کودکان امانت هايي الهي هستند که در دست ما قرار دارند و مهمترين وظيفه والدين تربيت صحيح آنان است. تربيت امر پيچيدهاي است که ظرايف و لطافتهاي خاصي دارد که اگر درست و به موقع انجام نگيرد، اثر منفي آن بيشتر است. در اين راه به چند نکته مهم که توسط کارشناسان تربيتي ارائه شده است، اشاره مي کنيم تا ما را در تربيت کودکانمان بهتر ياري دهد.
1. اگر ميخواهيد فرزندتان نسبت به مسئوليتهاي خود بيتفاوت نباشد، حساسيت بيش از حد نسبت به مسئوليتهاي او نشان ندهيد. سعي کنيد ظاهراً بيتفاوت باشيد تا او خود به تکاليف و وظايف خود حساس شود.
2. تربيت کردن، رها کردن متربي از بستگيها و وابستگيها به سوي رشد و تعالي است و نه رام کردن و مطيع کردن او در دام خواسته هاي خودمان.
3. آموزش راههاي رسيدن به حقيقت، مهمتر از خود حقيقت است. اين راهها را به کودک نشان دهيد.
4. معمولاً پدر و مادر در اثر حمايت و محبت نميتوانند کودک را به قدر کافي به خود واگذارند. در محبت نمودن، معتدل باشيد. زيرا ساختمانِ تربيتِ متعالي بر شانه هاي محبت متعادل بنا ميشود.
5. کودک در خانواده به دليل مراقبتهاي افراطي و بايدها و نبايدها غالباً خودش نيست، همه چيز را طوطي وار اقتباس ميکند. او به جاي اينکه نقش بگيرد، نقش بازي ميکند. بنابراين اجازه بدهيد کودک، هنر خود بودن و خود شدن را در خود، شخصاً کشف کند.
6. يکي از ظرافتهاي هنر تربيتي اين است که هرگز در هنگام تنبيه، کودک احساس محکوم شدن نکند. بلکه تنبيه، ابزاري براي آگاهي باشد و نه براي ترس و تهديد.
7. هر يک از افراد، تربيتي درخور و شايسته با شخصيت و طبيعت خود دارند. از شبيه سازي و شبيه پروري پرهيز کنيد. قُل کُلُّ يعمَل عَلي شاکِلّتِه؛ بگو هرکدام به راه و روش خويش عمل کند.
8. هدف تربيت بايد توسعه و گسترش ظرفيت دروني و قوه فهم کودک باشد و نه تحميل و تزريق معلومات و محفوظات به او.
9. از روش تربيتِ فعال استفاده کنيم. در اين روش، مربي ميکوشد تا خود را از نظر ذهني و عاطفي در موقعيت متربي قرار دهد و مربي مشوّق ابداع و خلاقيت است.
10. بايد دانست که غالباً کودک علت آنچه را که شما عيب ميدانيد، نميداند. لذا قبل از سرزنش، او را توجيه کنيد تا فاصلهاي بين فهم شما و او ايجاد نشود.
11. ما نبايد کودک را دانش اندوز بار آوريم، بلکه بايد او را در برابر صحنه ها و اشيايي قرار دهيم که خود بينديشد و دريابد و گاه با احتياط و بسيار مختصر او را راهنمايي کنيم تا به جاي انديشه آموزي، انديشه ورزي را پيشه کند.
12. مربي بايد بداند که اندرزها و درسهاي اخلاقي وقتي اثر نيکو دارد که متربي شخصاً پذيرا باشد؛ در غير اين صورت نه تنها بيفايده است، بلکه نتيجهاي وارونه به دنبال دارد.
13. کودک، بسياري از امور را که ديدني نيست از راه ديده مي آموزد، مثل صدق و صفاي دروني، شرافت نفساني، نجابت اخلاقي و وقار معنوي و اين آموزه هاي ناديدني و ناگفتني پايدارتر و عميقتر از امور ديدني است.
14. در تربيت ديني بايد پرورش حس مذهبي و تفکر ديني، مقدم بر اطلاعات و دانش ديني باشد؛ زيرا تربيت ديني يعني زيستن طبق معتقدات ديني و نه صرفاً دانستن و حفظ کردن اطلاعات ديني!
15. حد فراگيري مفاهيم تربيتي هر کودک را ظرفيت هوشي و انگيزشي او تعيين ميکند، لذا از تحميل و تراکم مفاهيم فراتر از ظرفيت او بايد پرهيز کرد.
16. کودکان بايد نسبت به نوع رفتارهايي که از آنان انتظار داريم، شناخت کافي داشته باشند؛ اين شناخت در ميدان مشاهده حاصل ميشود، پس مواظب رفتارهايمان باشيم.
17. تربيت هرگز در يک بُعد متمرکز نميگردد، بلکه همواره جنبه هاي عقلاني، عاطفي، اخلاقي، اجتماعي، جسمي، علمي و ... در جامعيت بخشيدن به آن دخالت دارند.
18. درونمايه هاي تربيت صحيح در طبيعت کودک وجود دارد و او بايد از طريق خوديابي، خودفهمي و خودرهبري، آنها را در تعامل با محيطي سالم کشف و تقويت نمايد.
منبع:www.hawzah.net