قاتل عثمان در ميان بيعت کنندگان :
يکي مباحثي که استدلال اهل سنت به آيه «بيعت رضوان» را براي اثبات رضايت خداوند از صحابه باطل ميکند ، بودن قاتلان عثمان در ميان آنها است . برخي از افرادي که قطعاً جزء بيعت کنندگان در شجره بودهاند ، در قضيه کشتن عثمان نقش فعال داشتهاند . کساني همچون : عبد الرحمن بن عديس ، فروه بن عمرو انصاري ، جبله بن عمرو ساعدي ، طلحه بن عبيد الله ، عائشه بن أبي بکر و ...
آيا رضايت دائمي خداوند ، شامل اين افراد نيز ميشود ؟ آيا رضايت خداوند شامل عبد الرحمن بن عديس که رهبر شورشيان بود و يا جبله بن عمرو ساعدي که از دفن عثمان در قبرستان مسلمانان جلوگيري کرد ، نيز ميشود ؟
از آن جايي که ما اين مطلب در مقاله «بررسي آيه السابقون الأولون» به صورت مفصل بررسي کردهايم ، در اين جا به صورت مختصر به يکي از اين افراد اشاره ميکنيم .
يکي از کساني که هم در بيعت رضوان و هم در کشتن عثمان حضور و نقش اساسي داشته و گفتهاند که سرکرده اصلي لشکر مصر و قيام کنندگان عليه عثمان محسوب ميشده ، عبد الرحمن بن عديس است .
ابن عبد البر در الإستيعاب مينويسد :
عبد الرحمن بن عديس البلوي مصري شهد الحديبيه ذکر أسد ابن موسى عن ابن لهيعه عن يزيد بن أبي حبيب قال کان عبد الرحمن بن عديس البلوي ممن بايع تحت الشجره رسول الله صلى الله عليه وسلم قال أبو عمر هو کان الأمير على الجيش القادمين من مصر إلى المدينه الذين حصروا عثمان وقتلوه
عبدالرحمن ابن عديس کسي بود که با پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم در زير درخت بيعت کرد و پرچمدار گروهي بود که خانه عثمان را محاصره کردند و وي را به قتل رساندند .
إبن عبد البر ، يوسف بن عبد الله بن محمد (متوفاي463هـ) ، الاستيعاب في معرفه الأصحاب ، ج 2 ، ص 840 ، تحقيق علي محمد البجاوي ، ناشر : دار الجيل - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1412هـ .
و ابن أثير در الإستيعاب مينويسد :
عَبْدُ الرَّحْمنِ بن عُدَيْس ... له صحبه ، وشهد بيعه الرضوان ، وبايع فيها . وکان أمير الجيش القادمين من مصر لحصر عثمان ابن عفان ، رضي الله عنه ، لما قتلوه .
الجزري ، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) ، أسد الغابه في معرفه الصحابه ، ج 3 ، ص 488 ، تحقيق عادل أحمد الرفاعي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1417 هـ - 1996 م .
و نيز در تاريخش مينويسد :
عبد الرحمن بن عديس البلوي أمير القادمين من مصر لقتل عثمان وکان ممن بايع النبي تحت الشجره .
عبد الرحمن بن عديس ، فرمانده سپاهي بود که از مصر براي کشتن عثمان آمده بودند . او کسي است که در بيعت شجره با پيامبر بيعت کرده بود .
الجزري ، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الکامل في التاريخ ، ج 3 ، ص 170 ، تحقيق عبد الله القاضي ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه الثانيه ، 1415هـ .
ابن أبي شيبه در المصنف ، عمرو بن أبي عاصم در کتاب السنه ، بزار در البحر الزخار ، ابن حجر عسقلاني در المطالب العاليه و ... مينويسند :
قدم عبد الرحمن بن عديس البلوي وکان ممن بايع تحت الشجره فصعد المنبر فصعد المنبر فحمد الله وأثنى عليه ثم ذکر عثمان ... .
إبن أبي شيبه الکوفي ، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الکتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 6 ، ص 364 ، تحقيق : کمال يوسف الحوت ، ناشر : مکتبه الرشد - الرياض ، الطبعه : الأولى ، 1409هـ
الشيباني ، عمرو بن أبي عاصم الضحاک (متوفاي287هـ) ، السنه ، ج 2 ، ص 595 ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني ، ناشر : المکتب الإسلامي - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1400هـ .
البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار ) ، ج 2 ، ص 93 ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله ، ناشر : مؤسسه علوم القرآن ، مکتبه العلوم والحکم - بيروت ، المدينه ، الطبعه : الأولى ، 1409هـ .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) المطالب العاليه بزوائد المسانيد الثمانيه ، ج 16 ، ص 23 ، تحقيق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري ، ناشر : دار العاصمه/ دار الغيث ، الطبعه : الأولى ، السعوديه - 1419هـ .
حال يا بايد اهل سنت قائل شوند که خداوند از قاتل عثمان براي هميشه راضي شده و قتل عثمان هيچ خللي در اين رضايت ندارد و يا بايد بپذيرند که صرف حضور در صلح حديبيه و بيعت با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نميتواند سبب رضايت دائمي خداوند از شخصي باشد .
هر کدام را که اهل تسنن بپذيرند ، ما نيز همان را انتخاب خواهيم کرد .
قاتل عمار بن ياسر در ميان بيعت کنندگان :
طبق روايات متواتري که در کتابهاي شيعه و در صحيح ترين کتابهاي اهل سنت وجود دارد ، قاتل عمار بن ياسر قطعاً در جهنم خواهد بود ؛ چنانچه بخاري در صحيح خود مينويسد :
هنگام ساختن مسجد مدينه ، عمار ياسر برخلاف ديگران که يک خشت برميداشتند ، او دو تا دو تا ميآورد ، پيامبر اسلام او را ديد ، با دستان مبارکش ، غبار را از سر و صورت نازنين عمار زدود و بعد فرمود :
وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَهُ الْبَاغِيَهُ ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّهِ ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّار .
عمار را گروه نابکار ميکشند ؛ در حالي که عمار آنها را به سوي بهشت و آنها عمار را به سوي آتش دعوت ميکنند .
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 1 ، ص172 ، ح436 ، کتاب الصلاه ،بَاب التَّعَاوُنِ في بِنَاءِ الْمَسْجِدِ ، و ج3 ، ص1035 ، ح 2657 ، الجهاد والسير ، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِي السَّبِيلِ ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407هـ – 1987م .
جالب اين است که خود ابو الغاديه ، قاتل عمار ، نقل کرده است که کشنده عمار در آتش است .
ذهبي در ميزان الإعتدال و ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان مينويسند :
عن أبي الغاديه سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول : قاتل عمار في النار وهذا شيء عجيب فإن عمارا قتله أبو الغاديه
از أبو غاديه نقل شده است که از رسول خدا شنيدم که ميفرمود : کشنده عمار در آتش است . و اين چيزي است عجيب ؛ زيرا خود ابو غاديه عمار را کشته است .
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، ميزان الاعتدال في نقد الرجال ، ج 2 ، ص 236 ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1995م .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، لسان الميزان ، ج 2 ، ص 204 ، تحقيق : دائره المعرف النظاميه - الهند ، ناشر : مؤسسه الأعلمي للمطبوعات - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1406هـ – 1986م .
جالب اين است که همين شخص از کساني است که در بيعت رضوان حضور داشته و با پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم بيعت کرده است .
ابن تيميه حراني مينويسد :
کان مع معاويه بعض السابقين الأولين وإن قاتل عمار بن ياسر هو أبو الغاديه وکان ممن بايع تحت الشجره وهم السابقون الأولون ذکر ذلک ابن حزم وغيره .
ازمهاجران نخستين افرادي معاويه را همراهي مي کردند، وقاتل عمار ياسر ابو الغاديه است واو از کساني است که با پيامبر زير شجره بيعت کرده و آنها از سابقين الأولين هستند . اين مطلب را ابن حزم و ديگران نقل کردهاند .
الحراني ، أحمد بن عبد الحليم بن تيميه أبو العباس (متوفاي728هـ) ، منهاج السنه النبويه ، ج 6 ، ص 333 ، تحقيق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولى ، 1406هـ .
ابن اثير در اسد الغابه مينويسد :
أبو الغاديه، الجهني بايع النبي ... .
ابو الغاديه کسي است که با پيامبر بيعت کرده است .
الجزري ، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) ، أسد الغابه في معرفه الصحابه ، اسد الغابه ج 6 ، ص 250 ، رقم : 6133 ، تحقيق عادل أحمد الرفاعي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1417 هـ - 1996 م .
حال چگونه ميتوان پذيرفت که تمامي کساني که در بيعت رضوان حضور داشتهاند ، براي هميشه از گمراهي بيمه هستند و خداوند براي هميشه از آنها راضي است ؟
پيمان بر عدم فرار در جنگها :
از آنجايي که در جنگهاي گذشته از جمله جنگ احد ، بسياري از صحابه از ميدان جنگ گريختند و رسول خدا را تنها گذاشتند ، آن حضرت اين بار در حديبيه با صحابه بيعت کرد و از آنها پيمان گرفت که هيچ گاه در جنگها فرار نکنند .
مسلم نيشابوري در صحيحش مينويسد :
عن جَابِرٍ قال کنا يوم الْحُدَيْبِيَهِ أَلْفًا وأربعمائه فَبَايَعْنَاهُ وَعُمَرُ آخِذٌ بيده تَحْتَ الشَّجَرَهِ وَهِيَ سَمُرَهٌ وقال بَايَعْنَاهُ على أَنْ لا نَفِرَّ ولم نُبَايِعْهُ على الْمَوْتِ .
از جابر نقل شده است که گفت : در روز حديبيه ما هزار و چهار صد نفر بوديم که با پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بيعت کرديم ، عمر در آن روز زير درخت سَمُرَه دستهايش را در بغل گرفته بود و ميگفت : ما با پيامبر بيعت کرديم تا از جنگ فرار نکنيم نه اين که تا سر حدّ مرگ بيعت کرده باشيم .
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1483 ، ح1856 ، بَاب اسْتِحْبَابِ مُبَايَعَهِ الْإِمَامِ الْجَيْشَ عِنْدَ إِرَادَهِ الْقِتَالِ وَبَيَانِ بَيْعَهِ الرِّضْوَانِ تَحْتَ الشَّجَرَهِ ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
فرار بيعت کنندگان شجره ، در جنگ حنين :
عهد و پيماني که آنها با پيامبر بسته بودند ، اين بود که فرار نکنند . مسلّما کساني که به اين عهد و پيمان خود وفادار ماندند ، اين آيه شامل آنها خواهد شد ؛ اما با بررسي تاريخ صدر اسلام ، ميبينيم که بسياري از آنها به پيمان خود وفادار نبوده و بازهم در جنگهاي ديگر فرار کردند و رسول خدا صلي الله عليه وآله را تنها گذاشتند ؛ از جمله در جنگ حنين پيماني را که در حديبيه بسته بودند فراموش و فرار را بر قرار ترجيح دادند .
خداوند در باره فراريان از جنگ حنين ميفرمايد :
وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرين . التوبه /25 .
و در روز حنين (نيز يارى نمود) در آن هنگام که فزونى جمعيّتتان شما را مغرور ساخت، ولى (اين فزونى جمعيّت) هيچ به دردتان نخورد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ شده سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نموديد!
جالب اين است که وقتي صحابه در حنين فرار کردند ، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با گفتن جمله «أَيْنَ أَصْحَابُ السَّمُرَهِ» آنها را به ياد پيماني انداخت که در حديبيه بسته بودند . مسلم نيشابوري مينويسد
قال عَبَّاسٌ شَهِدْتُ مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يوم حُنَيْنٍ فَلَزِمْتُ أنا وأبو سُفْيَانَ بن الْحَارِثِ بن عبد الْمُطَّلِبِ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فلم نُفَارِقْهُ وَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم على بَغْلَهٍ له بَيْضَاءَ أَهْدَاهَا له فَرْوَهُ بن نُفَاثَهَ الْجُذَامِيُّ فلما الْتَقَى الْمُسْلِمُونَ وَالْکُفَّارُ وَلَّى الْمُسْلِمُونَ مُدْبِرِينَ فَطَفِقَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَرْکُضُ بَغْلَتَهُ قِبَلَ الْکُفَّارِ قال عَبَّاسٌ وأنا آخِذٌ بِلِجَامِ بَغْلَهِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَکُفُّهَا إِرَادَهَ أَنْ لَا تُسْرِعَ وأبو سُفْيَانَ آخِذٌ بِرِکَابِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيْ عَبَّاسُ نَادِ أَصْحَابَ السَّمُرَهِ فقال عَبَّاسٌ وکان رَجُلًا صَيِّتًا فقلت بِأَعْلَى صَوْتِي أَيْنَ أَصْحَابُ السَّمُرَهِ قال فَوَاللَّهِ لَکَأَنَّ عَطْفَتَهُمْ حين سَمِعُوا صَوْتِي عَطْفَهُ الْبَقَرِ على أَوْلَادِهَا فَقَالُوا يا لَبَّيْکَ يا لَبَّيْکَ ... .
عباس ميگفت : در روز حنين با رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بودم ، من و أبو سفيان بن حارث بن عبد المطلب در کنار آن حضرت بوديم و از او جدا نشديم ، رسول خدا بر قاطر سفيدي سوار بود که آن را فروه بن نغاثه هديه کرده بود . وقتي مسلمان با کفار روبرو شدند ، مسلمانان پا فرار گذاشتند ، رسول خدا شروع کرد به تاختن قاطر خود به سوي کفار . عباس گويد : من افسار قاطر رسول خدا را محکم گرفته بودم و از تند رفتن او جلوگيري مي کردم و أبو سفيان رکاب رسول خدا را گرفته بود . آن حضرت فرمود : اي عباس ! اصحاب سمره (درختي که در حديبيه زير آن بيعت کرده بودند) صدا بزن . عباس که صداي بلندي داشت با صداي بلند صدا زد : اصحاب سمره کجا هستند ؟ قسم به خدا ! وقتي آنها صداي مرا شنيدند ، همانند شتري که به سوي بچهاش برميگردد ، برگشتند و گفتند : لبيک ...
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1398، ح1775 ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
حال چگونه ميتواند خداوند از فرار کنندگان از جنگ رضايت دائمي داشته باشد با اين که در قرآن ميفرمايد
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار . وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًِّا إِلىَ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِير . الأنفال / 15 و 16.
اى کسانى که ايمان آوردهايد ! هنگامى که با انبوه کافران در ميدان نبرد رو برو شديد ، به آن ها پشت نکنيد (و فرار ننماييد) !.
و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند ، مگر آن که هدفش کنارهگيرى از ميدان براى حمله مجدد ، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد ، (چنين کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم ، و چه بد جايگاهى است! .
بخاري در نقل حديثي از پيامبر گرامي (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرار از جنگ را از مهلکات دانسته و مينويسد :
عن أبي هُرَيْرَهَ رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ... وَالتَّوَلِّي يوم الزَّحْفِ وَ....
ابوهريره از رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل ميکند که فرمود : از هفت چيز که سبب ورود و بقاء در آتش ميشود بپرهيزيد . از آن جمله است فرار از جبهه جنگ .
صحيح البخاري ، ج 3 ، ص 195 ، ح 2766 ، کتاب الوصايا، ب 23 ، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( إِنَّ الَّذِينَ يَأْکُلُونَ و ج 8 ، ص 34 ، ح 6857 ، کتاب الحدود، ب 44 ، باب رَمْىِ الُْمحْصَنَاتِ .
شوکاني در ذيل اين حديث ميگويد :
وقد ذَهَبَ جَمَاعَهٌ من أَهْلِ الْعِلْمِ إلَى أَنَّ الْفِرَارَ من مُوجِبَاتِ الْفِسْقِ .
جماعتي از علماء فرار از جنگ را موجب فسق دانستهاند .
نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار ، محمد بن علي بن محمد الشوکاني (متوفاي 1255هـ) ، ج 8 ، ص 78 – 80 ، ناشر : دار الجيل ، بيروت – 1973 .
عمر بن خطاب فرارش را توجيه مي کند :
جالب تر از همه اين است که نام خليفه دوم نيز در ميان فرار کنندگان ديده ميشود . بخاري در صحيح خود مينويسد :
عَنْ أَبِي مُحَمَّد ، مَوْلَى أَبِي قَتَادَهَ عَنْ أَبِي قَتَادَهَ رضى الله عنه قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَامَ حُنَيْن ، فَلَمَّا الْتَقَيْنَا کَانَتْ لِلْمُسْلِمِينَ جَوْلَه ٌ، فَرَأَيْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُشْرِکِينَ عَلاَ رَجُلاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ ، فَاسْتَدَرْتُ حَتَّى أَتَيْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ عَلَى حَبْلِ عَاتِقِهِ ، فَأَقْبَلَ عَلَىَّ فَضَمَّنِي ضَمَّهً وَجَدْتُ مِنْهَا رِيحَ الْمَوْتِ ، ثُمَّ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ فَأَرْسَلَنِي، فَلَحِقْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقُلْتُ مَا بَالُ النَّاسِ قَالَ أَمْرُ اللَّهِ ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَجَعُوا ... .
ابوقتاده مي گويد : سالي که جنگ حنين اتفاق افتاد ، همراه رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بودم ، وقتي که دو لشکر روبروي هم قرار گرفتند ، مسلمانان فرار مي کردند ، سپس بر ميگشتند .
مردي از مشرکان را ديدم که بر يک مسلمان غلبه کرده ودر حال کشتن وي بود ، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشيري بين گردن و شانهاش وارد کردم ، آن مرد مشرک برگشت و مرا محکم در آغوشش گرفت و فشار داد که بوي مرگ احساس کردم ، مرا رها کرد و بر زمين افتاد و مرد . عمر را ملاقات کردم ، گفتم چرا مردم فرار ميکنند؟ گفت امر و دستور خداوند اين است .
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 4 ص 58 ، ح3142 ، کتاب فرض الخمس، ب 18 ، باب مَنْ لَمْ يُخَمِّسِ الأَسْلاَبَ و ج 5 ص 100 ، کتاب المغازى ، ب 54 ، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( وَيَوْمَ حُنَيْن ... ، ح 4321 ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407هـ – 1987م .
از آن جايي که ما فرار خلفا را در مقاله « آيه محمد رسول الله ...» به صورت کامل بررسي کردهايم ، از تکرار آن خوددراي ميشود .
رضايت ، از صفات فعل است :
رضايت خداوند از بيعت کنندگان در صورتي ميتواند دائمي باشد که ثابت شود ، رضايت از صفات ذات است نه از صفات فعلي . در صورتي که به اعتراف بزرگان اهل سنت ، رضايت نميتواند از صفات فعل باشد .
به عبارت ديگر : صفات خداوند بر دو نوع است : صفات ذات و صفات فعل . صفات ذات ، صفاتي است که ازلي و ابدي است ؛ اما صفات فعل اين گونه نيست ؛ بلکه ممکن است در زماني باشد و در زماني نباشد ؛ فخر رازي در اين باره ميگويد :
والفرق بين هذين النوعين من الصفات وجوه . أحدها : أن صفات الذات أزليه ، وصفات الفعل ليست کذلک . وثانيها : أن صفات الذات لا يمکن أن تصدق نقائضها في شيء من الأوقات ، وصفات الفعل ليست کذلک . وثالثها : أن صفات الفعل أمور نسبيه يعتبر في تحققها صدور الآثار عن الفاعل ، وصفات الذات ليست کذلک .
فرق بين اين دوگونه از صفات خداوند ( ذات و فعل) چند چيز است : 1 . صفات ذات در خداوند ازلي و هميشگي بوده و حال آن که صفات فعل اين چنين نيست ؛ 2 . نقيض صفات ذات ، هچ وقت امکان وقوع ندارد ( مثل جهل در مقابل علم ) ؛ ولي صفات فعل اين گونه نيست ؛ 3 . صفات فعل نسبي است که گاهي با ظهور در آثاري از فعل محقق شود ؛ ولي صفات ذات نسبي نيست ( ؛ بلکه قطعي ، دائمي و هميشگي است ) .
الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الکبير أو مفاتيح الغيب ، ج 4 ، ص 62 ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1421هـ - 2000م .
ابن حجر عسقلاني در اين باره ميگويد :
ومعنى قوله ولا يرضى أي لا يشکره لهم ولا يثيبهم عليه فعلى هذا فهي صفه فعل .
معناي اين سخن « ولا يرضي » اين است که در برابر انجام فعلي از آنان قدرداني نميکند و پاداش نميدهد، در اين صورت اين عمل از خداوند از اوصاف فعل خواهد بود .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 11 ، ص 404 ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفه - بيروت .
نسبت دادن رضا يا غضب به خداوند به معناي دادن ثواب و پاداش است نه آن هيأتي که عارض و حادث بر نفس ميشود ؛ زيرا محال است خداوند در معرض حوادث قرار گيرد ؛ بنابراين رضايت و غضب از صفات فعل است نه از صفات ذات . ووقتي از صفات فعل شد نميتواند دائمي باشد .
نتيجه :
اولاً : رضايت خدا از تمامي بيعت کنندگان نيست ؛ بلکه با شرط «المؤمنين» ، کساني که در آن زمان ايمان واقعي نداشته و يا در نبوت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ترديد داشتهاند ، خارج ميشود ؛
ثانياً : رضايت خداوند از بيعت کنندگان محدود و مشروط به اين است که پيماني را که در حديبيه بستهاند ، فراموش نکرده و همواره به آن پايبند باشند و کاري نکنند که رضايت خداوند از آنها تبديل به خشم و غضب شود .
بنابراين با آيه «بيعت رضوان» نميتوان رضايت دائمي خداوند از خليفه دوم را ثابت و اعمالي همچون غصب خلافت امير مؤمنان و هجوم به خانه وحي و ... را انکار و يا توجيه کرد .
منبع: پايگاه اطلاع رساني سبطين
/س