شيخ محمد حکيم ،معروف به حکيم خراساني ، متوفي سال 1355 هـ ق ، نيزحق استادي بر حاج ميرزا علي آقا شيرازي داشته است . عمده ي دروسي که اين حکيم افاضه مي نمود فلسفه بود و به انديشه هاي ملاصدرا اعتقاد داشت .
مرحوم آية الله شيخ احمد فياض (م: 1366 ش ) درباره ي خصوصيات وي آورده است : «خدمت مرحوم شيخ محمد حکيم خراساني که همين شيخ بهلول معروف پسر برادر ايشان است ، منظومه و اشارات مي خوانديم .مرد بي آلايشي بود . در همين مدرسه ي صدر حجره داشت . تا آخر عمر مجرد ماند ،و به خاطر اينکه وضعيت او مساعد نشد زن نگرفت . با عسرت هم زندگي مي کرد ، مناعت طبع داشت و زير بار وجوهات نمي رفت » (1)
استاد شهيدآية الله مرتضي مطهري ( رضوان الله تعالي عليه ) در رابطه با مراوده ي علمي حاج ميرزا علي آقا با حکيم خراساني مي نويسد : « مرحوم آقاي حاج ميرزا شيرازي ـ رضوان الله عليه ـ از نظر سني ظاهراً تفاوت چنداني با حکيم خراساني نداشته و با معظم له و آقاي حاج آقا رحيم ارباب يگانه يادگار سلف صالح ، دوستي در کمال صميميت داشته اند .ولي نظر به اينکه فلسفه را در بزرگسالي تحصيل کرد ، از محضر دوست صميمي اش بهره مند شده است » (2)
مرحوم حاج ميرزا محمد باقرحکيم باشي ( م : 1327 هـ . ق ) نيز از جمله اساتيد طبيب بزرگوار حاج ميرزا علي آقا شيرازي به شمار مي رود . او از علماي مشهور اصفهان بود که در فقه ، اصول ، طب ، رياضيات و ادبيات تبحر داشت . در مداواي بيماران و علاج امراض ،نفسي عيسوي داشت و تدريس طب قديم در زمان او بدو منحصر بوده است . حاج ميرزا علي آقا از مجالس و تجربيات آن پزشک حاذق چه از حيث نظري و يا باليني بهره مند شده است . محمد باقر حکيم باشي ضمن آنکه به حاج ميرزا علي آقا و ديگر شاگردان طب آموزش مي داد ، بر خلق و خوي طبيب در برخورد با بيماران تاکيد داشت و آنان را در برابربرخي بيماران که از شدت درد به خود مي پيچيدند و امکان داشت جملاتي نامناسب بر زبان آورند به شکيبايي و تحمل فرا مي خواند و تاکيد مي نمود مريض در حالتي که درد براو مستولي شده ،مي خواهد به وي اميدواري دهند ايجاد آرامش در روح و روانش ازوظايف شماست و قبل از درمان جسماني مي بايستي درذهن بيمار نوعي اعتماد پديد آورد .مسلماً تاثيرات محافل حاج ميرزا محمد باقرحکيم باشي مشوقي شد براي تدوين و گردآوري برخي دانش هاي پزشکي و کتب اطباء قديم از سوي حاج ميرزا علي آقا شيرازي . (3)
شيخ عبدالحسين محلاتي ( م : 1323 هـ . ق ) يکي ازشاگردان فقيه نامور ميرزا حبيب الله رشتي ( 1234 ، 1312 هـ ق ) است و مدت ها در مدرسه ي صدر بازار به تدريس علوم اسلامي اشتغال داشت . حاج ميرزا علي آقا شيرازي به همراه عده اي ازطالبان علم از دروس خارج فقه شيخ محلاتي استفاده بردند . مرحوم محلاتي تاليفات بسياري دارد و در قلمرو شعر استعداد شگرفي داشت و سروده هايش در دو بخش عربي و فارسي ارزنده و آموزنده و توام با اندرز است . ظاهراً توجه مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي به اين بعد ذوقي استادش قابل توجه بوده است . (4)
و اما حضورستاره ي درخشان فقاهت و مرجع عظيم الشان شيعه ،يعني حضرت آية الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي ،دردو مرحله در حوزه ي علميه ي اصفهان و استفاده از شخصيت هاي مبرز آن زمان حوزه هاي مذکور باعث پيشرفت معظم له و تشکيل مجالس درسي از ناحيه ي ايشان گرديد .عالم رباني حاج ميرزا علي آقا شيرازي غيرازآنکه جز تلاميذ برجسته و شاگردان خاص آية الله بروجردي به شمار مي رفت ، رابطه اي تنگاتنگ با آن فقيه داشت و استادش از همت عالي ، علو طبع و حالات اخلاقي وي بسيار مشعوف بود و بر خود مي باليد و کلام نافذ و مواعظ آموزنده ي او را در محافل توضيح مي داد و يا ديگران براي آن بزرگوار تعريف مي کردند . به همين دليل وقتي حضرت آية الله بروجردي به عنوان مرجع تقليد درجهان تشيع مشغول گوهر افشاني گرديد ،از حاج ميرزا علي آقا درخواست نمود براي تقويت بنيان هاي اخلاقي و رشد مکارم و فضايل در طلاب و گرايش آنان به خودسازي و تهذيب نفس ، به قم بيايد و حوزويان را با بيان فصيح خود بهره مند گرداند که نامبرده هم تقاضاي استاد و مرجع عالي قدر شيعه را گردن نهاد . (5)
مرحوم حکيم عامل حاج ميرزا علي آقا شيرازي پس از سال ها اقامت در اصفهان باز وجودش اشتياق پيوستن به نجف و زيارت بارگاه مولي الموحدين (ع) و نيز استفاده از حوزه ي متبرک آن را نمود و از اين جهت مدتي را به آن پايگاه معنويت و اجتهاد رفت و به جز فيوضات معنوي در کنار تربيت علوي ، از مجالس دانشمندان به نام شيعه در آن دوران سود جست . هنگامي که حاج ميرزا علي آقا وارد نجف گرديد ، حوزه هاي علميه ي آن در قله ي شکوه و مزين به وجود فقيهاني فرخنده و فرزانگاني والا مقام بود .جهاد و اجتهاد با هم آميخته و استادان ضمن تدريس و تربيت شاگردان از رخدادهاي سياسي غافل نبودند .
سيره ي علمي و عملي دانشمندان شيعي از وي شخصيتي فاضل و آراسته به صدق و صفا پديد آورد که عزت نفس ، قناعت و وقار درعمق وجودش موج مي زد . از جمله اساتيد وي در اين مرحله از اقامت در نجف اشرف آية الله حاج ملا فتح الله معروف به شيخ الشريعه ي اصفهاني ،آية الله العظمي آخوند ملا محمد کاظم خراساني ( 1255 ـ 1329 هـ ق ) ،آية الله العظمي سيد محمد کاظم يزدي ( 1248 ـ 1337 هـ ق ) بودند . (6)
حاج ميرزا علي آقا شيرازي علاقه مند بود در عتبات بيشتربماند ،لکن به خاطر برخي ملاحظات خانوادگي دوباره راهي اصفهان شد و پس از ورود به اصفهان ، جهت استمرار تلاش هاي علمي و عملي در مدرسه ي صدر بازاراصفهان حجره اي گرفته که معمولاً روزها در آن اقامت مي نمود و به غذاي اندک قناعت مي کرد و گاهي جلسات درسي را در وسط گل هاي باغچه تشکيل مي داد . (7) يکي ديگر از کانون هاي تدريس اين مرد بزرگ مدرسه ي چهار باغ بود که امروز نام ديگر آن مدرسه ي امام صادق (ع) است .حاج ميرزا علي آقا در اين نهاد آموزشي در دو محور تدريس مي فرمود :يکي شرح و تفسير نهج البلاغه و ديگري طب قديم . (8) وي دانشي را که با الطاف الهي آموخته و بر اثر آن بر بلنداي حکمت پا نهاده بود ،به عنوان وسيله اي براي ارشاد جامعه و تقويت آگاهي افراد به کار مي برد و در واقع با شيخ بهايي هم عقيده بود که مي گويد :
علم آن باشد که بنمايد رهت
علم آن باشد که سازد آگهت
علم آن باشد که بشناسد به وي
لطف و صنع قادر قيوم وحي
و بعدي که کمتر در ميان استادان مي توان ناظر و شاهد آن بود ، اشتياق اين انسان شريف و شور و شوق زايد الوصفش در انتقال مطالب به شاگردان و نيزتزکيه و تربيت آنان است ؛ همان گونه که حکيم ميرزا مهدي الهي قمشه اي سروده است :
در شوق نه هر دلي چو پروانه ست
کز سوختنش ز شوق پروا نيست
خود سوزي و جان فروزي است
اينجا تا به سحر چو شمع بايد سوخت
وي در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي و در دانش هايي چون :فقه ، حديث ، رجال ، کلام ، فلسفه ، رياضيات ، هيئت و طب خبرگي داشت و در تفسير قرآن و شرح نهج البلاغه در عصر خويش استادي مسلم به شمار مي رفت .درادبيات عرب و فارسي نيز در بين متاخرين از نوادر بود . متفکر شهيد مرحوم آيه الله مرتضي مطهري مي نويسد :
« ... اين مرد درعين اينکه فقيه ( در حد اجتهاد ) و حکيم و عارف و طبيب و اديب بود و در بعضي قسمت ها مثلا طب قديم و ادبيات از طرز اول بود و قانون بوعلي را تدريس مي کرد ،ازخدمتگزاران آستان مقدس حضرت سيد الشهداء (ع) بود ... » (9)
و درجاي ديگر نيز چنين آورده است :
« او (حاج ميرزا علي آقا ) هم فقيه بود و هم حکيم و هم اديب و هم طبيب . فقه و فلسفه و ادبيات عربي و فارسي و طب قديم را کاملاً مي شناخت و در برخي متخصص درجه اول به شمار مي رفت . قانون بو علي را که اکنون مدرس ندارد ، او به خوبي تدريس مي کرد و فضلا در حوزه درسش شرکت مي کردند ،اما هرگز نمي شد او را در بند يک تدريس مفيد ساخت . قيد و بند به هر شکل با روح او ناسازگار بود ... » (10)
استاد ابراهيم جواهري در کتاب علوم و عقايد که درسال 1331 شمسي منتشر شده مي نويسد : «آقاي حاج ميرزا علي آقا شيرازي ازاهل معقول بوده ، ولي هيچ گاه تدريس معقول نکرده و هميشه نهج البلاغه و تفسير مجمع البيان يا برهان يا صافي ـ شرح کبيرـ شرح نفيسي را درس مي گويد . به تفسير قرآن و کتب فقهيه و مخصوصا کتب اخبار ( کافي ـ وافي ـ حدائق ـ وسايل ) علاقه ي بسيار دارد . هميشه طلاب را به خواندن تفاسير و شرح نهج البلاغه و کتب اخبار تشويق مي کند .بهترين شرح نهج البلاغه به عقيده ي ايشان شرح حاج ميرزا حبيب الله خوبي است »(11)
نگارنده ي مقاله حاضر (محمد حسين رياحي ) چهل و دو سال پس ازتاليف کتاب علوم و عقائد و در آستانه ي بزرگداشت ( ياد بود چهلمين سال رحلت حاج ميرزا علي آقا ) با استاد جواهري گفتگويي داشتم . آقاي جواهري در مورد ايشان مي گفت : « مرحوم حاج ميرزا علي آقا در علوم مختلف وارد بود و با اينکه حکيم بود و حکمت را در حد بالا فهميده بود ، لکن در باب فلسفه و حکمت تدريس نداشت . من مساله اي از ايشان پرسيدم در باب معاد بسيار خوب جواب داد .مطلبي نيزاز امام سجاد (ع) بود از ايشان به طور سوال مطرح کردم ايشان جواب داد . باز مساله اي در باب وحدانيت بود که ايشان جواب دادند و در همه ي اين جواب ها تسلط ايشان کاملاً آشکار بود . حاج ميرزا علي آقا شيرازي به سال 1324 شمسي در مدرسه ي شفيعيه ي دردشت ، نهج البلاغه و رياضي تدريس مي فرمود . بقيه ي اوقات را مي آمد به مدرسه ي صدر بازار و نزديک به حجره ي حاج آقا صدرالدين هاطلي کوهپايي اقامت داشت » (12)
همان طور که آمد ، حاجي علم طب را نيز نزد بزرگاني چون ميرزا محمد باقر حکيم باشي فرا گرفت و بسياري از مردم اصفهان و يا ساير نقاط در اين باره به وي مراجعه مي کردند به ويژه اين که وي در مواقعي خود به سراغ دردمندان و بيماران مي رفت و آنان را تحت مداوا قرار مي داد او که هم از طب بهره داشت و نيز با علوم و معارف ديني آشنا بود و نور حکمت در قلبش موج مي زد از وراي حالات جسماني بيماران به آشفتگي هاي رواني افراد هم توجه داشت .
اديب دانشمند و محقق عالي قدر مرحوم استاد جلال الدين همايي در رابطه با فراگيري علم طب از محضر حاج ميرزا علي آقا آورده است :«قسمت معالجات را خدمت حاج ميرزا علي آقا شيرازي و شرح نفيسي و شرح اسباب را خدمت مرحوم ميرزا ابوالقاسم ناصرحکمت احمدآبادي خاتمه ي اطباي علمي و عملي قديم اصفهان درس خواندم . به خاطردارم که هنوز در قبرستان چملان (سنبلستان ) دربعضي گودال ها ديده مي شد که چهار قبر بر روي هم واقع شده است . گاهي روزها در خدمت جناب حاج ميرزا علي آقا به آن قبرستان مي رفتيم و اسکلت استخوان ها را بازديد مي کرديم » (13)
نقش روح باغبان پيداست ازگلزار او
مي نمايد هر کسي را آنچه هست آثار او
روح راصورت دهد افعال و گفتار بشر
مي توان بشناخت هر کس را هم ازاظهار او
تقوا و اعمال نيک شايسته باعث مي شود که خداوند مهربان در قلب ايجاد رافت نمايد . چنين ويژگي برکت زا است ؛ علوم سودمند ازآن تراوش مي نمايد و نصايح آموزنده چون آب زلال چشمه سار به سوي کشتزارهاي تشنه جاري مي نمايد . دل هاي سالکان کوي قرآن و عترت را اينگونه تسکين مي دهد و البته منشأ ظهور رحمت حق همان وارستگي و نيات خير است ؛ چنان چه قرآن کريم مي فرمايد : ( جعلنا قلوب الذين اتبعوه رافه و رحمه ) (14)
حاج ميرزا علي آقا چنين شيوه اي را پيش گرفت و به دليل تبعيت ازتعاليم قرآن و دستورات ائمه (عليهم السلام ) با آن تفکرات عميق و انديشه هاي والا و ابعاد علمي مهياي ارشاد جامعه از طريق وعظ و خطابه گرديد .موعظه ي او با حکمت توام بود . يعني اظهاراتش مي توانست در مخاطبين تنبه ايجاد کند و طبيعي است براي پديد آمدن اين ويژگي در مستمعين واعظ بايد ارزش هاي فردي و جمعي و ملاک و ميزاني را که آنان بدان پايبند هستند بشناسد . او با وجود درجات علمي والا و نيز توانايي هاي ارزشمند در دانش هاي متعدد ، به دليل احساس مسئوليت نسبت به جامعه تصميم گرفت زمينه هاي تربيت ذهن هاي مستعد را با خطبه ها و حرکت هاي تبليغي پديد آورد و کوشيد اين کار را به عنوان يک شغل رسمي و کسب و کار و درآمد برگزينند ؛چرا که موعظه کلامي نرم است که به دلها رقت مي دهد ؛ قساوت ها را از بين مي برد و خشم شهوت را فرو مي نشاند ؛ اميال شهواني و هواهاي نفساني را تسکين مي دهد ؛دل ها را از زنگارهاي رشک ، حرص و طمع پاک مي کند و به آنها صفا و جلال مي دهد . شهيد آية الله مطهري که از مواعظ اين مرد خدا بهره مند بود مي فرمايد : « بايد براي هميشه گروهي شايسته مردم را موعظه کنند به ياد خدا بياورند ،از غفلتي که از مرگ دارند بيرون بياورند از قبر و قيامت به مردم بگويند . مردم را به عدل الهي متوجه نمايند . اين امر لازم و ضروري است و هيچ وقت جامعه از اين بي نياز نيست . در گذشته ما وعاظ خوبي داشته ايم ... و هر چه بيشتر وعاظ جامع الشرايط ... داشته باشيم بهتراست ... » (15)
حاج ميرزا علي آقا واعظي جامع الشرايط و در واقع مصداق بارز اين فرمايش شهيد مطهري بود . سخنانش حکمت بود . توصيه هاي علمي وي که ذيل حکمت عملي نمي گنجد،پشتوانه اي از معارف نظري داشت و در واقع حامل و واجد اين اوصاف بود نه تنها داننده ي آنها . از ديدگاه قرآن « خير کثير» نصيب کساني مي شود که هم اين معاني را بدانند و هم به آنها متحقق باشند .
سخن اين عارف عابد و استاد اخلاق چون از ذخيره ي غني معنوي برخوردار بود ، به مخاطبان خويش حرارت ايمان ، گرمي تقوا و نورانيت دل مي بخشيد :
«سخن کز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند » .
نوع منبرش بيشتر متکي بر خطبه ها ، حکمت ها و نامه هاي نهج البلاغه بود . (16) . در واقع او که مدتي به عنوان طبيب جسم و پزشک بدن ها مشغول خدمت به جامعه ي اسلامي بود ، تجارت و طب را رها کرد و براي هدايت مردم بر فراز منبر رفت و به مداواي روحي مردم پرداخت تا بسياري از الام افراد را به طور ريشه اي حل کند » .
پي نوشتها :
1ـ مجموعه ارباب معرفت ، صص 29 و 30.
2ـ خدمات متقابل اسلام و ايران ، مرتضي مطهري ، پاورقي ص 616 .
3 ـ مصاحبه نگارنده ي مقاله با آقاي شيخ محمد شيرازي ، زمستان 1373.
4 ـ ناصح صالح ، صص 85 و 86 .
5 ـ ر .ک : طبيب جسم و جان ، ص 74 .
6 ـ ر . ک : ناصح صالح ، صص 100 ـ 110.
7 ـ «سيري در حيات معنوي حکيم حاج ميرزا علي آقا شيرازي ،محمد حسين رياحي ، روزنامه اطلاعات،17 آبان 1373 .
8 ـ طبيب جسم و جان ، ص 59 .
9 ـ عدل الهي ، مرتضي مطهري ، پاورقي صص 251 و 252 .
10 ـ سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري ، مقدمه .
11 ـ علوم و عقايد ، ابراهيم جواهري ، ص 8 .
12 ـ مصاحبه ي نگارنده ي مقاله با استاد جواهري ، مندرج در : طبيب جسم و جان ، ص 86 .
13 ـ طبيب جسم و جان ، ص 31 .
14 ـ حديد / 27 .
15 ـ روحانيت از ديدگاه شهيد مطهري ، انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران ، ص 65 .
16 ـ بيست مقاله ، رضا استادي ، ص 205 .
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7