اشاره در بخش نخست اين مقال، نيمنگاهي به شيوههاي برخورد با نوجوانان و جوانان داشتيم . اينك قسمت آخر اين مقال را پي ميگيريم . براي حسن برخورد با مخاطب، به ويژه نوجوانان و جوانان، از منظر روانشناسي عمدتا به سه شيوه ميتوان عمل كرد:
الف . رعايت نكات شكلي و صوري
يكي از قالبها و سبكهاي برخورد با مخاطب اين است كه از لحاظ شكلي، ظاهري و صوري به نكات ذيل توجه نمود:
1 . رعايت جاذبههاي صوري:در برخورد با نوجوانان و جوانان، به ويژه كساني كه از موضع يك مربي و يا مبلغ برخورد ميكنند، بايد جاذبههاي صوري از جمله رعايت روانشناسي برخورد، رعايت نوع رنگ پوشاك و به كارگيري رنگهاي شاد و دلنشين را مراعات نمود . طبيعي است كساني كه از موضع يك مربي و معلم در برخورد با مخاطب از نوع پوشش با وقار، سنگين، پاكيزه، داراي رنگ جذاب و شاد استفاده ميكنند، به مراتب تاثيرگذارتر از افرادي هستند كه از پوشش مناسب و يا از نوع رنگ شاد استفاده نميكنند . 2 . برخورد با نشاط و گشادهرويي:اساسا بهترين نوع برخورد با مخاطب، بويژه در نوع برخوردهايي كه جنبه تربيتي داشته و از موضع مربي و معلم و مبلغ صورت ميگيرد، علاوه بر داشتن هنر مخاطبشناسي و برخورداري از جواذب ظاهري و شكلي، ميبايستبا نشاط و شادي و با گشادهرويي با مخاطب برخورد نمود . روشن است كه تاثير سخن و رفتار چنين افرادي به مراتب بيش از افرادي است كه از جواذب ظاهري برخوردار نبوده، از هنر مخاطبشناسي بيبهرهاند و نيز در نوع برخورد رعايت ادب، وقار، نشاط و گشادهرويي را نميكنند . البته، كساني كه از چنين هنرهايي بيبهرهاند، فاقد نفوذ كلام نيز خواهند بود . 3 . به كارگيري ادبيات دلنشين به فراخور حال مخاطب:از ديگر نكات لازمالرعايت و از جهت صوري و شكلي در برخورد با مخاطب، به ويژه جوانان و نوجوانان، به كارگيري زبان و ادبيات شيرين و دلنشين به تناسب فهم و درك مخاطب است . قطعا نوع زبان، ادبيات و برخوردي كه با يك كودك، نوجوان و جوان و يا فرد ميانسال به كار ميرود، بايد متفاوت باشد . مربيان و معلماني كه در برخورد با افراد مختلف و مخاطبين متفاوت، به تناسب سطح فهم و درك مخاطب و با شناخت درست مخاطب، از شعر، استعاره و ادبيات زيبا و دلنشين استفاده كنند، صد البته كلامي نافذتر از ديگراني دارند كه از اين هنر بيبهرهاند و اينها حتما موفقترند . ب . رعايت اصول تكويني و باطني
مراد از اصول باطني و تكويني، اصولي است كه فرد بايد بدون فريب، اغوا، ظاهري ساده، دورويي و تصنع بدان معتقد بوده و عملا بدان ملتزم و پايبند باشد . اجمالا، محورهاي زير را ميتوان در قالب اين اصول تكويني و باطني مطرح كرد . 1 . خيرخواهي و خلوص نيت در برخورد:اساسا از جمله رمز و راز موفقيت در زندگي و در هر كاري، خلوص نيت است . آنگاه كه مخاطب احساس كند كه مربي در بيان و رفتار خود جز خلوص نيت و خيرخواهي ندارد، با جان و دل سخنان او را پذيرفته و وي را به عنوان الگو ميپذيرد . 2 . صداقت در گفتار: اگر جوان يا نوجوان احساس كند كه مربي در گفتار خود صادق است و بدون كمترين چشمداشت و به درستي و راستي قصد راهنمايي جوان يا نوجوان را دارد، البته، با جان و دل و صميمانه كلام او را ميپذيرد . 3 . ايمان و باور حقيقي به شايستگيهاي جوان و نوجوان:از ديگر اصول لازم الرعايت اين است كه مربي بايد قابليت، استعداد و ظرفيتها و شايستگيهاي جوان و نوجوان را باور داشته باشد و او را بپذيرد تا بتواند در او تاثيرگذار باشد . اگر حقيقتا مربي به شايستگيها و ظرفيتهاي جوان معتقد نباشد، چگونه ميتواند او را هدايت و يا ارشاد نمايد؟ لازمه تاثيرگذاري بر فرد، علاوه بر پذيرش، باور داشتن به ظرفيتهاي اوست . 4 . دوري و اجتناب از برخورد از موضع قدرت:از ديگر رمز و راز موفقيتيك مربي اين است كه به عنوان يك دوست و رفيق با جوان و نوجوان برخورد نمايد . دوستانه و صميمانه مسائل و مشكلات وي را به او متذكر شده و راه چارهاي براي آن بيابد . طبيعي است كه برخورد از موضع قدرت و قوت، با لجاجت و عدم پذيرش نوجوان و جوان مواجه خواهد شد و بهترين راه موفقيت و تاثيرگذاري بر مخاطب اين است كه از در دوستي با او وارد شده و صميمانه با او برخورد كرد، نه از موضع قدرت . 5 . پايبندي عملي بدانچه توصيه ميكند:از ديگر رموز موفقيت مربي اين است كه بدانچه توصيه، راهنمايي و ارشاد ميكند، خود عملا پايبند باشد . طبيعي است، كسي كه خود به صفتي پايبند نيست و عمل نميكند، در صورتي كه آن را به ديگري توصيه كند، مورد پذيرش و مقبول واقع نميشود . با رعايت اصول تكويني و باطني فوق، كلام و رفتار مربي ميتواند به خوبي در جوان و نوجوان تاثيرگذار باشد . ج . شيوهها و اصول رفتاري
مربي در برخورد با نوجوان و جوان علاوه بر رعايت اصول و قواعد شكلي و صوري و نيز اصول تكويني و باطني، كه خود بايد بدان متصف باشد، شيوهها و اصولي را رعايت نمايد تا با برخورداري از روانشناسي برخورد، بتواند بهتر و بيشتر تاثيرگذار باشد . غالبا اين اصول را ميتوان در محورها و شاخصهاي زير بيان نمود: 1 . سعه صدر، صبوري و مواجهه فراجرياني: صبر و استقامت، سعه صدر و برخورد فراجرياني در مواجهه با مسائل و مشكلات جوانان و نوجوانان از جمله اصول رفتاري مورد توصيه است . 2 . طمانينه در رفتار و اعتماد به نفس در گفتار: مربي و فرد تاثيرگذار بايد از اعتماد به نفس كافي در گفتار و وقار و طمانينه لازم در رفتار برخوردار باشد . 3 . استخدام و به كارگيري علايق و سليقههاي مقبول و انگيزههاي فطري نسل جوان: بايد با شناخت ويژگي و خصوصيات رفتاري و گفتاري نوجوانان و جوانان و در واقع با مخاطبشناسي درست، دانست كه از جمله ويژگيهاي اين قشر، تجدد و نوگرايي، تحرك، تلاش، اميد، آرمانخواهي، آرمانگرايي، آزادي خواهي، نشاط و طراوت، لطافت، غرور، احساس خوشبختي، منزلتطلبي، جسارت و . . . ميباشد . ميبايستبا به كارگيري و استخدام علايق و سليقههاي معقول و متناسب با اين ويژگيها با او برخورد و رفتار كرد . 4 . التزام به توصيه و برخورد و تبليغ غيرمستيقم:بهترين شيوه تاثيرگذاري، برخورد و رفتار وتبليغ غيرمستقيم است . البته، نوع تبليغ و برخورد بيواسطه و غيرمستقيم و غيرزباني به مراتب مؤثرتر، كارآمدتر و تاثيرگذارتر از شيوه برخورد مستقيم و زباني است . 5 . تاكيد بر عزت نفس، تقويتخودباوري، وقار و اعطاي شخصيتبه مخاطب:از ديگر شيوههاي رفتاري موردنظر در برخورد با نوجوانان و جوانان است . مخاطب نوجوان و جوان وقتي احساس ميكند كه مربي ضمن احترام گذاشتن به وي و تاكيد بر عزت نفس وي، او را به عنوان يك شخصيتحقيقي و واقعي پذيرفته است و او را محترم ميشمارد، به راحتي نه تنها سخنان او را ميپذيرد كه مجذوب و شيفته رفتار او ميگردد . 6 . تحريك احساسات و عواطف: براي حسن تاثير بر مخاطب، به ويژه نوجوان و جوان و با هدف تاثير بيشتر و بهتر، ضمن شناخت روحيات و خلقيات مخاطب، با تحريك عواطف و احساسات وي ميتوان بيش از پيش بر او تاثيرگذار بود . 7 . استفاده همزمان از اهرم تشويق و تنبيه: يكي از شيوههاي صحيح تربيت و نيز برخورد شايسته و مناسب با مخاطب، تذكار صفات شايسته و بايسته و مناسب و مثبت و نيز صفات منفي مخاطب است . به عبارت ديگر، همانگونه كه ترغيب، تحريك و تشويق مخاطب به كارهاي شايسته و خوب لازم و ضروري است، منع، ردع و توبيخ و سرزنش وي در خصوص كارهاي ناشايست نيز ضروري است . صرفا استفاده از اهرم تنبيه و يا تشويق مسير و فرايند تربيت را دچار انحراف و افراط و تفريط خواهد نمود . د . اصول حاكم بر طرز گفتار
از ديگر نكات لازم الرعايت و ضروري در برخورد با مخاطب، اصول حاكم بر گفتاراست كه ميتوان آن را در چند محور بيان كرد: 1 . معلومات سنجي، گرايش فهمي و نيازسنجي مخاطب:بايد ابتدا دانست كه مخاطب به چه نوع مطالب، با چه زباني و در چه قالبي و در چه سطحي نياز دارد . به عبارت ديگر، معلومات سنجي، گرايش فهمي و نياز سنجي پيش از القاء هر نوع مطلبي به مخاطب لازم و ضروري است تا نياز سنجي درست صورت نگيرد و سطح فهم و نياز مخاطب شناخته نشود، قطعا انتخاب نوع مطالب و نيز قالب ارائه و سطح مطالب بيمعنا خواهد بود . 2 . پرهيز از افراط و تفريط در گفتار و رفتار: از ديگر اصول حاكم بر طرز گفتار است . در واقع، از يك سو، بيانات و سخنان طولاني، خسته كننده و بدون به كارگيري ظرفيتهاي گفتاري و كلامي و از سوي ديگر، بيانات و كلام كوتاه، مبهم و مجمل هر دو ناكارآمد و غير كافي بود و وافي به مقصود نميباشد . 3 . شروع سخن از بديهيات و مسلمات:بيان و آغاز سخن از مشتركات طرفين بويژه اصول مسلم و بديهي ميان طرفين از ديگر ضروريات و اصول حاكم بر طرز گفتار ميباشد .