جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بررسي آيه « محمد رسول الله... » و تبرئه خلفاء (3)
-(6 Body) 
بررسي آيه « محمد رسول الله... » و تبرئه خلفاء (3)
Visitor 501
Category: دنياي فن آوري

فرار عمر در جنگ حنين :

محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مي‌نويسد :
عَنْ أَبِي قَتَادَهَ رضى الله عنه قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَامَ حُنَيْن ، فَلَمَّا الْتَقَيْنَا کَانَتْ لِلْمُسْلِمِينَ جَوْلَه ٌ، فَرَأَيْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُشْرِکِينَ عَلاَ رَجُلاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ ، فَاسْتَدَرْتُ حَتَّى أَتَيْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ عَلَى حَبْلِ عَاتِقِهِ ، فَأَقْبَلَ عَلَىَّ فَضَمَّنِي ضَمَّهً وَجَدْتُ مِنْهَا رِيحَ الْمَوْتِ ، ثُمَّ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ فَأَرْسَلَنِي، فَلَحِقْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقُلْتُ مَا بَالُ النَّاسِ قَالَ أَمْرُ اللَّهِ ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَجَعُوا ... .
ابوقتاده گويد : سالي که جنگ حنين اتفاق افتاد ، همراه رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بودم ، وقتي که دو لشکر روبروي هم قرار گرفتند ، مسلمانان فرار مي کردند ، سپس بر مي‌گشتند .
مردي از مشرکان را ديدم که با يک مسلمان مي‌جنگيد ، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشيري بين گردن و شانه‌اش وارد کردم ، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد ، بوي مرگ را احساس کردم ، مرا رها کرد و بر زمين افتاد و مرد . عمر را ملاقات کردم ، گفتم چرا مردم فرار مي‌کنند ؟ گفت امر و دستور خداوند اين است .
صحيح بخاري ، ج 4 ص 58 ، ح3142 ، کتاب فرض الخمس، ب 18 ، باب مَنْ لَمْ يُخَمِّسِ الأَسْلاَبَ و ج 5 ص 100 ، کتاب المغازى ، ب 54 ، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( وَيَوْمَ حُنَيْن ... ، ح 4321 و صحيح مسلم ، ج 5 ص 148
صالحي شامي در سبل الهدي مي‌نويسد :
وکان المسلمون بلغ أقصى هزيمتهم مکه ، ثم کروا بعد وتراجعوا ، فاسهم لهم رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، جميعا ، وکانت أم الحارث الانصاريه آخذه بخطام جمل الحارث زوجها ، وکان يسمى المجسار فقالت : يا حار أتترک رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، والناس يولون منهزمين ؟ وهي لا تفارقه ، قالت : فمر علي عمر بن الخطاب فقلت : يا عمر ما هذا ؟ قال : أمر الله تعالى .
الصالحي الشامي ، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ) ، سبل الهدى والرشاد في سيره خير العباد ، ج 5 ، ص 331 ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1414هـ .
در جنگ حنين مسلمانان فرار کردند تا جايي که برخي از آن‌ها تا مکه رسيده بودند ، سپس برگشتند ، رسول خد براي هر کدام سهمي تعيين کرد . ام الحارث انصاري افسار شتر همسرش حارث را که مجسار نام داشت گرفته بود و مي‌گفت : اي حارث ! آيا رسول خدا را تنها مي‌گذاري ؟ مردم همه در حال فرار بودند ؛ اما اين زن شوهرش را رها نمي‌کرد . خود او مي‌گويد : عمر از کنار من در حال فرار بود ، گفتم : اي عمر اين چه کاري است که مي‌کنيد ؟ عمر گفت : فرمان خدا است .
ابن حجر عسقلاني در فتح الباري ، عيني در عمده القاري ، شوکاني در نيل الأوطار و عظيم آبادي در عون المعبود در توجيه اين سخن عمر که فرارش را به خداوند نسبت داده است مي‌نويسند :
قوله ( أمر الله ) أي حکم الله وما قضى به .
يعني مراد عمر از اين که گفته «امر الله» اين است که قضا و قدر الهي اين است که ما فرار کنيم ! .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 8 ، ص 29 ، ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفه - بيروت .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمده القاري شرح صحيح البخاري ، ج 17 ، ص 299 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
العظيم آبادي ، محمد شمس الحق (متوفاي1329هـ) ، عون المعبود شرح سنن أبي داود ، ج 7 ص 275 ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الثانيه ، 1995م .
اگر اين توجيه عمر را بتوان قبول کرد ، بايد گفت که هيچ گناهکاري در عالم باقي نخواهد ماند ؛ زيرا همه گناهکاران مي‌توانند اعمال بدشان را به اين صورت توجيه کنند .
البته احتمال دارد منظور عمر اين باشد که دستور خداوند اين است که در اين لحظه ميدان جنگ را رها کرده و فرار نماييم ، چنانچه عيني در جايي ديگر از عمده‌ القاري مي‌نويسد:
( قال : أمر الله ) ، أي : قال عمر : جاء أمر الله تعالى .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمده القاري شرح صحيح البخاري ، ج 15 ، ص 68 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
که در اين صورت عوارض بدتري خواهد داشت ؛ زيرا جناب خليفه ، نه تنها فرار مي‌کند که حتي فرار خود را به خداوند نسبت مي‌دهد و آن را امر الهي مي‌داند !!! ؛ زيرا :
اولا : اين سخن خلاف دستور خداوند است که نهي صريح از فرار از جنگ دارد :
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار .
اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! هنگامى که با انبوه کافران در ميدان نبرد رو به رو شويد، به آنها پشت نکنيد (و فرار ننماييد) .
وهر گونه فرار مواجه با غضب الهي و گرفتار آتش جهنم شدن مي شمارد:
وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًِّا إِلىَ‏ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِير . الأنفال / 15 و 16.
و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند- مگر آنکه هدفش کناره‏گيرى از ميدان براى حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنين کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم، و چه بد جايگاهى است!
ثانيا اين چنين تفکر ايشان ياد آور سخن مشرکان است که عدم ايمان خود را به مشيت خداوند نسبت مي دادند:
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِنْ شَيْء کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون. َ الانعام: 6/148.
به زودى مشرکان (براى تبرئه خويش) مى گويند: «اگر خدا مى خواست، نه ما مشرک مى شديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحريم مى کرديم!» کسانى که پيش از آنها بودند نيز، همين گونه دروغ مى گفتند و سرانجام (طعم) کيفر ما را چشيدند. بگو: «آيا دليل روشنى (بر اين موضوع) داريد؟ پس آن را به ما نشان دهيد؟ شما فقط از پندارهاى بى اساس پيروى مى کنيد، و تخمين هاى نابجا مى زنيد.»

استاد عبد الکريم مصري منکر شجاعت ابوبکر و عثمان :

استاد عبد الکريم الخطيب مصري ، از اساتيد دانشکده علوم تفسير در شهر رياض در سال 1973 م و 1975 م درباره شجاعت أبو بکر مي‌نويسد :
فأبوبکر لم يعرف عنه أنه کان ذا مکانه معروفه في مواقع القتال .
اين که أبو بکر در جنگ‌ها جايگاه شناخته شده‌اي داشت باشد ، يافت نمي‌شود .
الخطيب ، عبد الکريم ، عمر بن الخطاب ، ص 186 ، ط مصر ،1961م
و همچنين در کتاب ديگر خود مي‌نويسد :
فحسان ابن ثابت ( رضي الله عنه ) لم يکن من المحاربين المعدودين في ميادين الحرب والنضال ، ومثله غير واحد من صحابه الرسول کأبي بکر ، وعثمان .
حسان بن ثابت ، از جنگ آوران ميدان جنگ و نبرد به شمار نيامده است ، همچنين بسياري از صحابه مثل أبي و عثمان ...
الخطيب ، عبد الکريم‌، علي بن أبي طالب بقيه النبوه وخاتم الخلافه ، ص 130 ـ 133 ، ناشر : مطبعه السنه المحمديه ، ط مصر ، الطبعه الأولى ، 1386هـ

ابوبکرهيچ کار مثبتي در جنگ‌ها نکرده است :

در پايان مناسب است که به تصريح ابن أبي الحديد به نقل از استادش ابوجعفر اسکافي اشاره کنيم که مي‌گويد :
وهو أضعف المسلمين جناناً ، وأقلهم عند العرب ترهً ، لم يرم قط بسهم ، ولا سل سيفاً ، ولا أراق دماً .
أبو بکر از تمام مسلمانان قلبش ضعيف تر و از همه مردم کمتر بود ، نه تيري انداخت و نه شمشيري کشيد و نه خوني را ريخت .
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي ، أبو حامد عز الدين بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ) ، شرح نهج البلاغه ، ج 13 ، ص 170 ، تحقيق محمد عبد الکريم النمري ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1418هـ - 1998م .
الجاحظ ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفاي255هـ) ، العثمانيه ، ص230 ، ناشر : دار الکتب العربي ـ مصر .

شجاعت ، از ديدگاه ابن تيميه :

وقتي ابن تيميه مي بيند خلفاي سه گانه در هيچ جنگي پيروز نبوده‌اند و در تمام جنگ‌هاي زمان رسول خدا هيچ کافري را نکشته‌اند ، براي توجيه اين مطلب مي‌گويد :
والقتال يکون بالدعاء کما يکون باليد قال النبي صلى الله عليه وسلم هل ترزقون وتنصرون إلا بضعفائکم بدعائهم وصلاتهم وإخلاصهم .
جنگ گاهي با دعاست ؛ همانطور که گاهي با دست صورت مي گيرد ؛ رسول خدا صلي الله عليه ( وآله ) فرموده : آيا غير از اين است که شما با دعا و نيايش و اخلاص ضعيفانتان روزي داده شده و ياري مي‌شويد ؟
الحراني ، أحمد بن عبد الحليم بن تيميه أبو العباس (متوفاي728هـ) ، منهاج السنه النبويه ، ج4 ، ص 482 ، تحقيق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولى ، 1406هـ .
و باز در جاي ديگر با تحريف در معناي «شجاعت » مي‌گويد :
إذا کانت الشجاعه المطلوبه من الأئمه شجاعه القلب ، فلا ريب أن أبا بکر کان أشجع من عمر، وعمر أشجع من عثمان وعلي وطلحه والزبير ، وکان يوم بدر مع النبي في العريش .
الحراني ، أحمد بن عبد الحليم بن تيميه أبو العباس (متوفاي728هـ) ، منهاج السنه النبويه ، ج 8 ، ص 79 ، تحقيق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولى ، 1406هـ .
اگر شجاعت مورد نياز رهبران ، شجاعت قلبي باشد ، پس شکي در اين نيست که ابوبکر از عمر شجاع تر بود و عمر نيز از عثمان و علي و طلحه و زبير شجاع تر بود ؛ و او در روز بدر همراه با رسول خدا در خيمه نشسته بود !!!
پس در اين صورت ، شجاعت بر دو قسم است : 1. شجاعت به معنايي که همه انسان‌ها از آن مي‌فهمند ؛ 2. شجاعت به معنايي که ابن تيميه فهميده که همان نشستن بيرون از گود و تماشا کردن نبرد ديگران باشد .

آيا «رحماء بينهم» شامل عمر مي‌شود؟ :

ويژگي دومي که خداوند در قرآن کريم براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بيان فرموده ، اين است که آن‌ها با يکديگر مهربان هستند ؛ يعني نزاع و دشمني بين مؤمنان نبايد باشد که در حقيقت يکي از اصول و مباني مشخصه جامعه اسلامي الفت و همدلي بين افراد آن مردم است.
اکنون و با توجه به اين نکته نگاهي گذرا به زندگي خليفه دوم مي افکنيم تا ببنيم که آيا وي چنين ويژگي داشته‌ يا خير ؟ .
در ابتدا نکاتي را در باره اخلاق نيکوي پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله متذکر شده و سپس آن را با اخلاق عمر بن خطاب مقايسه خواهيم کرد تا ثابت شود که خليفه دوم که ادعا مي‌کرد ، خليفه رسول خدا بوده است ، هيچ شباهتي از نظر اخلاقي با آن حضرت نداشته ؛ بلکه ذاتاً خشن و تند خو بوده است ؛ در نتيجه ، اين آيه قرآن کريم که اصحاب پيامبر را «مهربان با يکديگر» توصيف مي‌کند ، شامل عمر بن الخطاب نخواهد شد و استدلال به اين آيه به منظور انکار هجوم وي به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها ، بي اساس و غير قابل قبول است .

سيماي اخلاقي پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) :

قرآن کريم از ويژگي هاى بارز رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم ، اخلاق خوش آن حضرت را بيان مي کند و مي فرمايد : وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظِيم . القلم /4 . و تو اخلاق عظيم و برجسته‏اى دارى‏ .
و از صفات برجسته رسول خدا صلي الله عليه وآله را مهربانى و ملايمت مى داند و خشونت و تندخويى را از وى نفى مى کند .
فَبِمَا رَحْمَه مِنْ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ . آل عمران، / 159 .
به (برکت) رحمت الهى ، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى ! و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو ، پراکنده مى‏شدند .
علاوه بر قرآن کريم برخي از ياران پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و مورخان و صاحبان سيره به گوشه‌هايي از زيبائي‌هاي رفتاري و کرداري رسول خدا اشاره کرده اند که در قالب تعابيري بسيار جزاب و زيبا نقل شده است :
متقي هندي مي نويسد :
کان دائم البُشر ، سهل الخلق ، لين الجانب ليس بفظّ ولا غليظ ولا ضخّاب ولا فحّاش ولا عيّاب .
او پيوسته خوش رو ، داراى خلق و خوى راحت و نرم خو بود . آن حضرت خشن ، تندخو ، پرهياهو ، ناسزاگو و عيب گير نبود .
الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ) ، کنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 7 ، ص 166 ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1419هـ - 1998م .
طبراني مي‌نويسد‌ : کان رسول الله رحيماً رقيقاً حليماً .
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مهربان ، دلسوز و بردبار بود .
الطبراني ، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ) ، المعجم الکبير ، ج 19، ص 288 ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي ، ناشر : مکتبه الزهراء - الموصل ، الطبعه : الثانيه ، 1404هـ – 1983م .

برخورد زيياي پيامبر گرامي با خادم خويش:

انس بن مالک مى گويد:
خدمتُ رسولَ الله صلي الله عليه وآله وسلم عشر سنين ، لا والله ما سبّني بسبّه قطّ ، ولا قال لي : أفّ قطّ ، ولا قال لشيء فعلتُه لِمَ فعلتَه ؟ ولا لشيء لم أفعله لِمَ لا فعلتَه .
من ده سال به رسول خدا صلي الله عليه وآله خدمت کردم ، به خدا سوگند ! هرگز به من ناسزا نگفت و هرگز کلمه أفّ (کنايه از انزجار) به من نگفت و هرگاه کارى انجام مى دادم ، نمى گفت چرا آن را انجام دادى ؟ و براى کارى که انجام ندادم ، نمى فرمود که چرا انجامش ندادى ؟ .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ) ، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 197 ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .
الصنعاني ، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ) ، المصنف ، ج 9 ، ص 443 ، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي ، ناشر : المکتب الإسلامي - بيروت ، الطبعه : الثانيه ، 1403هـ .
الجزري ، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) ، أسد الغابه في معرفه الصحابه ، ج 1 ، ص 29 ، تحقيق عادل أحمد الرفاعي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1417 هـ - 1996 م
اما آنچه که قرآن و تاريخ از ويژگي‌هاي اخلاقي رسول خدا صلي الله عليه وآله ترسيم مي‌کند علماي اهل سنت عکس آن را در رفتار وخلق وخوي خليفه دوم با مسلمانان نقل مي‌کنند ، تندى و خشونت وي در برخورد با مردم و حتي بر اساس برخي از روايات ، گاهي با پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله را نيز از ويژگي‌هاي اخلاقي خليفه دوم شمرده‌اند .
در اين قسمت آن چه را در کتب اهل سنت در خشونت هاى خليفه دوم آمده در چند بخش مورد بررسى قرار مى‌دهيم :

خشونت ذاتى عمر :

خشونت و تندخويى جزو سرشت او شده بود و شايد غير از آن را براى خود نقص مى دانست . ابن ابى الحديد معتزلى در معرفى وى مى نويسد :
کان عمر شديدَ الغِلْظَه ، وَعْرَ الجانب ، خَشِنَ المَلْمَس ، دائم العبوس ، کان يعتقد أنّ ذلک هو الفضيله وأنّ خلافه نقص .
عمر بسيار تندخو ، (گستاخ) نامهربان و بد برخورد بود . او پيوسته عبوس و ترش رو بود و باورش اين بود که اين تندخويى ها فضيلت است و خلاف آن نقص و عيب است .
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي ، أبو حامد عز الدين بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ) ، شرح نهج البلاغه ، ج 6 ، ص 372 ، تحقيق محمد عبد الکريم النمري ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1418هـ - 1998م .
و محمد بن سعد در الطبقات الکبري مي‌ نويسد :
کان أوّل کلام تکلم به عمر حين صعد المنبر أنّ قال : «اللّهم إنّى شديد ] غليظ[ فليّنى ، وإنّى ضعيف فقوّني ، وإنّى بخيل فسخّني .
نخستين سخني که عمر بن الخطاب هنگام قرار گرفتن بر منبر گفت اين بود :
خدايا من تندخويم ؛ پس مرا نرم و ملايم قرار ده ! و من ضعيفم ؛ پس مرا قوىّ ساز ! و من بخيلم ؛ پس مرا سخىّ گردان.
الزهري ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ) ، الطبقات الکبرى ، ج 3 ، ص 274 ، ناشر : دار صادر - بيروت .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 3 ، ص 392 ، .
إبن جوزي ، عبد الرحمن بن علي بن محمد أبو الفرج (متوفاي597هـ) ، صفه الصفوه ، ج 1 ، ص 280 ، تحقيق : محمود فاخوري - د.محمد رواس قلعه جي ، ناشر : دار المعرفه - بيروت ، الطبعه : الثانيه ، 1399هـ – 1979م .
السيوطي ، عبد الرحمن بن أبي بکر (متوفاي911هـ) ، تاريخ الخلفاء ، ج 1 ، ص 139 ، تحقيق : محمد محي الدين عبد الحميد ، ناشر : مطبعه السعاده - مصر ، الطبعه : الأولى ، 1371هـ - 1952م .
الهيثمي ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ ، الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج 1 ، ص 256 ، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله الترکي - کامل محمد الخراط ، ناشر : مؤسسه الرساله - لبنان ، الطبعه : الأولى ، 1417هـ - 1997م .
اميرمؤمنان على عليه السلام نيز در خطبه شقشقيّه (خطبه سوّم نهج البلاغه) با اشاره به همين نکته مى فرمايد :
فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَکْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا .
ابوبکر خلافت را در ناحيه‌اي خشن و سنگلاخ قرار داد ؛‌ زيرا عمر سخنش تند و ملاقات با او رنج آور و اشتباهش زياد و عذر‌خواهي‌اش بسيار بود .

خشونت عمر قبل از مسلمان شدن :

صفحات تاريخ شاهد خشونت هايى از عمر قبل از مسلمان شدن او است که در حقيقت حکايت از ديرينه بودن اين خصلت‌ها در وجود او است . ما به چند نمونه اشاره مى کنيم :

شکنجه کنيز مسلمان :

بلاذري در انساب الأشراف ، ابن اثير در الکامل و صالحي شامي در سبل الهدي ، هنگامى که از شکنجه شدگان براى اسلام سخن مى گويند و آن‌ها را معرّفى مى کنند ، از «لبيبه» کنيزى از بنى مؤمّل نام مى برد ، که کنيز عمر بود . در باره او مى نويسد:
أسلمَتْ قبل إسلام عمر بن الخطّاب ، وکان يعذّبها حتى تفتن ، ثم يدعها ويقول : إنّى لم ارعک إلاّ سآمه .
آن کنيز قبل از عمر بن خطّاب اسلام آورده بود ؛ عمر او را شکنجه مى داد که از دينش برگردد ، سپس (وقتى که خسته مى شد) او را رها مى کرد و به او مى گفت : من تو را رها کردم ، چون از زدن تو خسته شدم .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 1 ، ص 84 ، .
الشيباني ، أبو الحسن علي بن أبي الکرم محمد بن محمد بن عبد الکريم (متوفاي630هـ) ، الکامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 591 ، تحقيق عبد الله القاضي ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه الثانيه ، 1415هـ .
الصالحي الشامي ، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ) ، سبل الهدى والرشاد في سيره خير العباد ، ج 2 ، ص 361 ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1414هـ .
کامل ابن اثير ، ج 2 ، ص 69 و إمتاع الأسماع ، ج 9، ص 113 و سبل الهدى والرشاد ، ج 2 ، ص 361 ، فضائل الصحابه ، أحمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 120 .
و ابن هشام در السيره النبويه ، احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و بسيار ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند :
ومر أبو بکر بجاريه بني مؤمل حي من بني عدي بن کعب وکانت مسلمه وعمر بن الخطاب يعذبها لتترک الإسلام وهو يومئذ مشرک وهو يضربها حتى إذا مل قال إني أعتذر إليک أني لم أترکک إلا ملاله فعل الله بک فتقول کذلک فعل الله بک ...
ابوبکر ، از کنار کنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدي بن کعب ،‌ گذشت ؛ در حالي که عمر او را کتک مي زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک کند (چون عمر هنوز مشرک بود) آن قدر او را زد تا خسته شد ، گفت : اگر تو را کتک نمي زنم براي اين است که خسته شده‌ام ، از اين جهت مرا ببخش . کنيز در جواب گفت : بدان که خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد کرد .
الحميري المعافري ، عبد الملک بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ) ، السيره النبويه ، ج 2 ، ص 161 ، تحقيق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ، الطبعه : الأولى ، بيروت – 1411هـ .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ) ، فضائل الصحابه ، ج 1 ، ص 120 ، تحقيق د. وصي الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسه الرساله - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1403هـ – 1983م .
الکلاعي الأندلسي ، أبو الربيع سليمان بن موسى (متوفاي634هـ) ، الإکتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثه الخلفاء ، ج 1 ، ص 238 ، تحقيق د . محمد کمال الدين عز الدين علي ، ناشر : عالم الکتب - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1417هـ .
الانصاري التلمساني ، محمد بن أبي بکر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهره في نسب النبي وأصحابه العشره ، ج 1 ، ص 244 .
الطبري ، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ) ، الرياض النضره في مناقب العشره ، ج 2 ، ص 24 ، تحقيق عيسى عبد الله محمد مانع الحميري ، ناشر : دار الغرب الإسلامي - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1996م .
النويري ، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ) ، نهايه الأرب في فنون الأدب ، ج 16 ، ص 162 ، تحقيق مفيد قمحيه وجماعه ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1424هـ - 2004م

رفتار تند با مسلمانان :

بلاذرى درباره او مى نويسد: فکانت فيه غلظه على المسلمين .
در او (عمر) نسبت به مسلمانان غلظت و سخت گيرى بود .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 10 ، ص 301 .

کتک زدن خواهر مسلمانش :

عمر بن خطّاب وقتى که از اسلام آوردن خواهرش فاطمه و دامادش سعيد بن زيد مطّلع گشت ، به آنها گفت : من شنيدم که شما پيرو دين محمد شده ايد . سپس به سوى دامادش سعيد حمله مى آورد .
فقامت فاطمه لتکفّه عنه فضربها فشجّها ...
خواهرش فاطمه به دفاع برخواست مى خيزد و عمر چنان او را مى زند که بدنش را مجروح و خون از آن سرازير مى شود .
الحميري المعافري ، عبد الملک بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ) ، السيره النبويه ، ج 2 ، ص 189 ، تحقيق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ، الطبعه : الأولى ، بيروت – 1411هـ .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ) ، فضائل الصحابه ، ج 1 ، ص 280 ، تحقيق د. وصي الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسه الرساله - بيروت ، الطبعه : الأولى ، 1403هـ – 1983م .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 3 ، ص 385 .
التميمي البستي ، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفاي354 هـ) ، الثقات ، ج 1 ، ص 74 ، تحقيق السيد شرف الدين أحمد ، ناشر : دار الفکر ، الطبعه : الأولى ، 1395هـ – 1975م .
الشيباني ، أبو الحسن علي بن أبي الکرم محمد بن محمد بن عبد الکريم (متوفاي630هـ) ، الکامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 603 ، تحقيق عبد الله القاضي ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه الثانيه ، 1415هـ .
الأنصاري القرطبي ، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671 ، الجامع لأحکام القرآن ، ج 11 ، ص 164 ، ناشر : دار الشعب - القاهره
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن کثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، البدايه والنهايه ، ج 3 ، ص 80 ، ، ناشر : مکتبه المعارف – بيروت .
منبع: پايگاه اطلاع رساني سبطين
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image