کفاره تشکيک در نبوت پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :
ترديد خليفه دوم در نبوت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در روز حديبيه ، قطعي است ؛ تا جايي که خود خليفه دوم بعد از آن در دوران حکومت خود بارها از آن ياد مي کرد و حتي خودش اعتراف کرده است که بارها صدقه پرداخت کردم تا کفاره تشکيک خود در نبوت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باشد . احمد حنبل در مسندش با سند صحيح و ترمذي در نوادر الأصول و ابن کثير در تفسيرش مينويسند :
حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ يَسَارٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَهَ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَهَ وَمَرْوَانَ بْنِ الْحَکَمِ قَالا ... ثُمَّ قال عُمَرُ ما زِلْتُ أَصُومُ وَأَتَصَدَّقُ وَأُصَلِّى واعتق مِنَ الذي صَنَعْتُ مَخَافَهَ کلامي الذي تَکَلَّمْتُ بِهِ يَوْمَئِذٍ حتى رَجَوْتُ ان يَکُونَ خَيْراً ...
از مسور بن مخرمه و مروان بن حکم نقل شده است که گفتند : ... سپس عمر گفت : از ترس سخني که آن روز گفتم ، آن قدر روزه گرفتم و صدقه دادم و نماز خواندم و بنده آزاد کردم که اميدوارم به خير و خوبي تبديل شود .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ) ، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 325 ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .
الطبري ، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ) ، تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 122 ، ناشر : دار الکتب العلميه – بيروت .
الترمذي ، محمد بن علي بن الحسن أبو عبد الله الحکيم (متوفاي360هـ) ، نوادر الأصول في أحاديث الرسول صلى الله عليه وسلم ، ج 1 ، ص 319 ، تحقيق : عبد الرحمن عميره ، ناشر : دار الجيل - بيروت - 1992م .
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن کثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، تفسير القرآن العظيم ، ج 4 ، ص 197 ، ناشر : دار الفکر - بيروت – 1401هـ .
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن کثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) السيره النبويه ، ج 3 ، ص 320 .
الدهلوي ، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاي1176هـ) ، حجه الله البالغه ، ج 1 ، ص 629 ، اسم المؤلف: تحقيق : سيد سابق ، ناشر : دار الکتب الحديثه - مکتبه المثنى - القاهره - بغداد
و ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مينويسد :
لقد أعتقت بسبب ذلک رقابا وصمت دهرا .
عمر گفت: به خاطر شک در نبوت ، بندههاي زيادي را آزاد کردم و مدام روزه گرفتم .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 346 ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفه - بيروت .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمده القاري شرح صحيح البخاري ، ج 14 ، ص 14 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
صالحي شامي نيز مينويسد :
کما في الصحيح : واللّه ما شککت منذ اسلمت الا يومئذ ، وجعل يردّ على رسول اللّه ، صلى اللّه عليه وسلم ، الکلام فقال أبو عبيده بن الجراح ، رضي اللّه عنه ، : الا تسمع يا ابن الخطاب رسول اللّه ، صلى اللّه عليه وسلم ، يقول ما يقول ، تعوذ باللّه من الشيطان واتّهم رأيک ،
قال عمر : فجعلت أتعوّذ باللّه من الشيطان حياء فما أصابني شئ قطّ مثل ذلک اليوم وعملت بذلک أعمالاً ، أي صالحه ، لتکفر عني ما مضى من التوقف في امتثال الامر ابتداء کما عند ابن اسحاق وابن عمر الاسلمي . قال عمر : فما زلت اتصدق وأصوم وأصلّي وأعتق من الذي صنعت يومئذ مخافه کلامي الذي تکلّمت به حتي رجوت أن يکون خيراً.
در خبر صحيح آمده است که عمر گفت : به خدا سوگند هيچگاه در مسلماني خودم شک نکردم مگر آن روز (حديبيه) . بين عمر و رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) سخناني رد و بدل مي شد ، ابو عبيده جراح گفت : اي پسر خطاب مگر سخنان رسول خدا را نميشنوي که چه ميگويد ؟ از شيطان به خدا پناه ببر و در سخنانت شک کن .
عمر گفت : به خدا پناه ميبرم از شيطان ، در هيچ روزي مانند آن روز بر من سخت نگذشته بود و براي جبران ، اعمال خوب وفراواني انجام دادم تا ننگ آن از بين برود .
ابن اسحاق و ابن عمر اسلمي هم گفتهاند : عمر گفت : مدام صدقه ميدادم ، روزه ميگرفتم ، نماز ميخواندم و بنده آزاد ميکردم ، به جهت ترسي که از سخن آن روز گفته بودم و اميدوار بودم که آثار شومش از بين برود .
الصالحي الشامي ، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ) ، سبل الهدى والرشاد في سيره خير العباد ، ج 5 ، ص 53 ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1414هـ .
رضايت خداوند محدود ومشروط است:
کلمه « اذ » در « إِذْ يُبَايِعُونَکَ » ظرفيه است ، ووقتي ظرفيه شد معناي آيه چنين ميشود که خداوند از مؤمنين ، در همان ظرف زماني ؛ يعني در همان زماني که بيعت کردند راضي بوده است ، نه اين که به خاطر آن بيعت ، همواره از آنها راضي خواهد ؛ پس قطعاً شامل آينده همه افراد حاضر در آن واقعه نمي باشد. ابن هشام انصاري در باره کلمه «اذا» ميگويد :
والجمهور على أن إذا لا تخرج عن الظرفيه .
ابن هشام الأنصاري ، مغني اللبيب عن کتب الأعاريب ، ج 1 ، ص 129 ، تحقيق : د . مازن المبارک / محمد علي حمد الله ، ناشر : دار الفکر - دمشق ، الطبعه : السادسه ، 1985 .
و نيز طبق قواعد نحوي ، وقتي کلمه «اذ» بر فعل مضارع وارد شود ، معناي آن را به ماضي تغيير خواهد داد ؛ چنانچه رضي الدين استرآبادي ميگويد :
و ( إذ ) إذا دخل على المضارع قلبه إلى الماضي کقوله تعالى : ( وإذ يمکر بک الذين کفروا ) و : ( إذ يقول ) ، ويلزمها الظرفيه .
الأسترآبادي ، رضي الدين محمد بن الحسن (متوفاي686هـ) ، شرح الرضي على الکافيه ، ج 3 ، ص 200 ، تحقيق : تصحيح وتعليق : يوسف حسن عمر ، ناشر : مؤسسه الصادق – طهران ، 1395 - 1975 م .
از اين رو ، اين رضايت نميتواند دائمي و ابدي باشد و يا عاقبت به خير شدن تمامي کساني که آنجا حضور داشته اند را تضمين نمايد ؛ زيرا حداکثر چيزي که آيه ثابت ميکند اين است که خداوند در زماني که مسلمانان بيعت کردهاند از آنها راضي شده است وعلت رضايت نيز پيماني است که در آن روز بستهاند .
رضايت خداوند تا زماني است که بيعت شکسته نشود :
رضايت خداوند از بيعت کنندگان تا زماني باقي خواهد بود که علت آن ؛ يعني بيعت و عهد و پيمان نيز به حال خود باقي باشد و تغيير و تبديلي در آن ايجاد نشود ؛ چرا که علت رضايت خداوند از بيعت کنندگان ، پيماني است که با رسول خدا بستهاند و اين معلول تا زماني باقي ميماند که علت آن نيز باقي باشد ؛ زيرا وجود معلول بدون علت ، محال است .
به عبارت ديگر : رضايت خداوند از مردم ، فقط به خاطر عملي است که انجام ميدهند و خود شخص بدون آن عمل مرضي خداوند نخواهد بود ؛ يعني تا زماني شخص مرضي خداوند خواهد بود که آن عمل نيز موجود باشد ؛ اما زماني که شخص آن عمل را با گناهان خود از بين ببرد ، رضايت خداوند نيز سلب خواهد شد .
بهترين دليل بر اين مطلب ، اين آيه است که خداوند مي فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَکَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا يَنکُثُ عَلىَ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىَ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا . الفتح / 10
(کسانى که با تو بيعت مىکنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مىنمايند ، دست خدا بالاى دست آن ها است ؛ پس هر کس پيمانشکنى کند ، تنها به زيان خود پيمان شکسته است و آن کس که نسبت به عهدى که با خدا بسته وفا کند ، به زودى پاداش بزرگي به او خواهد داد ).
در اين آيه خداوند به صراحت ميگويد که اگر کسي پيماني را که با خداوند بسته است بشکند ، فقط به خودش ضرر زده است و خداوند پاداش اين پيمان را به کسي خواهد داد که به آن وفادار مانده و خللي در آن ايجاد نکنند .
بنابراين ، آيه فقط شامل کساني ميشود که در آن روز بيعت کرده و تا آخر عمر بر عهد خود وفادار مانده باشند .
واگر قرار بود که اين رضايت ابدي باشد ، چه نياز بود که خداوند بفرمايد : " فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا يَنکُثُ " ؟ آيا گفتن اين جمله (العياذ بالله) لغو و بي فايده نيست ؟
اين مطلب از روايات بسياري نيز قابل استفاده است ؛ چنانچه مالک بن أنس در المؤطأ ابن عبد البر در الإستذکار و ابن اثير جزري در جامع الأصول مينويسند :
عَنْ أَبِي النَّضْرِ مَوْلَى عُمَرَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِشُهَدَاءِ أُحُدٍ هَؤُلاءِ أَشْهَدُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّيقُ أَلَسْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ بِإِخْوَانِهِمْ أَسْلَمْنَا کَمَا أَسْلَمُوا وَجَاهَدْنَا کَمَا جَاهَدُوا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَلَى وَلَکِنْ لا أَدْرِي مَا تُحْدِثُونَ بَعْدِي فَبَکَى أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ بَکَى ... .
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با اشاره به شهداي احد فرمود : گواهي ميدهم که اينان برادر من و مردان نيکي بودند ، ابوبکر گفت : مگر ما برادران آنان نبوديم ، ما هم آن گونه که آنان مسلمان شدند و در راه خدا جهاد کردند ، مسلمان شديم و در راه خدا پيکار کرديم ، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : آري ؛ ولي نميدانم که شما بعد از من با دين خدا چه خواهيد کرد ، ابوبکر با شنيدن اين سخن گريه کرد .
مالک بن أنس أبو عبدالله الأصبحي (متوفاي179هـ) ، موطأ الإمام مالک ، ج 2 ، ص 461 ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - مصر .
النمري القرطبي ، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ) ، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار ، ج 5 ، ص 104 ، تحقيق : سالم محمد عطا - محمد علي معوض ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 2000م .
الجزري ، المبارک بن محمد ابن الأثير (متوفاي544هـ) ، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول ، ج 9 ، ص 510 .
اين حديث صراحت دارد که حُسن عاقبت افرادي مثل ابوبکر مشروط به اين است که در آينده بيعت خود را نشکنند و اعمالي انجام ندهند که غضب الهي جايگزين رضايتش شود .
اعتراف برخي از بيعت کنندگان به بدعت گذاري :
اعتراف برخي از بيعت کنندگان به بدعت گذاري و ندامت از کردارشان ، شاهدي محکم بر بطلان استدلال اهل سنت است ؛ چرا که ثابت ميکند خود بيعت کنندگان استنباط ديگري ، غير از آن چه اهل سنت دارند ، از اين آيه داشتهاند و رضايت دائمي خداوند از بيعت کنندگان افسانهاي است که بعدها و توسط ديگران ساخته شده است .
ما به نام سه تن از بزرگان صحابه که قطعاً در بيعت رضوان حضور داشتهاند ، اشاره ميکنيم :
اعتراف براء بن عازب :
بخاري در صحيحش مينويسد :
عَنْ الْعَلاءِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَقِيتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَقُلْتُ طُوبَى لَکَ صَحِبْتَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَايَعْتَهُ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِي إِنَّکَ لا تَدْرِي مَا أَحْدَثْنَا بَعْدَهُ.
علاء بن مسيب از پدرش نقل ميکند که : براء بن عازب را ملاقات کردم و به او گفتم : خوشا به حالت که عصر پيامبر را درک کردي و با آن حضرت در زير درخت بيعت کردي . براء بن عازب گفت : پسر براردم ! تو نميداني که ما چه بدعتهايي را بعد از پيامبر گذاشتهايم !
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 4 ، ص 1529 ، ح393 ، کِتَاب الْمَغَازِي ، بَاب غَزْوَهِ الْحُدَيْبِيَهِ ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407هـ – 1987م . براء بن عازب که از بزرگان صحابه و از کساني است که در بيعت شجره حضور داشته است ، شهادت ميدهد که او و ديگراني که در اين واقعه حضور داشتهاند ، بعد از پيامبر بدعتهاي بسياري گذاشتهاند که اين خود بهترين شاهد است بر اين که رضايت خداوند از بيعت کنندگان در حديبيه ، ابدي و دائمي نبوده است .
اعتراف ابو سعيد خدري :
مقدسي در ذخيره الحفاظ و ابن حجر عسقلاني در الإصابه مينويسند :
عن العلاء بن المسيب عن أبيه عن أبي سعيد قلنا له هنيئا لک برؤيه رسول الله صلى الله عليه وسلم وصحبته قال إنک لا تدري ما أحدثنا بعده .
علاء بن مسيب از پدرش واو از أبو سعيد نقل ميکند که به او گفتم : خوشا به حالت که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ديدي و صحابي او شدي! . ابو سعيد گفت : تو نمي داني که ما بعد از پيامبر چه بدعتهايي را گذاشتيم .
المقدسي ، محمد بن طاهر (متوفاي507 هـ) ، ذخيره الحفاظ ، ج 5 ، ص 2583 ، رقم 6003 ، تحقيق : د.عبد الرحمن الفريوائي ، ناشر : دار السلف - الرياض ، الطبعه : الأولى ، 1416 هـ -1996م
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، الإصابه في تمييز الصحابه ، ج 3 ، ص 79 ، تحقيق : علي محمد البجاوي ، ناشر : دار الجيل - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1412هـ – 1992م
اعتراف عائشه :
محمد بن سعد در الطبقات الکبري و ذهبي در سير اعلام النبلاء مينويسند :
عن قيس ، قال : قالت عائشه... إني أحدثت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم حدثا ، ادفنوني مع أزواجه . فدفنت بالبقيع رضي الله عنها .
قيس از عايشه نقل مي کند که گفت : من بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدعتهاي زيادي انجام دادهام ، مرا با همسران رسول خدا دفن کنيد ، پس او را در بقيع دفن کردند .
الزهري ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ) ، الطبقات الکبرى ، ج 8 ، ص 74 ، ناشر : دار صادر - بيروت .
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، سير أعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 193 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسه الرساله - بيروت ، الطبعه : التاسعه ، 1413هـ .
حاکم نيشابوري نيز اين روايت را نقل و بعد از آن ميگويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه .
اين حديث بنا به شرط بخاري ومسلم صحيح است اگر چه آن را نياورده اند.
النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفاي405 هـ) ، المستدرک على الصحيحين ، ج 4 ، ص 7 ، تحقيق مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1411هـ - 1990م
و إبن أبي شيبه کوفي در کتاب المصنف مينويسد :
حدثنا أبو أُسَامَهَ حدثنا إسْمَاعِيلُ بن أبي خَالِدٍ عن قَيْسٍ قال قالت عَائِشَهُ لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاهُ ادْفِنُونِي مع أَزْوَاجِ النبي صلى الله عليه وسلم فَإِنِّي کُنْت أُحْدِثُ بَعْدَهُ.
إبن أبي شيبه الکوفي ، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الکتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج3 ، ص34 ، ح 11857 ، تحقيق : کمال يوسف الحوت ، ناشر : مکتبه الرشد - الرياض ، الطبعه : الأولى ، 1409هـ .
اين روايت از نظر سندي هيچ مشکلي ندارد و تمام روات از از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت هستند .
آيا با اين اعترافي که بزرگان صحابه بر بدعتگذاري بعد از آن حضرت کردهاند ، ميتوان با قاطعيت گفت که اين آيه شامل تمامي صحابه شده و رضايت دائمي خداوند را از آنها اعلام ميدارد ؟
ادامه دارد ...
/س