جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آيت الهي
-(2 Body) 
آيت الهي
Visitor 590
Category: دنياي فن آوري

زندگي آيت الله محمد هادي معرفت (رحمت الله عليه) به قلم خودشان

اين جانب محمد هادي معرفت در سال 1309 هجري. شمسي در خانواده روحاني در شهر كربلا متولدشدم پدرم شيخ علي فرزند ميرزا محمد علي از نوادگان شيخ عبدالعالي ميسي اصفهاني از خطباي بنام كربلا در آن دوران بود. پدرم به اتفاق والدين و ديگر اعضاء خانواده اش در سال 1290 هجري. شمسي در سن پانزده سالگي از سده اصفهان به كربلا مهاجرت كرد و در سن 63 سالگي سال 1338 هجري. شمسي در كربلا وفات يافت و در ايوان پشت سر بارگاه حضرت ابوالفضل(عليه السلام) به خاك سپرده شد.وي دانشمند و خطيبي توانا و مورد احترام مردم كربلا بود. پدران پدرم همگي تا سه قرن از سلسله جليله روحانيت و علما بوده اند.
مادرم سيّده زهرا دختر سيد هاشم تاجر رشتي بود كه در كربلا متوطن گرديده و در سال 1363 هجري شمسي وفات يافت و همانجا مدفون گرديد.
پدرم مرا در سنّ پنج سالگي براي سواد آموزي به مكتبي فرستاد كه توسّط شيخ باقر كه از اصفهان به كربلا مهاجرت كرده و نظام جديد تأسيس نموده بود. پس از آن مقدّمات را نزد استاد حاج شيخ علي اكبر ناييني و سپس نزد پدر آموختم. ادبيات و منطق را نزد ديگر اساتيد حوزه كربلا فرا گرفتم و مقداري هم علوم فلكي و رياضي را تلمذ نمودم.
اساتيد اين دوره عبارتند از:
پدر،سيد سعيد تنكابني(متخصص در تدريس ادبيات عربي)، سيد محمد شيرازي(آية الله)، شيخ محمد حسين مازندراني، سيد مرتضي قزويني.
مرحله بعد:فقه و اصول و مبادي فلسفه بود.اساتيد اين مرحله عبارتند از: شيخ محمّد كلباسي،شيخ محمد حسين مازندراني، پدرم، شيخ محمد خطيب(از علماي بزرگ و مرجع در حوزه)، سيد حسن حاج آقا مير قزويني(از علماي بزرگ و صاحب نظر در حوزه و از شاگردان مرحوم آخوند خراساني)، شيخ محمد رضا جَرقويي اصفهاني(از علماي بزرگ و جامع و معقول و منقول و از شاگردان بالواسطه مرحوم شيخ هادي طهراني) و شيخ محمد مهدي كابلي ـ مقداري از قوانين الاصول ـ شيخ يوسف بيارجمندي خراساني(از شاگرادان بزرگ مرحوم ناييني و متبحّر در فقه و اصول) كتاب فصول، رسائل و مكاسب شيخ و يك دوره اصول خارج و مقدار زيادي خارج فقه را نزد ايشان گذراندم و چون ايشان از شاگردان أديب نيشابوري بزرگ بوده، مطوّل را نيز نزد ايشان تعليم يافتم، تمامي اين دوره در حوزه كربلا تا سال 1339 ش انجام گرفت.

در اين دوره،در كنار تحصيل به تدريس و تحقيق اشتغال داشتم. در رشته هاي ادبي و علمي و در حوزه‌هاي تدريس متناسب و در هفته يك بار جلسه ديني براي جوانان داشتم و هر دو با اقبال قابل توجّهي روبرو شد و شاگردان بسياري تربيت يافتند. همگام با آن، با همكاري گروهي از فضلاي حوزه(سيد محمد شيرازي، سيد عبدالرضا شهرستاني، سيد محمد علي بحراني، شيخ محمد باقر محمودي و…) دست به تأسيس و نشر ماهنامه اي تحت(أجوبة المسائل الدينيه) زديم و با اعلام:سؤالهاي ديني شما را پاسخگو هستيم، با كمال جديّت مشغول شديم كه در سطح وسيعي گسترش يافت به ويژه در دانشگاهها و حتي برخي دانشگاههاي بزرگ خارج از كشور عراق با استقبال فراوان روبرو شد، و ساليان دراز ادامه داشت. ضمناً مقاله و نوشته هاي تحقيقي، علمي ـ ديني فراواني تدوين و انتشار يافت. و برخي از اين مقالات به جهت اهميّت موضوع سپس به صورت كتاب يا رساله چاپ و منتشر گرديد از جمله:«حقوق زن در اسلام».«ترجمه قرآن:امكان، نقد، ضرورت»،«دو فرقه شيخيّه:اسكويي، كريمخاني»،«اهميّت نماز و تاثير آن در حيات فردي و اجتماعي» و غيره. تمامي اينها به زبان عربي روز انجام شده است. و برخي از آنها سپس به فارسي ترجمه شده است. در آغاز سال 1340ش و پس از فوت پدر(قدس سره) براي تكميل تحصيل به همراه خانواده به نجف اشرف مهاجرت نمودم.
هدف اصلي شركت در جلسات درسي فرهيختگان علم و فقاهت بود كه در اين دوران از محضر اساتيدي همچون:سيد محسن حكيم،سيد ابوالقاسم خويي، ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين حلّي، سيد علي فاني اصفهاني و اخيراً امام راحل(قدس سرّهم) بهره وافر گرفتم.
آقاي حكيم در طرح و بررسي آراء فقها مهارت و دقت فراواني داشت و درس ايشان از اين لحاظ داراي امتيازي خاص بود. ايشان به آراء فقهاي سلف همان عنايت و دقت را مي داشتند كه با اقوال معصومين (عليهم السلام).
آقاي خويي در قوّت بيان و قدرت استدلال و در ضمن رسا و ساده گويي ولي عميق، سرآمد بود، و بحث فقه و نيز اصول را در اندك مدّت ولي با حجمي تناور از مطالب، مطرح مي ساخت و در اين جهت بي نظير بود.
آقاي زنجاني در شرح و بسط دادن مطالب و روشن ساختن ابعاد مسأله با بياني شيوا و رسا و عميق اختصاص داشت.
آقاي حلّي در طرح اقوال مختلف در هر مسأله و بررسي دلائل و جرح و تعديل آنها مهارت به سزايي داشت و در مباحث فقهي نو آوريهاي فراواني از خود به يادگار گذارد. شاگردان وي محدود، ولي از ممتازان افاضل حوزه بودند. ايشان شيوه تدريسي بخصوصي داشت:نظر خود را نوعاً بيان نمي داشت بلكه لابلاي نظرات ديگران بدون شاخصه مطرح مي كرد و هر گاه از ايشان در خواست مي شد كه در اين هنگام رأي خود را بيان دارد مي فرمود: به صلاح شما نيست. زيرا هر چه باشد، شاگرد به استاد خود يك نوع گرايش دارد كه احياناً ناخود آگاه نظر او را راجح مي داند در حالي كه اين گرايش گمراه كننده است و او را از آزاد انديشيدن باز مي دارد.
اي چنين بود كه شاگرداني نيرومند و آزاد انديش تربيت نمود(قدس سره).
آقاي فاني، محققي ژرف نگر و توانمند بود و در تربيت علمي شاگرد سعي فراوان داشت.
علاوه بر جلسات درسي روزانه، در روزهاي پنج شنبه و جمعه به اتفاق آقاي رضواني(عضو هيأت شوراي نگهبان) و آقاي غديري مسؤول پاسخ در دفتر استفتاءات امام و مقام معظم رهبري،از اول صبح تا ظهر در خدمت ايشان حضور يافته و به گفتگو و بحث پيرامون مسائل مي پرداختيم كه در اين جلسات مايه هاي علمي فراواني بدست آورديم.
حضرت امام در طرح كردن آراء بزرگان و گسترش در نقد و بررسي آن ويژگي خاصّي داشت. ايشان بر اين باور بودند ـ و چنين هم تربيت نمودند ـ كه قداست تنها از آن أقوال معصومين است. آري اقوال بزرگان احترام دارد نه قداست و احترام آن در آن است كه به نقد و بررسي آن پرداخته شود نه آنكه تعبداً پذيرفته شود. و با شايستگي لازم به اين كار مي پرداخت و از سؤال و جواب و نقض و ابرام شاگردان استقبال مي نمود و در اين راه شاگرداني نقّاد و روشنگر تربيت نمود. جزاه الله خيراً.
در اين دوره مقداري از فلسفه و حكمت متعاليه را نزد فاضل ارجمند آقاي رضواني آموختم و در كنار تحصيل در اين مراكز علمي پر بار، به تدريس پرداختم. صبحها براي تحصيل و تدريس و عصرها صرفاً براي تدريس اختصاص داشت.
ضمناً از كار تحقيق و نوشتن مقالات علمي غافل نبودم. با گروهي از فضلاي بنام حوزه كه عبارت بودند از: سيد جمال الدين خوئي(فرزند برومند آية الله خوئي)، سيد محمد نوري. سيد عبدالعزيز طباطبائي، شيخ محمد رضا جعفري اشكوري، دكتر محمد صادقي(صاحب تفسير)، و اخيراً استاد عميد زنجاني، جلسات هفتگي تشكيل مي داديم و پيرامون مباحث و مواضيع مختلف به بحث و تحقيق مي پرداختيم هر كدام در يك رشته، كه اينجانب رشته علوم قرآني را برگزيدم و پايه تحقيقاتم در اين رشته گرديد.علاوه به نوشتن مقالات و نشر در مجلاّت(از جمله مجله اجوبة المسائل الدينيه)، كه هنوز ادامه داشت، و تأليف رساله هاي گوناگون از جمله:كتاب تناسخ الارواح، در ردّ نظريه تناسخ كه در آن روزگار شايع بود نگاشتم و در سطح دانشگاهيان در بغداد منتشر گرديد و سپس در ايران ترجمه و بر آن افزوده گشت و به نام«بازگشت روح» انتشار يافت.
و نيز رساله اي در قضاي فوائت(نمازهاي فوت شده) به نام«تمهيد القواعد» كه بعضاً تقرير درس حضرت استاد آية الله خويي بود، تأليف و چاپ و منتشر گرديد.
و اين اوّلين نوشته فقهي استدلالي اينجانب مي‌باشد، كه با اسلوب و شيوة تازه مسائل فقهي را بررسي كرده است.
انگيزه پرداختن به مسائل قرآني در كنار فقه و اصول آن بود كه هنگام مراجعات و مطالعه براي آمادگي تدريس تفسير، به حقيقت تلخي برخورد نمودم و آن فقدان بحث زنده پيرامون مسائل قرآني، در كتابخانه فعلي تشيّع بود.
و اين برخورد تلخ از آنجا بوجود آمد كه براي تهيّه مقاله پيرامون مسأله«ترجمه قرآن» به كتابخانه اختصاصي قرآني مراجعه مي نمودم و در اين زمينه كتابهاي زياد كه برخي در دو مجلد و نيز رساله ها و مقالات بسيار از مصر و غيره در اختيار بود كه دانشمندان معاصر آن ديار نوشته بودند. ولي در حوزه نجف جز يك برگه اعلاميه حضرت آية الله شيخ محمد حسين كاشف الغطاء، چيز ديگري نيافتم و اين امر، گران نمود و بر آن داشت كه در اين زمينه(مسائل قرآني) بطور گسترده، ديدگاههاي دانشمندان گذشته و حال مكتب را روشن و ارائه دهم كه نتيجه آن تلاش پي گير، 7 مجلد التمهيد و 2 مجلد التفسير و المفسرون گرديد كه اين نوشته اخير در واقع تكميل و تدارك مافات نوشته محمد حسين ذهبي مصري است كه به ناحق، جايگاه تشيّع را در حيطه قرآني ناديده گرفته است.
در سال 1351 ش كه حكومت بعث عراق دستور مهاجرت ايرانيان را صادر نمود به اتفاق همسر و فرزندان رهسپار حوزه علميه قم شديم و كتابهاي مهم بويژه دست نوشته ها را با خود آورديم و بقيه كتابها بعداً ارسال گرديد. از بدو ورود به قم، همان شيوه كه در حوزه علمي پيشين(كربلا و نجف) داشتم، ادامه داده شد منتهي در بعد تحصيلي تنها به حوزه درس اصول مرحوم ميرزا هاشم آملي حضور يافته، و بقيه اوقات را به تدريس و تحقيق پرداختم. در بعد تدريس در سطحي بالاتر رسائل، مكاسب، كفايه و سپس تدريس خارج فقه و اصول انجام گرفت ضمناً در مدرسه عالي حقاني كه به سر پرستي مرحوم شهيد قدوسي اداره مي شد و با دعوت ايشان به تدريس مسائل قرآني بويژه علوم قرآني كه هنوز به صورت جزوه بود اشتغال يافتم و افرادي كه در كلاس درس شركت مي كردند افرادي شايسته بودند و امروز از رجال نامي شمرده مي شوند.
علاوه بر تفسير و علوم قرآني، تدريس فقه(مكاسب شيخ) و اصول(رسائل) نيز خواسته شد. در بعد تحقيق در كنار تدريس جديّت بيشتر بخود گرفت و تحقيقات انجام شده در نجف به طور گسترده و همه جانبه مورد بررسي قرار گرفت و پيشرفت نمود و جزوات«التمهيد» يكي پس از ديگري به زيور طبع آراسته گرديد و سال 1358 ـ1357بدو انقلاب شكوهمند اسلامي، مجلد سوم در حال چاپ بود و تا شش مجلد ـ مجدداً ـ به همّت انتشارات جامعه مدرسين به چاپ رسيد.
ضمناً موضوعات مطرح شده در اين كتاب، در حوزه ـ پس از استقرار انقلاب ـ بطور رسمي براي همگان به عنوان موّاد درسي اوّلي مطرح و به تدريس آن در مركز حوزه مشغول شدم و رفته رفته افرادي تربيت شده و رشته‌هاي مختلف علمي از جمله رشته تفسير و علوم قرآني در حوزه دائر گرديد و كساني دست به تأليف و تدريس در اين رشته نمودند و رو به گسترش نهاد، كه امروزه 14 دانشكده خاص علوم قرآني در كنار حوزه هاي علمي تخصّصي در سطح كشور دائر است.
در اين زمينه كتابهاي ديگري به تناسب شرائط روز تأليف نمودم، از جمله كتاب«صيانة القرآن من التحريف» در دفاع از حريم قرآن و حراست از كرامت آن نوشته شد و آن بدان سبب بود كه يكي از نويسندگان در ديار پاكستان به نام«احسان الهي ظهير» كتابهايي عليه مكتب تشيع و در رابطه با مسأله تحريف نوشت و شيعه را متهم ساخت كه قائل به تحريف مي باشند.
لذا براي دفع اين تهمت و حراست از كيان مقدس قرآن دامن همت بر كمر زده و در مدت شش ماه(1/صيام 1407 ق ـ 30/صفر/1408ق) اين كتاب را نگاشتم و در تاريخ 2/8/1366 ش به پايان رسيد و تاكنون چندين بار به چاپ رسيده و مورد توجه قرار گرفته است. ضمناً دو ترجمه? كوتاه و مفصل از آن گرديده و به چاپ رسيده است.
و نيز كتاب«التفسير و المفسرون» در دو مجلد و ترجمه آن به نام«تفسير و مفسران» در همين زمينه قرآني در اختيار پويندگان قرار گرفت.
در زمينه معارف قرآني مقالات فراوان نوشتم و در مجله و ماهنامه ها به چاپ رسيده و مجموعاً ضمن 5 مجلد آماده چاپ است. كاري كه اخيراً(از ابتداي سال 79 ش) به آن دست زده و از ويژگي و اهميّت خاص برخوردار است«جمع و تنسيق روايات تفسيري فريقين» است كه با همكاري دو گروه 10 نفري از نخبگان حوزه و تربيت يافتگان مدرسه قرآني در حال پيشرفت سريع است. روايات تفسيري، جملگي به صورت خام در كتابها عرضه شده و كاري كه فقهاء بر روي روايات فقهي انجام داده اند، بر روي روايات تفسيري انجام نگرفته و لذا سليم و سقيم به هم آميخته است. براي جدا سازي و تعيين سرنوشت نخبه تفاسير روايي با همت دوستان فاضل خويش به اين كار خطير اقدام نمودم، از خداوند مسألت دارم كه توفيق اكمال و اتمام به نحو أحسن مرحمت فرمايد. ان شاء الله.
ضمناً مجلد 7 التمهيد كه ردّ شبهات عليه قرآن است و به نام شبهات وردود چاپ و نشر شده است.
در كنار كار قرآني،كار فقاهتي از همان دوران نجف اشرف همگام پيشرفت داشته و دارد و كتابها و رساله‌هاي متعددي در اين زمينه به رشته تحرير در آمده كه مختصر آن عبارتند از:«تمهيد القواعد»،«حديث لاتعاد»،«ولاية الفقيه ـ ابعادها و حدودها»،«مالكيّة الارض»،«مسائل في القضاء» به زبان عربي و چاپ شده است.
و عمل گسترده اي كه در اين زمينه(فقه) از دير باز به آن مشغول بوده و هستم، نظرات فقهي نوين بر اساس اجتهاد پيشرفته در قرون أخير كه محصول درسهاي خارج فقهي است به ترتيب ابواب فقهي جواهر الكلام و با عنوان شرح و تعليق بر آن، از ابتداي كتاب طهارت تا پايان كتاب ديات، بطور پيوسته و ناپيوسته نوشته و در دست تكميل است، توفيق اتمام آن را بنحو اكمل از خداوند خواستارم.
امروز(سال 1379 ش) كما كان بحمد الله با همان نشاط اوليه و با عنايت پرودگار به أمر تدريس به طرز نوين(خارج فقه و اصول و علوم قرآني) و تحقيق در دو رشته فقه و تفسير بر مباني مستحكم پذيرفته شده نزد اهل تحقيق به كار خود ادامه مي دهم و پايان كار با خدا است.
انه ولي التوفيق.
قم ـ محمد هادي معرفت1/12/1379
منبع: http://marefat.info
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image