از جمله ويژگي هاي دور? جواني ، آرمان خواهي و عدالت جويي است . اين دو ويژگي ، جوان را به انتقاد از گفتار و کردار ديگران وادار مي نمايد . گفت و گو و نشست هاي گوناگون با جوانان ، اين شرايط را بيشتر فراهم مي کند تا در حالات و روحيات يک ديگر کنجکاوي و دقيق شوند و موشکافانه ، عيب هاي دوست خود را مورد توجه قرارداده و به صورت فعال و همه جانبه و با شور و نشاط و سرزندگي در صحنه ها حاضر شده و با صراحت ، اظهار نظر نمايند . هر چند بايد اين فرصت نقاديِ از ديگران را مغتنم شمرد و آن را يک حرکت اصلاح گرانه دانست و اين حق اجتماعي را براي هم? اقشار جامعه ، به ويژه جوانان قائل شد ، اما بايد مواظب لغرش گاه هاي پرخطر نيز بود تا انتقاد به انتقام يا عيب جويي و پرده دري تبديل نشود و نقش سازنده و تکاملي خود را ازدست ندهد . ميل به تنوع و داشتن آرزو هاي بي حساب ، تصويرهاي خيالي و آرمان خواهي ، همه و همه دست به دست هم داده و جوان را به هيجان مي آورد تا جايي که اين دوره از حيات بشري را سن زودرنجي و زود شکني معرفي کرده اند . اصولاً جوانان زود به هيجان مي آيندو با کنايه و اشاره و سخن ،اعتراض خود را نمايان مي سازند و در مواردي نيز ، ديگران را ناديده مي گيرند ؛ شايد گمان دارند از اين طريق هم بداند کجا و چگونه انتقاد کند و هم از نقد سازند? ديگران استقبال نمايد . انتقاد در لغت جوهري ، لغت شناس معروف ، مي نويسد : در هم هاي ناخالص را از مجموع? آن جدا کردن ، انتقاد در هم هاست و نقد کسي، به معناي مناقشه کردن با او دربار? چيزي است .1 در روزگار گذشته که معاملات مردم با سک? نقره انجام مي شد ، افرادي سرب را با نقره مخلوط نموده و به صورت پول رايج عرضه مي کردند . کسي که مي خواست نقد خود را خالص کند به صرّاف مراجعه ميکرد تا او را انتقاد نمايد .
در لغت عربي ، صرّافِ سکه شناس را منتقد و عمل جدا سازي اش را انتقاد مي گويند .2 حوز? نقد و انتقاد ، وسيع و فراگير است ، به همين دليل گفته يا نوشته و يا عمل ديگران را در بر مي گيرد .انتقاد و عيب جويي افراد با توجه به طرز به تفکر و نگرش مثبت يا منفي خود دربار? عمل کرد ديگران ،قضاوت هاي مختلفي دارند و عکس العمل هاي گوناگوني از خود بروز مي دهند : گروهي در مقابل خوبي واکنش مثبت نشان ميدهند و خوبان را تشويق مي کنند، ولي از بدکاران انتقاد نمي کنند تا مبادا دل آزرده شوند و از محبوبيتشان کاسته گردد ؛ اين افراد ، خود خواه ، محاظفه کار و منفعت طلب مي باشند . گروهي ديگر فقط به بدي ها توجه مي کنند و با عينک بدبيني اطرافيان را مي بينند و همواره در پي يافتن نقاط ضعف و ناديده گرفتن خوبي ها و نقاط مثبت ديگران هستند ؛ اين افراد به بيماري عيب جويي مبتلايند . گروه سوم که از سلامت فکر و پاکي دل برخوردارند ، خوبي ها و بدي ها را با هم مي بينند ؛ از مشاهد? کارهاي ناشايست ناراحت مي شوند و لب به انتقاد مي گشايند و کارهاي خوب ديگران را ستايش و تحسين مي کنند . عيب جويي و انتقاد ، در رديابي عيوب و ابراز آن به صاحب عيب ، مشترک اند ، ولي در دوچيز تفاوت دارند : 1 – هدف عيب جو ، آزار دهي و تخريب شخصيت ديگري است ، در حالي که غرض انتقادگر ، اصلاح و خدمت به ديگري است . 2 – انگيز? عيب جو ، حسادت ، انتقام جويي و خود محوري است ، ولي منشأ انتقاد نوع دوستي ، خير خواهي و مسئوليت پذيري است . از اين رو در اسلام ، انتقاد بار مثبت و عيب جويي ، بار منفي دارد و از صفات ناپسند و گناهان بزرگ شمرده شده است .
امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « پي گيري عيوب ديگران ، از قبيح ترين عيوب و بدترين گناهان است .»3 استاد مطهري در تفسير و تعريف نقد مي نويسد : قو? نقادي و انتقاد کردن ، به معناي عيب گرفتن نيست ؛ معناي انتقاد ، يکي شيء را در محک قرار دادن و به وسيل? محک زدن به آن ، سالم و ناسالم را تشخيص دادن است .4 هدف از نقد و انتقاد در نظام ارزشي اسلام ، پاره کردن و دريدن و ايجاد بدبيني در جامعه نيست ، بلکه ارج نهادن به کار مثبت ديگران و ياد آوري نقاط ضعف و قوّت در کنار هم مي باشد . سنجش و ارزيابي و بررسي همراه با عدل و انصاف و ديدن درد و ارائ? درمان ، در مفهوم نقد صحيح نهفته است . بنابراين توصيف ، انتقاد کردن – بر خلاف عيب جويي – کار آساني نيست . انتقاد و نصيحت انتقاد ونصيحت کردن از دو جهت متفاوت است :1 – هميشه انگيز? نصيحت ، خير خواهي و خدمت رساني است ، ولي انگيز? انتقاد ، گاهي ضرر رساندن به ديگري و تخريب چهر? اوست که از آن به انتقاد مخرّب ياد مي شود . 2 – زبان نصيحت ، مختلف است ؛ گاهي با انتقاد و در پاره اي موراد ، با تحسين و تأييد انجام مي گيرد . فلسف? انتقاد شايد اين سؤال در اذهان برخي رسوخ کند که چرا بايد از ديگران انتقاد کنيم ؟ مگر انسان به کمک عقل و خرد خود نمي تواند راه صحيح زندگي را برگزيند ؟ در پاسخ بايد گفت : در نهاد انسان ، در کنار عقل ، غريز? حب ذات نيز وجود دارد که گاهي منشأ انحراف در نگرش آدمي به خود مي شود ، به طوري که ممکن است در کسي عيبي باشد ولي از آن غافل گردد ، در حالي که همان عيب را در ديگري ديده و بر اساس آن قضاوت کرده است .
غريز? خود دوستي باعث مي شود انسان در مواردي اعمال خود را توجيه نمايد و يا به دليل تأثير پذيري از خانواده و اجتماع و منافع شخصي ، عقل کارايي خود را از دست بدهد ؛ در اين صورت بايد عقل ديگران را ضميم? عقل خود کند و از نقد وبررسي آنان استفاده نمايد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) مي فرمايد : « داناترين مردم کسي است که علم ديگران را به علم خود ضميمه نمايد .»5 يعني خود را عالم مطلق نداند و از علم و آموزه هاي ديگران و انتقادهاي بجاي آنان استفاده کند . انتقاد ، هم به انتقاد کننده سود مي رساند و هم به انتقاد شونده ، زيرا انتقاد شونده از اين طريق به عيب و کاستي هاي خود پي خواهد برد و در صدد جبران آن بر خواهد آمد و انتقاد کننده علاوه بر اين که به وظيف? الهي خود عمل کرده و در پيش گاه خداوند مأجور خواهد بود ، به طور غير مستقيم ازآن انتقاد ، خود نيز بهره مند خواهد شد ، زيرا اگر انتقاد در جامعه نهادينه گردد و به صورت فرهنگ در آيد ، هم? آحاد از محسّنات آن برخوردار مي شوند . جايگاه نقد و انتقاد در اسلام با توجه به نقشي که انتقاد در سازندگي فرد واجتماع دارد ، اسلام بر تذکر کاستي ها و نقد عمل ها به جاي آراستن عيوب و کتمان زشتي ها ، تأکيد ورزيده است . 1 – انتقاد ، يکي از حقوق واجب مسلمانان است .
امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايد :« از واجب ترين حقوق برادرت اين است که او را به خير متوجه کني و هيچ چيزي را که براي دنيا و آخرت او مفيد است ، از او پنهان نداري .»6 2 – خودداري از انتقاد ، يک نوع خيانت است . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که برادرش را در حال انجام عمل ناپسندي ببيند درحالي که مي تواند او را از اين کار باز دارد و سکوت کند و از او انتقاد نکند ، به او خيانت کرده است .»7 3 – انتقادگري و انتقاد پذيري ، از صفات مؤمنان است . رسول اکرم (صلي الله عليه و آله ) مي فرمايد « مؤمن آيين? برادر خويش است و بدي ها را از او دور مي سازد .»8 4 – انتقاد گر ، بهترين دوست ، و عيب پوش ، بدترين دوست است . امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد : « از پي کسي رو که تو را مي گرياند ، عيب را تذکر مي دهد و خير خواه توست و پيرو آن کس مباش که به ظاهر تو را مي خنداند و در باطن نسبت به تو غير صميمي است ، و بر خدا وارد مي شويد و از واقعيت ها آگاه مي گرديد .»9 در حديثي معروف از امام صادق (عليه السلام) مي خوانيم : « محبوب ترين افراد در نزد من کسي است که عيب مرا به من هديه کند .»10 امام علي (عليه السلام ) در اين حديث به پيروان خود گوشزد مي کند که راه دوست شدن با آن حضرت ، تملق و چاپلوسي نيست ، بلکه با اين که امام (عليه السلام) انساني معصوم و بي عيب است و نيازي به نقد ندارد ، کسي که به پندار خود عيبي مي بيند ، با تذکر و ياد آوري ، مراتب دوستي و صداقت خود رابه امام خويش نشان مي دهد . در گزينش واژ? برادر نيز رمز و رازي نهفته است . حضرت ازاين طريق مي خواهد به همگان بفهماند که با انتقاد گر نبايد برخوردي خصمانه داشت و او را دشمن خود انگاشت ، بلکه بايد او را به چشم يک دوست و بلکه به ديد? عزيزترين برادر نگريست .
نکت? ديگر در اين حديث ، به کارگيري واژ? هديه و سوغات است ، زيرا اولاً : گوياي اين حقيقت است که بازگو کردن عيب شخص به خود او ، بهترين خدمت به وي شمرده مي شود . ثانياً : همان طوري که در قبال اعطاي هديه ، بايد از هديه دهنده سپاس گزاري کرد ، در قبال انتقاد نيز هر انساني موظف است از انتقاد کنندگان خود تشکر و قدرداني نمايد . ثالثاً : انتقاد بايد از روي خير خواهي باشد تا عنوان هديه بر او منطبق گردد . اگر انتقاد به قصد تخريب باشد ، ديگر هديه نخواهد بود . 5 – استفاده از انتقاد در دستور کار مؤمن قرار دارد و بايد جزء برنامه هاي اجتناب نا پذير زندگي هر مسلماني قرار گيرد . امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايد : « کوشش کنيد چهار برنام? مشخص داشته باشيد : قسمتي براي مناجاب با خدا ، ساعتي براي امرار معاش ، قسمتي براي هم نشيني با برادراني که مورد اعتمادند و عيوبتان را خالصانه با زبان ابراز مي دارند و ساعتي را نيز به جلب لذايذ مشروع خود اختصاص دهيد .»11 اقسام انتقاد به طورکلي ، انتقاد به دو نوع سازنده و مخرّب تقسيم مي شود : الف ) انتقاد سازنده : انتقادي است که به انگيز? اصلاح ، رشد و تعالي جامعه و پالايش و زنگار زدايي از پيکر? عظيم اجتماع ، با اتخاذ روشي مناسب و شايسته در گفتار و کردار و ضمن احترام به شخصيت مخاطب ، انجام مي گيرد و درآن ، آداب تذکر و اندرز به طور کامل رعايت مي شود .
ب ) انتقاد مخرّب : دراين انتقاد ، تحريف و تخريب شخصيت ، جاي گزين تکميل گرديده و تحقير به جاي تکريم نشسته است و به انگيز? افساد و ايجاد اختلاف و تفرقه در جامعه و کاشتن بذر کينه و نفاق با روشي نامناسب صورت مي گيرد . براي تشخيص نقد سازنده ازمخرّب ، لازم است شيو? صحيح نقد بررسي شود . شيوه هاي نقد 1 – انتقاد مستقيم زباني : منتقد با احراز شرايط ، به طور مستقيم و شفاف ، نظر خود را ابراز مي دارد . امروزه بيشترين نوع انتقاد در جامعه به اين صورت انجام مي گيرد . در سير? پيشوايان نمونه هايي از انتقاد صحيح به چشم مي خورد . برخي از اصحاب در محضر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) مشغول صحبت بودند و دربار? يکي از مسلمانان سخناني مي گفتند . حضرت فرمود : همين که آن چه را در برادرتان هست بگوييد ، کافي است .12 2 – انتقاد غير مستقيم زباني : يکي از شيوه هاي انتقاد که بسيار کارساز است ولي متأسفانه کمتر از آن استفاده مي شود ، انتقاد به روش غير مستقيم مي باشد . قرآن مجيد و پيشوايان دين در ايجاد ارتباط با مخاطب و طرح آموزه هاي خود ، از اين روش سود مي جستند . بنا به فرمود? امام صادق (عليه السلام) ، قرآن به همين صورت نازل شده است و خطاب هاي قرآني گر چه به پيامبر (صلي الله عليه و آله) است اما در واقع به مؤمنان اشاره دارد . 3 – انتقاد غير زباني : گاهي انتقاد از طريق تغيير در چهره انجام مي گيرد . کاربرد اين نوع انتقاد ، زماني است که بين نقد کننده و نقد شونده رابطه اي بسيار صميمي وجود دارد و نقد شونده خود را نيازمند اين رابط? گرم مي داند .
برخورد پيامبر (صلي الله عليه و آله ) با دختر گرامي شان حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از همين نوع است . ايشان پس از بازگشت از سفري ، طبق معمول به ديدار حضرت فاطمه (سلام الله عليها) رفتند و بر خلاف هميشه ، پس از مکث کوتاهي ، خان? دخترش را ترک کردند . حضرت فاطمه (سلام الله عليها) متوجه پرده اي شد که به تازگي بر در خانه آويخته بود و حدس زد نگاه سرد رسول الله (صلي الله عليه و آله) به دليل آن باشد . از اين رو به سرعت پرده را همراه با پيامي به نزد پدر فرستاد . پيامبر (صلي الله عليه و آله) پس از شنيدن پيغام دختر بزرگورا خود فرمود : پدرت فداي تو باد ، و با خوش حالي بار ديگر به ديدار فاطمه (سلام الله عليها) آمدند .13 آداب انتقاد يک نقد خوب ، مفيد و سازنده بايد از اصول و آدابي پيروي کند ، زيرا در غير اين صورت ، نقد به معناي واقعي انجام نمي گيرد . بعضي از اين اصول عبارتند از : 1 – اعتدال در انتقاد : يکي از آداب نقد که گاهي مورد غفلت قرار مي گيرد ، ميانه روي در نقد است . براي رعايت اين نکته ،ابتدا بايستي ضرورت نقد را تشخيص داد و سپس از آن به طرز صحيح و منطقي استفاده کرد . گاهي لازم است چشم هاي خود را در برابر لغزش هاي احتمالي ديگران ببنديم تا شرم و حياي گناه کار حفظ شده و جسور نگردد .
بنابراين والدين و مربيان نبايد به طور دائم از نسل جوان انتقاد کنند ، زيرا روح و روان آنها از اعتراضات بيش از حد ، مکدّر مي شود و حالت تدافعي مي گيرد . 2 – انتقاد در خلوت : هر چه انتقاد صميمي تر و در خلوت و خودماني باشد ، مؤثر تر است و از کينه توزي و لجاجت پيش گيري مي کند . امام حسن عسکري (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که برادر خود را در پنهاني موعظه کند ، او را زيبا ساخته و کسي که آشکارا به وي اندرز دهد ، باعث زشتي او گرديده است .»14 3 – انتقاد از عمل نه عامل: در انتقاد سازنده ، عمل نادرست مورد نقد و ارزيابي قرار مي گيرد اما حرمت افراد محفوظ مي ماند . گاهي بايد حساب عمل را از عامل ( انجام دهنده ) جدا کرد . پس نمي توان به دليل خوب و مؤمن بودن يک شخص ، هم? اعمال او را تأييد کرد و نمي توان به دليل يک عمل ناشايست، شخصيت کسي را زير سؤال برد . امام صادق (عليه السلام) ضمن احترام به شقراني که از دوستان اهل بيت بود ولي متأسفانه شراب مي نوشيد ، آهسته و به طور غير مستقم از عملش انتقاد کرد و فرمود : عمل خوب ازهر کس که باشد خوب است و از تو خوب تر ، زيرا به ما وابسته اي و عمل بد از هر کس سرزند ، بد است و از تو بدتر ، زيرا منسوب به ما هستي .15
4 – رعايت ادب در انتقاد : انتقاد سازنده همواره با رعايت امنيت روحي و شخصيت اجتماعي ديگران است . اگر انتقاد با مهر و محبت آميخته نباشد ، طرف مقابل را به واکنش وادار مي کند ، چرا که انسان به حکم خود دوستي ، از خود دفاع ميکند و اجازه نمي دهد به شخصيت او خدشه اي وارد شود . اين موضوع بايد با دقت انجام گيرد ، به ويژه کساني که با نسل جوان سرو کار دارند بايد به اين نکته توجه داشته باشند که معمولاً جوان از نصيحت مستقيم و صريح ، گريزان است ، زيرا آن را با هويت طلبي و استقلال خواهي در تضاد مي بيند . اسلام در حُسن برخورد و مهر ورزي با مردم در هم? زمينه ها و از جمله « انتقاد » تأکيد ورزيده است . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که با ديگران به رفق و مدارا عمل کند به خواسته اي که از آنان دارد ، دست مي يابد .»16 بنابراين انتقاد کننده ، بايد فرصت کافي را براي اظهار نظر و گفت وگو در فضايي مملوّ از صميميت فراهم نمايد و از هنر خوب شنيدن استفاده کند و با وقار و متانت سخن بگويد . قرآن مجيد از پيامبرش موسي (عليه السلام) مي خواهد فرعون را با نرم خويي به خدا پرستي دعوت نمايد .17 موسيا در پيش فرعون زمن – نرم بايد گفت قولاً ليّنا – آب اگر در روغن جوشان کني – ديگران و ديگ را ويران کني18 5 – انتقاد غير مستقيم : براي آن که انتقاد به خود دوستي اشخاص آسيب نرساند و آنان را به مقاومت وادار نکند ، چه بسا لازم باشد از روش غير مستقيم استفاده کرد و کلماتي ملايم به کار برد . عباراتي چون : آيا بهتر نبود ؟ آيا صلاح مي داني ؟ ميزان تأثير گذاري نقد را مضاعف کرده ، مجال انتقاد از بزرگ ترها را براي جوان نيز فراهم مي کند . برخي استفاده از ايما و اشاره را در مراحل اولي? انتقاد بهتر و آبرومند تر مي دانند . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « لغزش شخص عاقل را با کنايه تذکر دادن براي او از ملامت صريح ، دردناک تر است .»19
نمون? جالب و بسيار مؤثر تذکر غير مستقيم و در قالب کنايه را درسير? امام کاظم (عليه السلام) مي توان ملاحظه کرد . روزي آن حضرت از کوچه اي مي گذشتند . صداي ساز و آواز خانه اي بلند بود . امام (عليه السلام) از کنيزي که براي کاري از آن خانه بيرون آمده بود پرسيدند : صاحب خانه ،بنده است يا آزاد ؟ کنيز جواب داد : آزاد است . فرمودند : اگر بنده بود ، اين بساط را پهن نمي کرد . صاحب خانه تا ماجرا را از کنيز شيند ، پابرهنه در ميان کوچه ها به دنبال حضرت دويد و نزد او توبه کردو به افتخار آن روزي که با پاي برهنه در پي حضرت دويد و به شرف توبه نايل آمد ، تا آخر عمر کفش به پا نکرد و به « بشر حافي » ( پابرهنه ) مشهور گشت .20 6 – بي طرفي در انتقاد : يکي از شرايط انتقاد سازنده ، بي طرفانه بودن و رعايت انصاف و جوان مردي در انتقاد است . کسي که مغرضانه انتقاد کند و ملاک او دوستي و دشمني باشد ، قطعاً در انتقاد خويش حُسن نيت ندارد و از واقع بيني فاصله گرفته است ، که گفته اند : « حبّ الشي يُعمي و يُعصم ؛ محبت به چيزي ، انسان را کور و کر مي کند و نمي گذارد عيب هاي آن را ببيند و يا بشنود ». چون غرض آمد هنر پوشيده شد – صد حجاب از دل به سوي ديده شد21 – دوستي يا دشمني با شخص ، گروه و يا حزب نبايد موجب ناديده گرفتن اصل بي طرفي در انتقاد شود .
اگر فردي با ديد? دشمني به کسي نگاه کند ، چه بسا صفات خوب و پسنديد? وي در نظرش بد مي آيد و بر اساس آن انتقاد نمايد . امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد : هرگاه دنيا به کسي روي آورد ، نيکويي ها و کارهاي خوب ديگران را هم به او نسبت مي دهند و زماني که دنيا به کسي پشت کرد و مردم از کسي روي گردان شدند خوبي هاي او را نيز ناديده مي انگارند .22 سعدي مي گويد : کسي به ديد? انکار اگر نگاه کند – نشان صورت يوسف دهد به ناخوبي – متأسفانه در جامعه ما شاهد انتقادهايي در عرص? سياست هستيم که خالي از حب و بغض نيست و از روي انصاف و با رعايت بي طرفي انجام نمي گيرد و همين امر جايگاه رفيع انتقاد را تنزل داده است . انتقادهاي برخاسته از حسادت و غرض ورزي ، نه تنها مشکلي را نمي گشايد ، بلکه بر بحران و چالش در جامعه مي افزايد . انسان کينه توز نمي تواند به انتقاد صحيح دست يابد . در روايت مي خوانيم : « النصيحه من الحاسد محال ؛23 نقد و نصيحت از حسود ، ممکن نيست ». اگر ديو کينه توزي به جاي مهرورزي بنشيند ، پرده اي تار در پيش چشم آدمي ايجاد مي کند بين او و حقيقت فرسنگ ها فاصله مي اندازد و نگاهش را نگاهي دشمنانه مي نمايد . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « از جدل و بگو مگوهاي بي حاصل و دشمني بپرهيزيد که اين دو ، ماي? بيماري دل ها و زمينه ساز نفاق در ميان مؤمنان است .»24 با اين بيان معلوم مي شود که نقد صحيح و خير خواهانه ، در گرو تزکي? نفس ، خروج از منيّت ها و خود خواهي ها و برخورداري از ملک? تقوا و مالکيت نفس است . 7 – فراهم کردن زمين? انتقاد : انتقاد ابتدايي به خود خواهي افراد ضربه مي زند و زمين? دشمني را ايجاد مي کند ، زيرا نفس انتقاد ، تلخ و ناخوش آيند است ، پس بايد با تمهيد مقدماتي ، از تلخي آن کاست . اگر انتقاد با بيان يکي از صفات مثبت آغاز شود ، اطمينان و اعتماد انتقاد شونده جلب خواهد شد . به کار گيري اين روش ، موجب پذيرش انتقاد و مقاومت کمتر مخاطب مي شود و تلخي انتقاد با شيريني تعريف وتمجيد ، جبران مي گردد .
اگر از ابتدا به دروغ گو بگوييد کار شما خلاف است ، نمي پذيرد ؛ اما اگر زمين? آن را فراهم کرديد و مثلاً گفتيد : اگر شخصي به شما دروغ بگويد آيا ناراحت نمي شويد ؟ قطعاً پاسخ مثبت خواهد داد . بعد از اين پاسخ ، شما مي توانيد او را از دروغ گفتن باز داريد . 8 – در نظر گرفتن وضعيت روحي و رواني : انسان به هنگام انتقاد کردن از کسي بايد ببيند او در چه وضعي قرار دارد ؛ اگر عصباني است ، انتقاد کردن صحيح نيست ؛ بلکه ابتدا بايد با او صحبت کند و از جهات مختلف عاطفي بر او مسلط شود و درآخر به نصيحت کردن بپردازد . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « دل ها ، براي مواقع نصيحت ، روي آوردن و پشت کردن دارند ؛ پس در مواقع پذيرش ، آنها را در يابيد .»25 از اين سخن بر مي آيد که تا آمادگي روحي نباشد پند و اندرز اثري ندارد . از طرف ديگر ، انتقاد کننده خود بايد تعادل روحي داشته باشد . کسي که در حال خشم و عصبانيت انتقاد مي کند چه بسا براي آرامش دل خود دست به اين کار مي زند و قصد اصلاح ندارد ، زيرا در اين حالت ، عقل کارايي خود را از دست مي دهد و انتقاد انسان منطقي و تأثير گذار نخواهد بود . 9- با زبان طرف انتقاد کردن : هدف از انتقاد ، فضل فروشي و يا خود نمايي نيست ، بلکه اصلاح افراد و جامعه است . پس بايد طوري سخن گفت که روشن ، گويا و مؤثر باشد .
بدين منظور بايد ميزان درک مخاطب را محاسبه کرد و با زبان او و متناسب با درک و فهم وي انتقاد کرد . 10 – انتقاد و همکاري : بعضي افراد فقط از لغزش ديگران انتقاد مي کنند ولي براي کمک کردن و رفع کاستي ها ، کوچک ترين قدمي را بر نمي دارند ؛ در حالي که در سير? معصومين (عليهم السلام) مي بينيم چه بسا به گناه کار کمک مي کردند و پس از آن به نهي از منکر و انتقاد مي پرداختند . شقراني مي گويد : منصوردوانيقي به مردم هديه مي داد ، من سرگشته و متحير باقي مانده بودم که چه کسي را واسط? خود قرار دهم تا نزد خليفه مرا معرفي کرده ، براي گرفتن جايزه وساطت کند . در اين هنگام امام صادق (عليه السلام) را ديدم ، به محضر حضرتش شتافتم و گفتم : من غلام شما شقراني هستم . حضرت به من خوش آمد گفت . من حاجت خود را با وي در ميان گذاشتم . حضرت از مرکب پياده شد ، به سراي خليفه رفت و اندکي بعد بيرون آمد و جايزه ام را در دامانم ريخت و بلافاصله از من که به شراب خواري آلوده بودم ، انتقاد کرد .26 شرايط انتقاد تأثير مثبت و منفي بسياري از امور ، به چگونگي انجام آنها بستگي دارد . اگر انتقاد با شرايط خاص و با استفاده از مکانيسم مناسب انجام گيرد ، سازنده و رشد دهنده خواهد بود . بدين منظور بايد شرايطي را در نظر گرفت وبر اساس آن عمل کرد .
بعضي از اين شرايط عبارت اند از : 1 – شناخت : نخستين شرط براي انتقاد سازنده ، آگاهي منتقد از منع قانوني يا قبح اخلاقي مطلب مورد انتقاد مي باشد . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که بدون شناخت به انجام عملي دست زند ، مانند رونده اي است که مسير اشتباهي را مي پيمايد و شتاب بيشتر ، فقط او را از مقصد دور تر مي کند .»27 گاهي انسان بدون آن که سخنش را بشناسد و يا از عمل شخص مطلع باشد ، زبان به انتقاد مي گشايد و سپس به نادرستي آن پي مي برد و نزد او شرمنده مي شود . روزي محمد بن منکدر امام باقر (عليه السلام) را در آفتاب سوزان مشاهده مي کند که مشغول کشاورزي است . او به گمان خود زبان به انتقاد گشود و پس از عرض سلام به آن حضرت گفت : آيا شايسته يکي از بزرگان قريش است که در اين هواي گرم در پي دنيا باشد ؟ چگونه خواهي بود ، اگر در اين حالت مرگت فرا رسد ؟ حضرت فرمود : به خدا قسم ، اگر در اين حال بميرم در حين انجام طاعتي از طاعات خداوند جان سپرده ام . محمد بن منکدر گويد: مي خواستم شما را نصيحت کنم ، شما مرا موعظه کردي .28
2 – انتقاد از خود پيش از ديگران : آدمي در گام نخست بايد به نقد خويش بپردازد و سپس ازکار ديگران انتقاد کند تا شامل اين آي? شريف نشود که فرموده است : « يا ايها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون ؛29 اي مؤمنان ! چرا چيزي مي گوييد که بدان عمل نمي کنيد .» انتقاد در صورتي تأثيردارد که با عمل گوينده تأکيد شود ؛ يعني گوينده خود به آن چه مي گويد عمل نمايد ، بلکه پيش از گفتن ، خود به آن عامل باشد . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « اي مردم ! سوگند به خدا ، من شما را به هيچ طاعتي وادار نمي کنم ، مگر آن که پيش از آن ، خود به آن عمل کرده ام و شما را از معصيتي باز نمي دارم ، جز آن که پيش از آن ، ترک نموده ام .»30 استاد مطهري (ره) مي گويد : « هيچ چيز بشر را بيشتر از عمل تحت تأثير قرار نمي دهد . شما مي بينيد مردم از انبيا و اوليا زياد پيروي مي کنند ولي از حکما و فلاسفه آن قدرها پيروي نمي کنند ، چرا ؟ براي اين که فلاسفه فقط مي گويند ، فقط مکتب دارند ، فقط تئوري مي دهند ... ، ولي انبيا و اوليا تنها تئوري و فرضيه ندارند ، عمل مي کنند . حتي اين طور نيست که اول بگويند بعد عمل کنند ؛ اول عمل مي کنند و بعد مي گويند . وقتي انسان بعد از آن که خودش عمل کرد ، گفت ، آن گفته ، اثرش چندين برابر است .»31 3 – احتمال تأثير : انتقاد در صورتي لازم و مفيد است که انسان بداند حرف او تأثير دارد . بنابراين اين موضوعي که از توان افراد خارج است ، تذکر آن هم بي تأثير خواهد بود . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « سزاوار نيست مؤمن خود را خوار و ذليل کند . سؤال شد : مؤمن چگونه خود را خوار مي کند ؟ حضرت فرمود : در موضوعي که توان آن را ندارد دخالت کند ومتعرّض آن شود .»32 4 – توجه به زمان و مکان : نقادي ، فن وهنري است که با هوش مندي بايد اجرا شود . انتقاد کردن هميشه و در هر حال مطلوب نيست .
هر سخن جايي و هر نکته مقامي دارد . گاهي سکوت کردن بر انتقاد کردن ترجيح دارد و گاهي بر عکس ، چه بسا در برهه اي از زمان ، سخني را به عنوان انتقاد بتوان گفت که همان سخن در شرايط ديگر روا نباشد . گاهي اوقات دشمن از انتقاد ما سود مي جويد و از آن بهر? تبليغاتي مي برد ؛ در اين گونه موارد بايد از انتقاد کردن در مجامع عمومي پرهيز کرد تا بازتاب منفي کمتر داشته باشد . مرزهاي انتقاد : همان طور که اسلام به حق نصيحت ، انتقاد ، تحقيق و تفحص اصرار مي ورزد ، از حفظ کرامت انساني و مصلحت عمومي نيز دفاع مي نمايد . از اين رو براي نقد و انتقاد ، مرزهاي مشخصي را تعيين کرده است تا هيچ فردي به گمان آزادي انتقاد ، حرمت شکني نکند و جامعه را به بي نظمي و هرج و مرج نکشاند . البته اين امراختصاص به اسلام ندارد ؛ دموکراتيک ترين کشورها نيز براي آزادي بيان و نقد چارچوبي تعريف کرده اند . بحث و تحقيق نظري را بايد از منطق? ممنوع مخالفت هاي عملي تفکيک نمود . انتقاد تا جايي صحيح است که به توطئه و فتنه انگيزي منجر نشود و اصل نظام اسلامي را زير سؤال نبرد . امام خميني (ره) مي گويد : « انتقاد ، غير از توطئه است . لحن انتقاد فرق دارد ... اين لحن ، آزاد نيست ، توطئه آزاد نيست ؛ انتقاد آزاد است .»33 مرز شکني در انتقاد و ناديده انگاشتن خط قرمز ها که قانون اساسي ، رهبري نظام ، امنيت و وحدت ملي ، از جمل? آنهاست .
با فلسف? انتقاد که اصلاح امور است ، منافات دارد . امام علي (عليه السلام) در بسياري از موارد که تشخيص مي داد انتقاد از روي صدق و خير خواهي است و يا شخص معترض بر اثر جهل و غفلت و کوته نظري ، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است ، تلاش مي کرد نخست سخن او را بشنود و آن گاه با بياني متين ، به اقناع وي بپردازد ، اما در پاره اي از اعتراضات که بوي احساسات و تضعيف پايه هاي حکومت اسلامي بود ، نه تنها به انتقاد او توجهي نمي کرد بلکه با لحني شديد ، او را سر جاي خود مي نشاند و از کرد? خود پشيمان مي ساخت . از اين رو به « برج بن مُسَهّر طائي » که شعار « لا حکم الا الله » سرداد ، فرمود : خاموش شو ! خدا تو را زشت گرداند ! به خدا سوگند ، تو وقتي که حق به ميدان آمد وظاهر شد ، شخصي فرومايه و ضعيف بودي و صدايت پنهان بود ، اما همين که باطل سر بر کشيد ، مانند شاخ بز آشکار شدي .34 نقد پذيري به همان ميزان که نقد و نقادي ماي? کمال و رشد افراد و جامعه است ، نقد پذيري نيز زمينه ساز بسياري ازاصلاحات و پايان بخشيدن به کشمکش ها مي باشد . پذيرش نقد ، نشان? شخصيت و خاک ساري وترازي براي شناخت انسان هاي با انصاف و واقع نگر است . تلخي نخستين نقد ، با برآيند شيرين آن ، از ميان مي رود . امام جواد (عليه السلام) در ضمن شمارش نيازمندي هاي هميشگي مؤمنان مي فرمايد : « مؤمن ، نقد و نصيحت را مي پذيرد .»35 امام سجاد (عليه السلام) نيز مي فرمايد : « حق نصيحت کننده آن است که با او نرم رفتار کني و به سخنان او گوش فرا دهي . اگر سخن وي درست بود ، خداي را سپاس گويي و اگر سخن او نادرست بود ، با او مهربان باشي .»36
نقد ناپذيري ، نشان? نوعي غرور و تکبر است که منشأ آن خود خواهي ، خود برتر بيني و يا خود مطلق انگاري انسان است . از اين رو گاهي ناب ترين نقدها بر دل هاي غبار گرفته ، اثر نمي بخشد ، زيرا گاهي انسان به دليل حب نفس حاضر نيست خود را داراي عيب ونقص بداند ، به همين دليل نه تنها از نقد استقبال نمي کند بلکه نقد ديگران را برغرض ورزي حمل مي نمايد و ناقد خود را دشمن مي انگارد ؛ ولي غافل از آن است که : آينه چون عيب تو بنمود راست – خود شکن آيينه شکستن خطاست – به طور کلي جحود فکري ، سنت گرايي ، خود محوري و رذايل اخلاقي ، مانع پذيرش انتقاد مي گردد . پس از نقد پذيري در گرو تهذيب نفس و اصلاح درون است . انتقاد پذيري در سير? پيشوايان امام علي (عليه السلام) با وجود برخورداري از عصمت ، خود را از نقد بي نياز نمي دانست و مردم را به انتقاد از عمل کرد خود فرا مي خواند و مي فرمود : « با خير خواهي خالصانه و سالم ، مرا از هرگونه شک و ترديد ، ياري کنيد .»37 در جايي ديگر فرمود : « از گفتن حق يا رأي زدن در عدالت باز نايستيد ، زيرا من برتر نيستم از اين که خطا کنم و ازآن در کار خويش ايمن نمي باشم ، مگر آن که خدا از نفس من کفايت کند .»38 برخي به دليل عدم دقت در مضمون اين کلام ، آن را حمل بر اعتراف آن حضرت به امکان وقوع خطا و اشتباه در روش خود کرده اند ،39 در حالي که مقصود امام (عليه السلام) نفي مقام فوق بشري است ، نه نفي عصمت . شايد بعضي تصور کنند که امام (عليه السلام) در کلام خود شکسته نفسي کرده ، در صورتي که چنين نيست، امام با اين جمله ، در صدد بيان يک اصل و حقيقت مهم است و آن اين که : هيچ شخصي – گر چه معصوم باشد – نبايد خود را بي نياز از نقد بداند .
آن حضرت از کارگزاران خود نيز مي خواهد که زمين? انتقاد را فراهم نمايد و جوّ رعب و وحشت را از ميان بردارند تا مردم بتوانند به راحتي مطالب خو را مطرح سازند . امام علي (عليه السلام) در نام? خود خطاب به مالک اشتر فرمود : « براي مراجعان ، مجلس عمومي تشکيل ده و درهاي آن رابر روي هيچ کس نبند و در مقابل خداوندي که تو را آفريده تواضع کن و لشکريان و محافظان را از اين مجلس دور ساز تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ، سخنان خود را با تو بگويد ، زيرا بارها از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم که مي فرمود : ملتي که با صراحت حق ضعيفان را از زورمندان نگيرد ، هرگز پاک و پاکيزه نمي شود و روي سعادت نمي بيند .»40 اين شيو? حکومت داري را با روش هاي حاکماني مقايسه کنيد که فاقد پشتوان? حمايت هاي مردمي اند و ببينيد تفاوت از کجا تا کجاست . حکومت هاي بدون پشتوانه هميشه از نقد و انتقاد گريزانند ؛ چنان که در تاريخ نو شته اند : عثمان ، عبدالله بن مسعود را به دليل اعتراض به حيف و ميل اموال عمومي ، به مدينه احضار کرد و با او چنان برخورد کرد که استخوان پهلويش شکست و او را ممنوع الخروج نمود .41 و يا عمار ياسر که به دليل انتقاد از کارهاي نارواي حاکم ، از سوي وي مورد ضرب و شتم قرار گرفت .42 ابوسعيد خدري مي گويد : مردي بيابان گرد که از پيامبر (صلي الله عليه و آله ) طلب کار بود خدمت آن حضرت رسيد و از وي خواست بده کاري اش را بپردازد و بر خواسته اش بسيار اصرار کرد و با شدت گفت : رهايت نمي کنم تا پولم را بپردازي . اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) او را از اين برخورد زشت نهي کرده و گفتند : واي بر تو ؟ مي داني با چه کسي سخن مي گويي ؟ مرد گفت : حق خود را مي خواهم . پيامبر( صلي الله عليه و آله) به اصحاب فرمود : چرا صاحب حق را ياري نمي کنيد ؟ سپس کسي را نزد خوله ، دختر قيس ، فرستاد و فرمود : به خوله بگو : اگر خرما داري به ما قرض ده تا فصل خرما برسد و خرماي تو را بازگردانيم. خوله پذيرفت و مقداري خرما به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) داد . آن حضرت نيز آن را به مرد بيابان گرد داد و او را به غذا دعوت کرد. آن مرد گفت : حق مرا به طور کامل پرداختي ، خداوند حقت را به طور کامل بپردازد . پيامبر(صلي الله عليه و آله) با ابراز خوشحالي از برخورد شجاعان? آن مرد براي دريافت طلب خويش فرمود : اينان برگزيدگان امت من هستند . امتي که فرد ضعيف در آن نتواند حق خودش را بدون لکنت زبان باز پس گيرد ، هرگز به پاکي نخواهد رسيد .43
آسيب شناسي انتقاد هر پديد? مثبتي در معرض آفت و خطرقرار دارد و انتقاد نيز از اين قاعده مستثنا نيست . اگر از انتقاد به شکل غير صحيح استفاده شود و يا از مسير اصلي منحرف گردد ، کارآيي خود را از دست داده و به عنصري منفي ، مخرّب و ويران گر مبدل خواهد شد . اگر باغباني ، در تهي? بذر و آب و کود اهتمام ورزد ولي به آفت ها توجه نکند ، محصول خود را از دست خواهد داد .پس شناخت جنبه هاي منفيِ انتقاد کمتر از شناخت جنبه هاي مثبت آن نيست . اين آفت ها بعضي به انتقاد گري آسيب مي رسانند و بعضي به انتقاد پذيري ، که ما در اين جا آنها را به صورت کلي مي آوريم . مهم ترين آفات انتقاد سالم عبارت اند از : 1 – سخت گيري در انتقاد : استفاده از روش هاي دستوري و آمرانه در انتقاد ، با فلسف? آن منافات دارد و با عث دل زدگي ، نفرت و بي توجهي افراد مي شود . سبک و شيو? هدايت قرآن ، پرهيز از اکراه و اجبار است . قرآن مجيد پيامبر (صلي الله عليه و آله) را فقط تذکر دهنده مي داند ، نه سلطه گر : « لست عليهم بمصيطر » .44 سخت گيري و تحمل در منطق پيامبر (صلي الله عليه و آله) راه نداشت بلکه با رفق و مدارا به وظيف? خود مي پرداخت و مي فرمود : خداوند مرا مبلّغ فرستاده است ، نه آزار دهنده و سخت گير .45
آن حضرت به ياران خود نيز توصيه مي کرد : « بر مردم آسان بگيريد و سخت مگيريد و نويد دهنده باشيد و درآنان نفرت ايجاد نکنيد .»46 البته سخن فوق به معناي تسامح و تساهل و بي توجهي به امور مسلمانان نيست ، چرا که در مطالب پيش گفته ، انتقاد و ابلاغ سخن حق را از جلمه وظايف ديني و انساني آحاد جامعه دانستيم و غفلت از آن را تضييع حقوق ديگران قلمداد کرديم . پس در عين حال که وظيف? الهي حکم مي کند انسان از لغزش ها بي تفاوت نگذرد بايد به انتخاب و اختيار ديگران احترام قائل شود وآن را تخطئه نکند . در تاريخ آمده است که وقتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) معاذ بن جبل را براي دعوت و تبليغ مردم به يمن فرستاد به او چنين توصيه کرد : تو براي تبليغ اسلام مي روي و اساس کارت بايد تبشير و مژده و ترغيب باشد کاري بکن که مردم مزاياي اسلام را درک کرده و از روي ميل و رغبت به اسلام گرايش پيدا کنند . البته پيامبر(صلي الله عليه و آله) به او نفرمود : انذار نکن ، چون انذار جزء دستورات قرآن است . نکته اي که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به آن اشاره کرد اين بود که « بشّر و لا تنفّر » کاري نکن که مردم را از اسلام فراري دهي و متنفر کني .47 2 – به کارگيري الفاظ تند در انتقاد : تحقير و اهانت ، با عزت و کرامت انسان برخوردمستقيم دارد و از نظر اسلام عملي مذموم و ناشايست است ؛ هر چند به لباس انتقاد زينت داده شده باشد .
تحقير چه به صورت تمسخر ، چه به شکل ملامت و سرزنش و چه به شيو? عيب جويي ، به جاي اصلاح ، افساد مي کند و به عاملي ضد تربيتي تبديل مي شود . استاد مطهري مي گويد : « در بسياري از موارد ، ملامت زياد ، بيشتر نفرت ايجاد مي کند ؛ مثلاً خيلي افراد در تربيت فرزندان اين اشتباه را مرتکب مي شوند . دائماً بچه را ملامت مي کنند و سرکوفت مي زنند : اي خاک بر سرت! فلان بچه هم ، هم سن توست ، ببين چطور پيش رفته ، تو خيلي بي عرضه و نالايق هستي ؟! خيال مي کنند با اين ملامتها غيرت بچه تحريک مي شود ، در صورتي که در اين موارد ، اگر ملامت از حدش بگذرد ، عکس العمل خلاف ايجاد مي کند . روح او حالت انقباض و فرار پيدا مي کند و او از نظر روحي بيمار مي شود و به دنبال آن کار هم محال است که برود .»48 در انتقاد ، « چگونه گفتن » بر « اصل گفتن » مقدم است ، به ويژه کساني که با نسل جوان سر وکار دارند بايد به اين نکته توجه داشته باشند که اولاً : آنها احتياج به همدلي و بيان مهر آميز دارند و ثانياً : تجارب کافي در تحولات زندگي ندارند و انتظار دارند که افراد بزرگ تر آنان را احترام کنند ؛ از اين رو انتقاد از آنان بايد به گونه اي باشد که برانگيزاننده و شور آفرين باشد ، نه همراه با عتاب و به صورت خشک و خشن . امام علي (عليه السلام)مي فرمايد : « به مردم سخناني نگو که دوست نداري همان را به تو بگويند .»49 3 – شتاب زدگي در انتقاد : شتاب در تصميم ها و از جمله انتقاد ، ضريب خطا را بالا مي برد و انسان را از هدف دور مي سازد . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « از شتاب زدگي پرهيز کن که با خطا و بدي همراه است .»50 چه بسا افراد عجول و ناآگاه پيش خود چيزهاي مباح را گناه تلقي کرده و با نصيحت کردن ، ديگران را نيز از آن منع مي کنند و يا عمل روايي را ناروا مي پندارند و اشخاص را مورد انتقاد قرار مي دهند ؛ در حالي که با کمي درنگ وا نديشه مي توانستند حقيقت را بشناسند .
پي نوشت ها :
1. صحاح اللغه ، ماد? ن.ق. د .
2. محمد تقي فلسفي ، اخلاق ، ج 1 ، ص 357 .
3. غرر الحکم و دررالکلم ، ج 3 ، ص 318 .
4. اسلام و مقتضيات زمان ، ج 1 ، ص 285 .
5. شيخ صدوق ، خصال ، ج 1 ، ص 5 .
6. بحا رالانوار ، ج 78 ، ص 332 .
7. همان ، ج71، ص 413 .
8. وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 210 .
9. همان ، ج 1 ، ص 413 .
10. همان ، ج 8 ،ص 413 .
11. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 312 .
12. ميزان الحکمه ، ج 7 ، ص 348 .
13. بحار الانوار ، ج 39 ، ص 20 .
14. تحف العقول ، ص 489 .
15. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 349 .
16. سفينه البحار ، ج 1 ، ماد? ر.ف.ق.
17. طه(20) آي? 44 .
18. مثنوي معنوي ، دفتر چهارم ، بيت 3816 – 3815 .
19. غررالحکم و درر الکلم ، ج 3 ، ص 285 .
20. مرتضي مطهري ، داستان و راستان ، ج 1 ، ص 149 .
21. مثنوي معنوي ، دفتر اول ، بيت 335 .
22. نهج البلاغه ، قصار8 .
23. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 194 .
24. اصول کافي ، ج 2 ، ص 300 .
25. نهج البلاغه ، قصار ، 184 .
26. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 350 .
27. وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 24 .
28. بحارالانوار ، ج 46 ، ص 287 .
29. صف(61) آي? 2 .
30. نهج البلاغه ، خطب? 17 .
31. حماس? حسيني ، ج 2 ، ص 106 .
32. وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 425 .
33. صحيف? نور ، ج 17 ، ص 267 .
34. نهج البلاغه ، خطب? 183 .
35. تحف العقول ، ج 1 ، ص 337 .
36. ميزان الحکمه ، ج 10 ، ص 57 .
37. نهج البلاغه ، خطب? 117 .
38. همان ، خطب? 207 .
39. ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه ، ج 11 ، ص 107 .
40. نهج البلاغه ، نام? 53 .
41. علامه اميني ، الغدير ف ج 9 ، ص 3و4 .
42. همان ، ص 6 .
43. حياه الصحابه ، ج 2 ، ص 158 .
44. غاشيه (88) آي? 21و22 .
45. کنز العمال ، ج 3 ، ص 33 .
46. همان ، ص 37 .
47. برداشت از : مرتضي مطهري ، سيري در سير? نبوي ، ص 209 .
48. سير? نبوي ، ص 216 .
49. نهج البلاغه ، نام? 31 .
50. غرر الحکم و درر الکلم ، ج 2 ، ص 295 .