و زبانزد همگان بود. خانه گلي‏اش در آذربايجان با اين كه محل آمد و شد بود، چند گليم پوشيده شده بود. بعد از مهاجرت به قم هم با توسل به حضرت معصومه: كه خود داستاني دارد توانست خانه‏اي معمولي براي خود تهيه كند و با اينكه چندين‏بار از سوي افراد نيكوكار به وي پيشنهاد شد خانه مجللي برايش تهيه كنند ولي عزت نفس وي اجازه نداد كه اين پيشنهاد را بپذيرد.
5 ـ اهتمام به دعا و عبادت
به نماز اول وقت سخت مقيد بود. از دوران جواني به واسطه نذر، نمازهاي مستحبي روزانه «نوافل يوميه» را به خود واجب كرده بود و تا آخر عمر آن را به جا مي‏آورد. ادعيه و مناجات و قرائت قرآن همراه با تامل و حال معنوي به ويژه سحرگاهان از كارهاي روزانه‏اش به شمار مي‏رفت و اين عمل را به صورت دستورالعمل اخلاقي به ديگران نيز توصيه مي‏كرد. آن را دستورالعمل استادش مرحوم آيت‏اللّه‏ شيخ مجتبي قزويني به ديگران هم مي‏دانست.

خدمات مذهبي، فرهنگي و عمراني

آيت‏اللّه‏ ملكي در طول اقامت در منطقه؛ علاوه بر فعاليتهاي معمول و ترويج شعاير ديني، اقامه نماز جماعت، تشكيل جلسات سخنراني در مناسبتهاي گوناگون مانند: (ماه مبارك رمضان، ماه محرم، دهه آخر صفر، عيد فطر، قربان و غدير) و نشر فرهنگ تشيع در منطقه، به يك سري فعاليتهاي عمراني و فرهنگي ديگر نيز اقدام كرد كه به نوبه خود تأثير بسزائي در عمران و آبادي و رشد شعور آگاهي مردم گذاشت. در اينجا به مواردي از آن اشاره مي‏شود:
1 ـ رسيدگي به فقرا و محرومان
بخش عمده‏اي از اوقات خود را صرف خدمت و رسيدگي به وضع فقرا و مستمندان منطقه مي‏كرد. در سال 1327 ش كه خشكسالي و قحطي مي‏رفت تا مردم منطقه را از پاي درآورد اين فقيه دردآشنا، تدبيري اتخاذ كرد و با جيره‏بندي آرد و نان مردم آن ديار را از پيامدهاي ناگوار اين پديده خطرناك درامان نگاه داشت. وي جمعي متشكل از افراد نيكوكار در منطقه تعيين كرده بود كه اينها شناسايي خانواده‏هاي نيازمند را به عهده داشتند و پس از شناسايي به صورت مخفيانه و آبرومندانه به آنها كمك مي‏شد.
2 ـ احيا چند رشته قنات و چشمه
كه هر كدام در تأمين آب آشاميدني و كشاورزي مردم بخش نقش حياتي داشته و دارد.
3 ـ تعمير اساسي مسجد ترك
اين مسجد كه يكي از آثار ارزشمند اسلامي و باستاني كشور به شمار مي‏آيد، چندين مرحله توسط آيت‏اللّه‏ ملكي به تعميرات آن اقدام شده است.
4 ـ تأسيس كتابخانه
اين مركز تحت عنوان «كتابخانه امام جعفر صادق عليه‏السلام » در سال 1356 ش به همت آيت‏اللّه‏ ملكي تأسيس گرديد و زير نظر فرزند ايشان شروع به فعاليت كرد. اين كتابخانه مهم اكنون در روستاي ترك قرار دارد و كتابهاي آن به صورت امانت در اختيار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار مي‏گيرد، و در زمستانها كلاسهاي تعليم قرآن در محل كتابخانه برقرار است.
5 ـ احداث دانشسرا
اين مركز آموزش درپي تلاشهاي بي‏دريغ معظم‏له، اخيرا در زادگاه ايشان به مساحت 000/65 متر مربع تأسيس شده كه در رشد و شكوفايي استعدادهاي سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسيار نقش‏آفرين بوده است.
6 ـ كمك و اقدام به تمامي كارهاي خير و عام‏المنفعه
همانند: برق‏كشي، لوله‏كشي، جاده‏سازي و تاسيس مراكز و دواير اداري كه هم‏اكنون در خدمت مردم قرار دارد.

تأليفات و آثار علمي

آية‏اللّه‏ ملكي در كنار فعاليت‏هاي اجتماعي و عبادي، كار پژوهش و تدريس را ادامه داد و كتب ذيل يادگار تحقيقات علمي اوست.
1 ـ بدائع‏الكلام في تفسير آيات‏الاحكام
اين كتاب در تفسير آيات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن پيرامون تفسير آيات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث مي‏كند. بار اول سال 1400 ه .ق در قم و در دومين بار در سال 1402 ه .ق در بيروت به چاپ رسيده است.
2 ـ تفسير فاتحة‏الكتاب
كتاب فوق پيرامون تفسير سوره مبارك حمد است كه از سوي انتشارات «دارالقرآن‏الكريم» قم در سال 1413 ه .ق چاپ شده است.
3 ـ توحيدالاماميه
در اين كتاب ارزشمند موضوعات مهمي مانند: اهميت و جايگاه علم و عقل، شناخت خداوند متعال و توحيد، علم و قدرت، معناي عرش، كرسي، مشيت، ارادة، قضاء و قدر، جبر، اختيار، حدوث عالم، بداء و... از ديدگاه «مكتب معارفي خراسان» مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. كتاب از سوي انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» در سال 1415 به چاپ رسيده است.
4 ـ تفسير مناهج‏البيان، (6 جلد)
شامل جزءهاي 1 و 2 و 3 و 4 و 29 و 30 از قرآن كريم است كه هر كدام از اجزاء در يك مجلد قرار گرفته است. مسئوليت چاپ اين تفسير گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» بر عهده گرفته و به طرز مطلوبي آن را به چاپ رسانده است.
5 ـ نگاهي به علوم قرآني
اين كتاب نيز يكي ديگر از آثار آيت‏اللّه‏ ملكي ميانجي است كه توسط آقاي علي نقي خداياري به فارسي ترجمه شده و به اهتمام آقاي علي ملكي ميانجي، توسط نشر «خرم»، بهار 1377 در قم به چاپ رسيده است.
6 ـ الرشاد في‏المعاد؛ مخطوط
7 ـ تقريرات كامل درس اصول آيت‏اللّه‏ ميرزا مهدي غروي اصفهاني؛ مخطوط
8 ـ رساله‏اي در حبط و تكفير؛ مخطوط
9 ـ رساله‏اي در خمس؛ مخطوط
10 ـ رساله‏اي در احكام ميت؛ مخطوط
11 ـ نوشتاري در احكام صلاه، نكاح، طلاق، مواريث و ابحاثي پيرامون مسائل متفرقه تفسير و معارف
كه در حال حاضر مراحل تنظيم، تصحيح، تنقيح را طي مي‏كند تا در آينده نزديك آماده چاپ شود.

رحلت

اين فقيه، مفسر و متكلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگي افتخارآميز همراه با تلاش و كوشش بي‏وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد 1377 ه .ش (برابر با دهم صفر 1419 ه .ق) دعوت حق را لبيك گفت و به سراي باقي شتافت و علاقمندان خود را به سوگ و ماتم نشاند. پيكر پاك اين فقيه بزرگ با شكوه خاص و با شركت آيات عظام و علماي اعلام و جمع كثيري از طلاب و فضلاي حوزه علميه قم، در اين شهر تشييع و در قبرستان شيخان در جوار حرم حضرت معصومه3، به خاك سپرده شد.

عاش سعيدا و مات سعيدا

اين مقاله با همكاري فرزند فاضل معظم‏له جناب آقاي «علي ملكي ميانجي»، كه حدود بيست سال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشراف كامل به شرح حال و مباني فقهي، تفسيري و كلامي ايشان داشته و در واقع يكي از شاگردان و پيروان مكتب آن مرحوم به شمار مي‏آيد، تأليف و تنظيم شده است لذا بدين وسيله از ايشان تشكر و قدرداني مي‏شود.

پي نوشت ها :

1 ـ ترجمه از استاد محمد رضا حكيمي، مكتب تفكيك، ص 311.
2 - مناهج البيان، محمد باقر ملكي، جزء 1، 2، 3، 4، 29 و 30.
3 ـ در باره سير تكوين و تاريخ شخصيتهاي مكتب معارفي خراسان، توسط فرزند برومند معظم له جناب آقاي علي ملكي ميانجي، تحقيقات جامعي انجام گرفته است كه در فرصت مناسب در اختيار محققان و علاقمندان قرار خواهد گرفت.

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سايت با نام کاربري : sm1372
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image