جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جوان و انتقاد
-(1 Body) 
جوان و انتقاد
Visitor 499
Category: دنياي فن آوري
از جمله ويژگي هاي دور? جواني ، آرمان خواهي و عدالت جويي است . اين دو ويژگي ، جوان را به انتقاد از گفتار و کردار ديگران وادار مي نمايد . گفت و گو و نشست هاي گوناگون با جوانان ، اين شرايط را بيشتر فراهم مي کند تا در حالات و روحيات يک ديگر کنجکاوي و دقيق شوند و موشکافانه ، عيب هاي دوست خود را مورد توجه قرارداده و به صورت فعال و همه جانبه و با شور و نشاط و سرزندگي در صحنه ها حاضر شده و با صراحت ، اظهار نظر نمايند . هر چند بايد اين فرصت نقاديِ از ديگران را مغتنم شمرد و آن را يک حرکت اصلاح گرانه دانست و اين حق اجتماعي را براي هم? اقشار جامعه ، به ويژه جوانان قائل شد ، اما بايد مواظب لغرش گاه هاي پرخطر نيز بود تا انتقاد به انتقام يا عيب جويي و پرده دري تبديل نشود و نقش سازنده و تکاملي خود را ازدست ندهد . ميل به تنوع و داشتن آرزو هاي بي حساب ، تصويرهاي خيالي و آرمان خواهي ، همه و همه دست به دست هم داده و جوان را به هيجان مي آورد تا جايي که اين دوره از حيات بشري را سن زودرنجي و زود شکني معرفي کرده اند . اصولاً جوانان زود به هيجان مي آيندو با کنايه و اشاره و سخن ،اعتراض خود را نمايان مي سازند و در مواردي نيز ، ديگران را ناديده مي گيرند ؛ شايد گمان دارند از اين طريق هم بداند کجا و چگونه انتقاد کند و هم از نقد سازند? ديگران استقبال نمايد . انتقاد در لغت جوهري ، لغت شناس معروف ، مي نويسد : در هم هاي ناخالص را از مجموع? آن جدا کردن ، انتقاد در هم هاست و نقد کسي، به معناي مناقشه کردن با او دربار? چيزي است .1 در روزگار گذشته که معاملات مردم با سک? نقره انجام مي شد ، افرادي سرب را با نقره مخلوط نموده و به صورت پول رايج عرضه مي کردند . کسي که مي خواست نقد خود را خالص کند به صرّاف مراجعه ميکرد تا او را انتقاد نمايد .
در لغت عربي ، صرّافِ سکه شناس را منتقد و عمل جدا سازي اش را انتقاد مي گويند .2 حوز? نقد و انتقاد ، وسيع و فراگير است ، به همين دليل گفته يا نوشته و يا عمل ديگران را در بر مي گيرد .انتقاد و عيب جويي افراد با توجه به طرز به تفکر و نگرش مثبت يا منفي خود دربار? عمل کرد ديگران ،قضاوت هاي مختلفي دارند و عکس العمل هاي گوناگوني از خود بروز مي دهند : گروهي در مقابل خوبي واکنش مثبت نشان ميدهند و خوبان را تشويق مي کنند، ولي از بدکاران انتقاد نمي کنند تا مبادا دل آزرده شوند و از محبوبيتشان کاسته گردد ؛ اين افراد ، خود خواه ، محاظفه کار و منفعت طلب مي باشند . گروهي ديگر فقط به بدي ها توجه مي کنند و با عينک بدبيني اطرافيان را مي بينند و همواره در پي يافتن نقاط ضعف و ناديده گرفتن خوبي ها و نقاط مثبت ديگران هستند ؛ اين افراد به بيماري عيب جويي مبتلايند . گروه سوم که از سلامت فکر و پاکي دل برخوردارند ، خوبي ها و بدي ها را با هم مي بينند ؛ از مشاهد? کارهاي ناشايست ناراحت مي شوند و لب به انتقاد مي گشايند و کارهاي خوب ديگران را ستايش و تحسين مي کنند . عيب جويي و انتقاد ، در رديابي عيوب و ابراز آن به صاحب عيب ، مشترک اند ، ولي در دوچيز تفاوت دارند : 1 – هدف عيب جو ، آزار دهي و تخريب شخصيت ديگري است ، در حالي که غرض انتقادگر ، اصلاح و خدمت به ديگري است . 2 – انگيز? عيب جو ، حسادت ، انتقام جويي و خود محوري است ، ولي منشأ انتقاد نوع دوستي ، خير خواهي و مسئوليت پذيري است . از اين رو در اسلام ، انتقاد بار مثبت و عيب جويي ، بار منفي دارد و از صفات ناپسند و گناهان بزرگ شمرده شده است .
امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « پي گيري عيوب ديگران ، از قبيح ترين عيوب و بدترين گناهان است .»3 استاد مطهري در تفسير و تعريف نقد مي نويسد : قو? نقادي و انتقاد کردن ، به معناي عيب گرفتن نيست ؛ معناي انتقاد ، يکي شيء را در محک قرار دادن و به وسيل? محک زدن به آن ، سالم و ناسالم را تشخيص دادن است .4 هدف از نقد و انتقاد در نظام ارزشي اسلام ، پاره کردن و دريدن و ايجاد بدبيني در جامعه نيست ، بلکه ارج نهادن به کار مثبت ديگران و ياد آوري نقاط ضعف و قوّت در کنار هم مي باشد . سنجش و ارزيابي و بررسي همراه با عدل و انصاف و ديدن درد و ارائ? درمان ، در مفهوم نقد صحيح نهفته است . بنابراين توصيف ، انتقاد کردن – بر خلاف عيب جويي – کار آساني نيست . انتقاد و نصيحت انتقاد ونصيحت کردن از دو جهت متفاوت است :1 – هميشه انگيز? نصيحت ، خير خواهي و خدمت رساني است ، ولي انگيز? انتقاد ، گاهي ضرر رساندن به ديگري و تخريب چهر? اوست که از آن به انتقاد مخرّب ياد مي شود . 2 – زبان نصيحت ، مختلف است ؛ گاهي با انتقاد و در پاره اي موراد ، با تحسين و تأييد انجام مي گيرد . فلسف? انتقاد شايد اين سؤال در اذهان برخي رسوخ کند که چرا بايد از ديگران انتقاد کنيم ؟ مگر انسان به کمک عقل و خرد خود نمي تواند راه صحيح زندگي را برگزيند ؟ در پاسخ بايد گفت : در نهاد انسان ، در کنار عقل ، غريز? حب ذات نيز وجود دارد که گاهي منشأ انحراف در نگرش آدمي به خود مي شود ، به طوري که ممکن است در کسي عيبي باشد ولي از آن غافل گردد ، در حالي که همان عيب را در ديگري ديده و بر اساس آن قضاوت کرده است .
غريز? خود دوستي باعث مي شود انسان در مواردي اعمال خود را توجيه نمايد و يا به دليل تأثير پذيري از خانواده و اجتماع و منافع شخصي ، عقل کارايي خود را از دست بدهد ؛ در اين صورت بايد عقل ديگران را ضميم? عقل خود کند و از نقد وبررسي آنان استفاده نمايد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) مي فرمايد : « داناترين مردم کسي است که علم ديگران را به علم خود ضميمه نمايد .»5 يعني خود را عالم مطلق نداند و از علم و آموزه هاي ديگران و انتقادهاي بجاي آنان استفاده کند . انتقاد ، هم به انتقاد کننده سود مي رساند و هم به انتقاد شونده ، زيرا انتقاد شونده از اين طريق به عيب و کاستي هاي خود پي خواهد برد و در صدد جبران آن بر خواهد آمد و انتقاد کننده علاوه بر اين که به وظيف? الهي خود عمل کرده و در پيش گاه خداوند مأجور خواهد بود ، به طور غير مستقيم ازآن انتقاد ، خود نيز بهره مند خواهد شد ، زيرا اگر انتقاد در جامعه نهادينه گردد و به صورت فرهنگ در آيد ، هم? آحاد از محسّنات آن برخوردار مي شوند . جايگاه نقد و انتقاد در اسلام با توجه به نقشي که انتقاد در سازندگي فرد واجتماع دارد ، اسلام بر تذکر کاستي ها و نقد عمل ها به جاي آراستن عيوب و کتمان زشتي ها ، تأکيد ورزيده است . 1 – انتقاد ، يکي از حقوق واجب مسلمانان است .
امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايد :« از واجب ترين حقوق برادرت اين است که او را به خير متوجه کني و هيچ چيزي را که براي دنيا و آخرت او مفيد است ، از او پنهان نداري .»6 2 – خودداري از انتقاد ، يک نوع خيانت است . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که برادرش را در حال انجام عمل ناپسندي ببيند درحالي که مي تواند او را از اين کار باز دارد و سکوت کند و از او انتقاد نکند ، به او خيانت کرده است .»7 3 – انتقادگري و انتقاد پذيري ، از صفات مؤمنان است . رسول اکرم (صلي الله عليه و آله ) مي فرمايد « مؤمن آيين? برادر خويش است و بدي ها را از او دور مي سازد .»8 4 – انتقاد گر ، بهترين دوست ، و عيب پوش ، بدترين دوست است . امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد : « از پي کسي رو که تو را مي گرياند ، عيب را تذکر مي دهد و خير خواه توست و پيرو آن کس مباش که به ظاهر تو را مي خنداند و در باطن نسبت به تو غير صميمي است ، و بر خدا وارد مي شويد و از واقعيت ها آگاه مي گرديد .»9 در حديثي معروف از امام صادق (عليه السلام) مي خوانيم : « محبوب ترين افراد در نزد من کسي است که عيب مرا به من هديه کند .»10 امام علي (عليه السلام ) در اين حديث به پيروان خود گوشزد مي کند که راه دوست شدن با آن حضرت ، تملق و چاپلوسي نيست ، بلکه با اين که امام (عليه السلام) انساني معصوم و بي عيب است و نيازي به نقد ندارد ، کسي که به پندار خود عيبي مي بيند ، با تذکر و ياد آوري ، مراتب دوستي و صداقت خود رابه امام خويش نشان مي دهد . در گزينش واژ? برادر نيز رمز و رازي نهفته است . حضرت ازاين طريق مي خواهد به همگان بفهماند که با انتقاد گر نبايد برخوردي خصمانه داشت و او را دشمن خود انگاشت ، بلکه بايد او را به چشم يک دوست و بلکه به ديد? عزيزترين برادر نگريست .
نکت? ديگر در اين حديث ، به کارگيري واژ? هديه و سوغات است ، زيرا اولاً : گوياي اين حقيقت است که بازگو کردن عيب شخص به خود او ، بهترين خدمت به وي شمرده مي شود . ثانياً : همان طوري که در قبال اعطاي هديه ، بايد از هديه دهنده سپاس گزاري کرد ، در قبال انتقاد نيز هر انساني موظف است از انتقاد کنندگان خود تشکر و قدرداني نمايد . ثالثاً : انتقاد بايد از روي خير خواهي باشد تا عنوان هديه بر او منطبق گردد . اگر انتقاد به قصد تخريب باشد ، ديگر هديه نخواهد بود . 5 – استفاده از انتقاد در دستور کار مؤمن قرار دارد و بايد جزء برنامه هاي اجتناب نا پذير زندگي هر مسلماني قرار گيرد . امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايد : « کوشش کنيد چهار برنام? مشخص داشته باشيد : قسمتي براي مناجاب با خدا ، ساعتي براي امرار معاش ، قسمتي براي هم نشيني با برادراني که مورد اعتمادند و عيوبتان را خالصانه با زبان ابراز مي دارند و ساعتي را نيز به جلب لذايذ مشروع خود اختصاص دهيد .»11 اقسام انتقاد به طورکلي ، انتقاد به دو نوع سازنده و مخرّب تقسيم مي شود : الف ) انتقاد سازنده : انتقادي است که به انگيز? اصلاح ، رشد و تعالي جامعه و پالايش و زنگار زدايي از پيکر? عظيم اجتماع ، با اتخاذ روشي مناسب و شايسته در گفتار و کردار و ضمن احترام به شخصيت مخاطب ، انجام مي گيرد و درآن ، آداب تذکر و اندرز به طور کامل رعايت مي شود .
ب ) انتقاد مخرّب : دراين انتقاد ، تحريف و تخريب شخصيت ، جاي گزين تکميل گرديده و تحقير به جاي تکريم نشسته است و به انگيز? افساد و ايجاد اختلاف و تفرقه در جامعه و کاشتن بذر کينه و نفاق با روشي نامناسب صورت مي گيرد . براي تشخيص نقد سازنده ازمخرّب ، لازم است شيو? صحيح نقد بررسي شود . شيوه هاي نقد 1 – انتقاد مستقيم زباني : منتقد با احراز شرايط ، به طور مستقيم و شفاف ، نظر خود را ابراز مي دارد . امروزه بيشترين نوع انتقاد در جامعه به اين صورت انجام مي گيرد . در سير? پيشوايان نمونه هايي از انتقاد صحيح به چشم مي خورد . برخي از اصحاب در محضر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) مشغول صحبت بودند و دربار? يکي از مسلمانان سخناني مي گفتند . حضرت فرمود : همين که آن چه را در برادرتان هست بگوييد ، کافي است .12 2 – انتقاد غير مستقيم زباني : يکي از شيوه هاي انتقاد که بسيار کارساز است ولي متأسفانه کمتر از آن استفاده مي شود ، انتقاد به روش غير مستقيم مي باشد . قرآن مجيد و پيشوايان دين در ايجاد ارتباط با مخاطب و طرح آموزه هاي خود ، از اين روش سود مي جستند . بنا به فرمود? امام صادق (عليه السلام) ، قرآن به همين صورت نازل شده است و خطاب هاي قرآني گر چه به پيامبر (صلي الله عليه و آله) است اما در واقع به مؤمنان اشاره دارد . 3 – انتقاد غير زباني : گاهي انتقاد از طريق تغيير در چهره انجام مي گيرد . کاربرد اين نوع انتقاد ، زماني است که بين نقد کننده و نقد شونده رابطه اي بسيار صميمي وجود دارد و نقد شونده خود را نيازمند اين رابط? گرم مي داند .
برخورد پيامبر (صلي الله عليه و آله ) با دختر گرامي شان حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از همين نوع است . ايشان پس از بازگشت از سفري ، طبق معمول به ديدار حضرت فاطمه (سلام الله عليها) رفتند و بر خلاف هميشه ، پس از مکث کوتاهي ، خان? دخترش را ترک کردند . حضرت فاطمه (سلام الله عليها) متوجه پرده اي شد که به تازگي بر در خانه آويخته بود و حدس زد نگاه سرد رسول الله (صلي الله عليه و آله) به دليل آن باشد . از اين رو به سرعت پرده را همراه با پيامي به نزد پدر فرستاد . پيامبر (صلي الله عليه و آله) پس از شنيدن پيغام دختر بزرگورا خود فرمود : پدرت فداي تو باد ، و با خوش حالي بار ديگر به ديدار فاطمه (سلام الله عليها) آمدند .13 آداب انتقاد يک نقد خوب ، مفيد و سازنده بايد از اصول و آدابي پيروي کند ، زيرا در غير اين صورت ، نقد به معناي واقعي انجام نمي گيرد . بعضي از اين اصول عبارتند از : 1 – اعتدال در انتقاد : يکي از آداب نقد که گاهي مورد غفلت قرار مي گيرد ، ميانه روي در نقد است . براي رعايت اين نکته ،ابتدا بايستي ضرورت نقد را تشخيص داد و سپس از آن به طرز صحيح و منطقي استفاده کرد . گاهي لازم است چشم هاي خود را در برابر لغزش هاي احتمالي ديگران ببنديم تا شرم و حياي گناه کار حفظ شده و جسور نگردد .
بنابراين والدين و مربيان نبايد به طور دائم از نسل جوان انتقاد کنند ، زيرا روح و روان آنها از اعتراضات بيش از حد ، مکدّر مي شود و حالت تدافعي مي گيرد . 2 – انتقاد در خلوت : هر چه انتقاد صميمي تر و در خلوت و خودماني باشد ، مؤثر تر است و از کينه توزي و لجاجت پيش گيري مي کند . امام حسن عسکري (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که برادر خود را در پنهاني موعظه کند ، او را زيبا ساخته و کسي که آشکارا به وي اندرز دهد ، باعث زشتي او گرديده است .»14 3 – انتقاد از عمل نه عامل: در انتقاد سازنده ، عمل نادرست مورد نقد و ارزيابي قرار مي گيرد اما حرمت افراد محفوظ مي ماند . گاهي بايد حساب عمل را از عامل ( انجام دهنده ) جدا کرد . پس نمي توان به دليل خوب و مؤمن بودن يک شخص ، هم? اعمال او را تأييد کرد و نمي توان به دليل يک عمل ناشايست، شخصيت کسي را زير سؤال برد . امام صادق (عليه السلام) ضمن احترام به شقراني که از دوستان اهل بيت بود ولي متأسفانه شراب مي نوشيد ، آهسته و به طور غير مستقم از عملش انتقاد کرد و فرمود : عمل خوب ازهر کس که باشد خوب است و از تو خوب تر ، زيرا به ما وابسته اي و عمل بد از هر کس سرزند ، بد است و از تو بدتر ، زيرا منسوب به ما هستي .15
4 – رعايت ادب در انتقاد : انتقاد سازنده همواره با رعايت امنيت روحي و شخصيت اجتماعي ديگران است . اگر انتقاد با مهر و محبت آميخته نباشد ، طرف مقابل را به واکنش وادار مي کند ، چرا که انسان به حکم خود دوستي ، از خود دفاع ميکند و اجازه نمي دهد به شخصيت او خدشه اي وارد شود . اين موضوع بايد با دقت انجام گيرد ، به ويژه کساني که با نسل جوان سرو کار دارند بايد به اين نکته توجه داشته باشند که معمولاً جوان از نصيحت مستقيم و صريح ، گريزان است ، زيرا آن را با هويت طلبي و استقلال خواهي در تضاد مي بيند . اسلام در حُسن برخورد و مهر ورزي با مردم در هم? زمينه ها و از جمله « انتقاد » تأکيد ورزيده است . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که با ديگران به رفق و مدارا عمل کند به خواسته اي که از آنان دارد ، دست مي يابد .»16 بنابراين انتقاد کننده ، بايد فرصت کافي را براي اظهار نظر و گفت وگو در فضايي مملوّ از صميميت فراهم نمايد و از هنر خوب شنيدن استفاده کند و با وقار و متانت سخن بگويد . قرآن مجيد از پيامبرش موسي (عليه السلام) مي خواهد فرعون را با نرم خويي به خدا پرستي دعوت نمايد .17 موسيا در پيش فرعون زمن – نرم بايد گفت قولاً ليّنا – آب اگر در روغن جوشان کني – ديگران و ديگ را ويران کني18 5 – انتقاد غير مستقيم : براي آن که انتقاد به خود دوستي اشخاص آسيب نرساند و آنان را به مقاومت وادار نکند ، چه بسا لازم باشد از روش غير مستقيم استفاده کرد و کلماتي ملايم به کار برد . عباراتي چون : آيا بهتر نبود ؟ آيا صلاح مي داني ؟ ميزان تأثير گذاري نقد را مضاعف کرده ، مجال انتقاد از بزرگ ترها را براي جوان نيز فراهم مي کند . برخي استفاده از ايما و اشاره را در مراحل اولي? انتقاد بهتر و آبرومند تر مي دانند . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « لغزش شخص عاقل را با کنايه تذکر دادن براي او از ملامت صريح ، دردناک تر است .»19
نمون? جالب و بسيار مؤثر تذکر غير مستقيم و در قالب کنايه را درسير? امام کاظم (عليه السلام) مي توان ملاحظه کرد . روزي آن حضرت از کوچه اي مي گذشتند . صداي ساز و آواز خانه اي بلند بود . امام (عليه السلام) از کنيزي که براي کاري از آن خانه بيرون آمده بود پرسيدند : صاحب خانه ،بنده است يا آزاد ؟ کنيز جواب داد : آزاد است . فرمودند : اگر بنده بود ، اين بساط را پهن نمي کرد . صاحب خانه تا ماجرا را از کنيز شيند ، پابرهنه در ميان کوچه ها به دنبال حضرت دويد و نزد او توبه کردو به افتخار آن روزي که با پاي برهنه در پي حضرت دويد و به شرف توبه نايل آمد ، تا آخر عمر کفش به پا نکرد و به « بشر حافي » ( پابرهنه ) مشهور گشت .20 6 – بي طرفي در انتقاد : يکي از شرايط انتقاد سازنده ، بي طرفانه بودن و رعايت انصاف و جوان مردي در انتقاد است . کسي که مغرضانه انتقاد کند و ملاک او دوستي و دشمني باشد ، قطعاً در انتقاد خويش حُسن نيت ندارد و از واقع بيني فاصله گرفته است ، که گفته اند : « حبّ الشي يُعمي و يُعصم ؛ محبت به چيزي ، انسان را کور و کر مي کند و نمي گذارد عيب هاي آن را ببيند و يا بشنود ». چون غرض آمد هنر پوشيده شد – صد حجاب از دل به سوي ديده شد21 – دوستي يا دشمني با شخص ، گروه و يا حزب نبايد موجب ناديده گرفتن اصل بي طرفي در انتقاد شود .
اگر فردي با ديد? دشمني به کسي نگاه کند ، چه بسا صفات خوب و پسنديد? وي در نظرش بد مي آيد و بر اساس آن انتقاد نمايد . امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد : هرگاه دنيا به کسي روي آورد ، نيکويي ها و کارهاي خوب ديگران را هم به او نسبت مي دهند و زماني که دنيا به کسي پشت کرد و مردم از کسي روي گردان شدند خوبي هاي او را نيز ناديده مي انگارند .22 سعدي مي گويد : کسي به ديد? انکار اگر نگاه کند – نشان صورت يوسف دهد به ناخوبي – متأسفانه در جامعه ما شاهد انتقادهايي در عرص? سياست هستيم که خالي از حب و بغض نيست و از روي انصاف و با رعايت بي طرفي انجام نمي گيرد و همين امر جايگاه رفيع انتقاد را تنزل داده است . انتقادهاي برخاسته از حسادت و غرض ورزي ، نه تنها مشکلي را نمي گشايد ، بلکه بر بحران و چالش در جامعه مي افزايد . انسان کينه توز نمي تواند به انتقاد صحيح دست يابد . در روايت مي خوانيم : « النصيحه من الحاسد محال ؛23 نقد و نصيحت از حسود ، ممکن نيست ». اگر ديو کينه توزي به جاي مهرورزي بنشيند ، پرده اي تار در پيش چشم آدمي ايجاد مي کند بين او و حقيقت فرسنگ ها فاصله مي اندازد و نگاهش را نگاهي دشمنانه مي نمايد . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « از جدل و بگو مگوهاي بي حاصل و دشمني بپرهيزيد که اين دو ، ماي? بيماري دل ها و زمينه ساز نفاق در ميان مؤمنان است .»24 با اين بيان معلوم مي شود که نقد صحيح و خير خواهانه ، در گرو تزکي? نفس ، خروج از منيّت ها و خود خواهي ها و برخورداري از ملک? تقوا و مالکيت نفس است . 7 – فراهم کردن زمين? انتقاد : انتقاد ابتدايي به خود خواهي افراد ضربه مي زند و زمين? دشمني را ايجاد مي کند ، زيرا نفس انتقاد ، تلخ و ناخوش آيند است ، پس بايد با تمهيد مقدماتي ، از تلخي آن کاست . اگر انتقاد با بيان يکي از صفات مثبت آغاز شود ، اطمينان و اعتماد انتقاد شونده جلب خواهد شد . به کار گيري اين روش ، موجب پذيرش انتقاد و مقاومت کمتر مخاطب مي شود و تلخي انتقاد با شيريني تعريف وتمجيد ، جبران مي گردد .
اگر از ابتدا به دروغ گو بگوييد کار شما خلاف است ، نمي پذيرد ؛ اما اگر زمين? آن را فراهم کرديد و مثلاً گفتيد : اگر شخصي به شما دروغ بگويد آيا ناراحت نمي شويد ؟ قطعاً پاسخ مثبت خواهد داد . بعد از اين پاسخ ، شما مي توانيد او را از دروغ گفتن باز داريد . 8 – در نظر گرفتن وضعيت روحي و رواني : انسان به هنگام انتقاد کردن از کسي بايد ببيند او در چه وضعي قرار دارد ؛ اگر عصباني است ، انتقاد کردن صحيح نيست ؛ بلکه ابتدا بايد با او صحبت کند و از جهات مختلف عاطفي بر او مسلط شود و درآخر به نصيحت کردن بپردازد . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « دل ها ، براي مواقع نصيحت ، روي آوردن و پشت کردن دارند ؛ پس در مواقع پذيرش ، آنها را در يابيد .»25 از اين سخن بر مي آيد که تا آمادگي روحي نباشد پند و اندرز اثري ندارد . از طرف ديگر ، انتقاد کننده خود بايد تعادل روحي داشته باشد . کسي که در حال خشم و عصبانيت انتقاد مي کند چه بسا براي آرامش دل خود دست به اين کار مي زند و قصد اصلاح ندارد ، زيرا در اين حالت ، عقل کارايي خود را از دست مي دهد و انتقاد انسان منطقي و تأثير گذار نخواهد بود . 9- با زبان طرف انتقاد کردن : هدف از انتقاد ، فضل فروشي و يا خود نمايي نيست ، بلکه اصلاح افراد و جامعه است . پس بايد طوري سخن گفت که روشن ، گويا و مؤثر باشد .
بدين منظور بايد ميزان درک مخاطب را محاسبه کرد و با زبان او و متناسب با درک و فهم وي انتقاد کرد . 10 – انتقاد و همکاري : بعضي افراد فقط از لغزش ديگران انتقاد مي کنند ولي براي کمک کردن و رفع کاستي ها ، کوچک ترين قدمي را بر نمي دارند ؛ در حالي که در سير? معصومين (عليهم السلام) مي بينيم چه بسا به گناه کار کمک مي کردند و پس از آن به نهي از منکر و انتقاد مي پرداختند . شقراني مي گويد : منصوردوانيقي به مردم هديه مي داد ، من سرگشته و متحير باقي مانده بودم که چه کسي را واسط? خود قرار دهم تا نزد خليفه مرا معرفي کرده ، براي گرفتن جايزه وساطت کند . در اين هنگام امام صادق (عليه السلام) را ديدم ، به محضر حضرتش شتافتم و گفتم : من غلام شما شقراني هستم . حضرت به من خوش آمد گفت . من حاجت خود را با وي در ميان گذاشتم . حضرت از مرکب پياده شد ، به سراي خليفه رفت و اندکي بعد بيرون آمد و جايزه ام را در دامانم ريخت و بلافاصله از من که به شراب خواري آلوده بودم ، انتقاد کرد .26 شرايط انتقاد تأثير مثبت و منفي بسياري از امور ، به چگونگي انجام آنها بستگي دارد . اگر انتقاد با شرايط خاص و با استفاده از مکانيسم مناسب انجام گيرد ، سازنده و رشد دهنده خواهد بود . بدين منظور بايد شرايطي را در نظر گرفت وبر اساس آن عمل کرد .
بعضي از اين شرايط عبارت اند از : 1 – شناخت : نخستين شرط براي انتقاد سازنده ، آگاهي منتقد از منع قانوني يا قبح اخلاقي مطلب مورد انتقاد مي باشد . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « کسي که بدون شناخت به انجام عملي دست زند ، مانند رونده اي است که مسير اشتباهي را مي پيمايد و شتاب بيشتر ، فقط او را از مقصد دور تر مي کند .»27 گاهي انسان بدون آن که سخنش را بشناسد و يا از عمل شخص مطلع باشد ، زبان به انتقاد مي گشايد و سپس به نادرستي آن پي مي برد و نزد او شرمنده مي شود . روزي محمد بن منکدر امام باقر (عليه السلام) را در آفتاب سوزان مشاهده مي کند که مشغول کشاورزي است . او به گمان خود زبان به انتقاد گشود و پس از عرض سلام به آن حضرت گفت : آيا شايسته يکي از بزرگان قريش است که در اين هواي گرم در پي دنيا باشد ؟ چگونه خواهي بود ، اگر در اين حالت مرگت فرا رسد ؟ حضرت فرمود : به خدا قسم ، اگر در اين حال بميرم در حين انجام طاعتي از طاعات خداوند جان سپرده ام . محمد بن منکدر گويد: مي خواستم شما را نصيحت کنم ، شما مرا موعظه کردي .28
2 – انتقاد از خود پيش از ديگران : آدمي در گام نخست بايد به نقد خويش بپردازد و سپس ازکار ديگران انتقاد کند تا شامل اين آي? شريف نشود که فرموده است : « يا ايها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون ؛29 اي مؤمنان ! چرا چيزي مي گوييد که بدان عمل نمي کنيد .» انتقاد در صورتي تأثيردارد که با عمل گوينده تأکيد شود ؛ يعني گوينده خود به آن چه مي گويد عمل نمايد ، بلکه پيش از گفتن ، خود به آن عامل باشد . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « اي مردم ! سوگند به خدا ، من شما را به هيچ طاعتي وادار نمي کنم ، مگر آن که پيش از آن ، خود به آن عمل کرده ام و شما را از معصيتي باز نمي دارم ، جز آن که پيش از آن ، ترک نموده ام .»30 استاد مطهري (ره) مي گويد : « هيچ چيز بشر را بيشتر از عمل تحت تأثير قرار نمي دهد . شما مي بينيد مردم از انبيا و اوليا زياد پيروي مي کنند ولي از حکما و فلاسفه آن قدرها پيروي نمي کنند ، چرا ؟ براي اين که فلاسفه فقط مي گويند ، فقط مکتب دارند ، فقط تئوري مي دهند ... ، ولي انبيا و اوليا تنها تئوري و فرضيه ندارند ، عمل مي کنند . حتي اين طور نيست که اول بگويند بعد عمل کنند ؛ اول عمل مي کنند و بعد مي گويند . وقتي انسان بعد از آن که خودش عمل کرد ، گفت ، آن گفته ، اثرش چندين برابر است .»31 3 – احتمال تأثير : انتقاد در صورتي لازم و مفيد است که انسان بداند حرف او تأثير دارد . بنابراين اين موضوعي که از توان افراد خارج است ، تذکر آن هم بي تأثير خواهد بود . امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : « سزاوار نيست مؤمن خود را خوار و ذليل کند . سؤال شد : مؤمن چگونه خود را خوار مي کند ؟ حضرت فرمود : در موضوعي که توان آن را ندارد دخالت کند ومتعرّض آن شود .»32 4 – توجه به زمان و مکان : نقادي ، فن وهنري است که با هوش مندي بايد اجرا شود . انتقاد کردن هميشه و در هر حال مطلوب نيست .
هر سخن جايي و هر نکته مقامي دارد . گاهي سکوت کردن بر انتقاد کردن ترجيح دارد و گاهي بر عکس ، چه بسا در برهه اي از زمان ، سخني را به عنوان انتقاد بتوان گفت که همان سخن در شرايط ديگر روا نباشد . گاهي اوقات دشمن از انتقاد ما سود مي جويد و از آن بهر? تبليغاتي مي برد ؛ در اين گونه موارد بايد از انتقاد کردن در مجامع عمومي پرهيز کرد تا بازتاب منفي کمتر داشته باشد . مرزهاي انتقاد : همان طور که اسلام به حق نصيحت ، انتقاد ، تحقيق و تفحص اصرار مي ورزد ، از حفظ کرامت انساني و مصلحت عمومي نيز دفاع مي نمايد . از اين رو براي نقد و انتقاد ، مرزهاي مشخصي را تعيين کرده است تا هيچ فردي به گمان آزادي انتقاد ، حرمت شکني نکند و جامعه را به بي نظمي و هرج و مرج نکشاند . البته اين امراختصاص به اسلام ندارد ؛ دموکراتيک ترين کشورها نيز براي آزادي بيان و نقد چارچوبي تعريف کرده اند . بحث و تحقيق نظري را بايد از منطق? ممنوع مخالفت هاي عملي تفکيک نمود . انتقاد تا جايي صحيح است که به توطئه و فتنه انگيزي منجر نشود و اصل نظام اسلامي را زير سؤال نبرد . امام خميني (ره) مي گويد : « انتقاد ، غير از توطئه است . لحن انتقاد فرق دارد ... اين لحن ، آزاد نيست ، توطئه آزاد نيست ؛ انتقاد آزاد است .»33 مرز شکني در انتقاد و ناديده انگاشتن خط قرمز ها که قانون اساسي ، رهبري نظام ، امنيت و وحدت ملي ، از جمل? آنهاست .
با فلسف? انتقاد که اصلاح امور است ، منافات دارد . امام علي (عليه السلام) در بسياري از موارد که تشخيص مي داد انتقاد از روي صدق و خير خواهي است و يا شخص معترض بر اثر جهل و غفلت و کوته نظري ، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است ، تلاش مي کرد نخست سخن او را بشنود و آن گاه با بياني متين ، به اقناع وي بپردازد ، اما در پاره اي از اعتراضات که بوي احساسات و تضعيف پايه هاي حکومت اسلامي بود ، نه تنها به انتقاد او توجهي نمي کرد بلکه با لحني شديد ، او را سر جاي خود مي نشاند و از کرد? خود پشيمان مي ساخت . از اين رو به « برج بن مُسَهّر طائي » که شعار « لا حکم الا الله » سرداد ، فرمود : خاموش شو ! خدا تو را زشت گرداند ! به خدا سوگند ، تو وقتي که حق به ميدان آمد وظاهر شد ، شخصي فرومايه و ضعيف بودي و صدايت پنهان بود ، اما همين که باطل سر بر کشيد ، مانند شاخ بز آشکار شدي .34 نقد پذيري به همان ميزان که نقد و نقادي ماي? کمال و رشد افراد و جامعه است ، نقد پذيري نيز زمينه ساز بسياري ازاصلاحات و پايان بخشيدن به کشمکش ها مي باشد . پذيرش نقد ، نشان? شخصيت و خاک ساري وترازي براي شناخت انسان هاي با انصاف و واقع نگر است . تلخي نخستين نقد ، با برآيند شيرين آن ، از ميان مي رود . امام جواد (عليه السلام) در ضمن شمارش نيازمندي هاي هميشگي مؤمنان مي فرمايد : « مؤمن ، نقد و نصيحت را مي پذيرد .»35 امام سجاد (عليه السلام) نيز مي فرمايد : « حق نصيحت کننده آن است که با او نرم رفتار کني و به سخنان او گوش فرا دهي . اگر سخن وي درست بود ، خداي را سپاس گويي و اگر سخن او نادرست بود ، با او مهربان باشي .»36
نقد ناپذيري ، نشان? نوعي غرور و تکبر است که منشأ آن خود خواهي ، خود برتر بيني و يا خود مطلق انگاري انسان است . از اين رو گاهي ناب ترين نقدها بر دل هاي غبار گرفته ، اثر نمي بخشد ، زيرا گاهي انسان به دليل حب نفس حاضر نيست خود را داراي عيب ونقص بداند ، به همين دليل نه تنها از نقد استقبال نمي کند بلکه نقد ديگران را برغرض ورزي حمل مي نمايد و ناقد خود را دشمن مي انگارد ؛ ولي غافل از آن است که : آينه چون عيب تو بنمود راست – خود شکن آيينه شکستن خطاست – به طور کلي جحود فکري ، سنت گرايي ، خود محوري و رذايل اخلاقي ، مانع پذيرش انتقاد مي گردد . پس از نقد پذيري در گرو تهذيب نفس و اصلاح درون است . انتقاد پذيري در سير? پيشوايان امام علي (عليه السلام) با وجود برخورداري از عصمت ، خود را از نقد بي نياز نمي دانست و مردم را به انتقاد از عمل کرد خود فرا مي خواند و مي فرمود : « با خير خواهي خالصانه و سالم ، مرا از هرگونه شک و ترديد ، ياري کنيد .»37 در جايي ديگر فرمود : « از گفتن حق يا رأي زدن در عدالت باز نايستيد ، زيرا من برتر نيستم از اين که خطا کنم و ازآن در کار خويش ايمن نمي باشم ، مگر آن که خدا از نفس من کفايت کند .»38 برخي به دليل عدم دقت در مضمون اين کلام ، آن را حمل بر اعتراف آن حضرت به امکان وقوع خطا و اشتباه در روش خود کرده اند ،39 در حالي که مقصود امام (عليه السلام) نفي مقام فوق بشري است ، نه نفي عصمت . شايد بعضي تصور کنند که امام (عليه السلام) در کلام خود شکسته نفسي کرده ، در صورتي که چنين نيست، امام با اين جمله ، در صدد بيان يک اصل و حقيقت مهم است و آن اين که : هيچ شخصي – گر چه معصوم باشد – نبايد خود را بي نياز از نقد بداند .
آن حضرت از کارگزاران خود نيز مي خواهد که زمين? انتقاد را فراهم نمايد و جوّ رعب و وحشت را از ميان بردارند تا مردم بتوانند به راحتي مطالب خو را مطرح سازند . امام علي (عليه السلام) در نام? خود خطاب به مالک اشتر فرمود : « براي مراجعان ، مجلس عمومي تشکيل ده و درهاي آن رابر روي هيچ کس نبند و در مقابل خداوندي که تو را آفريده تواضع کن و لشکريان و محافظان را از اين مجلس دور ساز تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ، سخنان خود را با تو بگويد ، زيرا بارها از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم که مي فرمود : ملتي که با صراحت حق ضعيفان را از زورمندان نگيرد ، هرگز پاک و پاکيزه نمي شود و روي سعادت نمي بيند .»40 اين شيو? حکومت داري را با روش هاي حاکماني مقايسه کنيد که فاقد پشتوان? حمايت هاي مردمي اند و ببينيد تفاوت از کجا تا کجاست . حکومت هاي بدون پشتوانه هميشه از نقد و انتقاد گريزانند ؛ چنان که در تاريخ نو شته اند : عثمان ، عبدالله بن مسعود را به دليل اعتراض به حيف و ميل اموال عمومي ، به مدينه احضار کرد و با او چنان برخورد کرد که استخوان پهلويش شکست و او را ممنوع الخروج نمود .41 و يا عمار ياسر که به دليل انتقاد از کارهاي نارواي حاکم ، از سوي وي مورد ضرب و شتم قرار گرفت .42 ابوسعيد خدري مي گويد : مردي بيابان گرد که از پيامبر (صلي الله عليه و آله ) طلب کار بود خدمت آن حضرت رسيد و از وي خواست بده کاري اش را بپردازد و بر خواسته اش بسيار اصرار کرد و با شدت گفت : رهايت نمي کنم تا پولم را بپردازي . اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) او را از اين برخورد زشت نهي کرده و گفتند : واي بر تو ؟ مي داني با چه کسي سخن مي گويي ؟ مرد گفت : حق خود را مي خواهم . پيامبر( صلي الله عليه و آله) به اصحاب فرمود : چرا صاحب حق را ياري نمي کنيد ؟ سپس کسي را نزد خوله ، دختر قيس ، فرستاد و فرمود : به خوله بگو : اگر خرما داري به ما قرض ده تا فصل خرما برسد و خرماي تو را بازگردانيم. خوله پذيرفت و مقداري خرما به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) داد . آن حضرت نيز آن را به مرد بيابان گرد داد و او را به غذا دعوت کرد. آن مرد گفت : حق مرا به طور کامل پرداختي ، خداوند حقت را به طور کامل بپردازد . پيامبر(صلي الله عليه و آله) با ابراز خوشحالي از برخورد شجاعان? آن مرد براي دريافت طلب خويش فرمود : اينان برگزيدگان امت من هستند . امتي که فرد ضعيف در آن نتواند حق خودش را بدون لکنت زبان باز پس گيرد ، هرگز به پاکي نخواهد رسيد .43
آسيب شناسي انتقاد هر پديد? مثبتي در معرض آفت و خطرقرار دارد و انتقاد نيز از اين قاعده مستثنا نيست . اگر از انتقاد به شکل غير صحيح استفاده شود و يا از مسير اصلي منحرف گردد ، کارآيي خود را از دست داده و به عنصري منفي ، مخرّب و ويران گر مبدل خواهد شد . اگر باغباني ، در تهي? بذر و آب و کود اهتمام ورزد ولي به آفت ها توجه نکند ، محصول خود را از دست خواهد داد .پس شناخت جنبه هاي منفيِ انتقاد کمتر از شناخت جنبه هاي مثبت آن نيست . اين آفت ها بعضي به انتقاد گري آسيب مي رسانند و بعضي به انتقاد پذيري ، که ما در اين جا آنها را به صورت کلي مي آوريم . مهم ترين آفات انتقاد سالم عبارت اند از : 1 – سخت گيري در انتقاد : استفاده از روش هاي دستوري و آمرانه در انتقاد ، با فلسف? آن منافات دارد و با عث دل زدگي ، نفرت و بي توجهي افراد مي شود . سبک و شيو? هدايت قرآن ، پرهيز از اکراه و اجبار است . قرآن مجيد پيامبر (صلي الله عليه و آله) را فقط تذکر دهنده مي داند ، نه سلطه گر : « لست عليهم بمصيطر » .44 سخت گيري و تحمل در منطق پيامبر (صلي الله عليه و آله) راه نداشت بلکه با رفق و مدارا به وظيف? خود مي پرداخت و مي فرمود : خداوند مرا مبلّغ فرستاده است ، نه آزار دهنده و سخت گير .45
آن حضرت به ياران خود نيز توصيه مي کرد : « بر مردم آسان بگيريد و سخت مگيريد و نويد دهنده باشيد و درآنان نفرت ايجاد نکنيد .»46 البته سخن فوق به معناي تسامح و تساهل و بي توجهي به امور مسلمانان نيست ، چرا که در مطالب پيش گفته ، انتقاد و ابلاغ سخن حق را از جلمه وظايف ديني و انساني آحاد جامعه دانستيم و غفلت از آن را تضييع حقوق ديگران قلمداد کرديم . پس در عين حال که وظيف? الهي حکم مي کند انسان از لغزش ها بي تفاوت نگذرد بايد به انتخاب و اختيار ديگران احترام قائل شود وآن را تخطئه نکند . در تاريخ آمده است که وقتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) معاذ بن جبل را براي دعوت و تبليغ مردم به يمن فرستاد به او چنين توصيه کرد : تو براي تبليغ اسلام مي روي و اساس کارت بايد تبشير و مژده و ترغيب باشد کاري بکن که مردم مزاياي اسلام را درک کرده و از روي ميل و رغبت به اسلام گرايش پيدا کنند . البته پيامبر(صلي الله عليه و آله) به او نفرمود : انذار نکن ، چون انذار جزء دستورات قرآن است . نکته اي که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به آن اشاره کرد اين بود که « بشّر و لا تنفّر » کاري نکن که مردم را از اسلام فراري دهي و متنفر کني .47 2 – به کارگيري الفاظ تند در انتقاد : تحقير و اهانت ، با عزت و کرامت انسان برخوردمستقيم دارد و از نظر اسلام عملي مذموم و ناشايست است ؛ هر چند به لباس انتقاد زينت داده شده باشد .
تحقير چه به صورت تمسخر ، چه به شکل ملامت و سرزنش و چه به شيو? عيب جويي ، به جاي اصلاح ، افساد مي کند و به عاملي ضد تربيتي تبديل مي شود . استاد مطهري مي گويد : « در بسياري از موارد ، ملامت زياد ، بيشتر نفرت ايجاد مي کند ؛ مثلاً خيلي افراد در تربيت فرزندان اين اشتباه را مرتکب مي شوند . دائماً بچه را ملامت مي کنند و سرکوفت مي زنند : اي خاک بر سرت! فلان بچه هم ، هم سن توست ، ببين چطور پيش رفته ، تو خيلي بي عرضه و نالايق هستي ؟! خيال مي کنند با اين ملامتها غيرت بچه تحريک مي شود ، در صورتي که در اين موارد ، اگر ملامت از حدش بگذرد ، عکس العمل خلاف ايجاد مي کند . روح او حالت انقباض و فرار پيدا مي کند و او از نظر روحي بيمار مي شود و به دنبال آن کار هم محال است که برود .»48 در انتقاد ، « چگونه گفتن » بر « اصل گفتن » مقدم است ، به ويژه کساني که با نسل جوان سر وکار دارند بايد به اين نکته توجه داشته باشند که اولاً : آنها احتياج به همدلي و بيان مهر آميز دارند و ثانياً : تجارب کافي در تحولات زندگي ندارند و انتظار دارند که افراد بزرگ تر آنان را احترام کنند ؛ از اين رو انتقاد از آنان بايد به گونه اي باشد که برانگيزاننده و شور آفرين باشد ، نه همراه با عتاب و به صورت خشک و خشن . امام علي (عليه السلام)مي فرمايد : « به مردم سخناني نگو که دوست نداري همان را به تو بگويند .»49 3 – شتاب زدگي در انتقاد : شتاب در تصميم ها و از جمله انتقاد ، ضريب خطا را بالا مي برد و انسان را از هدف دور مي سازد . امام علي (عليه السلام) مي فرمايد : « از شتاب زدگي پرهيز کن که با خطا و بدي همراه است .»50 چه بسا افراد عجول و ناآگاه پيش خود چيزهاي مباح را گناه تلقي کرده و با نصيحت کردن ، ديگران را نيز از آن منع مي کنند و يا عمل روايي را ناروا مي پندارند و اشخاص را مورد انتقاد قرار مي دهند ؛ در حالي که با کمي درنگ وا نديشه مي توانستند حقيقت را بشناسند .

پي نوشت ها :

1. صحاح اللغه ، ماد? ن.ق. د .
2. محمد تقي فلسفي ، اخلاق ، ج 1 ، ص 357 .
3. غرر الحکم و دررالکلم ، ج 3 ، ص 318 .
4. اسلام و مقتضيات زمان ، ج 1 ، ص 285 .
5. شيخ صدوق ، خصال ، ج 1 ، ص 5 .
6. بحا رالانوار ، ج 78 ، ص 332 .
7. همان ، ج71، ص 413 .
8. وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 210 .
9. همان ، ج 1 ، ص 413 .
10. همان ، ج 8 ،ص 413 .
11. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 312 .
12. ميزان الحکمه ، ج 7 ، ص 348 .
13. بحار الانوار ، ج 39 ، ص 20 .
14. تحف العقول ، ص 489 .
15. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 349 .
16. سفينه البحار ، ج 1 ، ماد? ر.ف.ق.
17. طه(20) آي? 44 .
18. مثنوي معنوي ، دفتر چهارم ، بيت 3816 – 3815 .
19. غررالحکم و درر الکلم ، ج 3 ، ص 285 .
20. مرتضي مطهري ، داستان و راستان ، ج 1 ، ص 149 .
21. مثنوي معنوي ، دفتر اول ، بيت 335 .
22. نهج البلاغه ، قصار8 .
23. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 194 .
24. اصول کافي ، ج 2 ، ص 300 .
25. نهج البلاغه ، قصار ، 184 .
26. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 350 .
27. وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 24 .
28. بحارالانوار ، ج 46 ، ص 287 .
29. صف(61) آي? 2 .
30. نهج البلاغه ، خطب? 17 .
31. حماس? حسيني ، ج 2 ، ص 106 .
32. وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 425 .
33. صحيف? نور ، ج 17 ، ص 267 .
34. نهج البلاغه ، خطب? 183 .
35. تحف العقول ، ج 1 ، ص 337 .
36. ميزان الحکمه ، ج 10 ، ص 57 .
37. نهج البلاغه ، خطب? 117 .
38. همان ، خطب? 207 .
39. ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه ، ج 11 ، ص 107 .
40. نهج البلاغه ، نام? 53 .
41. علامه اميني ، الغدير ف ج 9 ، ص 3و4 .
42. همان ، ص 6 .
43. حياه الصحابه ، ج 2 ، ص 158 .
44. غاشيه (88) آي? 21و22 .
45. کنز العمال ، ج 3 ، ص 33 .
46. همان ، ص 37 .
47. برداشت از : مرتضي مطهري ، سيري در سير? نبوي ، ص 209 .
48. سير? نبوي ، ص 216 .
49. نهج البلاغه ، نام? 31 .
50. غرر الحکم و درر الکلم ، ج 2 ، ص 295 .

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image