اين كه به وجود آمدن هر فرد از اختيار خودش خارج است، كاملاً بديهي مينمايد و در مسأله «جبر و اختيار» هرگز مورد بحث نيست . آنچه در مقوله اختيار دربارهاش بحث ميشود، افعال و كنشهاي آدمي است؛ آن هم افعال گزينشي نه همه افعال؛ زيرا برخي افعال جنبه غريزي وغير ارادي دارند؛ مانند مكيدن پستان مادر به وسيله نوزاد گرسنه . انسان در سه جهت فاقد اختيار است:
1 . اصل وجود خود
2 . برخي از كنشهاي غريزي
3 . نتايج قهري و تخلفناپذير اعمالش
آيا من حق دارم بگويم «راضي به زندگي نيستم؛ به جبر زندهام و اگر گناهي ميكنم كه حتماً ميكنم، به حساب كسي است كه مرا به زندگي مجبور كرده است؛ چون من اصلاً از تولدم راضي نيستم . اگر خداوند مرا نميآفريد، گناه نميكردم و مجبور نبودم آن همه عذاب آخرت را تحمل كنم؟ در پاسخ بايد گفت:
1 . انسان بدون اختيار به دنيا آمده، اما از نعمتي بي نظير به نام هستي برخوردار گشته است . خداوند با آوردن انسان از عرضه نيستي به هستي لطفي بزرگ به وي روا داشته است . ما بايد شكر گزار اين هديه باشيم .
2 . انسان در آمدن به عالم هستي مختار نبوده است؛ ولي خداوند، بر اساس لطف و رحمتش، وي را در چگونه زيستن كاملاً آزاد گذاشته است . اين خود نعمتي بس گران بهاست كه متأسفانه بشر از آن بهره نميبرد . بله، اگر خداوند مرا در اين زمينه نيز با اجبار روبه رو ميساخت و من در كژانديشي و كژعملي يا درست انديشي و صحيح كرداري مجبور بودم، ميتوانستم اين پرسش را مطرح كنم؛ ولي حقيقت امر چنين نيست .
اگر كسي حقيقت انسان و جايگاه و منزلت او را بشناسد چنين شكوه نميكند . سخن در اين باره بسيار است . توجه به سه نكته مهم زير سبب ميشود انسان از بدبيني رهايي يابد:
الف) انسان گل سر سبد هستي و تاج و جوهره اصلي آن و اشرف تمام آفريدهها به شمار ميآيد و در واقع همه جهان براي او آفريده شده است . (12)
تاج كرمناستبر فرق سرت
طوق اعطيناك آويز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پايهاند و او غرض
اي غلامت عقل و تدبير است و هوش
چون چنيني خويش را ارزان مفروش (13)