جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تندخوئيهاي عُمَر پس از اسلام
-(15 Body) 
تندخوئيهاي عُمَر پس از اسلام
Visitor 567
Category: دنياي فن آوري

خشونت عمر با رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :

خشونت‌هاي عمر منحصر به مسلمانان و ضعفاي مردم نمي‌شد ؛ بلکه در موارد بسياري با رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز با خشونت برخورد کرده است.

حمله به ابوهريره و اعتراض به رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :

مسلم در روايتي نقل مى کند : پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله به ابوهريره فرمود :
فَمَنْ لَقِيتَ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْحَائِطِ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُسْتَيْقِنًا بِهَا قَلْبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّهِ.
برو و هر کس را ديدى که گواهى به يگانگى خداوند مى دهد و از دل و جان آن را باور دارد ، به بهشت بشارت ده .
ابوهريره مى گويد : نخستين کسى که ملاقات کردم ، عمر بود . سخن پيامبر صلي الله عليه وآله را براى او بازگو کردم .
فَضَرَبَ عُمَرُ بِيَدِهِ بَيْنَ ثَدْيَىَّ فَخَرَرْتُ لاِسْتِي .
ناگهان عمر به من حمله ور شد و چنان بر سينه من کوبيد که با نشيمن گاه به زمين افتادم ، سپس به من گفت : برگرد .
گريان محضر رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) برگشتم و عمر نيز از پى من آمد . پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: چه شده است ؟ ماجرا را گفتم . رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به عمر اعتراض کرد که چرا چنين کردى ؟ عمر (به جاى عذرخواهى به رسول خدا) گفت:
قَالَ فَلاَ تَفْعَلْ فَإِنِّي أَخْشَى أَنْ يَتَّکِلَ النَّاسُ عَلَيْهَا فَخَلِّهِمْ يَعْمَلُونَ.
چنين دستورى را صادر مکن ! زيرا مى ترسم مردم بر همين مطلب تکيه کنند ، آنان را رها کن تا کارشان را بکنند ؛ ولى رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر گفته خود اصرار ورزيد.
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 44 ، ح 54 ، (باب من لقى الله بالايمان و هو غير شاک)، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .

تعيين تکليف براي پيامبراکرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :

بخاري مي‌نويسد :
عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ رضى الله عنهم أَنَّهُ قَالَ لَمَّا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَىّ ابْنُ سَلُولَ دُعِيَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِيُصَلِّيَ عَلَيْهِ، فَلَمَّا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَثَبْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَتُصَلِّي عَلَى ابْنِ أُبَىّ وَقَدْ قَالَ يَوْمَ کَذَا وَکَذَا کَذَا وَکَذَا أُعَدِّدُ عَلَيْهِ قَوْلَهُ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَقَالَ أَخِّرْ عَنِّي يَا عُمَرُ. فَلَمَّا أَکْثَرْتُ عَلَيْهِ قَالَ. إِنِّي خُيِّرْتُ فَاخْتَرْتُ، لَوْ أَعْلَمُ أَنِّي إِنْ زِدْتُ عَلَى السَّبْعِينَ فَغُفِرَ لَهُ لَزِدْتُ عَلَيْهَا... قَالَ فَعَجِبْتُ بَعْدُ مِنْ جُرْأَتِي عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَوْمَئِذ، وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ .
عمر مي‌گويد : عبد الله بن أبي سلول از دنيا رفت ، رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) را براي اقامه نماز ميّت صدا زدند . وقتي که آن حضرت به نماز ايستاد ، جلو رفتم و گفتم : تو بر کسي نماز مي‌خواني که در فلان روز چنين و چنان گفت ؟ سپس کارهاي زشت او را يادآور شدم . رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) لبخندي زد و فرمود : « از من دور شو » ولي من پافشاري مي‌کردم تا اين که فرمود : بين نماز خواندن و نخواندن متحير شدم و من نماز خواندن بر وي را انتخاب کردم و اگر بدانم که آمرزيده مي‌شود بيش از هفتاد بار بر وي نماز خواهم خواند ...» عمر مي‌گويد : پس از اين حادثه بر جرأت خودم نسبت به رسول خدا تعجب مي‌کردم.
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 1 ، ص 459 ، 1300 ، کتاب الجنائز ، ب 85 ، باب مَا يُکْرَهُ مِنَ الصَّلاَهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَالاِسْتِغْفَارِ لِلْمُشْرِکِينَ ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407 - 1987 .
بخاري در روايت ديگري مي‌نويسد :
فَقَالَ (رسول اللّه لابن عبد اللّه بن أبي) آذِنِّي أُصَلِّي عَلَيْهِ . فَآذَنَهُ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهِ
جَذَبَهُ عُمَرُ رضى الله عنه فَقَالَ : أَلَيْسَ اللَّهُ نَهَاکَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى الْمُنَافِقِينَ ؟.
رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به پسر عبد الله بن أبي فرمود : اجازه بده بر پدرت نماز بخوانم ، او هم اجازه داد . وقتي که حضرت مي‌خواست نماز بخواند ، عمر پيامبر را کشيد و گفت : مگر خداوند تو را از نماز خواندن بر منافقان نهي نکرده است ؟ !
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 1 ص 427 ، ح 1210 ، کِتَاب الْجَنَائِزِ ، بَاب الْکَفَنِ في الْقَمِيصِ الذي يُکَفُّ أو لَا يُکَفُّ وَمَنْ کُفِّنَ بِغَيْرِ قَمِيصٍ ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407 - 1987 .
و در روايت سوم آمده است :
ثُمَّ قَامَ يُصَلِّي عَلَيْهِ، فَأَخَذَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بِثَوْبِهِ فَقَالَ تُصَلِّي عَلَيْهِ وَهْوَ مُنَافِقٌ وَقَدْ نَهَاکَ اللَّهُ أَنْ تَسْتَغْفِرَ لَهُمْ.
پيامبر ايستاد تا بر جنازه او نماز بخواند ، عمر لباس پيامبر را کشيد و گفت : بر او که منافق است نماز مي‌خواني ؟ در حالي که خداوند تو را نهي کرده است که براي آن‌ها استغفار کني .
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 4 ص 1716 ، ح4395 ، کتاب التفسير ، باب ولا تُصَلِّ على أَحَدٍ منهم مَاتَ أَبَدًا ولا تَقُمْ على قَبْرِهِ ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407 - 1987 .
آيا اين روش نشاندهنده برخورد نا درست با رسول خدا صلي الله عليه وآله نيست؟ و آيا عمر بن خطاب احکام شرعي را از بنيانگذار آن بهتر مي دانسته است ؟ وآيا او مي توانست براي رسول خدا صلي الله عليه وآله تعيين تکليف کند ؟
روشن است که رسول خدا صلي الله عليه وآله عملى را بدون اذن الهى انجام نمى دهد و هر عمل و سخن و سيره اش منشأ وحيانى دارد .
قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَىَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَهُدىً وَرَحْمَهٌ لِقَوْم يُؤْمِنُونَ . الاعراف /203 .
بگو: «من تنها از چيزى پيروى مى‏کنم که بر من وحى مى‏شود اين وسيله بينايى از طرف پروردگارتان و مايه هدايت و رحمت است براى جمعيّتى که ايمان مى‏آورند» .
طبق آموزه‌هاي قرآن کريم ، مسلمانان حقّ اعتراض به عمل و رفتار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ندارند . قرآن کريم مى فرمايد :
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَه إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمْ الْخِيَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا مُّبِيناً . احزاب / 36 .
هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پيامبرش فرمانى صادر کنند ، اختيارى در کار خود داشته باشند و هر کس خدا و پيامبرش را نافرمانى کند به گمراهى آشکارى گرفتار شده است .
اما در عين حال مي‌بينيم که خليفه دوم در موارد بسياري به عمل و رفتار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شديداً اعتراض مي‌کنند.

جسارت و نسبت ناروا به پيامبراکرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :

از ماجراهاى تلخ صدر اسلام ، ماجرايى است که در پنج شنبه آخر عمر رسول خدا صلي الله عليه وآله اتفاق افتاد . در آن روز که پيامبر در بستر بيمارى بود و پس از آن از دنيا رفت ، به حاضران فرمود :
براى من قلم و دواتى حاضر کنيد ، تا نامه اى بنويسيم که پس از آن هرگز گمراه نشويد .
خليفه دوم و همراهان و همفکرانش ، با عبارت تند نسبت به رسول خدا صلي الله عليه وآله ، قلب آن حضرت را به درد آوردند به طوري که حضرت دستور داد که آنان از منزل حضرت خارج شوند.
بخاري داستان را اين گونه تعريف مي‌کند :
عَنِ ابْنِ عَبَّاس رضى الله عنهما أَنَّهُ قَالَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَکَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَجَعُهُ يَوْمَ الْخَمِيسِ فَقَالَ " ائْتُونِي بِکِتَاب أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا ". فَتَنَازَعُوا وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم .
ابن عباس مي گفت: روز پنجشنبه وچه روزي بود آن روز وگريه کرد که اشک چشمش سنگريزه هارا خيس کرد، سپس گفت: روز پنجشنبه درد بر رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) شديد شد ، فرمود : کاغذي بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم که هرگز گمراه نشويد ، حاضران اختلاف کردند در حاليکه چنين عملي در حضور پيامبر خدا شايسته وسزاوار نبود، گفتند : او بيمار است و هزيان مي گويد .
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 3 ، ص 1111 ، ح2888 ، کتاب الجهاد والسير ، بَاب جَوَائِزِ الْوَفْدِ هل يُسْتَشْفَعُ إلى أَهْلِ الذِّمَّهِ وَمُعَامَلَتِهِمْ ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن کثير ، اليمامه - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، 1407 - 1987 .
ابن اثير در النهايه مي‌نويسد :
أهْجَر في منطقه يُهجِر إهجارا : إذا أفحش ، وکذلک إذا أکثر الکلام فيما لا ينبغي... والقائل کان عمر .
أهَجَرَ ، يعني سخنان ناشايست گفت ، و همچنين وقتي که بيش از اندازه در آن چه شايسته و سزاوار نيست سخن بگويد . گوينده اين سخن عمر بن خطاب بوده است .
الجزري ، أبو السعادات المبارک بن محمد (متوفاي606هـ ، النهايه في غريب الحديث والأثر ، ج 5 ، ص 244 ، تحقيق طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي ، ناشر : المکتبه العلميه - بيروت - 1399هـ - 1979م .
الأفريقي المصري ، محمد بن مکرم بن منظور (متوفاي711هـ) ، لسان العرب ، ج 5 ، ص 254 ، ناشر : دار صادر - بيروت ، الطبعه : الأولى .
عيني در شرح صحيح بخاري در اين باره مي‌گويد :
هذه العبارات کلها فيها ترک الأدب والذکر بما لا يليق بحق النبي صلى الله عليه وسلم ، ولقد أفحش من أتى بهذه العباره .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمده القاري شرح صحيح البخاري ، ج 14، ص 298 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .

مخالفت عمر با درخواست رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :

احمد بن حنبل مي‌نويسد :
عن جابر ان النبي صلى الله عليه وسلم دعا عند موته بصحيفه ليکتب فيها کتابا لا يضلون بعده قال فخالف عليها عمر بن الخطاب حتى رفضها .
از جابر بن عبد الله نقل شده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله در هنگام موتش درخواست کرد تا کاغذي بياورند تا در آن چيزي بنويسد که بعد از آن هيچ گاه گمراه نشوند ؛ ولي عمر مخالف کرد و اجازه نداد .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ) ، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 346 ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .
و هيثمي در مجمع الزوائد مي‌نويسد :
عن جابر أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دعا عند موته بصحيفه ليکتب فيها کتابا لا يضلون بعده ولا يضلون وکان في البيت لغط فتکلم عمر بن الخطاب فرفضها رسول الله صلى الله عليه وسلم رواه أبو يعلي وعنده في روايه يکتب فيها کتابا لأمته قال لا يظلمون ولا يظلمون ورجال الجميع رجال الصحيح .
از جابر بن عبد الله نقل شده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله در هنگام احتضار درخواست کرد تا کاغذي بياورند تا در آن چيزي بنويسد که بعد از آن نه گمراه شويد و نه کسي را گمراه کنيد ؛ عمر بن الخطاب ، شروع به سخن گفتن کرد ، تا اين که رسول خدا (ص) منصرف شد . اين روايت را أبو يعلي نقل کرده و در روايت ديگر آمده است که نه به کسي ظلم کنيد و نه به شما ظلم شود . راويان همه آن‌ها ، راويان صحيح بخاري هستند .
الهيثمي ، علي بن أبي بکر (متوفاي807هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 4 ، ص 214 ـ215 ، باب وصيه رسول الله ، ناشر : دار الريان للتراث /‏ دار الکتاب العربي - القاهره ، بيروت – 1407 .
و غزالي در کتاب سر العالمين مي‌نويسد :
ولما مات رسول الله صلى الله عليه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواه وبيضاء لأزيل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدي. قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر .
رسول خدا (ص) قبل از وفاتش فرمود : کاغذ و دواتي بياوريد تا نزاع و اختلاف در خلافت را از بين ببرم و کسي را که سزاوار خلافت بعد از من است معرفي کنيم . عمر گفت : اين مرد را رها کنيد که هذيان مي‌گويد .
الغزالي ، أبو حامد محمد بن محمد (متوفاي505هـ) ، سر العالمين وکشف ما في الدارين ، ج 1 ، ص 18 ، تحقيق : محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1424هـ 2003م .
منبع: پايگاه اطلاع رساني سبطين
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image